eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
12) امام سجاد (ع) در جمله‏ى اولى كه موضوع بحث امروز است از پيشگاه الهى درخواست غنا و تمكن مالى مى‏نمايد، او از خدا غنا مى‏طلبد تا به خانواده‏هاى بى‏بضاعت كمك كند، غنا مى‏خواهد تا يتيمان بى‏سرپرست را كفالت نمايد، تمكن مالى تقاضا مى‏كند تا در پرتو آن موجبات رضاى الهى را فراهم آورد، غنا مسئلت مى‏نمايد تا به زندگى خانواده‏ى خود بهبود بخشد و گشايشى در گذران آنان فراهم آورد، و اين مطلب از جمله‏ى دومى كه امام (ع) بعد از درخواست غنا، از پيشگاه الهى مسئلت نموده است روشن مى‏شود: و اوسع على فى رزقك. بار الها! رزق خود را كه به من عطا مى‏فرمايى وسيع گردان.
13) در روايات اولياى گرامى اسلام تاكيد شده است كه افراد غنى و متمكن در زندگى خانواده‏ى خود سختگير نباشند و از تامين رفاه و آسايش آنان خوددارى ننمايند. حضرت رضا (ع) مى‏فرمايد: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند. ابى‏حمزه مى‏گويد حضرت على بن الحسين مى‏فرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسيله‏ى آن براى خانواده‏ى خود گوشت تهيه كنم كه به آن نياز بسيار دارند براى من اين عمل محبوبتر است از اينكه بنده‏اى را آزاد نمايم. عبدالله بن عباس مى‏گويد، رسول اكرم مى‏فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه‏اى، مثلا ميوه‏اى، بخرد و آن را براى خانواده‏ى خود بياورد همانند صدقه‏اى است كه انسانى براى جمعيت محتاجى ببرد و سپس مى‏فرمود وقتى وارد منزل مى‏شود اول، پيش از پسر بچه‏ها، از دختربچه‏ها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند اين است كه بنده‏اى را از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.
14) اگر كسى قدرت مالى دارد و بخواهد پيوستگى خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن شريف محفوظ بدارد حتما بايد زندگى عائله‏ى خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول اكرم در اين باره فرموده است: پيغمبر اكرم مى‏فرمود: كسى كه وسعت مالى دارد و داراى تمكن است ولى بر خانواده‏ى خود سخت بگيرد و آنان را از زندگى مرفه محروم دارد از ما نيست و به ما بستگى ندارد.
15)امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا از خداوند درخواست غنا و تمكن مالى دارد. در جمله‏ى دوم از توسعه‏ى رزق سخن مى‏گويد و شايد تمناى غنا را براى رفاه اهل‏بيت خويش خواسته است. در جمله‏ى سوم عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. بار الها! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
16) دعاى سوم امام (ع) ناظر به غناى نفس و بى‏اعتنايى به دارايى و اموال سرمايه‏داران و مال‏اندوزان دنياست و اين همان چيزى است كه خداوند در قرآن شريف به پيمبر گرامى فرموده و او را مخاطب ساخته است: و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى. اى رسول معظم! چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى كه به اصناف كفار اعطا نموده‏ام مگشاى كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحانشان داده‏ام. و رزق و روزى پروردگارت كه براى اهل ايمان مقرر گرديده به مراتب بهتر و عاليتر است و همواره باقى و برقرار خواهد بود. در ذيل اين آيه حديثى از رسول اكرم است كه فرموده: كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولانى خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمى‏يابد.
