eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 برنامه ی ❇️ داستان ❇️ آن شنیدستی که در عهد عمر بود چنگی مطربی با کر و فر بلبل از آواز او بی‌خود شدی یک طرب ز آواز خوبش صد شدی مجلس و مجمع دمش آراستی وز نوای او قیامت خاستی همچو اسرافیل کآوازش بفن مردگان را جان در آرد در بدن یار سایل بود اسرافیل را کز سماعش پر برستی فیل را سازد اسرافیل روزی ناله را جان دهد پوسیدهٔ صدساله را انبیا را در درون هم نغمه‌هاست طالبان را زان حیات بی‌بهاست نشنود آن نغمه‌ها را گوش حس کز ستمها گوش حس باشد نجس نشنود نغمهٔ پری را آدمی کو بود ز اسرار پریان اعجمی گر چه هم نغمهٔ پری زین عالمست نغمهٔ دل برتر از هر دو دمست که پری و آدمی زندانیند هر دو در زندان این نادانیند معشر الجن سورهٔ رحمان بخوان تستطیعوا تنفذوا را باز دان نغمه‌های اندرون اولیا اولا گوید که ای اجزای لا هین ز لای نفی سرها بر زنید این خیال و وهم یکسو افکنید ای همه پوسیده در کون و فساد جان باقیتان نرویید و نزاد گر بگویم شمه‌ای زان نغمه‌ها جانها سر بر زنند از دخمه‌ها گوش را نزدیک کن کان دور نیست لیک نقل آن به تو دستور نیست هین که اسرافیل وقتند اولیا مرده را زیشان حیاتست و نما جان هر یک مرده‌ای از گور تن بر جهد ز آوازشان اندر کفن گوید این آواز ز آواها جداست زنده کردن کار آواز خداست ما بمردیم و بکلی کاستیم بانگ حق آمد همه بر خاستیم بانگ حق اندر حجاب و بی حجاب آن دهد کو داد مریم را ز جیب ای فناتان نیست کرده زیر پوست باز گردید از عدم ز آواز دوست مطلق آن آواز خود از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود گفته او را من زبان و چشم تو من حواس و من رضا و خشم تو قسمت اول - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ داستان 🔹 چنگ نوازی بسیار خوش آواز و محبوب در میان مردمان بود . . روز ها از پی هم می گذشت و او در شاد کردن و به طرب آوردن مردمان بسیار توانا. در مجالس بزم وشادی آنها شرکت می کرد و بی خبر از گذران عمر و اینکه بالاخره روزی او نیز مشتاقان و طرفداران خود را از دست خواهد داد و همیشه همه چیز به اینگونه پیش نخواهد رفت. و اتفاقا چنین شد . کار و بارش از رونق افتاد و دیگر کسی مشتاق شنیدن صدای پیر و لرزان او نبود. پیر چنگی رو به خدای خود کرد و گفت: پروردگارا هفتاد سال حماینم کردی و گرچه خطاهای بسیار کردم اما هیچگاه به من پشت نکردی . اما این مردم که طی اینهمه سال شادشان کردم و لحظات زیبایی برایشان مهییا کردم به من پشت کردند و مرا فراموش کردند . اکنون از تو کمک می خواهم و فقط برای تو ساز می زنم. پس چنگ خود را برداشت و به طرف کوهستان به راه افتاد. در طول راه با خود می گفت:من امروز پول و مزد خود را از خدا خواهم گرفت.دیناری را که برای خرید لباس نیاز دارم را او به من خواهد داد. پس به گورستان رفت و بر سر قبری نشست و ساز خود را به دست گرفت و شروع کرد به نواختن.ساز زد و ساز زد تا بی طاقت شد و به خواب رفت.