eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ بازخوانی تاریخ 🔰 تکرار سه زمان علی(ع) در زمانه ما ۱ . فتنه رنگی جمل: سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزند (ناکثین) ۲ . فتنه مذاکره: با شیطان بزرگ - فریب خوردن (قاسطين) ۳ . فتنه القای ناکارآمدی: القای عدم عدالت توسط مذهبی های احمق (مارقین یا ) 🔹 در فتنه اول: یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از شهادت پیامبر اکرم، در سایه رانت به ثروت زیادی رسیده بودند، وقتی دیدند نمی توانند در حکومت امام علی (ع) به پست و مقام برسند با همراه کردن خانواده پیامبر (یعنی عایشه) و به بهانه خونخواهی عثمان، علیه جانشین پیامبر شورش کردند. بسیاری از مسلمانان در این فتنه کشته شدند. زبیر از اولین یاران پیامبر (ص) و علی (ع) بود که حب جاه و مقام او را منحرف کرد و هر بار می خواست برگردد، پسرش او را منصرف می کرد. زبیر به شکل بدی کشته شد. علی (ع) که از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) در حال انحراف ناراحت بود، وقتی چشمش به صورت بی جان زبیر افتاد، خطاب به جسد او فرمود: تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی (زبیر پسر عمه پیامبر بود) ولی شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به این جا انجامید. این فتنه رنگی بود و به جمل (یعنی شتر سرخ مو که عائشه بر آن سوار بود) شهرت یافت- در آخر با اینکه عایشه موجب فتنه و قتل بسیاری از مسلمانان شده بود، حضرت علی (ع) عایشه را به حبس خانگی محکوم کرد تا در سایه بهره برداری از سابقه او، فتنه دیگری طراحی نشود و مردم بیشتری در این وسط کشته نشوند! 🔹 در فتنه دوم: سپاه حضرت علی(ع) با سپاه شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون معاویه در حال شکست بود، پیشنهاد مذاکره داد. برخی یاران ساده لوح و پشیمان حضرت علی (ع) فریب خوردند و پیشنهاد مذاکره را باور کردند. حضرت که از عاقبت کار مطلع و شیطان بزرگ را پایبند به عهدش نمی دانست، قبول نمی کرد و می فرمود به آنها اعتماد نکنید. منافقین داخلی و درون خیمه علوی، با پیوند زدن معیشت و راحتی مردم به مذاکره با شیطان بزرگ معاویه، با فشار افکار عمومی، توافقی را به حضرت علی (ع) تحمیل کردند که خسران آن برای علی (ع) مشخص بود. هر چند حضرت برای اینکه یاران جاهلش به عینه عهدشکنی معاویه را درک کنند، یکی از یاران زیرک و باهوشش (مالک اشتر) را برای مذاکره تعیین کرد اما منفعت طللان پشیمان از مبارزه با فضاسازی، مالک را تندرو و جنگ طلب معرفی و درخواست تعیین گزینه ای به عنوان مذاکره کننده داشتند که خود را مسلط به آداب مذاکره، باسواد و صلح طلب (ابوموسی اشعری) معرفی می کرد. مذاکره ابو موسی اشعری ساده لوح و عمروعاص شیطان مدتی به طول انجامید تا اینکه ابوموسی فریب خورد و بر خلاف آداب مذاکره با شیطان، ابتدا شرایط طزف مقابل را اجرا کرد و انگشتر را از دستش بیرون آورد. معاویه و عمروعاص اما در مقابل نه تنها به تعهدات خود عمل نکردند که برخلاف آن رفتار کردند. این جماعت بعد از شکست مذاکراتی که ادعا می کردند با آن همه مشکلات را حل می کنند، به جای اینکه به راهکارهای تعیین شده ولی زمان خود تن بدهند و مسئولیت این مذاکره تحمیلی را بپذیرند، در رسانه های عمومی زمان خود و از پشت تریبون، مسئوایت مذاکرات را متوجه علی (ع) کردند و گفتند ما اشتباه کردیم، پس چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده! 