17) طبع بشر حريص و فزون‏طلب است، هر قدر ثروت بيندوزد و مال گرد آورد حرص و طمعش بيشتر مى‏شود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستيز است، از نظر دارايى، احساس كمبود مى‏كند و سرانجام با ناكامى از دنيا مى‏رود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقع‏بين و مال‏انديش بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان آن برهاند. مردى به شكايت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پى مال مى‏روم و آن را به دست مى‏آورم اما از درآمد خويش قانع نمى‏شوم و همواره با نفس خود درجنگم و از آن بيشتر مى‏خواهد، عرض كرد به من چيزى بياموزيد كه از آن منتفع شوم، يعنى درمانم نماييد. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفايت مى‏كند بى‏نيازت مى‏سازد چيز جزئى از مال دنيا ترا غنى مى‏نمايد و اگر درآمدى براى تو كافى است و بى‏نيازت نمى‏كند تمام آنچه در دنياست بى‏نيازت نخواهد نمود. در واقع، امام (ع) مى‏خواهد بفرمايد: اگر مايلى از جنگ درونى خلاص شوى و از شر حرص رهايى يابى هدف خود را از كسب مال، اداره‏ى زندگى شرافتمندانه قرار ده، در اين صورت، مال قليلى ترا غنى و بى‏نياز مى‏سازد و كفاف زندگيت را مى‏نمايد، اما اگر هدفت در كسب مال، ثروت‏اندوزى و سرمايه‏دارى باشد تمام اموال جهان براى تو كافى نيست و هرگز از جنگ داخلى و سركشى حرص، آزاد نخواهى شد. بنابراين علاج اين حالت روانى در اختيار خود انسان است و شخص حريص بايد تمرين كند و عقل خود را به قضاوت بياورد و بگويد: چرا من اينقدر مى‏دوم و براى چه تا اين اندازه در گردآورى مال مى‏كوشم و بدون اينكه نفعى ببرم بايد آنها را بگذارم و بگذرم. وقتى توطين نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غيرعاقلانه‏ى خويش متوجه ساخت مى‏تواند بر هواى نفس خود و حرص خويش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند، و اين حالت، در منطق اخبار و روايات، غناى نفس است.
18) رسول اكرم مى‏فرمود: غنا و بى‏نيازى از كثرت اموال دنيوى نيست، بلكه از بى‏نيازى نفس است و بايد روح آدمى احساس بى‏نيازى كند و از دنيا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگيش شود. على (ع) فرموده است: غناى بزرگ و بى‏نيازى مهم، نااميدى و ياس از آن چيزهايى است كه در دست مردم است، يعنى بى‏اعتنايى و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستى افراد متمكن. كسى كه داراى اين حالت نفسانى باشد او در واقع غنى بزرگ اجتماع است، يعنى به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمايه‏داران مهم اعتنا ندارد. ابى‏بصير مى‏گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله‏ى دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت: نزد او ببريد و سلام مرا به وى برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايى و حوايج خويشتن را تامين كنى. ابوذر گفت: آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغى را داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من يكى از مسلمانانم، گشايشى كه براى من است بايد براى همه‏ى مسلمين باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان اين مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم ياد كرده است كه من آن را به حرام نيالوده‏ام و براى شما جز حلال نفرستاده‏ام. ابوذر گفت: من احتياجى به اين پول ندارم و امروز صبح نموده‏ام و از غنى‏ترين مردمم. غلامان گفتند: خداوندت عافيت بخشد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزى كه از آن بهره‏مند شوى نمى‏بينيم. گفت: زيرا اين پالان، سفره‏ى من است و در آن دو قرصه‏ى نان جوين دارم، به اين پول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را نمى‏گيرم.
19) امام جواد (ع) هم در موضوع غناى نفس و بى‏نيازى روح، مى‏فرمايد: غنا عبارت از كمى تمنيات درونى و راضى بودن به همان چيزى است كه زندگى انسان را كفايت كند. فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نوميدى از لياقت خود و ياس از اموالى است كه در دست مردم است.
20) در عصر جاهليت، ثروتمندى و تمكن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مى‏كردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماع‏اند و عقيده داشتند كه امور مهم مردم، خواه جنبه‏ى معنوى داشته باشد و خواه جنبه‏ى مادى، بايد به اين گروه سپرده شود و آنان عهده‏دار گردند و تا آنجا به اين پندار باطل معتقد بودند كه وقتى وحى الهى بر رسول گرامى نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد لب به اعتراض گشودند. و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم. گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيمبرى از جانب خود بين مردم بفرستد چرا اين ماموريت مهم را به وليد بن مغيره، مالدار نامى مكه محول نفرمود يا آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفى ثروتمند مشهور طائف را براى اين كار ماموريت نداد و اين امر مهم را به عهده‏ى شخصى سپرد كه در كودكى يتيم بوده و در بزرگسالى تهيدست و بى‏بضاعت است. اينان چنان در اشتباه بودند كه گمان مى‏كردند معيار صلاحيت رهبرى و نمايندگى باريتعالى بين مردم، تمكن مالى و سرمايه‏دارى آن كسى است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مى‏نمايد، و اين خود نمونه‏ى روشنى است از اينكه چقدر در آن مردم، سرمايه‏دارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه، تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است. گردآورى مال، براى مردم عصر جاهليت، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پى آن بودند و براى آن تلاش مى‏نمودند.
