#صحیفه_سجادیه
#دعا_هشتم_5
🔹 #اثرات_عجب در انسان 1
📋 «وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدَّ فِی آمَالِنَا» خدایا، پناه میبرم به اینکه معجَب شوم. معمولاً این را با صیغهی مفعول میخوانند، آن را معجِب نخوانید. مبادا به اعمال خود معجَب بشویم یعنی عجب این اعمال ما را بگیرد. عجب نماز شبی خواندم، چقدر قنوت من طولانی شد، ۴۰ مؤمن را دعا کردم!
حدیثی برای شما میخوانم و بعد معنای عُجب را تفسیر میکنم که اشتباه نکنیم. حدیث داریم که یک عابد با یک فاسق با هم وارد مسجد میشوند. اوّلاً در این تعابیر دقّت بفرمایید. یک عابد با یک فاسق وارد مسجد میشوند. فاصله خیلی زیاد است، عابد با فاسق خیلی فاصله دارند این عابد است و او فاسق است. امّا میگوید وقتی بیرون میآیند جای آنها عوض میشود. عابد فاسق میشود و فاسق عابد میشود! چطور؟! به مسجد میروند. عابد میگوید: ۴۰ سال است که پای این ستون جای من است. سابقاً بعضی از افراد مقدّس در مسجد جا داشتند و اگر کسی در جای آنها مینشست ناراحت میشدند و دیگران را از آنجا دور میکردند که اینجا جای من است. پناه بر خدا از مقدّسین، دین ما روشن است امّا حیف…
خلاصه آقای عابد میگوید ۴۰ سال است پای این ستون جای من است و حالت عجب به او دست میدهد. این عجب عابد را فاسق میکند. فاسق نگاهی به این جمعیت میکند و میگوید: خوش به حال اینها من چقدر بدبخت هستم، چرا من در این اماکن نیستم؟ خدایا توبه کردم. پشیمان میشود، تائب میشود و عابد میشود ولی عابد معجَب میشود و فاسق میشود!
⬅️ادامه دارد ....
📌آیت الله #فاطمی_نیا
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه
#دعا_هشتم_5
🔹#اثرات_عجب در انسان 2
🔹 بیان شیخ بهایی در این فراز صحیفهی سجّادیه
📋اینجا مطلب بسیار مهم است. «وَ تُوضیحُهُ مَا ذَکَرهُ شِیخُنَا البَهَائی (قدّس سرّه) فِی شَرحِ الأربَعین» میگوید: ما باید توضیح این عجب را بشناسیم. عجب غیر از خوشحالی است. یک وقت شما نماز میخوانید، آن نماز خود را مهم نمیدانی امّا خوشحال هستی که الحمدلله من بیدار شدم و این نماز را خواندم. خوشحال شدن برای عبادت عیب ندارد، خوشحال هستم که الحمدلله من امشب حال داشتم و آن عبادت را انجام دادم. شیخ میخواهد این را بگوید. شیخ بهائی میفرماید: «لَا رَیبَ أن مَن عَمِلَ أعمَالاً صَالِحَهً مِن صِیَامِ الأیَّام وَ قِیَامِ اللَّیَالِی وَ أمثَالِ ذَلِک یَحُصُلُ لِنَفسِهِ إبتِهَاج» دقّت کنید شیخ بهائی چقدر زیبا فرموده است، او مرد بسیار بزرگی بود. میفرماید: شکّی نیست در اینکه کسی عمل صالحی انجام بدهد روزه بگیرد یا شب بیدار شود و امثال ذلک برای نفس او یک ابتهاج حاصل میشود. میگوید: «فَإن کَانَ مِن حَیثُ کَونِهَا عَطیَّهً مِنَ اللّه وَ نِعمَهً مِنهُ تَعَالَى عَلَیه، وَ کَانَ مَعَ ذَلِکَ خَائفاً مِن نَقصِهَا مُشفِقاً مِن زَوَالِهَا طَالِباً مِنَ اللّه الإزدیَادَ مِنهَا، لَم … یَکُن ذَلِکَ الإبتِهَاجُ عُجبا» به این موارد دقّت بفرمایید. باید به این مسائل مینیاتوری دقّت بفرمایید. هر کلمه از این کلمات یک دریا است. میفرماید: اگر خوشحال میشود از این بابت است که این نمازی که خوانده و روزهای که گرفته آن را نعمت خدا بداند. خدایا تو لطف کردی من را بیدار کردی، توفیق دادی من این کار را انجام دادم. و از سوی دیگر باز میگوید مبادا اصلاً ناقص انجام دادم؟ میترسد و با خود میگوید: مبادا با آداب درست، این کار را انجام ندادم. و از سوی دیگر میترسد و میگوید: مبادا از دست من برود. مبادا فردا شب بیدار نشوم. سپس میگوید: پروردگارا کمک کن من باز هم بیدار شوم «طَالِباً مِنَ اللّه الإزدیَادَ مِنهَا»میگوید: خدایا به من کمک کن من به این قبیل اعمال زیاد موفّق بشوم. میفرماید: «لَم … یَکُن ذَلِکَ الإبتِهَاجُ عُجبا» میگوید: این دیگر عجب حساب نمیشود. خدا منّت گذاشته و نعمت داده، من بیدار شدم و نماز خواندم. امّا میگوید: اگر طور دیگری بشود «رَأى نَفسَهُ خَارِجاً عَن حَدِّ التَّقصیرَ بِهَا» یک وقت میگوید: من بهترین نماز شب را خواندم. آنجا میترسید و میگفت: مبادا نماز من ناقص بوده و اینجا میگوید: اصلاً ناقص نیست، من بهترین نماز را خواندم. «وَ صَارَ کَأنّهُ یَمُنُّ عَلَى اللّه سُبحَانَهُ بِسَبَبِهَا» حتّی کار به جایی میرسد که نزدیک است بر خدا منّت هم بگذارد! ببین چه نمازی برای تو خواندم.
مرحوم پدر میگفت: ماه رمضان در دهی سیل آمد و خرمنها را برد. یک دهاتی یک کوزه آب و یک کلنگ برداشت و بالای پشت بام رفت و گفت: خرمن من را میبری؟ این هم روزهی تو؛ اوّل کوزه را سر کشید، بعد شروع کرد به خراب کردن خانهی خدا، این هم از خانهی تو، بفرمایید. «وَ صَارَ کَأنّهُ یَمُنُّ عَلَى اللّه سُبحَانَهُ بِسَبَبِهَا» میفرماید: «فَذَلِکَ هُوَ العُجبُ المُهلِک» این عجب مهلک است که انسان را هلاک میکند. ببینید ما چه دینی داریم. مردم خسته شدم و شما را خسته کردم دین ما مقدّسبازی نیست. «وَ عَن أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السّلام): سَیِّئَهٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَهٍ تُعْجِبُکَ» میفرماید: امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودهاند: گناهی که حال تو را بد کند، دل تو را بشکند، نه اینکه گناه کنی و دل تو بشکند این قراردادی نیست، چنین فکری نکنید، یک وقت پیش میآید نه اینکه پیش بیاوریم که بگوییم من بروم گناه کنم و بعد پشیمان بشوم و دلشکسته بشوم و درجهی بالاتری پیدا کنم. اینطور نیست، در این صورت به جهنّم میروی! باید پیش بیاید. اگر گناهی پیش آمد و حال تو را بد کرد این بهتر از حسنهای است که تو را به اعجاب بیندازد.
در مثنوی مولوی حرفهای خوبی وجود دارد ، آورده : شیطان آمد یک نفر را برای نماز صبح بیدار کرد. بیدار شو آفتاب زد. شیطان هیچ وقت بدون غرض کاری انجام نمیدهد. او بیدار شد و گفت: تو کیستی؟ گفت: شیطان هستم. گفت: تو که معمولاً افراد را میخوابانی، چطور من را بیدار میکنی؟! گفت: در مورد تو فرق دارد؛ اگر نماز صبح تو قضا شود بیدار میشوی آنقدر ناله میزنی که درجهای بیش از خواندن نماز صبح پیدا میکنی، میخواهم به آن درجه نرسی.
📌آیت الله #فاطمی_نیا
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2