🔹 اما فتنه سوم: برخی از یاران حضرت علی(ع) که به مذهبی های بی بصیرت شناخته می شدند، به این نتیجه رسیده بودند که حکومت علوی ناکارآمد و ناعادلانه است. این جماعت که در نتیجه جنگ های متعدد و تخلف های برخی مدیران به این نتیجه رسیده بودند، از اینکه علی (ع) مطابق اشتیاق آنها عمل نمی کند، به حضرت اعتراض میکردند و با فشار و تعصب یک سوی نگری، قصد داشتند ایشان را وادار به توبه کنند. این جماعت که خود را از حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر می دانستند، هر روز به بهانه ای با حق مطلق جلوه دادن خود، به نظام علوی اعتراض می کردند و آن را منحرف شده از اصول عدالت می دانستند. نهروانی ها سه خصوصیت عجیب داشتند: همه را فاسد می دانستند و برای ولی مسلمین زمان خود، تعیین تکلیف می کردند، تنها خود را عدالت طلب و دین دار واقعی می دانستند و ابایی نداشتند تا جلوتر از امام حرکت کنند، و در آخر اینکه به راحتی به دیگران تعرض می کردند. در تمام این فتنه ها رهبر زمان بهتر از دیگران و بیش از آنها به وجود مشکلات آگاهی داشت، اما جامعه اسلامی بویژه خواص، به جای همراهی با راهکارهای امام، یا عقب تر از او و یا جلوتر از امام، نسخه مطلوب خود را طلب و اجرا می کرد. مراقب فتنه ها باشیم که شاید از رفیقان بوده باشد... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
◀️ كيانند؟ قسمت اول 📋 لازم مى دانيم در اينجا بحثى ريشه اى درباره آنها داشته باشيم. خوارج گروهى بودند كه رسماً بعد از جنگ صفين و مسأله حكميت به وجود آمدند. آنها از يك سو على(عليه السلام) را تحت فشار قرار دادند كه را به عنوان حكم از سوى لشكرش در مقابل عمروعاص بپذيرد تا با مطالعه كتاب خدا و سنت پيغمبر معلوم كنند على(عليه السلام) و معاويه كدام يك در مسير خود برحقند. ولى هنگامى كه عمروعاص ابوموسى اشعرى را فريب داد و جريان حكميت را به نفع معاويه پايان داد آنها به مخالفت با اصل حكميت برخاستند و آيه اى از قرآن را كه مربوط به اين مسائل نبود مطرح كرده و گفتند حكميت مخصوص خداست «لاحُكْمَ إلاّ لله». و انتخاب كسى به عنوان حكميت شرك يا بدعت در دين است و حتى به تكفير طرفداران حكميت برخاستند. اين در حالى بود كه قرآن با صراحت به مسئله حكميت هم در مشكلات مربوط به خانواده تصريح كرده بود: (فَابْعَثُوا حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ أَهْلِهَا) و هم در اختلافات ميان مسلمانان: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا ...). سردمدار اين گروه اشعث بن قيس منافق بود كه تدريجاً عده اى از ساده لوحان را دور خود جمع كرد و هنگامى كه به جنگ با على(عليه السلام) برخاستند و شكست سختى خوردند تنها تعداد كمى از آنها باقى ماندند; ولى اين تفكر از ميان نرفت و در طول تاريخ صدر اسلام طرفدارانى پيدا كرد كه ـ العياذ بالله ـ على(عليه السلام) را تكفير مى كردند. از بعضى از تواريخ معروف استفاده مى شود كه تفكر خارجى حتى در زمان پيغمبر هم در ميان بعضى آشكار شد و آن اين كه در ميان اصحاب شخصى به نام ذوالخويصره بعد از جنگ با هوازن هنگامى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خواست غنائم جنگى را در ميان جنگجويان تقسيم كند برخاست و عرض كرد: اى محمد من كار تو را ديدم رسول خدا فرمود: چگونه ديدى؟ عرض كرد: عدالت را رعايت نكردى؟ پيامبر خشمگين شد، فرمود: واى بر تو اگر عدالت نزد من پيدا نشود نزد چه كسى پيدا خواهد شد؟ عمر گفت: اى رسول خدا اجازه مى دهى من او را به قتل برسانم؟ پيامبر فرمود: نه او را وا نه. مى بينم در آينده پيروانى مى يابد كه (به گمان خود) در دين تعمق پيدا مى كنند به گونه اى كه از دين خارج مى شوند، همان گونه كه تير از چله كمان خارج مى شود. از این حدیث روشن مى شود که در واقع عنوان خوارج را پیغمبر اکرم به آنها داد و مفهومش خروج از آئین اسلام است. خوارج ظاهراً به عبادات اهمیت زیادى مى دادند، بسیارى از آنها اهل ، حافظ یا قارى قرآن بودند و چهره مقدسى به خود مى گرفتند و همین باعث نفوذ ظاهرى آنها شد و توانستند گروهى از بى خبران نادان را گرد