21) قرآن شريف : الهاكم التكاثر، حتى زرتم المقابر. فزون طلبى و تكثير ثروت در نظر شما آنقدر اهميت دارد و شما را از خدا و سجاياى انسانى غافل نموده ( ) كه تا زمان فرارسيدن مرگ و ديدن قبر، از پى آن تلاش و كوشش مى‏نماييد و در گردآورى آن همت مى‏گماريد. ثروتمندان، بر اثر غرور مال، مردم تهيدست را به باد مسخره مى‏گرفتند و حتى در زمان قيام رسول اكرم مومنين را استهزا مى‏نمودند و به آنان طعنه مى‏زدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت، انجام مى‏دادند. قرآن شريف درباره‏ى اين گروه فرموده است: ويل لكل همزه لمزه، الذى جمع مالا و عدده. واى بر آن مردم عيبجو و غيبت‏كننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدى مى‏نمودند و براى اينكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مى‏كنند كه ثروت موجب حيات ابدى آنان مى‏گردد و اينان را براى هميشه نگه مى‏دارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براى گذران زندگى و رفع نيازمندى است نه مايه‏ى افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيله‏ى مال امتحان مى‏كند، مراقب باشيد كه تمكن مالى حجاب نفستان نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف دينى باز ندارد كه نه تنها مالدارى، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با ديده‏ى تمنى نگريستن نيز امتحان است و مردان الهى خود را از آن بركنار مى‏دارند.
22) امام سجاد (ع) در جمله‏ى سوم دعا، به پيشگاه الهى عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
23) امام فرموده اند:«واوسع علی فی رزقک»دراین عبارت نکته ادبی وجود دارد،قاعده«تضمین».فعل« اوسع» متضمن معنای «بارک فی»است؛«اوسع و بارک علی فی رزقک» در رزق من وسعت وبرکت قرار ده،که شامل رزق معنوی ازجمله اولاد هم می شود. وسعت رزق موضوعیت دارد؛1_حفظ آبرو شود.2_دغدغه مادی نداشته باشیم. ----»آرامش داشته باشیم برای عبادت خداوند،واین ازرحمت خداوند است. در صحیفه سجادیه ازمعانی بیان، بسیار استفاده شده،بطور مثال وقتی نعمتی را از خداوند می خواهند،بلافاصله دعا برای دفع آفت نعمت هم می کنند.دراینجا «ولاتفتنی بالنظر»خداوندا مرا با «نظر»مورد آزمایش قرارمده.یعنی «من را بی نیاز کن ودررزقم برکت و وسعت قرار بده وبا «نظر»مورد آزمایش قرار نده. دواحتمال در مورد« نظر»هست،1_مرا نسبت به رزقم منتظر نگذار....که به فتنه مبتلا نشوم.2_چشمم دنبال مال مردم نباشد،تا به فتنه نیفتم. در سوره مبارکه طه/131آمده است«ولاتمدن عینک الی ما متعنا....لنفتنهم فیه ورزق ربک خیر وابقی»
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام
برنامه ی ◀️ گستردگی علم و دانش وَ قَالَ (علیه السلام): كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ، إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ. علی علیه السلام که درود خدا بر او فرمودند : هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مى شود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ وسعت پيمانه علم: قسمت اول 📜 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى درباره اهميت علم و دانش اشاره مى كند و مى فرمايد: «هر ظرفى بر اثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش كاسته مى شود مگر پيمانه علم كه هرقدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!»; (كُلُّ وِعَاء يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ). اين نكته بسيار دقيقى است كه امام(عليه السلام) به آن اشاره فرموده است. حقيقت اين است كه در «وعاء» (ظرف) مادى گنجايش محدودى وجود دارد كه اگر چيزى در آن قرار دهند تدريجاً محدود و سرانجام پر مى شود به گونه اى كه قابل قرار دادن چيز ديگرى در آن نيست; ولى روح و فكر و قوه عاقله انسان كاملاً با آن متفاوت است; هرقدر علوم تازه در آن قرار دهند گويى گنجايش بيشترى پيدا مى كند