در خواب دید که در صحرای سر سبزی آزاد و رها و شادمان در سیر و گشت است . با خود آرزو کرد که ای کاش در چنین دشتی ساکن بود و روزگار می گذراند. اما بشنوید از آن سوی داستان: در همان هنگام مرد صالحی که حاکم شهر بود در خواب ندایی می شنود که به گورستان برو و 700 دینار از پول بیت المال را به مردی که در گورستان خواهی دید بده و به او بگو با این پول لباسی را که نیاز دارد تهییه کند. حاکم هراسان و حیران از خواب می پرد و با شتاب راهی گورستان می شود . به گمانش کسی را که انتظار ملاقاتش را در گورستان دارد باید انسانی متفاوت باشد چرا که خداوند برای او پیغام فرستاده است . از دیدگاه اوچنین انسانی نمی تواند یک آدم معمولی باشد. پس بسیار در گورستان جستجو می کند اما به غیر از پیرمردی که با سازش بر روی قبری آرام خوابیده کسی را نمی بیند . با خود می گوید گویی که غیر از این شخص کس دیگری در اینجا نیست پس با نا امیدی بالای سر او می نشیند . همینکه می نشیند ناگهان عطسه ای می کند و همین صدا موجب بیداری پیر چنگی می شود . پیرمرد بیچاره به گمانش برای دستگیری او آمده باشند بسیار می ترسد. حاکم صالح که متوجه ترس او می شود بلافاصله او را مطمئن می کند و می گوید: آرام بگیر مرد که تو نزد خداوند بسیار عزیزی و من حامل پیغام مهمی از جانب او برای تو هستم. بدان که خداوند ترا فراموش نکرده و به من پیغام داده تا این پول را به تو بدهم تا ما یحتاج خود را تهییه کنی . ودر ضمن بعد از این هم هرگاه به پول نیاز داشتی نزد من بیا تا کمکت کنم. پیر چنگی با شنیدن این حرف ها از خود بی خود شد و شروع کرد به دویدن در گورستان. می دوید و اشک می ریخت و از خدای خود طلب استغفار می کرد از اینکه اینهمه سال او را فراموش کرده بود و دست خود را پیش هر کس دراز کرده بی آنکه بداند خداوند در همه احوال او را حمایت می کرده شرمنده بود . این اتفاق جرقه ای در دل او زد و آگاه شد تا اکنون دشمنی در درون او بوده که مانع دیدار او با خداوندش شده. و به اینگونه بیداری او از غفلت هفتاد ساله حاصل شد. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ داستان (قسمت اول) 🔸 آن شنیدستی که در عهد عمر بود چنگی مطربی با کر و فر 🔹 در اوایل اسلام و در دوران عمر چنگ نوازی ماهر و با قدرت وجود داشت که بلبل از صدای خوندنش و نواختنش بیخود میشد و شادی شنونده ازین هنر صدبرابر میشد ..نوای زیبای او در هر مجلس و جمعی قیامت بپا میکرد 🔸 همچو اسرافیل کآوازش بفن مردگان را جان در آرد در بدن 🔹 همانند اسرافیل که در قیامت در …صور… میدمه و جان مردگان را به تن برمیرگردونه آوای این پیر چنگی مرده را زنده میکرد یاشایدم یار و همراه خود اسرافیل بود که اینگونه آوای او فیل را بال پر میداد و برقص و سماع درمیاورد مثل اسرافیل که روزی ناله ای سردهد و جان دهد مردگان صد ساله را… وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ : و چون در صور دمیده شود، پس به ناگاه همه از قبرها به سوى خداى خود به سرعت مى شتابند. یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا (طه،۱۰۲): روزى که در صور دمیده شود، و در آن روز مجرمان را با بدن هاى کبود جمع مى کنیم. وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً (کهف،۹۹): و در صور دمیده شود پس همه خلق را (در صحراى قیامت ) گرد آوریم. يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (نبا،۲۲) روزى که در صور دمیده شود و شما فوج فوج وارد محشر مى شوید. 