خود جمع کنند. آنها اعتقادات عجیبى داشتند از جمله مى گفتند هر کس گناه کبیره اى مرتکب شود کافر مى گردد و از زمره مسلمین بیرون است و محکوم به اعدام و بر اثر همین عقیده بسیارى از مسلمانان واقعى را که به عقیده آنها لغزشى پیدا کرده بودند کافر شمردند و کشتند. چون خوارج نخستین بار در قریه اطراف کوفه به نام «حروراء» جمع شدند بعضى به آنها نام «حروریه» دادند. به گفته بعضى از دانشمندان این گروه در دوره بنى امیه قدرت بسیارى به دست آوردند و به دو قسمت تقسیم شدند: بخشى در عراق وفارس وکرمان سلطه پیدا کرده وگروهى دیگر در جزیرة العرب فعال بودند. در دوره بنى عباس نیز فعالیت هایى داشتند; اما به تدریج از میان رفتند. ادامه دارد .. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی #نهج_البلاغه_خطبه_125 وَمِنْ كلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ في حثّ أصحاب
✳️در اين جا سؤال مهمى پيش مى آيد و آن اين که : مفهوم اين گفتار امام (عليه السلام) اين است که حکميّت را با ميل و رضاى باطنى و طبق وظيفه شرعى پذيرفته است در حالى که از خطبه هاى متعدّدى در «نهج البلاغه» برمى آيد که حکميّت را بر امام (عليه السلام) تحميل کرده اند و امام (عليه السلام) از اين تحميل سخت ناراحت بود، اين دو چگونه با هم سازگار است ؟ ✳️در پاسخ اين سؤال، بايد گفت : امام هرگز مخالف مسأله حکميّت نبود، امام (عليه السلام) در واقع بر دو نکته پافشارى داشت : نخست اين که : بلند کردن قرآنها بر سر نيزه ها تنها مکر و فريب و توطئه براى جلوگيرى از پيروزى لشکر امام (عليه السلام) در آخرين لحظات و ايجاد اختلاف و نفاق در لشکر امام (عليه السلام) بود و گر نه شاميان هرگز آماده پذيرش حکميّت قرآن نبودند و به تعبير امام (عليه السلام) نه اهل دين بودند و نه اهل قرآن ديگر اين که امام (عليه السلام) با انتخاب فرد نادان و بى خبرى همچون « » براى ارجاع به قرآن مخالف بود، بنابراين هيچ گونه تضادّى ميان محتواى اين خطبه، و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه نيست. شاهد اين موضوع اين است که : فرزند برومند امام (عليه السلام) نيز در روز «عاشورا» طبق نقل مقاتل، قرآن را گرفت و بر سر گذارد و در برابر لشکر کوفه ايستاد و گفت : «يا قَوْمِ إنَّ بَيْنِي وَبَيْنَکُمْ کِتَابُ اللهِ وَسُنَّةُ جَدِّي رَسُولِ اللهِ; اى قوم : حاکم در ميان من و شما قرآن و سنّت جدّم رسول الله باشد»
برنامه ی وَمِنْ كلامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ «وفيه يبيّن أحكام الدين ويكشف للخوارج الشبهة وينقض حكم الحكمين يكى ديگر از سخنان كه در آن پاره اى از احكام دينى را بيان مى كند و اشتباه را روشن مى سازد و حكم حكمين را باطل اعلام مى دارد. ❇️ بخش سوم: انحراف حکمین از قرآن *️⃣ فإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ، وَ إِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ، فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَيْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَيْنَا اتَّبَعُونَا. فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَيْكُمْ، إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِيَارِ رَجُلَيْنِ، أَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَلَّا يَتَعَدَّيَا الْقُرْآنَ، فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ، وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَيَا عَلَيْهِ، وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا. ✳️ 3. علل پذيرش «حكميّت»: *️⃣ اگر به آن دو نفر ( و ) رأى به داورى داده شد، تنها براى اين بود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند، زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند، و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى است، پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى مى كنيم، و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند. پدر مباد شما را من شرّى براه نيانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته، و چيزى را بر شما مشتبه نساخته ام، همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز نكنند، امّا افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مى ديدند، چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پيش از داورى ظالمانه شان با آنها شرط كرديم كه به داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، امّا به آن پاى بند نماندند. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح این خطبه ی نورانی را (با عناوین زیر) " اینجا " بخوانید: 👇 👈 انحراف آشکار حکمين *نکات عبرت انگيز در داستان حکمين 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ و مِنْ كَلَامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ في معنى الحكمين. از سخنان امام عليه السلام در مورد حكمين. 👈 این خطبه نورانی در یک بخش می آید : ✳️ خیانت در *️⃣ فأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَيْنِ، فَأَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَنْ يُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا يُجَاوِزَاهُ وَ تَكُونَ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ، فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الِاعْوِجَاجُ [دَأْبَهُمَا] رَأْيَهُمَا، وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا، وَ الثِّقَةُ فِي أَيْدِينَا لِأَنْفُسِنَا حِينَ خَالَفَا سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَتَيَا بِمَا لَا يُعْرَفُ مِنْ مَعْكُوسِ الْحُكْمِ. ✳️ نكوهش از خيانت حكمين *️⃣ رأى جمعيّت شما در صفّين يكى شد كه دو مرد را به داورى برگزينند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان آن دو با قرآن و قلب هايشان پيرو كتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روى گردان شدند، حق را آشكارا مى ديدند و ترك گفتند، كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجى و انحراف در روش فكريشان بود. در صورتى كه پيش از صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و به حق عمل كنند. ما به حقّانيت خود ايمان داريم در حالى كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمى بر خلاف حكم خدا صادر كردند. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه * خطبه در يك نگاه : مخاطبان امام عليه السلام در اين خطبه اند كه در آغاز امام عليه السلام را تحت فشار قرار دادند كه حكميت و داورى را بپذيرد و امام عليه السلام با اين كه به هيچ وجه با اين كار موافقت نداشت براى جلوگيرى از جنگ و نزاع داخلى در ميان لشكر خود به ناچار آن را پذيرفت؛ ولى هنگامى كه نتيجه منفى حكميت آشكار شد و كه براى حكميت از سوى لشكر امام عليه السلام انتخاب شده بود خيانت كرد و تسليم نيرنگ هاى كه نماينده لشكر شام بود گرديد، خدمت امام عليه السلام آمدند و زبان به اعتراض گشودند كه چرا شما حكميت را پذيرفتيد؟! امام عليه السلام در اين خطبه پاسخ دندان شكنى به آن ها مى دهد كه شما آغازگر اين فتنه بوديد و من به شما هشدار دادم، ولى نپذيرفتيد؛ اكنون كه آثار سوء انتخاب خود را مى بينيد زبان به اعتراض گشوديد؟! به علاوه حكميت آن ها مشروط بود نه مطلق؛ مشروط به اين كه از راه حق و داورى قرآن منحرف نشوند و شدند؛ بنابراين ايراد بر آن ها وارد است نه بر من. 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * حکمين پشت به قرآن کردند! 