eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
4 3 2 ‏✳️ دوّم: كمالات نفسانيّه و صفات انسانيّه كه در آن جناب بود از صبر و تقوا و رضا و تحمّل مشقّت عبادت، سكون نفس و دوام اشتغال به ذكر خداى تعالى و هرگز در خانه خود از اهل و اولاد و خدمتگزاران چيزى از حوايج نمى‏طلبيد، مانند غذا در ناهار و شام و قهوه و چاى و قليان. اجابت دعوت مى‏كرد و در وليمه‏ها حاضر مى‏شد، لكن به همراه، كتبى بر مى‏داشتند و در گوشه مجلس مشغول تأليف خود بودند؛ از صحبت‏هاى مجلس ايشان را خبرى نبود مگر آن كه مسئله‏اى پرسند جواب گويد. برنامه و عادت او در ماه رمضان چنين بود كه نماز مغرب را با جماعت در مسجد مى‏گزارد، آنگاه نافله مقرّرى مغرب را در ماه رمضان كه از هزار ركعت در تمام ماه حسب قسمت به او مى‏رسيد مى‏خواند و به خانه مى‏آمد و افطار مى‏كرد و برمى‏گشت به مسجد به همان نحو نماز عشا را بجا مى‏آورد و به خانه باز مى‏گشت، مردم در آن جا جمع مى‏شدند، اوّل قارى خوش صدايى آياتى از قرآن كه تعلّق داشت به وعظ و زجر و تهديد و تخويف مى‏خواند به نحوى كه قلوب قاسيه را نرم و چشم‏هاى خشك شده را تر مى‏كرد، آنگاه ديگرى به همان نسق خطبه‏اى از «نهج البلاغه» مى‏خواند، آنگاه سيّمى قرائت مى‏كرد مصايب أبى عبد اللَّه الحسين عليه السلام را، آنگاه يكى از صلحا مشغول خواندن ادعيه ماه مبارك مى‏شد و ديگران متابعت مى‏كردند، تا وقت خوردن سحر، پس هر يك به منزل خود مى‏رفت. بالجمله، در مراقبت و مواظبت اوقات و تمام نوافل و سنن و قرائت با آن كه در سنّ به غايت پيرى رسيده بود آيت و حجّتى بود در عصر خود. سوّم: تصانيف رائقه بسيارى در فقه و اصول و توحيد و امامت و كلام و غير اينها كه يكى از آنها كتابى است در اثبات اين كه فرقه ناجيه شيعه است كه از كتب نفيسه‏ است، طوبى‏ له و حُسْنُ مَآب. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 258 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ مقدمه ‏✳️ از آن جا كه مصرف بجاى وقت به طور حتم و يقين نياز به معرفت و شناخت يك سلسله امور الهى و اسلامى دارد، لازم است بيش از آنچه در صفحات گذشته به تحرير آمد مسائلى تذكّر داده شود، لذا در اين قسمت به گفتارى از عارف بزرگ، ( معرفی اینجا )اشارت مى‏رود، باشد كه ارباب حال و اهل صفا و وفا استفاده بيشترى نصيبشان گردد. مى‏گويد: «در بيان منازل اين راه كه مشتمل بر سه فصل است: . . (اخلاق). ✍منبع: شاه داعی شیرازی، شانزده رساله، رساله‌ی دوم (یا رساله «منازل السالکین» در بعض نسخه‌ها)، نسخه تصحیح شده توسط دکتر رسول جعفریان، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۷، ص ۴۰–۴۲. این متن در قدیمی‌ترین نسخه‌ها به خط قرن ۹ هجری موجود است و یکی از منابع اصلی عرفانی و اخلاقی دوره تیموری ـ ترکمان به‌شمار می‌رود. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 260 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ مقدمه ✳️ ببايد دانست كه منزل اوّل سالكان اين راه را منزل علم است كه تابه آن نرسند به منزل‏هاى ديگر نتوانند رسيد و علمى كه سالك را از آن گريز نيست بر سه قسم است: 1. 2. 