🔸 انبیا را در درون هم نغمه‌هاست طالبان را زان حیات بی‌بهاست 🔹 پیامبران و اولیای الهی هم در درونشان نغمه های جان فزا برای گوشهای مشتاق مینوازند نغمه های خوش روحانی گرانبها برای طالبان راه خدا… گوشهای حسّی قادر به شنیدنش نیستند چونکه اونها با ظلم و ستم ها کثیف شدند و باید با گوش جان انها را شنید برای مثال نغمه و اصوات خوش فرشتگان الهی را ما ادمها نمیشنویم و به اصطلاح مولانا اعجم هستیم (فارس زبان که عربی بلد نیست) 🔸 نغمه‌های اندرون اولیا اولا گوید که ای اجزای لا 🔹 نغمه های آدمی و فرشتگان هم از همین عالم است ولی نغمه های دل از هردوی اونها برتر است چونکه اونها هردو زندانی این عالمند ولی دل به پرواز ملکوت در میاد و آزاد از قیود جسمانییه … مولانا در بیت بعد برای این گفتارش دلیلی از قرآن و سوره الرحمن میاره بدین مضمون :: ای گروه جنّ و انس، اگر می‌توانید از اطراف آسمانها و زمین (و از قبضه قدرت الهی) بیرون شوید، بیرون شوید (ولی این خیال محالی است زیرا) هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد. مولانا در ادامه میفرماید این نغمه های انبیایی در درجه اول به تو میگه این جهان و مادیات را جدی نگیر ….که در حقیقت تو اجزای لا هستی یعنی جزئی از جهانی فانی و معدوم هستی ازین نیستی هست نما و ازین توهم و خیال بودن سرهاتون رو بیرون بیارید وگرنه درین عالم فساد نابود میشین و جانهاتان زاییده نمیشود به بقای در الله نمیرسه مولانا بارها براین موضوع تاکیید کرده که باید جانهارو از قالب بسمت عوالم الهی رهنمون ساخت تا بقا پیداکنند راه این کار هم بارزترین پیغام مولانا همون عاشق شدن و رهیدن از زندان تنگ علایق دنیویست …خداوند وعده رجعت همگان رو داده اما عرفا معتقدند برای با حق بودن باید عاشق بود بین این دو خیلی فرق هست برگشت برای همگان هست و بقا در حضرت برای خاصان و عاشقان … 🌹 ادامه دارد .... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ داستان (شرح قسمت دوم) 🔸 گر بگویم شمه‌ای زان نغمه‌ها جانها سر بر زنند از دخمه‌ها 🔹 مولانا در ادمه میفرماید اگر من مقدار اندکی ازون نغمه های الهی درون خاصان حق رو براتون بگم جانهای در قالب پوسیدتون سر بر میزنند و مشتاق به بقا و زندگی ابدی در حضرت حق میشوند ..میفرماید گوش جانت رو به این نغمه ها نزدیک کن که این نغمه ها دور نیست ولی مجبور به گفتنشون به تونیستند که همانند اسرافیل زنده کننده دورانند این پیران عالم 🔸 جان هر یک مرده‌ای از گور تن بر جهد ز آوازشان اندر کفن 🔹 جانهای مرده در این تن خاکی و جسم ما بوسیله این اوا (نغمه های درون اولیا)از جا و میپرند و بجنبش میفتند ومیگن این صداها بقیه صداها فرق میکنه و زنده کردن فقط کار نفخ الهییه چونکه ما مرده بودیم و بکلی عدم بودیم و با این بانگ همگی برخاستیم ….. بانگ الهی چه در حجاب و چه بیواسطه همونی رو میده مثل عیسی ع که به مریم داد و جهانی متبرک به او شد 🔸 ای فناتان نیست کرده زیر پوست باز گردید از عدم ز آواز دوست ای به نابودی گرویده در زیر پوست تن و عالم صورت با اوای دوست ازین نابودی دست بکشین و سوی زندگی حقیقی برگردین و مطمئن باشین این اوازه خداونده گرچه از درون و گلوی بندگانش بیرون میاد ….خداوند گفته درون تو و درزبان و در دیدهء تو منم من رضایت و خشم توام 🔸 گفته او را من زبان و چشم تو من حواس و من رضا و خشم تو 🔹 مولانا در ادامه از از جانب خداوند به ما میگه که برو که بدون من نه میشنوی نه میبینی و ذکر میکنه که آفرینش تو بدانگونه اس که تو خود راز و سر هستی وچجوری میتونی بدون من جایگاه صاحب سر یعنی خود من باشی هرگاه همگی وجودت پر از من شد اونوقت منهم برای تو خواهم شد ((اشاره به حدیث قدسی(معنای این عبارت و حدیث این است :::که هر کس کارهایش خدایی و برای خدا ورضای او باشد خدا نیز برای اوو پشتیبان و تایید کننده او است . به عبارت دیگر معنایش این است که هر کس در راه خدا باشد و برای او کار کند نتیجه این است که خدااو را تنها نمی گذارد و او را یاری می نماید .))) 