👈 بیشتر بدانید : 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ ومِن كلامٍ لَهُ عَليهِ السَلامُ في شَأْنِ الْحَكَمَيْنِ وَ ذَمِّ أَهْلِ الشّامِ. از سخنان امام عليه السلام است كه درباره حكمين و نكوهش شاميان (پيروان معاويه) بيان فرمود. 👈 این خطبه در 2 بخش می آید : ✳️ بخش دوم: بد برای : *️⃣ ألَا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ [يُحِبُّونَ]، وَ إِنَّكُمُ اخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَكْرَهُونَ؛ وَ إِنَّمَا عَهْدُكُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ بِالْأَمْسِ يَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ، فَقَطِّعُوا أَوْتَارَكُمْ وَ شِيمُوا سُيُوفَكُمْ؛ فَإِنْ كَانَ صَادِقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بِمَسِيرِهِ غَيْرَ مُسْتَكْرَهٍ، وَ إِنْ كَانَ كَاذِباً فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَةُ [التُّهْمَةُ]. فَادْفَعُوا فِي صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ خُذُوا مَهَلَ الْأَيَّامِ وَ حُوطُوا قَوَاصِيَ الْإِسْلَامِ. أَلَا تَرَوْنَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى وَ إِلَى صَفَاتِكُمْ تُرْمَى؟ ✳️ 2. نكوهش از انتخاب حكم : *️⃣ آگاه باشيد كه شاميان در انتخاب حكم، نزديك ترين فردى را كه دوست داشتند برگزيدند، و شما فردى را كه از همه به ناخشنودى نزديك تر بود انتخاب كرديد،(1) همانا سر و كار شما با عبد اللّه پسر قيس است كه مى گفت: «جنگ فتنه است بند كمان ها را ببرّيد و شمشيرها را در نيام كنيد». اگر راست مى گفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شركت كرده و اگر دروغ مى گفت پس متّهم است. براى داورى عبد اللّه بن عباس را رو در روى قرار دهيد، و از فرصت مناسب استفاده كنيد، و مرزهاى دور دست كشور اسلامى را در دست خود نگه داريد، آيا نمى بينيد كه شهرهاى شما ميدان نبرد شده و خانه هاى شما هدف تيرهاى دشمنان قرار گرفته است. ______________________________ (1). شاميان عمرو عاص، و كوفيان را انتخاب كردند، نام ابو موسى، عبد اللّه بن قيس است كه در زمان عثمان والى كوفه گرديد، و چون امام او را عزل كرد كينه ‏اى در دل گرفت، از منافقانى بود كه پس از بيعت غدير خم مى ‏خواستند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ترور كنند. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * بهترين و بدترين انتخاب *داستان حکمين و حوادث مربوط به آن قبلا ذيل خطبه هاى زیر آمد : 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ إلى أهلِ الْکُوفَةِ، عِنْدَ مَسیرِهِ مِنَ الْمَدینَةِ إلَى الْبَصْرَةِ. از نامه هاى امام(علیه السلام) است که براى اهل کوفه به هنگام حرکت از مدینه به سوى بصره نگاشته. 👈 این نامه در یک بخش می آید : ✳️ نکوهش : *️⃣ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ: إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ، فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ؛ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ، وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ [قَتَلُوهُ‏] فَقَتَلُوهُ، وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ، بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَيْشَ الْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ؛ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِكُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّكُمْ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏. ✳️ افشاى سران : *️⃣ از بنده خدا، على امير مؤمنان، به مردم كوفه، كه در ميان