3. ‏ ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 261 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 1 1- ‏ 1 ✳️ امّا علم شريعت كه آن علم فرايض و سنن و آداب است بر چهار اصل مى‏آيد: و و و و در چهار اصل فرايض است و سنن هست و آداب هست و چند چيز ببايد دانستن تا علم شريعت آسان شود: فرض و سنّت و مكروه و مباح و حرام. و فرض آن باشد كه اگر آن نكنند گناهكار شوند و مستحقّ عذاب و اگر بكنند فرمانبردار باشند و مستحقّ ثواب گردند. و سنّت آن باشد كه اگر نكنند بزه‏مند نشوند و مستحقّ عقوبت نباشند امّا فضيلت ثواب از ايشان فوت شود و اگر بكنند فضيلت و ثواب بيابند. و مكروه آن چيزى است كه اگر نكنند ثواب بيابند و اگر بكنند بزه‏مند نشوند، پس نا كردن آن از كردن اولى باشد. و مباح آن چيزى است كه اگر بكنند و نكنند برابر باشد، نه به كردن آن بزه‏مند شوند و نه به ناكردن و دركردن و نكردن آن ثوابى و عقابى نباشد. و اكثر علما حلال و مباح را به يك معنى حمل كرده‏اند و بعضى حلال را از مباح، اخصّ دانسته‏اند و تمسّك به بعضى احاديث جسته‏اند. و حرام آن است كه به فعل آن مستحقّ مذمّت شوند شرعاً و عقاب بر آن مترتّب گردد. چون دانسته شد كه فرض و سنّت و مكروه و مباح و حرام چيست ببايد دانست كه: هر چه عمل آن بر بنده‏اى مكلّف فرض شود علم آن نيز فرض باشد، پس چون نماز بر او فرض باشد علم آن فرض باشد، در زكات و حجّ نيز همچنين مى‏دان كه چون عمل آن فرض شد علم آن فرض شود. پس سالك را در اصل عبادات نگاه بايد كرد كه: عبادات بر او فرض است علم آن بر او فرض بود و ببايدش آموخت كه اگر آن مقدار كه بر او فرض باشد نياموزد عاصى باشد، امّا لازم نيست كه همه علوم فقه از عبادات و معاملات و نكاح و جراح بياموزد تا در منزل علم به علم شريعت رسيده باشد، آن قدر از علم شريعت كه بر او فرض است و آن قدر كه سنّت و ادب به آن شناخت چون حاصل كرد مى‏توان گفت كه: سالك در منزل علم به علم شريعت رسيده است. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 263 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 2 2- ‏ مقدمه ✳️ و امّا علم طريقت دانستن روش اولياست كه بدانند كه اوليا چگونه رفته‏اند تا به مقصود رسيده‏اند؛ و رفتار ايشان اگر چه در رياضت نفس به يكديگر نمى‏ماند امّا به هر وجه كه رياضت كشيده‏اند از متابعت حضرت مصطفى صلى الله عليه و آله بيرون نرفته‏اند و هر كه از متابعت آن حضرت بيرون رفته است در آن حالت كه بيرون رفته است نه بر طريقت بوده است. و بالجمله، علم رياضيّات اوليا از دانستن سه چيز بيرون نيست كه چون آن دانسته شود فى الواقع توان گفت كه سالك در منزل علم به علم طريقت رسيده است. اوّل: و حال او در موافقت راه حقّ و مخالفت. دوم: . سوم: كه او را در راه حقّ چگونه رام توان كرد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 264 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 2 2- ‏ 1 الف- ‏ 1 ✳️ امّا نفس كه به پارسى روانش گويند آفريده‏اى است كه درازا و پهنا و بوم ندارد و كارفرماى بدن است و هر چه در جسد آدمى پيدا مى‏شود و او به منزله جرم ماه است پاك و صافى و در او دانش هاست چون شعاع ماه در ماه، ولكن چنانكه ماه شعاع از آفتاب دارد نه از خود، نفس اين دانش‏ها از آفتاب ربوبيّت حقّ دارد نه از خود. و او را چند صفت است كه به واسطه آن صفت‏ها او را نام‏هاى ديگر پيدا مى‏شود. چون روح كه پارسى آن «جان» است و چون «عقل» كه پارسى آن «خرد» است و چون «قلب» كه پارسى آن «دل» است. اگر مى‏گويد كه صفت او آن است كه تدبير كمال خود مى‏كند نام او «روح» است، يا صفت تميز ميان خود و احوال خود و غير مى‏كند نام