🌹 ادامه دارد .... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ داستان (شرح قسمت سوم) 🔸 گه توی گویم ترا گاهی منم هر چه گویم آفتاب روشنم 🔹 مولانا در ادامه از قول خداوند عالم میفرماید که گاهی تو را تو خوانم و گاهی تورا من میخوانم و هرچه بگویم مهم اینست که من همچو افتاب به این عالم وجود روشنی و زندگی میبخشم و هرکجا مثل مشکات یا چراغی بتابم اونجا زندگی شکل میگیره و یه عالم مشکلاتشون حل میشه و اگر تاریکی در درون توی انسان هست که توسط آفتاب ازبین نرفته از کلام و اراده ما بروشنی صبح بدل میشه…. خداوند در روز خلقت ادم ع را از علم خودش و از اسما الهی اموزش داده و این علم رو در نهادش قرار داده و مابقی مردم علوم رو ازین راه کسب میکنند (((مرحوم حضرت آیت الله العظمی می فرمود: منظور از اسما در آیه‌ی (و علم ادم الاسماء کلها)()؛ (و تمامی اسما را به حضرت آدم(ع) آموخت.) علم به حقایق است که موجب امتیاز انسان از حیوانات بلکه فرشتگان می‌گردد. بنابراین، مقصود از «اسما» حقایق اسما است نه تنها اسم بدون مسمی، که به جهت وحدت اسم و مسمی، اسم بر مسمی اطلاق شده است؛ و (باسماء هولاء) , (به اسامی اینان) در ذیل آیه یعنی «هولاء المسمیات»؛ (به این مسمی‌ها)، زیرا علم به اثر تفصیلا، علم به موثر است اجمالاً و حقیقت مطلب، همان خداشناسی است. 🔸 خواه ز آدم گیر نورش خواه ازو خواه از خم گیر می خواه از کدو 🔹 پس اگر میخواهی ازین نغمه های الهی فیض ببری هم میتونی از انسان کامل و ولی نور و مدد بگیری هم مستقیم از عشق به حضرت حق چراغ برافروزی مولانا با مثال خوردن می از سبو (یا کدو )و یا از سر خم رو بیان میکنه برای استفهام بیشتر میفرماید این کدو ازون خم می مثل تو جدا نیست بلکه انها بهم سخت پیوستند و یکی شدند و خوشبحال اون کدوی نیکبخت که به خم و اصل خودش پیوسته …مولانا در ادامه این موضوع به حدیثی از پیامبر اسلام اشاره میکنه بدین مضمون ::«طوبی لمن رآنی و لمن رآی من رآنی» (خوشا به حال آن که مرا دید و آنکس را دید که مرا دید) که البته مراد از دیدن، ادراک اوصاف و مقام است نه دیدن صورت و جسم… 🔸 چون چراغی نور شمعی را کشید هر که دید آن را یقین آن شمع دید 🔹 مولانا در ادامه میفرماید مثل چراغی که نور شمعی رو بخودش میگیره و روشن میشه وهرکسی اون رو ببینه دقیقا خود شمع رو دیده و بهمین ترتیب اگر صد چراغ بعد ازون هم نور از هم بگیرن دیدن آخرین همان لطفی رادارد که اولین دارد ..حالا تو میخوای نور از اخرین چراغ برگیر و یا از شمع جان خودت هدایت پذیر… اما مستقیم نور گرفتن باید خالی از نفس و خودخواهی باشی و کار سخت تری بنظر میاد بیشتر تاکید مولانا پیروی از پیر و اولیای خداوندیست ….