انصار پايه اى ارزشمند، و در عرب مقامى والا دارند، پس از ستايش پروردگار همانا شما را از كار چنان آگاهى دهم كه شنيدن آن چونان ديدن باشد، مردم بر عثمان عيب گرفتند، و من تنها كسى از مهاجران بودم كه او را به جلب رضايت مردم واداشته، و كمتر به سرزنش او زبان گشودم. امّا و ، آسان ترين كارشان آن بود كه بر او يورش برند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند. نيز ناگهان بر او خشم گرفت، عدّه اى به تنگ آمده او را كشتند، آنگاه مردم بدون اكراه و اجبار، با من بيعت كردند. آگاه باشيد مدينه مردم را يك پارچه بيرون راند و مردم نيز براى سركوبى آشوب از او فاصله گرفتند. ديگر حوادث آشوب به جوش آمد و فتنه ها بر پايه هاى خود ايستاد. پس به سوى فرمانده خود بشتابيد، و در جهاد با دشمن بر يكديگر پيشى گيريد، به خواست خداى عزيز و بزرگ. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * نامه در یک نگاه نامه به مردم كوفه به هنگام حركت از مدينه به طرف بصره، در سال 36 هجرى اين نامه را امام حسن عليه السّلام و عمّار ياسر به كوفه بردند . در واقع هدف از نوشتن این نامه سه چیز بوده است. * حقيقت ماجراى قتل عثمان *ماجراى و بسيج مردم کوفه براى حمايت امام(عليه السلام) *خوش بُوَد گر محک تجربه آيد به ميان *سرنوشت شورشيان 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى أَهْلِ الْکُوفَةِ عِنْدَ مَسیرِهِ مِنَ الْمَدینَةِ إلَى الْبَصْرَةِ. از نامه هاى امام(عليه السلام) به اهل کوفه است که هنگام حرکت از مدينه به سوى بصره براى آنان فرستاد 👈 این نامه در 1 بخش می آید : ✳️ یاری و مخالفت با : أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ [عَنْ] مِنْ حَيِّي هَذَا إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً، وَ إِمَّا بَاغِياً وَ إِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ؛ وَ إِنِّي أُذَكِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ كُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي، وَ إِنْ كُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي. ✳️ روش كردن مردم براى پس از ياد خدا و درود من از جايگاه خود، مدينه بيرون آمدم، يا ستم كارم يا ستم ديده، يا سركشى كردم يا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه به دست او رسد، تا به سوى من كوچ كند: اگر مرا نيكوكار يافت يارى كند، و اگر گناهكار بودم مرا به حق بازگرداند. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * نامه در یک نگاه: از تاریخ طبرى به خوبى استفاده مى شود هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام)تصمیم بر پیکار با جمعیت و آتش افروزان جنگ گرفت، با نهایت شیطنت، مشغول کارشکنى در کوفه شد. از جمله اینکه مردم را جمع کرد و چنین گفت: اى مردم! این جریان، کورى است که اگر انسان در آن خواب باشد بهتر از بیدار بودن است و بیدار بودن (در حالى که در بستر دراز کشیده) بهتر از نشستن و نشستن بهتر از ایستادن و ایستادن بهتر از سوار شدن است. شمشیرهاى خود را در غلاف کنید و نوک نیزه ها را بشکنید و زهِ کمان را قطع کنید، مظلومان را پناه دهید تا زمانى که کار سامان یابد و فتنه خاموش گردد. به همین دلیل امام(علیه السلام) نامه فوق را با امام حسن(علیه السلام) و عمار یاسر به کوفه فرستاد تا جلوى فتنه ابو موسى را بگیرند و مردم را براى کمک به امام به سوى بصره بسیج کنند. این تعبیر نشان مى دهد که هدف امام در این نامه این است که مردم کوفه را که بر اثر سم پاشى هاى زشت ابو موسى اشعرى احیانا در حال تردید به سر مى بردند، وادار به حرکت کند، زیرا محتواى نامه این است که امام مى فرماید: از دو حال خارج نیست یا مى خواهیم ستمگرى را از پاى در آوریم یا خود ستم