#منتخب
#دعا_دوم_1
🔹و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي مَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ - سپاس مخصوص خداست، كه بر ما به وجود محمد صلي الله عليه و آله منّت نهاد؛ دُونَ الْاُمَمِ الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ السَّالِفَةِ، نه بر امّتهاي گذشته و زمانهاي سپري شده ...
👌بخشی از دعای #دوم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان
✳️ كودكى پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
قسمت 1
🔴 «پس از ولادت آن بزرگوار كه تجلّى گاه اوصاف جمال و جلال بود، سر پرست دلسوز و بزرگوارش عبدالمطّلب به دختران خود عاتكه و صفيّه فرمود:
براى او دايهاى تفحّص كنيد. زنان شير ده بنى هاشم را خواستند ولى آن حضرت سينه هيچ يك را نپذيرفت.
عبدالمطّلب غمگين و ناراحت از خانه بيرون آمد و به نزد كعبه رفت و با دنيايى از اندوه و غم در پناه كعبه نشست.
در اين وقت پيرمردى از قريش كه او را عقيل بن ابى و قّاص مىگفتند با عبدالمطّلب برخورد كرد و از وى سبب اندوه و غصّهاش را پرسيد، عبدالمطّلب گفت: اى شيخ قريش! اضطراب و ناراحتى من از اين است كه فرزند زاده من كه تازه به دنيا آمده سينه هيچ زن شير دهى را نمىگيرد، بدين سبب خوردن و آشاميدن بر من گوارا نيست و در چاره كار خود حيران ماندهام. عقيل گفت: اى ابوالحارث! من در ميان صناديد قريش زنى گمان دارم كه از عنايت عقل و فصاحت و صباحت و رفعت و حسب و شرافت نسب نمونه ندارد و او «حليمه» دختر عبداللَّه بن حارث است.
عبدالمطّلب چون اوصاف حليمه را شنيد او را پسنديد و غلامى از غلامان خود را به سوى قبيله بنى سعد بن بكر كه در شش فرسخى مكّه بودند فرستاد وگفت: به زودى عبداللَّه بن الحارث عَدوى را نزد من حاضر كن.
غلام در اندك زمانى عبداللَّه بن الحارث را به نزد عبدالمطّلب آورد، در حالى كه اكابر قريش چون پروانه گرد شمع وجود او جمع بودند. چون نظر عبدالمطّلب بر وى افتاد به استقبال او برخاست و وى را در بر گرفت و در پهلوى خويش نشاند و گفت: اى عبداللَّه! تو را براى اين طلبيدهام كه اگر مصلحت بدانى دخترت را براى شير دادن به فرزند زادهام محمّد حاضر سازى، كه اگر شير او را قبول كند تو را و عشيرهات را توانگر كنم.
عبداللَّه از شنيدن اين خبر مسرّتانگيز و مژده همايون بسى شاد شد و به سوى قبيله خود باز گشت و حليمه را به آن خبر بهشتى بشارت داد.
حليمه غسل كرد و به انواع طيب خود را معطّر ساخت و جامههاى نو پوشيد و با پدر خود عبداللَّه و شوهرش بكر بن سعد به خدمت عبدالمطّلب شتافتند.
چون محمّد را به دامن گرفت سينه چپ خود را نزديك دهان آن حضرت برد، چرا كه طرف راست ساليان درازى بود خشك شده بود، ولى آن جناب به سينه چپ ابداً التفات نفرمود، بلكه تمايل به طرف راست داشت، حليمه در گذاشتن طرف چپ به دهان حضرت مبالغه مىنمود، ولى حضرت به طرف راست ميل مىفرمود، عاقبت از روى ناچارى طرف راست را به دهان حضرت گذاشت و گفت:
عزيز جانم! دهان بر آن قسمت سينه بگذار و ببين خشك است.
چون محمّد صلى الله عليه و آله دهان بر آن قسمت گذاشت از بركت دهان مباركش، چنان شير جارى شد كه از كنار دهان حضرت مىريخت. حليمه و ديگران سخت متعجّب شدند.
آن زن با كرامت گفت: اى فرزند من! امر تو بسى عجيب است. به حق خداى جهان سوگند مىخورم كه دوازده طفل از پستان چپ من تغذيه كردهاند و قطرهاى شير از طرف راست من نديدند!!
عبدالمطّلب فوق العاده شاد شد، به حليمه فرمود: اگر نزد ما بمانى خانهاى با ماهى هزار درهم و يك دست جامه رومى و روزى ده من نان و گوشت به تو عطا مىكنم، ولى حليمه از پذيرفتن خواسته جدّ محمّد عذر خواهى كرد.