در کل نور واحدست ولی به تعدد برما عرضه میشود و هریک از اولیا با بازتاب مختص خود چراغ راه ما شدند پایان 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴چون شدی من کان لله از وله 🔴من ترا باشم که کان الله له ❇️ رسول خدا صلی الله علیه و آله: من کان لله کان الله له هر که برای خدا باشد،خدا هم برای اوست. ✍️ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۷۹، ص ۱۹۷ ؛ روضة المتقين ، محمد تقی مجلسی، ج‏۱۳ ۱۹۵؛ الوافی، فیض كاشانی، ج ‏۸، ص ۷۸۴. ☑️ معنای این عبارت و حدیث این است که هر کس کارهایش خدایی و برای خدا ورضای او باشد خدا نیز برای او و پشتیبان و تایید کننده او است . به عبارت دیگر معنایش این است که هر کس در راه خدا باشد و برای او کار کند نتیجه این است که خدا او را تنها نمی گذارد و او را یاری می نماید .به دو حدیث دیگر که مشابه این حدیث شریف است توجه بفرمائید:از امام مجتبی(ع) منقول است که فرمودند: «من عبد الله عبد الله له کلَّ شیء». هر کس بنده خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی او قرار می دهد . در حدیث قدسی آمده است که پروردگار متعال فرمود: « عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی». بنده ی من مرا اطاعت کن تا تو را مثل خودم قرار دهم . قسمت دوم 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی ❇️ داستان (در بيان تفسير: من كان لله كان اللَّه له و بيان آن) ❇️ رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه جای صاحب‌سر توی چون شدی من کان لله از وله من ترا باشم که کان الله له گه توی گویم ترا گاهی منم هر چه گویم آفتاب روشنم هر کجا تابم ز مشکات دمی حل شد آنجا مشکلات عالمی ظلمتی را کآفتابش بر نداشت از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت آدمی را او بخویش اسما نمود دیگران را ز آدم اسما می‌گشود خواه ز آدم گیر نورش خواه ازو خواه از خم گیر می خواه از کدو کین کدو با خنب پیوستست سخت نی چو تو شاد آن کدوی نیکبخت گفت طوبی من رآنی مصطفی والذی یبصر لمن وجهی رای چون چراغی نور شمعی را کشید هر که دید آن را یقین آن شمع دید همچنین تا صد چراغ ار نقل شد دیدن آخر لقای اصل شد خواه از نور پسین بستان تو آن هیچ فرقی نیست خواه از شمع جان خواه بین نور از چراغ آخرین خواه بین نورش ز شمع غابرین قسمت دوم - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی ❇️ داستان #پیرچنگی ❇️ آن شنیدستی که در عهد عمر بود چنگی مطربی با کر و ف
❇️ آن شنیدستی که در عهد عمر (ترجمه ی قسمت اول ) 🔹 بود چنگی مطربی با کر و فر شايد شنيده باشى كه در زمان عمر مطرب معروفى بود كه چنگ مى‏نواخت بلبل از آواز او بى‏هوش مى‏شد و شادى از اثر نواى چنگش صد چندان زياد مى‏گرديد. دمش مجلس آرا و از نوايش قيامت بر پا مى‏شد. و نواى او چون صور اسرافيل مردگان را جان مى‏بخشيد او يار و هم دم اسرافيل بود و از الحان او فيل از شوق پر در مى‏آورد يا مانند داود از نغمه‏هاى خوشى كه مى‏سرود جان بسوى بستان خدا پرواز مى‏كرد اسرافيل روزى ناله خود را سر مى‏دهد و مرده صد ساله پوسيده را جان مى‏بخشد. اولياى خدا را ناله درونى هست كه طالبان را جان مى‏بخشد. ولى گوش حس ظاهرى آن ناله را نمى‏شنود چون از سخنهاى اين عالم نجس شده است‏ آدم نغمه پرى را نمى‏شنود زيرا گوش آدمى نسبت به اسرار پريان كر است با اينكه نغمه پرى هم از همين عالم است ولى نغمه دل از هر دوى اينها برتر و بالاتر است‏ اگر پرى و آدمى زندانى هستند هر دوى اينها زندانى نادانى هستند. آيه شريفه يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ 55: 33 را بخوان تا از كيفيت اين زندان مطلع شوى. نغمه و آواز درونى اوليا از اول مى‏گويد اى اجزاى منفى