کنیم; در هر دو صورت وظیفه شما حرکت کردن به سوى ماست که اگر مى خواهیم دست ستمگر را کوتاه کنیم ما را یارى نمایید و اگر مى خواهیم دست به ستم دراز کنیم ما را از آن باز دارید. * به يارى من بشتابيد 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى أبي موسى الأشعري و هو عاملُه على الكوفة، و قد بلَغه عنه تثبيطُه الناس عن الخروج إليه لمّا نَدَبهم لِحرب أصحاب الجمل: از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به ابوموسى اشعرى فرماندار آن حضرت در کوفه نگاشت هنگامى که به آن حضرت خبر رسيد که ابو موسى اهل کوفه را از حرکت براى همراهى آن حضرت در جنگ (به سوى بصره) باز داشته است. 👈 این نامه در 1 بخش می آید : ✳️ نکوهش : مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ؛ فَإِذَا قَدِمَ [عَلَيْكَ رَسُولِي] رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ انْدُبْ مَنْ مَعَكَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لَا تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى الَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ [يُذَلُ] يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ امْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ؛ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لَا فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا يُقَالَ أَيْنَ فُلَانٌ؛ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا [يُبَالِي] أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ؛ وَ السَّلَامُ. ✳️ باز داشتن ابو موسى از فتنه انگيزى : از بنده خدا على امير مؤمنان به عبد اللّه بن قيس (ابو موسى اشعرى) پس از ستايش پروردگار و درود، سخنى از تو به من رسيده كه هم به سود، و هم به زيان تو است. چون فرستاده من پيش تو آيد، دامن همّت به كمر زن، كمرت را براى جنگ محكم ببند، و از سوراخ خود بيرون آى، و مردم را براى جنگ بسيج كن. اگر حق را در من ديدى بپذير، و اگر دو دل ماندى كناره گير. به خدا سوگند هر جا كه باشى تو را بياورند و به حال خويش رها نكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشكت در هم ريزد، و در كنار زدنت از حكومت شتاب كنند، چنانكه از پيش روى خود همانگونه بترسى كه از پشت سرت هراسناكى. حوادث جارى كشور آنچنان آسان نيست كه تو فكر مى كنى، بلكه حادثه بسيار بزرگى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و سختى هاى آن را هموار كرد، و پيمودن راه هاى سخت و كوهستانى آن را آسان كرد. پس فكرت را به كار گير، و مالك كار خويش باش، و سهم و بهره ات را بردار، اگر همراهى با ما را خوش ندارى كناره گير، بى آن كه مورد ستايش قرار گيرى يا رستگار شوى، كه سزاوار است تو در خواب باشى و ديگران مسئوليّت هاى تو را بر آورند، و از تو نپرسند كه كجا هستى و به كجا رفته اى. به خدا سوگند اين راه حق است و به دست مرد حق انجام مى گيرد، و باكى ندارم كه خدا نشناسان چه مى كنند، با درود. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * نامه در یک نگاه: ماجراى نامه چنین است که وقتى امام امیر المؤمنین(علیه السلام) با لشکر خود به سوى بصره آمد و آتش جنگى را که و و برافروخته بودند خاموش کند دو نفر از یاران خود به نام محمد بن جعفر و محمد بن ابى بکر را براى بسیج مردم کوفه فرستاد. گروهى از مردم کوفه بعد از شنیدن پیام على(علیه السلام) شبانه به سراغ ابوموسى اشعرى رفتند تا با او در این زمینه مشورت کنند که آیا همراه این دو نفر به سوى على(علیه السلام) حرکت کنند یا نه. ابو موسى (با لحن شیطنت آمیزى) گفت: اگر راه آخرت را مى خواهید در خانه هاى خود بنشینید و تکان نخورید و اگر راه دنیا را مى خواهید همراه این دو نفر حرکت کنید