هر علمى سرچشمه علم ديگرى مى شود و هر تجربه اى تجربه ديگرى با خود مى آورد وبه يك معنا تا بى نهايت پيش مى رود و اين دليل اهميت فوق العاده آن و اشاره است به اين كه ما از فراگيرى علوم هرگز خسته نشويم كه واقعاً خسته كننده نيست، بلكه نشاط آور و روح پرور است. هنگامى كه انسان مى بيند در كنار نهالى كه از يك مسئله علمى در سرزمين مغز خود كاشته نهال هاى ديگرى جوانه مى زند و مى رويد و اطراف خود را پر گل مى كند، قطعاً به شوق و نشاط مى آيد. حتى مغزهاى كامپيوترى كه در عصر و زمان ما به وجود آمده و بعضى از روى ناآگاهى گمان مى برند مى تواند روزى جانشين مغز انسان شود هر كدام ظرفيت محدودى دارند كه وقتى اشباع شد مطلب تازه اى را نمى پذيرد در حالى كه روح آدمى چنين نيست و بسيارند دانشمندان بزرگى كه تا آخرين لحظه هاى عمر در تكاپوى علم و دانش بوده و هر روز حتى در واپسين ساعات عمر حقيقت تازه اى را كشف مى كردند. از جمله کسانى که به این حقیقت در شرح کلام حکیمانه بالا اشاره کرده ابن ابى الحدید معتزلى است که در شرح نهج البلاغه خود چنین مى گوید: «در ذیل این کلام سرّ عظیمى نهفته شده و رمزى است به معناى شریف پیچیده اى که طرفداران نفس ناطقه (روح مجرد) از این راه دلیل براى اثبات عقیده خود گرفته اند نتیجه آن این است که قواى جسمانى بر اثر تکرار افعال خسته و ناتوان مى شوند; مثلاً هرگاه با چشم هاى خود پیوسته صحنه هایى را ببینیم چشم خسته مى شود و اگر باز هم ادامه دهیم ممکن است چشم صدمه ببیند. همچنین است گوش انسان از شنیدن صداهاى مکرر به زحمت مى افتد (و خسته و ناتوان مى گردد) و چنین است سایر قواى جسمانى; ولى وقتى به قوه عاقله مى رسیم مى بینیم قضیه برعکس است، چرا که هر گاه معقولات بیشترى به این قوه وارد گردد، نیرو و توان و وسعت و انبساط آن بیشتر مى شود و آمادگى براى درک مسائل جدیدى غیر از آنچه قبلاً دریافته پیدا مى کند و در حقیقت تکرار معقولات شمشیر آن را تیزتر کرده و زنگار آن را مى زداید و به همین دلیل مى توان گفت: قواى جسمانى همه مادى هستند; اما قوه عاقله مجرد است و ماوراى مادیات». یکى از بخش هاى قوه عاقله، حافظه انسان است که همه چیز را در خود حفظ مى کند در حالى که قواى مادى این چنین نیست. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ وسعت پيمانه علم: قسمت اول 📜 این کلام حکیمانه پیام هاى متعددى دارد از جمله این که انسان هرگز نباید از فراگیرى علم و دانش خسته شود یا گمان کند به مرحله نهایى علم و دانش رسیده است. بداند به سمتى حرکت مى کند که هر قدر جلوتر مى رود وسیع تر مى شود. در حدیث معروفى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنْهُومانِ لا یَشْبَعُ طالِبُهُما طالِبُ الْعِلْمِ وَطالِبُ الدُّنْیا; دو گروه گرسنه اند و هرگز سیر نمى شوند: طالبان علم و طالبان دنیا» به همین دلیل تحصیل علم در اسلام از جهات مختلف نامحدود است: از نظر مدت حدیث معروف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که فرمود: «أُطْلُبُ الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ; از گهواره تا گور دانش بجوى» گرچه آن را در جوامع حدیثى نیافتیم. از نظر مکان در حدیث دیگرى مى خوانیم: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ; به دنبال علم و دانش بروید هرچند در سرزمین چین باشد». از نظر مقدار کوشش در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَسَفْکِ الْمُهَجِ; در طلب دانش باشید هرچند براى تحصیل آن در دریاها فرو روید و خون خود را فدا کنید». از نظر استاد در حدیث دیگرى مى خوانیم: «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ یَأْخُذُها حَیْثُ وَجَدَها; علم و دانش گمشده فرد با ایمان است، نزد هر کس باشد گمشده خود را مطالبه مى کند» این سخن را با حدیثى که از امیرمؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم آمده است پایان مى دهیم: «اَلْعالِمُ مَنْ لا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لا یَتَشَبَّعُ بِهِ; عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سیر نمى شود و اظهار سیرى نیز مى کند» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَبَ إِلَّا أَمَانِىَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ‏ و بعضى از آنان (یهودیان)، افراد درس ناخوانده‌اى هستند كه كتاب خدا را جز خیالات و آرزوهاى خود نمى‌دانند، آنها تنها پایبند گمان خویشند. 