او «عقل» است، يا صفت او آن است كه دائم از جهت ادارك معنى نو از حالى به حالى مى‏گردد نام او «دل» است و به هر صفت از اين صفات كه گفته شد او را در بدن آلتى موجود است كه به هر آلتى فعلى كه مناسب صفتى است در او از او به ظهور مى‏رسد، از براى فعل او به واسطه صفت تميز آلت دماغ موجود است و از براى فعل او به واسطه تقلّب از حالى به حالى آلت او آن گوشت پاره صنوبرى است كه در پهلوى چپ آدمى است و از براى اين آلات كه گفته شد به اين آلات همه عالم موجود است. اگر اين نفس كه صفت او گفته شد به اين آلات كه دارد فعل او همه بدى است او را «نفس امّاره» گويند و اگر سرزنش خود به بدى مى‏كند و روى به نيكى دارد او را «نفس لَوّامه» خوانند و اگر از بدى باز ايستاده و آرام و الفت به نيكى گرفته او را «نفس مطمئنّه» نامند. اين بود اشارتى مجمل به دانستن نفس. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 265 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 2 2- ‏ 2 ب- ✳️ امّا خواطر چهارگانه: اوّل: كه در دل آدمى مى‏افتد كه نيكى بكند و واسطه آنچه در دل افتاده است مَلَك است گر چه اصلش از حقّ تعالى است. و دوم: كه در دل مى‏افتد كه خيرى از او صادر شود بى آن كه در آن خير توقّع نفعى داشته باشد و درين خاطر از حقّ تعالى غيرى واسطه نباشد. سوم: است كه در دل او مى‏افتد كه بدى بكند و واسطه آنچه در دل افتاده است شيطان است اگر چه اصلش از حقّ تعالى است، چه الهام فجور و تقوا از مهر و لطف حضرت حقّ است. و نفس را كه ميانه خاطر مَلَكى و شيطانى، صفت كنند گويند «نفس مُلْهَمه» است. چهارم: كه در دل مى‏افتد سرّى به واسطه جبلّت نفس كه بر هوا و آرزوست. و هرگز نتواند بود كه آدمى يك طرفة العين از خاطرى از اين خاطره‏هاى چهارگانه خالى باشد مگر در خواب و بى‏خودى و تحقيق آن است كه در خواب و بى‏خودى نيز اين خواطر هست لكن چون نفس به آن مشغول نمى‏شود چنان مى‏نمايد كه نيست. و امّا سخن در موافقت و مخالفت آن است كه: نفسى كه موافق راه حقّ است، آن نفسى است كه خاطر ربّانى و خاطر ملكى اختيار مى‏كند و فعل خير و نفسى كه مخالف راه حقّ است آن نفس است كه خاطر شيطانى اختيار مى‏كند وخود سبب خاطرهاى بد مى‏شود. و از اين تقرير حال موافقت نفس و مخالفت او در راه خداوند تعالى معلوم مى‏شود و سالك بايد كه در موافقت حقّ تعالى و مخالفت نفس و شيطان دائم در جهاد و غزاى معنوى باشد كه آن نفى خاطر شيطانى و نفسانى است و نگاهداشتن خود از فعل بد و اثبات خاطر ربّانى و مَلَكى و مشغول كردن خود به فعل نيك، ان شاء اللَّه تعالى. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 266 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 2 2- ‏ 3 ج- ✳️ امّا دانستن معالجه نفس موقوف صحبت اهل اللَّه و عالم ربّانى و مرشد ملكوتى باشد كه از او بدانند، يا الهام حضرت حقّ تعالى به دل طالب رسد و بداند كه او را چگونه رام مى‏بايد كرد، يا از سخن انبيا و اوليا كه بخواند و بداند وفى الجمله، نفس را به آن رام توان كرد كه در حظّ دنيا زيادت از ضرورت به او نرسانند و در حظّ آخرت تا توان، كار خير از او بسازند تا او را فكر دنيا كم شود و فكر آخرت بسيار. و در كارهاى خير طلب اخلاص از او كنند و در هر چيزى او را متّهم دارند و او را در همه احوال مقصّر شمارند و دائم او را شكنند كه اگر يك لحظه او را به خود وا گذارند فتنه‏ها بر انگيزد. و