و به این ترتیب مانع از خروج اهل کوفه شد. این سخن به نمایندگان على(علیه السلام)رسید. آنها شدیدا به ابو موسى اعتراض کردند. او در پاسخ گفت: بیعت بر گردن على و بر گردن من و گردن هاى شماست. این مرد لجوج و بى خرد فراموش کرده بود که بیعت اگر بیعت راستین هم باشد با مرگ از بین مى رود وگرنه همه آنها باید به بیعت خلیفه اوّل وفادار باشند و با کس دیگرى بیعت نکنند، زیرا بیعت با دو نفر به عنوان رئیس جمعیت معنا ندارد. در نقل دیگرى آمده هنگامى که خبر حرکت امام(علیه السلام) به بصره براى خاموش کردن آتش رسید، ابو موسى به مردم کوفه گفت: على امام هدایت است و بیعت او صحیح است; ولى جایز نیست همراه او در مقابل اهل قبله (اشاره به لشکر جمل است) پیکار کرد. * شناسايى بيشتر ابوموسى 🆔 @sahife2
برنامه ی *️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) [أجاب به أبا موسى الأشعري] إلى أبي موسى الأشعري جواباً في أمر الحَكَمَين، ذَكرَه سعيدُ بن يحيى الأموي في كتاب «المَغازي» : از نامه هاى امام(عليه السلام) به ابوموسى اشعرى در پاسخ سؤال او درباره حکمين است. اين نامه را «سعيد بن يحيى اموى» در کتاب «المغازى» آورده است. 👈 این نامه در یک بخش می آید : ✳️ امام، دلسوزترین فرد نسبت به جامعه : فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى، وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ أَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [يَعُودَ عَلَقاً يَعُودُ] يَكُونَ عَلَقاً. وَ لَيْسَ رَجُلٌ -فَاعْلَمْ- أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي؛ أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ؛ وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ. وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ؛ فَدَعْ [عَنْكَ] مَا لَا تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ السُّوءِ؛ وَ السَّلَامُ. ✳️ 1. علل سقوط جامعه: همانا بسيارى از مردم تغيير كردند، و از سعادت و رستگارى بى بهره ماندند، به دنيا پرستى روى آورده، و از روى هواى نفس سخن گفتند. كردار اهل عراق مرا به شگفتى وا داشته است، كه مردمى خودپسند در چيزى گرد آمدند، مى خواستم زخم درون آنها را مداوا كنم، پيش از آن كه غير قابل علاج گردد. ✳️ 2. تلاش امام در تحقّق وحدت: پس بدان در امّت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و به گرفتن آنان به همديگر، از من دلسوزتر باشد. من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم، و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزى كه از من جدا شدى نباشى. همانا تيره روز كسى است كه از و اى كه نصيب او شده، محروم ماند ، و من از آن كس كه به باطل سخن گويد يا كارى را كه خدا اصلاح كرده بر هم زند، بيزارم. آنچه را نمى دانى واگذار، زيرا مردان بد كردار، با سخنانى نادرست به سوى تو خواهند شتافت، با درود. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید * نامه در یک نگاه: این نامه پاسخى است به نامه ابو موسى اشعرى که امام پیش از انجام حکمیت به او نوشته و اندرزهایى به او داده است تا از طریق حق منحرف نشود و آنچه رضاى خداست در نظر بگیرد، به شایعات گوش فرا ندهد و تهدید یا تطمیع در او اثر نگذارد و حق را بگوید و روشن است با قطع نظر از نصوص پیغمبر اکرم درباره على(علیه السلام)، بیعت عمومى مردم مخصوصاً اصحاب پیغمبر با امام(علیه السلام) حق براى کسى مکتوم نبوده و در داستان مى بایست این واقعیت حتى براى مثل ابو موسى مکتوم نمانده باشد، هر چند وى در دام گرفتار شد و با بغض و کینه اى که به على(علیه السلام) داشت، نتوانست از حق دفاع کند. *از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن * کيست؟ 🆔 @sahife2