🔴 باید جامعه‌ى خود را شناخت و با افكار و عقائد حاكم بر مردم زمان خود، آشنا بود. «و منهم اُمیّون» 👤استاد ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/TXfZ6s2I 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴کیسه‌ای در زیر ناف نوعی آهوست که در بهار از مشک پـر می‌شود ، وقتی نافه پر از مشک شد شروع به خارش می‌کند و آهو شکم خود را بر سنگهای تیز می‌کشد و نافه پاره می‌شود و بر سنگ می‌ریزد و دشت سرشار از بوی خوش می‌گردد.به جهت کیمیا بودن بسیار ارزشمنداست. حافظ خاک راه معشوق را بسیارباارزش می داندوبه قیمت نافه ی کیمیا درنظرگرفته است یعنی خاک راهی که هیچ ارزشی نداردوقتی که تو(معشوق )بر روی آن می گذری مانند نافه ی چین که کمیاب وارزشمنداست قیمتی وپربهامی گردد. تناسب بین “خون بها” و “نافه ی چین”که خودنوعی خون است بسیارزیبا وبی نظیراست.خاک پای تو آنقدررایحه ی دلپذیرداردکه نافه ی چین را ازرونق می اندازدوبه عبارتی آن را ازبین می برد، پس خون بهای نافه ی چین فقط می تواندخاک پای توباشد.سایه پرور: نازپرورده،خانه زاد خورشیدباآن همه عظمت ودرخشندگی در زیر سایه ی لبه ی کلاه تـو پرورده شده واین چنین فروزندگی پیداکرده است.از زاویه ای دیگر خورشیدهمان چهره ی فروزان معشوق است که زیرلبه ی کلاه پرورده شده است. ✳️ ای خونبهای نافه چین خاک راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو نرگس کرشمه می‌برد از حد برون خرام ای من فدای شیوه چشم سیاه تو خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال از دل نیایدش که نویسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانه دولت پناه تو طمع مبر ز عنایت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه تو 🔅 برنامه ی روزانه 🆔 @sahife2
✳️ «3» اللَّهُمَّ وَأَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ أَحْسَنُوا الصَّحَابَةَ وَالَّذِينَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ وَكَانَفُوهُ وَأَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ وَسَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ وَاسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالاتِهِ «4» وَفَارَقُوا الْأَزْوَاجَ وَالْأَوْلادَ فِي إِظْهَارِ كَلِمَتِهِ وَقَاتَلُوا الآْبَاءَ وَالْأَبْنَاءَ فِي تَثْبِيتِ نُبُوَّتِهِ وَانْتَصَرُوا بِهِ‏ خدايا! و به ويژه اصحاب محمّد را، آنان كه شرط همنشينى با او را، به خوبى پاس داشتند، و كسانى كه در يارى دادن به حضرتش، امتحان دادند، امتحانى نيكو، و او را در تمام پيشامدها كمك كردند، و به زيارت و ديدارش شتافتند، و براى شنيدن دعوتش، بر يكديگر پيشى جستند، و هنگامى كه دليل پيام‏هايش را، به گوش آنان رساند، او را اجابت كردند، و آيينش را پذيرفتند و در راه آشكار كردن دينش، از همسران و فرزندان جدا شدند، و براى پابرجا شدن نبوّتش، با پدران و فرزندان خود جنگيدند، و به خاطر وجود او، در آن جنگ‏ها پيروز شدند. استاد حسین دعای https://b2n.ir/sahife2_4 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 1 🔴 اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله‏ گروهى از مسلمانان كه تعدادشان كم نيست بر اين عقيده‏اند كه هر كس صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده عادل، مجتهد، قابل قبول و اهل نجات است، و اگر گناهى