عبدالمطّلب فرمود: اى حليمه! اكنون كه مىخواهى به محلّ زندگى خود برگردى، فرزندم را به دو شرط به تو مىسپارم:
اول آن كه: در تعظيم و اكرام او تقصير ننمايى و پيوسته از اين گوهر يكتا مواظبت نمايى. حليمه گفت: به پروردگار جهان سوگند كه از وقتى نظرم بر او افتاد، محبّت وى چندان در قلبم جاى كرده كه در اكرام او محتاج به سفارش نيستم.
دوم آن كه: هر جمعه او را نزد من آورى كه من تاب مفارقت و هجران او را ندارم. « حيات القلوب: 100.»
گرچه از بهركسى جان نتوان داد ز دست
چيست جان كز پى جانان نتوان داد ز دست
اى گلستان وفا خار جفا لازم توست
از پى خار، گلستان نتوان داد ز دست
همچو تو دوست مرا دست به دشوارى داد
چون به دست آمدى آسان نتوان داد ز دست
گرچه آن زلفْ پريشانىِ دلراست سبب
آن سر زلف پريشان نتوان داد ز دست
دى يكى گفت برو تركِ غمِ عشق بگو
به چنان وسوسه ايمان نتوان داد ز دست
( سيف فرغانى)
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج2، ص: 157
دعای #دوم #دعا_دوم_1
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_2
🆔 @sahife2
✳️ كودكى پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
قسمت 2
🔴 «اعراب باديه نشين و قبيله بنى سعد درست به خاطر دارند كه دو سه سال آزگار بركت آسمانها از اراضى ايشان برداشته شده بود و چيزى نمانده بود كه يكباره گوسفندان و شترانشان از گرسنگى و تشنگى جان بدهند، به خصوص بر قبيله بنى سعد خيلى سخت مىگذشت، نه در زمين گياه سبزى ديده مىشد كه چهارپايانشان دندان به آن گياه بزنند و نه از آسمان بارانى فرو مىريخت كه در غديرهايشان براى روزهاى تشنگى ذخيرهاى بماند.
امّا در آن روز كه حليمه سعديّه قنداقه محمّد صلى الله عليه و آله را در آغوش كشيد و پا به قبيله گذاشت، ناگهان روز و روزگار عوض شد.
ابرها نابهنگام بهم پيوستند و باران بى دريغ خود را بر سر آل سعد فرو ريختند، زمينها با وضع حيرت انگيزى سبز شدند، پستان گوسفندان از شير لبريز شد؛ نه تنها بنى سعد از آن قحط و غلا نجات يافتند، بلكه از بركت وجود اين كودك شيرخوار، عشاير آن سرزمين همگى به رفاه و آسايش رسيدند، فقيرترين قبايل عرب در رديف غنىترين قبايل قرار گرفت.
از نظر رشد و نمو، برنامهاى خارق العاده داشت. درست آن طفل يك شبه كه مىگويند ره صد ساله مىرود. اين نازنين كودك بود.
وقتى به سنّ چهار سالگى رسيد توانست با برادر رضاعى خود ضَمْره همراه گوسفندان به صحرا برود، وى از كار چوپانى لذّت بسيارى مىبرد.
پيامبران پيشين همچنين بودند، هر كدام چندى به چوپانى و رعايت گوسفندان مىگذرانيدند، مثل اين كه رعايت و نگهدارى و هدايت حيوان ناطق را بايد در كنار حيوان صامت تمرين كرد.
در ميان انبيا آنان را كه مىشناسيم، ابراهيم خليل، پسرانش اسحاق و اسماعيل، موساى كليم و عيساى مسيح عليهم السلام هر كدام مدتى در رخت شبانى به سر بردند، تا جامه نبوّت به بر كردند و مسؤليت ارشاد و هدايت بشر را به عهده گرفتند.
قبيله بنى سعد عموماً و حليمه سعديّه خصوصاً، در زندگى اين كودك هاشمى عجايبى مىديدند كه برايشان شگفتانگيز بود.
مثلًا رشد غير عاديش، سخنان چندين بار بزرگتر و درشتر از سنّ و سالش، سكونش، سكوتهاى ملكوتى و آسمانى و معنى دارش!
در نخستين روزى كه مىخواست با برادرش ضمره به صحرا برود حليمه دستش را گرفت و به خيمهاش برد و موهاى سياه و مجعّدش را شانه كرد و به چشمان جذّابش سرمه كشيد و بعد يك گردنبند كه از چند مهره منقوش تشكيل مىيافت به گردنش انداخت.
محمّد نگاهى به اين مهرهها انداخت و با لحن شيرينى پرسيد: اين چيست؟
- اين حرز است، اين طلسم است.
- فايدهاش چيست؟
- فايدهاش اين است كه به گردن هر كس باشد، از شرّ جنّ و انس در امان است.
