eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حکایت شیخ احمد خضرویه از عرفای قرن سوم هجری است. درگذشت او را به سال 240ق، نوشته اند. حکایتی که مولانا از او نقل می کند در تذکرة الاولیاء و رسالهْ قُشیریه با اختلاف در جزئیات آمده وصاحب اسرار التوحید مشابه آن را از کرامات شیخ ابو سعید ابوالخیر نقل کرده است. او که کارش گرفتن وام از ثروتمندان و خرج آن برای فقرا بود تا در بستر مرگ افتاد و چون طلبکاران و وامداران با خبر شدند هجوم آوردند تا طلب خود را که چهارصد دینار بود بستانند اما شیخ به جای پرداخت وام آنان در دنیای خیال خوش خویش سیر می کرد و این بی توجهی شیخ به طلب کاران موجب ترشرویی و ناراحتی آنان می شد تا اینکه صدای کودک حلوافروشی از کوچه رسید و شیخ به خدمتکارش دستور داد تا برود و همه حلوا را بخرد و خادم همه حلوا را به نیم دینار خرید و به دستور شیخ بین طلبکاران تقسیم کرد تا بخورند و مدتی از ترشرویی غافل شوند. زمانی که ظرف حلوا خالی شد کودک حلوا فروش پول حلوا را طلب کرد اما شیخ از پرداخت پول حلوا خودکاری کرد و کودک دائما التماس می کرد و شیخ از پرداخت بهای حلوا خودداری می نمود که موجب اعتراض بقیه طلبکاران شد که مال ما را خوردی بس نبود دیگر مال این کودک درمانده را چرا می خوری؟ تا آنکه مدتی گذشت و کودک همچنان گریه می کرد و بقیه طلبکاران نا امید و منتظر نشسته بودند که خادم با طبقی که در آن چهارصد دینار زر و نیم دینار دیگر قرار داشت آورد و گفت که این را یکی از کریمان فرستاده است و در اینجا بود که طلبکاران به عذر خواهی بر خاسته و راز این کار را از شیخ جویا شدند که شیخ بصیر فرمود سر این کار در این بود که دریای رحمت الهی به گریه کودک حوا فروش موکول شده بود: تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمی آید به جوش نتیجه: از نظر مولانا دیدگان ما همچون کودک حلوا فروش هستند که برای جذب و جلب رحمت الهی باید آنها را بگریانیم تا قطرات اشک ما با لطف و نظر آن کریم یگانه تکریم گردد و ارزش یابد و به اقیانوس رحمت الهی تبدیل شود و این اشک می تواند اشک ندامت یا اشک شوق و امید باشد اما هرچه که هست باید ناب و خالص باشد و از دل که جایگاه تجلی حق است سرچشمه گرفته باشد. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 1 🌺 بود شیخی دایما او وامدار از جوامردی که بود آن نامدار ده هزاران وام کردی از مهان خرج کردی بر فقیران جهان هم بوام او خانقاهی ساخته جان و مال و خانقه در باخته وام او را حق ز هر جا می‌گزارد کرد حق بهر خلیل از ریگ آرد گفت پیغامبر که در بازارها دو فرشته می‌کنند ایدر دعا کای خدا تو منفقان را ده خلف ای خدا تو ممسکان را ده تلف برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 2 🌺 خاصه آن منفق که جان انفاق کرد حلق خود قربانی خلاق کرد حلق پیش آورد اسمعیل‌وار کارد بر حلقش نیارد کرد کار پس زنده زین رویند و خوش تو بدان قالب بمنگر گبروش چون خلف دادستشان جان بقا جان ایمن از غم و رنج و شقا شیخ وامی سالها این کار کرد می‌ستد می‌داد همچون پای‌مرد تخمها می‌کاشت تا روز اجل تا بود روز اجل میر اجل برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 2 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 3 🌺 چونک عمر شیخ در آخر رسید در وجود خود نشان مرگ دید وام‌داران گرد او بنشسته جمع شیخ بر خود خوش گدازان همچو شمع وام‌داران گشته نومید و ترش درد دلها یار شد با درد شش شیخ گفت این بدگمانان را نگر نیست حق را چار صد دینار زر کودکی حلوا ز بیرون بانگ زد لاف حلوا بر امید دانگ زد شیخ اشارت کرد خادم را بسر که