از او سرزده باشد در اجتهادش خطا رفته، بنابراين بر او ايرادى نيست و مى‏توان به او اقتدا كرد. ولى اهل انصاف، و آنان كه محورى جز حق و حقيقت و بينايى و بصيرت ندارند، اين عقيده را خلاف عقل و مخالف عدل و بر ضدّ آيات صريح قرآن و روايات رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حتّى در كتب اهل سنّت نقل شده مى‏دانند و مى‏گويند صحابى بودن، ملاك عدل و مقبوليّت و نجات نمى‏باشد و اگر بنا باشد آنان را مجتهد بدانيم: اوّلًا: قسمت عمده‏اى از اجتهادهايشان مخالف نصّ صريح كتاب و روايات رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و اجتهادى كه اين گونه باشد مجتهدش به هيچ عنوان و با هيچ دليلى در پيشگاه حق معذور نيست. و ثانياً: چرا همه امّت را در هر خطائى كه مرتكب مى‏شوند مجتهد ندانيم؟ به كدام دليل آنان مجتهدند و بقيّه مجتهد نيستند؟ براساس گفته شما بايد هر طاغوت، هر ستمگر، هر ظالم، هر مشروبخوار، هر زناكار، هر رباخوار، هر آدمكش، هر دزدى را كه ادّعاى مسلمانى دارد، مجتهد بدانيم، آنهم مجتهد معذور! با توجه به اين مسأله ديگر نبوّت انبيا، كتب آسمانى، ولايت اوليا و حلال و حرام چه مفهومى دارد؟ در صورتى كه هر متخلّفى چه صحابى، چه تابعى، چه غير صحابى و تابعى، مجتهد باشد عذاب حق براى مجرم در قيامت چه معنائى دارد؟! آنچه درباره عدالت همه اصحاب و اجتهاد و وثاقت آنان در بعضى از كتب اسلامى على الخصوص كتب مكتب خلفا، يعنى كتب مدرسه خلفاى سقيفه و بنى اميّه و بنى عبّاس آمده، هر عاقل منصفى را غرق حيرت و تعجّب مى‏كند. كدام دليل قانع كننده را از قرآن و سنّت بر اين عقيده، دارند؟ 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 2 🔴 اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در قرآن‏ گروهى دائم با پيامبر بودند، و در تمام برنامه‏هاى اسلامى شركت داشتند، امّا در پنهان با دشمنان خدا و رسول همكارى مى‏كردند، و بر ضدّ پيامبر و مسلمانان نقشه داشتند، از نظر ظاهر مى‏توان به آنان صحابه گفت، چون اكثر اوقات با رسول خدا صلى الله عليه و آله مصاحبت داشتند. قرآن در حق آنان مى‏فرمايد: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ و گروهى از مردم [كه اهل نفاق‏اند] مى‏گويند: ما به خدا و روز قيامت ايمان آورديم، در حالى كه آنان مؤمن نيستند. يُخادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ [به گمان باطلشان‏] مى‏خواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند، ولى [اين حقيقت را] درك نمى‏كنند. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ در دلِ آنان بيمارىِ [سختى از نفاق‏] است، پس خدا به كيفرِ نفاقشان بر بيماريشان افزود، و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مى‏گفتند، عذابى دردناك است. همه مسلمانان براساس آيات سوره حجرات و ديگر سور قرآن معتقدند ملاك كرامت و محبوبيّت نزد حق، و نجات از عذاب قيامت، تقواست. انَّ أكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاكُمْ بى‏ترديد گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَاتَّقى‏ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ آرى، هر كه به پيمان خود [در تعهد به اجراى احكام دين‏] وفا كرد، و [در همه امور زندگى‏] تقوا پيشه ساخت، [بداند كه‏] يقيناً خدا تقوا پيشگان را دوست دارد. وَإنْ مِنْكُمْ إلّاوارِدُها كانَ عَلى‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً* ثُمَّ نُنَجِّى الَّذينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيّاً و هيچ كس از شما نيست مگر آن كه وارد دوزخ مى‏شود، [ورود همگان به دوزخ‏] بر پروردگارت مسلّم و حتمى است.* سپس آنان را كه [از كفر، شرك، فساد و گناه‏] پرهيز كردند، نجات مى‏دهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتاده‏اند، در دوزخ رها مى‏كنيم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2