خنده كنان با تكان دست، گردنبند را پاره كرد و با همان شيرينى گفتارش گفت:
من كسى را دارم كه از تمام شرها و بدىها حفظم مىكند، من حاجتى به اين گردنبند ندارم.» «1» أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى* وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى* وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى»
آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد؟* و تو را بدون شريعت نيافت، پس به شريعت هدايت كرد؟* و تو را تهيدست نيافت، پس بىنياز ساخت؟
حليمه سعديّه نزديك به دو سال به آن حضرت شير داد و قريب به پنج سال از آن حضرت نگهدارى كرد و در پرورش او كوشيد، سپس وى را به دامان آمنه و آغوش عبدالمطّلب بر گرداند.
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج2، ص: 157
دعای #دوم #دعا_دوم_1
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ كودكى پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
قسمت 3
🔴 از روزى كه آمنه بزرگوار شوهر با كرامتش عبداللَّه را از دست داد، همواره به دنبال فرصت بود تا به مدينه رفته و آرامگاه شوهرش را زيارت كند و در عين حال ديدارى هم با خويشان خود در آن منطقه داشته باشد.
با محمّد صلى الله عليه و آله و زن مهربانى به نام امّ أيمن به سوى مدينه بار سفر بست. مدّت يك ماه در آن شهر ماند، علاوه بر زيارت قبر شوهرش به ديدار خويشان خود هم توفيق يافت. ولى اين سفر براى محمّد همراه با سختترين تألّمات قلبى بود؛ زيرا در آن يك ماه مرتّب ديده پاكش به خانهاى مىافتاد كه پدر مهربانش در آن جا به وقت جوانى چشم از دنيا بسته بود. هنوز در غم و اندوه جانكاهش به سر مىبرد كه حادثه بسيار جانگداز ديگرى به او هجوم برد و آن از دست دادن مادر مهربانش به وقت مراجعت به مكّه در محلّى به نام «أبْواء» بود.
امّ ايمن آن كودك بى مادر را به سرعت به مكّه رساند و تحويل جدّ بزرگوارش عبدالمطّلب داد.
هر روز براى بزرگ قريش در كنار كعبه بساطى پهن مىكردند، بزرگان قوم و فرزندان عبدالمطّلب در كنارش جمع مىشدند، هر زمان ديدگانش به محمّد مىافتاد، فرمان مىداد، راه را باز كنند تا محمّد به نزدش آمده و پهلويش بنشيند.
هنوز امواج سخت دورى پدر و فراق مادر، قلبش را آزار مىداد كه براى بار سوم به حادثه سخت و مصيبت جانگدازى دچار شد و آن از دست دادن جدّ بزرگوارش حضرت عبدالمطّلب بود. محمّد از خانه تا جايى كه جدّش را دفن كردند همچون ابر بهار از ديده پرفروغش اشك مىريخت!
«عبدالمطّلب به وقت مرگ سرپرستى و نگهدارى محمّد صلى الله عليه و آله را به فرزند برومند و بسيار عزيز و مؤمن خود ابو طالب كه با عبداللَّه پدر رسول خدا، از يك مادر بودند واگذاشت.
ابوطالب كه پدر امير المؤمنين بود براى پيامبر، پدرى مهربان و سر پرستى والا به شمار مىآمد. رنجى كه ابوطالب به خاطر اين برادر زاده عزيز كشيد بى نظير بود.
اگر چه عبدالمطّلب بر محمّد امين پدرى كرد، ولى شرايط محيط در زمان عبدالمطّلب صورتى و در زمان ابوطالب صورت ديگرى داشت.
عبدالمطّلب از نظر مقام سياسى و اجتماعى خود كه همچون پادشاهى بى تاج و تخت بر سرزمين بطحا سلطنت، مىكرد خيلى آسان مىتوانست محمّد را از دشمنان حفظ كند، ولى ابوطالب آن قدرها حشمت و جلال ظاهرى نداشت كه بى دردسر از اين امانت الهى نگاهدارى كند.
از طرفى محمّد روز به روز بزرگتر مىشد و به همين نسبت دشمنانش بيشتر به قصد جانش فكر مىكردند.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج2، ص: 157
دعای #دوم #دعا_دوم_1
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ "سَر" آن است که در طریق وصال به باد رود و " جان" متاعی است که هم او بخشیده است تا به بهای آن لقایش را باز خریم، و سّر آن که خون مقتول عشق را ثارالله گفته اند نیز در همین جاست...
👤شهید #آوینی
🙏پروردگارا! #مرگ ما را آنچنانی که امام سجاد علیهالسلام از خدا درخواست کرده است] امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین [ ، قرار بده. مرگ ما را به #شهادت در راه خودت قرار بده.