برو آن جمله حلوا را بخر تا غریمان چونک آن حلوا خورند یک زمانی تلخ در من ننگرند در زمان خادم برون آمد بدر تا خرد او جمله حلوا را بزر گفت او را کوترو حلوا بچند گفت کودک نیم دینار و ادند گفت نه از صوفیان افزون مجو نیم دینارت دهم دیگر مگو او طبق بنهاد اندر پیش شیخ تو ببین اسرار سر اندیش شیخ کرد اشارت با غریمان کین نوال نک تبرک خوش خورید این را حلال چون طبق خالی شد آن کودک ستد گفت دینارم بده ای با خرد شیخ گفتا از کجا آرم درم وام دارم می‌روم سوی عدم کودک از غم زد طبق را بر زمین ناله و گریه بر آورد و حنین می‌گریست از غبن کودک های های کای مرا بشکسته بودی هر دو پای کاشکی من گرد گلخن گشتمی بر در این خانقه نگذشتمی برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 4 🌺 صوفیان طبل‌خوار لقمه‌جو سگ‌دلان و همچو گربه روی‌شو از غریو کودک آنجا خیر و شر گرد آمد گشت بر کودک حشر پیش شیخ آمد که ای شیخ درشت تو یقین دان که مرا استاد کشت گر روم من پیش او دست تهی او مرا بکشد اجازت می‌دهی وان غریمان هم بانکار و جحود رو به شیخ آورده کین باری چه بود مال ما خوردی مظالم می‌بری از چه بود این ظلم دیگر بر سری تا نماز دیگر آن کودک گریست شیخ دیده بست و در وی ننگریست شیخ فارغ از جفا و از خلاف در کشیده روی چون مه در لحاف با ازل خوش با اجل خوش شادکام فارغ از تشنیع و گفت خاص و عام آنک جان در روی او خندد چو قند از ترش‌رویی خلقش چه گزند آنک جان بوسه دهد بر چشم او کی خورد غم از فلک وز خشم او در شب مهتاب مه را بر سماک از سگان و وعوع ایشان چه باک سگ وظیفهٔ خود بجا می‌آورد مه وظیفهٔ خود برخ می‌گسترد کارک خود می‌گزارد هر کسی آب نگذارد صفا بهر خسی خس خسانه می‌رود بر روی آب آب صافی می‌رود بی اضطراب مصطفی مه می‌شکافد نیم‌شب ژاژ می‌خاید ز کینه بولهب آن مسیحا مرده زنده می‌کند وان جهود از خشم سبلت می‌کند بانگ سگ هرگز رسد در گوش ماه خاصه ماهی کو بود خاص اله می خورد شه بر لب جو تا سحر در سماع از بانگ چغزان بی خبر هم شدی توزیع کودک دانگ چند همت شیخ آن سخا را کرد بند تا کسی ندهد به کودک هیچ چیز قوت پیران ازین بیش است نیز برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 5 🌺 شد نماز دیگر آمد خادمی یک طبق بر کف ز پیش حاتمی صاحب مالی و حالی پیش پیر هدیه بفرستاد کز وی بد خبیر چارصد دینار بر گوشهٔ طبق نیم دینار دگر اندر ورق خادم آمد شیخ را اکرام کرد وان طبق بنهاد پیش شیخ فرد چون طبق را از غطا وا کرد رو خلق دیدند آن کرامت را ازو آه و افغان از همه برخاست زود کای سر شیخان و شاهان این چه بود این چه سرست این چه سلطانیست باز ای خداوند خداوندان راز برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 6 🌺 ما ندانستیم ما را عفو کن بس پراکنده که رفت از ما سخن ما که کورانه عصاها می‌زنیم لاجرم قندیلها را بشکنیم ما چو کران ناشنیده یک خطاب هرزه گویان از قیاس خود جواب ما ز موسی پند نگرفتیم کو گشت از انکار خضری زردرو با چنان چشمی که بالا می‌شتافت نور چشمش آسمان را می‌شکافت کرده با چشمت تعصب موسیا از حماقت چشم موش آسیا شیخ فرمود آن همه گفتار و قال من بحل کردم شما را آن حلال سر این آن بود کز حق خواستم لاجرم بنمود راه راستم گفت آن دینار اگر چه اندکست لیک موقوف غریو کودکست تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمی‌آید به جوش ای برادر طفل طفل چشم تست کام خود موقوف زاری دان درست گر همی‌خواهی که آن خلعت رسد پس بگریان طفل دیده بر جسد برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2 قسمت 6 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2