اى آن كه با عالم فانى و موهوم آميخته‏اى. وقت آن است كه از لاى نفى سر بر زده و اين عالم خيال و وهم را دور انداخته آزاد و زنده شويد. اى كه همه در عالم كون و فساد مانده و پوسيده شده و جان باقى شما نه رشد نموده نه زياد شده است. اگر شمه‏اى از آن نغمه‏ها براى تو حكايت كنم جانها از دخمه خود سر بيرون خواهند آورد. گوش خود را نزديك بيار كه آن نغمه‏ها دور از تو نيستند ولى من اجازه گفتن ندارم. بدانيد كه اولياء حق اسرافيل زمانند و از اثر دم ايشان مرده‏ها زنده شده و نمو مى‏كنند. و بر اثر آواز حيات بخش آنان جانهايى كه در گور تن مدفون شده و مرده‏اند گور را شكافته و با كفن بر مى‏خيزند و مى‏گويند اين آواز چيست؟ اين با آوازهاى ديگر فرق داشت آرى زنده كردن از هر آوازى بر نمى‏آيد آواز خدا هست كه زنده مى‏كند مى‏گويند ما مرديم و تمام شديم و بانگ حق آمد همگى زنده شده برخاستيم. آواز حق و نفس الهى چه در پرده باشد و از حلقوم اولياء بيرون آيد و چه در پرده نباشد همان نتيجه را مى‏بخشد كه دم روح القدس در گريبان مريم بخشيد. اى كسانى كه در زير پوست وهم و خيال بصورت نيستى در آمده‏ايد آواز دوست بگوش مى‏رسد بر گرديد زنده شويد زمان مردگى و فنا طى شده است بطور قطع. اين آواز آواز شاه است اگر چه از حلقوم بنده او شنيده مى‏شود خداوند باو فرموده من زبان و چشم و حواس و رضا و خشم تو هستم 👌ادامه دارد .. قسمت اول 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی ❇️ داستان #پیرچنگی (در بيان تفسير: من كان لله كان اللَّه له و بيان آن)
🔆 در بيان تفسير: من كان لله كان اللَّه له و بيان آن 🔹 آن كه با گوش خداوندى مى‏شنود و با چشم خدا مى‏بيند تو هستى آرى تويى چون كه در بحر الهى مستغرق شده براى خدا شده‏اى پس خدا نيز براى تو شده گاهى بتو مى‏گويم تو و گاهى مى‏گويم منم ولى بهر حال هر چه بگويم چون آفتاب روشن بوده و شناخته مى‏شوم كه در هر دو صورت منم از چراغ تو بهر جا بتابم مشكلات عالمى حل مى‏شود هر كجا كه تاريكى حكمفرما باشد بر اثر پرتو ما چون آفتاب هنگام ظهر روشن شود. آن ظلمت مدهشى را كه آفتاب نمى‏تواند از ميان بر دارد از اشعه ما همان ظلمت مثل هنگام چاشت روشن مى‏گردد. او اسماء و نامها را به آدم ياد داد و از آدم بديگران رسيد و بهر حال آب چه از جوى يا از سبو برداشته شود آب است و آب سبو هم از آب جو مدد گرفته و پر شده است نور را چه از آفتاب بخواهى يا از ماه نور ماه هم از آفتاب است چون ستاره‏اى يافتى از انوار او اقتباس‏ كن و مغتنم بشمار كه پيغمبر فرموده اصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم چه اين نور را از آدم بگيرى چه از خود او شراب را چه از خم بگيرى چه از كدو هر دو يكى و هر دو شراب است. كدو هم بخم پيوسته و شراب او شراب خم است و اين كدوى خوشبخت چون نى ميانش پر از شادى و طرب است. پيغمبر خدا فرموده بشارت باد بكسى كه مرا رؤيت كند و كسى كه مرا ببيند و بروى من بنگرد. اگر چراغى را از شمعى روشن كنند هر كس چراغ را ديد شمع را ديده. و اگر نور چراغ بترتيب بصد چراغ منتقل شود ديدن آخرين چراغ ديدن اولى است. تو خواه از نور آخرين چراغ استفاده كن يا از اصل آن كه شمع اولى باشد فرقى در ميانه نيست. خواه نور را از چراغ آخرين ببين و خواه نور او را از چراغهاى گذشته مشاهده كن. قسمت دوم - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2