eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤توسل سوزناک مرحوم به علیه السلام با خواندن اشعار سنی در وصف اهل بیت علیهم السلام 👌فازَ کلْبٌ بِحُبِّ أَصْحابِ کهْفٍ کیفَ أَشْقیٰ بِحُبِّ آلِ النبِیّ سگی با محبت اصحاب کهف رستگار شد ، من چگونه با محبت آل نبي رستگار نشوم الکنی و الالقاب‌، ج۲ ، ص۲۹۹ *️⃣کانال انس با 🆔 @SAHIFE2
👤 تشرف مرحوم یک ماه قبل از فوت خدمت علیه السلام ◀️… در خاطره‌ای آقاي حاج حسن بهاري يكي از دوستان نزدیک مرحوم [شیخ مصطفی] خبازیان نقل مي‪كند: حدود يك ماه قبل از فوت مرحوم خبازيان بود كه شبي مرحوم به من زنگ زد كه يك تاكسي بگير بيا با هم حرم حضرت رضا مشرف شويم و دقيقا خاطرم هست كه در مكالمه تلفني كه داشتيم گفت به شرط اينكه پول تاكسي را من حساب كنم بنده يك تاكسي گرفتم و دنبال ايشان رفتم . وقتي مرحوم خبازيان داخل ماشين كنار من نشستند فرمودند كه مطلبي به شما مي‪گويم؛ تا زنده هستم به كسي نقل نكني! گفتم چشم. فرمودند ذكري جهت تشرف به محضر حضرت بقية الله الاعظم—عجل الله فرجه—از آيت الله سيد محمود مجتهد سيستاني گرفتم كه البته ايشان استخاره كردند كه ذكر را بدهند و خوب آمد. چهل روز با آدابي كه فرمودند ذكر را در منزلم واقع در كوي فرهنگ خواندم و ديروز روز چهلم بود. روز چهلم در منزل كسي نبود و من در سرداب مشغول ذكر بودم. درب ورودي را بسته و اتفاقا قفل كرده بودم كه ناگهان ديدم دونفر، يك پيرمرد نورانی و یک جوان عرب وارد شده و سلام كردند. به محض ورود، اول تمام اعضاء و جوارحم خشك شد و از كار افتاد. سپس با خود گفتم درب كه قفل است، اين بزرگواران از كجا وارد شدند؟ تازه متوجه شدم زبانم از كار افتاده است. حتي جهت احترام نتوانستم از جاي خود برخيزم. به همان حالت كه بر روي سجاده رو به قبله مشغول ذكر بودم خشكم زده بود. پيرمرد گفت ”آقا بقية الله مي باشند جواب سلام را بده.“ من كه زبانم از كار افتاده بود، مانند يك انسان گنگ و با اشاره سر، به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم، جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم. نور از گريبان مباركش تمام صورت را گرفته بود. پيرمرد گفت ”آقا امام زمان مي فرمايند تو اَسوَد ما هستي، خدا رحمتت كند.“ و بعد از لحظه‌ای بلند شده و تشريف بردند. تا به خودم آمدم و به درب خروجي مراجعه كردم ديدم، درب منزل قفل مي باشد. تا اذان مغرب گريه كردم تا آنجا كه مهر نمازم به گِل مبدل شد و با مهري ديگر نماز مغرب را خوانده، با همان حال به منزل استادم آيت الله العظمي سيد محمود مجتهد سيستاني رفتم. داستان را برايشان نقل كردم و از ايشان پرسيدم اسود لقب كدام بزرگوار بوده است؟ ايشان فرمودند ”اسود لقب مقداد است و شما نمره بيست از آقا امام زمان گرفته ايد.“ آقا فرمودند ”امام زمان، عجل الله فرجه، ديگر چيزي نفرمودند؟“ گفتم ”چرا پيرمرد گفت كه آقا مي‪فرمايند خدا رحمتت كند.“ تا اين جمله را گفتم آقا با دست محكم بر پاي خود زدند و ديگر چيزی نفرمودند. ✍برگرفته از وبسایت آیت الله حاج سید محمود مجتهد سیستانی (با کمی ویرایش) *️⃣کانال انس با 🆔 @SAHIFE2
های امام صادق (ع) برای (عج) 👤مرحوم 👇 https://www.aparat.com/v/VxZ6Q/%D8%A7%D8%B4%DA%A9_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%28%D8%B9%29_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%28%D8%B9%D8%AC%29 ✳️ صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات در یکی نامه محال است که تحریر کنم با سر زلف تو مجموع پریشانی خود کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم نیست امید صلاحی ز فساد حافظ چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2