او را به اين صفت رام توان كرد كه گفته شد و با وجود آن كه رام باشد اعتماد نبايد كرد و از مكر او ايمن نبايد بود و لجام شريعت از سر او بيرون نبايد كرد تا باشد كه او را به سلامت از قنطره شهوات طبيعت بگذرانند و در سنگلاخ دنيا پاى او از جاى نرود و در گذرگاه لذّت بدنى از دزد شيطان در امان باشد و او را با متاع ايمان به معموره عالم آخرت رسانند. اين است نمودارى از عالم طريقت كه گفته شد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 267 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 1 ‏ 3 3- ‏ ✳️ و امّا علم حقيقت، دانستن نفس است با آفريدگار او و اين دانستن بهترين همه دانش‏هاست. پس مى‏گوييم كه آفريدگار جلّ جلاله- موجودى است مطلق، به اين معنى كه ادراك غير او به كنه حقيقت او نمى‏رسد، پس مقيّد به وصف غايت و محدود به حدّ نهايت نشود، هميشه به خود بوده و هست و باشد و هر مقصود كه گويى از اين موجود مطلق حاصل است، هر زنده به او زنده است و او زنده، هر دانايى به او داناست و او دانا، هر بينايى به او بيناست و او بينا، هر شنوايى به او شنواست و او شنوا، هر توانايى به او تواناست و او توانا، هر خواهنده‏اى به او خواهنده است و او خواهنده، هر گويائى به او گوياست و او گوينده. هميشه به اين صفات كمال آراسته است و ذات او به هر صفتى از اين صفات پيدا، به خود تمام و ثابت است و به هيچ وجه جهت نيستى ندارد و در ذات و صفات و اسما و افعال يگانه و يكتاست، هست مطلق است و چنان به خود پيدا و روشن است كه او را «نور مطلق» توان خواند از غايت پيدايى و بيرون از او هيچ چيز به خود پيدايى ندارد جز او، به خود ظلمت مطلق است از غايت ناپيدائى. و اين نور مطلق كه پيداى مطلق است به پيدائى خود پيوسته شعاع به طرف ظلمت مى‏افكند و پاره پاره ظلمت كه ناپيدائى صفت اوست رنگ پيدايى نور مى‏گيرد تا همه ناپيدايى‏ها پيدا مى‏شود و به زبان عبارت مى‏گويد كه: نيست هست شد و آفريدگار كه آن نور مطلق است آفريده‏ها كه آن ناپيدايى‏ها بود به حدّ پيدايى رسانيد. و بدان كه: از جمله ناپيدايى‏ها كه پيدايى يافت نفس آدمى است كه ظلمتى بود كه از نور روشن شد و روشنى او كه از نور يافته است زندگى و دانايى و شنوايى و بينايى و توانايى و خواهندگى و گويايى است كه در او ظاهر شده است. پس نسبت نفس به آفريدگار نفس، آن بود كه گوييم نفس ظلمتى است كه نور آفريدگار آن را روشن كرده است و روشنايى او پرتو نورِ صفت آفريدگار اوست، پس اگر فرض كنى كه روشنايى نور پروردگار به او پيوسته است او موجودى است نورانى به نورِ پروردگار، اين است نسبت نفس به سوى آفريدگار نفس. لاجرم هر كه نفس را نشناسد پس آفريدگار نفس را نشناسد، پس نفس را دو جهت باشد: جهت روشنى و آن از آفريدگار دارد، جهت تاريكى و آن از خود دارد؛ روشنى او جهت هستى اوست به سوى هست مطلق كه نور مطلق است و تاريكى او جهت نيستى اوست به سوى نيست مطلق. سالك بايد كه نظر به جهت نيستى نفس كند و گويد كه به حقيقت نفس نيست؛ زيرا كه نه هستِ مطلق است؛ و نظر به جهت هستى نفس كند و گويد: آن كه نفس به او هستى دارد به حقيقت هست كه هستِ مطلق است و نفس را هستى مَجازى است و هستى مَجازى اعتبار ندارد، پس آفريدگار به حقيقت هست و آفريده به مجاز و در اين مشهد تواند بود كه گويند: لا مَوْجُودَ إلَّااللَّهُ. وجود حقيقى، فقط خداست. و هر كه نسبت نفس به آفريدگار نفس چنين دانست به قدر خود به علل حقيقت‏ رسيده است. و تا اين سه علم كه علم شريعت و علم طريقت و علم حقيقت است حاصل نشود سالك به منزل علم نرسيده باشد، واللَّه أعلم. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 268 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 2 ✳️ اى عزيز! عمل صالح كه در طريق كمال نفس، فرياد رس شخص است و عمل صالح را شرط آن است كه قرين اعتقاد صحيح باشد و اگر نه چنين باشد آن عمل به وصله ننشيند و موجب رستگارى نشود و نتيجه ثواب ندهد. امّا اعتقاد درست آن است كه بدانى كه هدايتِ ايمان و معرفت، حضرت پروردگار مى‏دهد و توفيق طاعتْ او مى‏بخشد؛ اين منّتى و منّتى ديگر آن كه چون عمل صالح از تو در وجود آمد از سر اعتقاد پاك، البتّه سعى تو ضايع نمى‏گردد و خداى متعال ثواب آن عمل كرامت مى‏كند. و عمل صالح كارى است كه فرموده خداى و رسول او باشد، چون اركان اسلام ادا كردن و چون سنّت‏هاى پيغمبر بجاى آوردن و بعد از فرائضْ سنّت‏هاى مؤكّده اوّل بجاى آرد و ديگر سعى كند كه چندانكه متابعت سنّت مى‏تواند كرد تقصير نكند، از نماز جماعت و نماز جنازه و با جنازه سر قبر رفتن و پرسش بيماران كردن و تفقّد حال مسلمانان نمودن و در كارهاى خير مدد بودن و آشتى به ميانه مسلمانان دادن و فتنه بازنشاندن و كلمة الخير گفتن و سلام فاش كردن و به دعوت‏هاى خير حاضر شدن. و بايد كه از جمله اعمال صالحه مداومت نمايد بر صله رحم و حقّ همسايه؛ و چون ابواب عمل صالح كثير است و از عهده تعداد آن بيرون نمى‏تواند آمدن، به اين چند كلمه در اين فصل اختصار كرديم. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 269 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 دعای امام سیدالساجدین (علیه السلام ) " در و خداي عزوجل " 👇 https://eitaa.com/sahife2/67513 🙏 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 3 (اخلاق) 1 ✳️ بدان- أعانَكَ اللَّه- كه خوى شخص بر دو گونه بود: خُلق نيك و خلق بد: خُلق نيك صفتى چند باشد در شخص كه شرع پسندد و عقل مستحسن داند و آن بر دو قسم بود: قسمى آن كه به وصله دنيا نشيند و قسمى آن كه به وصله آخرت نشيند و نسبت با عالم معاد داشته باشد. و سر جمله اخلاق نيك چهار خُلق است و باقى خلق‏هاى نيكو همه از آن زايد: 1. اوّل : يعنى در امور شخصى و خانوادگى و اجتماعى راه افراط و تفريط نباشد و راه ميانه كند 2. دوّم : كه چيزها به قدر خود چنان بداند كه دانستنى است و بر وفق آن دانستنى‏ها عمل چنان كند كه چنان بايد كرد. 3. سوّم : كه نفس را از حرام منع كند با همه آلات او، پس به دل كار حرام نكند و به چشم صورت حرام نبيند و به گوش سخن حرام نشنود و به زبان سخن حرام نگويد و به دست تصرّف در حرام نكند و به پاى رفتار حرام نكند و به جاى حرام نرود و به دهان و حلق از لقمه حرام و جرعه حرام احتراز كند و به فَرْج مباشرت حرام نكند. 4. چهارم : كه تواند درمعرض حاصل كردن مقصود، مقصود شرعى رود اگر چه بيم ازهلاك نفس باشد، مثل دليرى در معركه، غزا كردن و دليرى كردن آنگاه كه كلمه حق در روى سلطان ستمكار بايد گفت، دليرى كردن چون مسئله علم با خصم دانشمند بحث بايد كرد و دليرى كردن چون دشمن در مقابل آيد به سخن و حمله و ضرب و دليرى كردن در همه امور به شرط آن كه از حدّ شرع تجاوز نكند. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 271 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2