👤#مقام_معظم_رهبری
دعای #چهل #دعا_چهل_5
#شهيد_محسن_فخري_زاده
#فخري_زاده
🆔 @sahife2
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید
🌺 نقل اعراضست این بحث و مقال
نقل اعراضست این شیر و شگال
جمله عالم خود عرض بودند تا
اندرین معنی بیامد هل اتی
این عرضها از چه زاید از صور
وین صور هم از چه زاید از فکر
این جهان یک فکرتست از عقل کل
عقل چون شاهست و صورتها رسل
عالم اول جهان امتحان
عالم ثانی جزای این و آن
چاکرت شاها جنایت میکند
آن عرض زنجیر و زندان میشود
بندهات چون خدمت شایسته کرد
آن عرض نی خلعتی شد در نبرد
این عرض با جوهر آن بیضست و طیر
این از آن و آن ازین زاید بسیر
برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_23
قسمت 8
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 نقل اعراضست این بحث و مقال نقل اعراضست این ش
✳️حکمت آفرینش وعلت غائی آن(3)
👈مولانا با عقیدهْ غلام موافقت دارد که اعراض نقل میپذیرد و میگوید: این گفتوگوها و بحثهای ما و این قصههای شیر و شغال، همه نقل اعراض است و نشان میدهد که هر موجود عرضی از آغاز پیدایش تحولاتی میپذیرد و جلوههای گوناگون مییابد. هل أتی آغاز سوره «الدهر» در قرآن کریم است. در این سوره از خلقت انسان صحبت میشود؛ از مرحله نطفه تا تولد، رشد و آنچه از انسان سر میزند و سرانجام آنچه در جهان دیگر به پاداش کارهای خودش میرسد. مولانا میگوید: همه عالمیان وجود عرضی هستند، اما سرانجام پس از مراحل گوناگون ـ مطابق سوره دهرـ به جهان دیگر نیز منتقل میشوند. آثار حیات ظاهری و این جهانی ما از صُوَر مادی یا از صُوَر مثالی پدید میآید و آن صورتها خود از اندیشه که منبع وجود هر چیزی است سرچشمه میگیرد. «افلاطون میان عالم روحانی و عالم جسمانی به یک عالم مثال معتقد بود که در آن صُوَر مثالی همه کائنات موجود است و هرچه در عالم ماده نقش هستی میپذیرد، نخست در عالم مُثُل تحقق مییابد. مولانا میگوید: عقل کل یا عقل اول، نخستین صادر شده از هستی مطلق الهی است. این عقل کل، صُوَر مثالی همچون پیامبران را برمیانگیزد و این جهان حاصل یک فکرت عقل کل است. باز مولانا به سورهْ دهر باز میگردد: هستی هر چیزی نخست به این جهان یا عالم اول میآید که به موجب آیهْ 2 سورهْ دهر پروردگار او را آزمایش میکند (نبتلیه) و بعد به آن جهان یا عالم ثانی میرود که در آنجا جزای نیک و بد را میبیند. مضمون این کلام نیز تاْییدی بر نظریهْ نقل اعراض به آن جهان است. شاها، بنده مرتکب جنایتی میشود که آن جنایت جزو اعراض است، ولی آن عرض برای او به زنجیر و زندان مبدّل میشود. پس اعمال اگر چه از قبیل اعراضاند و خاصیت اعراض این است که در دو زمان باقی نمیماند: «و لایبقی زمانین»، ولی اثرش منتقل میشود. همچنین اگر بنده کار شایستهای انجام دهد؛ مگر آن عرض در این سعی و تلاش به خلعتی که جوهر است تبدیل نشد؟ بنابراین، مولانا اینجا نتیجه میگیرد: هر عملی یک وقوع عرضی دارد و یک نتیجه و گویی این عمل به آن نتیجه تبدیل میشود, همانطور که اعراض جوهر میشوند و هر دو از یکدیگر میزایند، مانند مرغ و تخممرغ.
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_23
قسمت 8
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_228
دعای #چهل_دو
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" هنگام #ختم_قرآن "
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_چهل_دو_9
دعای سیدالساجدین(ع) " هنگام #ختم_قرآن " :
🔹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِيرِهِ، وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَيَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ🔹
🔸خدايا! درود بر محمد و آل او فرست، و بار گناه را به حرمت قرآن از دوش ما فرو افكن، و خوهای پسندیده نيكوكاران را به ما ارزانی بخش و ما را پيرو آنان گردان كه در ساعات شب و آغاز و انجام روز به عبادت تو بر مى خيزند تا به بركت آن ما را از هر آلودگى پاك كنى، و تابع آنها قرار ده كه از روشنى او بهره مند شدند و آرزوى دنيا ايشان را از عمل آخرت باز نداشت و به فسون و نيرنگ فريبشان نداد تا از كار درمانند🔸
#چهل_دو #نماز_شب
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2