#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 9
🔴 22- #الحليم
#حلیم
اوست آن وجود مهربانى كه معصيت عباد را مىبيند و مخالفت آنان را با انبيا و ائمّه و قرآن مشاهده مىكند، ولى بر آنان غضب نمىنمايد و در عقوبت بدكاران عجله نمىكند بلكه به آنان مهلت توبه و بازگشت مىدهد.
عبد بايد در برابر آزار و اذيّت و اشتباه زن و فرزند و اقوام و خويشان و برادران و خواهران مسلمان و ساير مردم داراى حلم و بردبارى و حوصله باشد و به آنان مهلت دهد تا به اشتباه خود پى برند و به عرصه گاه حيا و خجالت درآيند.
عبد چون نسبت به مردم حلم ورزيد و در برابر پيشامدها و ناگوارىها حوصله و بردبارى به خرج داد، آراسته به مفهوم اسم حليم شده و به مقام قرب دوست نزديك شده است.
🔴 23- #الحفيظ
#حفیظ ، او حافظ خانه هستى و ظاهر و باطن جهان و غيب و شهود و مُلك و ملكوت است.
حافظِ تعادل نيروهاى متضاد چون حرارت و برودت و ترى و خشكى در وجود موجودات زنده است. حافظ تمام اشيا و عناصر و حيوان و انسان از انواع بلاها و مصايب و علل مرگ و فناست. حافظ تداوم و بقاى موجودات بر صفحات كتاب هستى است.
حافظ دانههاى نباتى در زير خاك از فساد، و روئيدهها و گلها و درختان و ميوهها و حيوانات برّى و بحرى و جوّى از انواع خطرهاست.
حافظ سماوات و ارض و ميلياردها ستاره در فضاى بيكران و حافظ هواى زمين و آب درياها و تمام موجودات ريز و درشت و ذرّهبينى و غير ذرّهبينى است، و قدرت حفظ جناب او محيط بر نهان و آشكار عالم و تمام موجودات خانه خلقت و آفرينش است.
عبد اگر ظاهر و باطن و افعال و اخلاق و عقايد خود را از هجوم خطرات با كمك و عنايت حضرت او حفظ كند، متحقّق به اين حقيقت شده و قابليّت سعادت دنيا و آخرت را پيدا كرده است.
🔴 24- #الحقّ
#حق
حق به معناى مُحق، ثابت، يقين، قطع، عدل، موجود ثابت، مصدر، سلطنت، حزم، تدبير، واقع شدن حتمى، واقع بودن قطعى و مقابل باطل آمده است.
آرى، حضرت او بر تمام ظاهر و باطن هستى ذى حق است، وجودش ثابت و قطعى و يقينى است.
عدل محض است، مصدر هستى است، سلطان آفرينش است، حزم و تدبيرش بر تمام خلقت حاكم است و وجودش واجب بالذّات مىباشد.
ممتنع بالذّات مطلقاً باطل است، واجب بالذّات مطلقاً حق است، و ممكن بالذّات كه واجب بغير است مثل تمام موجودات از جهتى حق و از جهتى باطل است.
از حيث ذات كه وجودى براى او نيست باطل، و از جهت استفاده وجود از واجب الوجودْ حق است.
او ازلًا و ابداً حق مىباشد و غيرش بالذّات باطل و با تكيهاش به آن جناب حق است.
هر حقيقتى منشأش اوست و احقّ حقايق جناب حق است.
عبد بايد ذات خود را هالك و باطل ببيند و غير وجود مقدّس حضرت ربّ العزّه را حق نبيند.
چون خود را از جهت ذات باطل ديد و هر چه را در خويش مشاهده كرد از آن جناب دانست، به راه خير و كمال افتاده ودست از دامن رحمت محبوب نخواهد كشيد.
آنان كه به خوديّت و منيّت گرفتارند در حقيقت دچار مايه تمام امراضند و براى آنان از خطرات و وساوس و حيلههاى شيطانى و هواى نفس و غرور و تكبّر مصونيّتى نيست.
👈 ادامه دارد ....
#اسم_اعظم
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 26
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 10
🔴 25- #الحسيب
#حسیب
اين اسم مبارك به اين معناست كه حضرت او كفايت كننده هستى و به خصوص بندگان خود از همه چيز است.
عبد چون به اين حقيقت واقف شود از قيد تمام بتهاى جاندار و بى جان آزاد گردد و به حريّت واقعى رسد، چرا كه غير حضرت او كفايت كننده نيست.
معناى ديگرش اين است كه آن جناب احصا كننده كلّ شىء است و حساب همه مخلوقات به دست باكفايت اوست.
معناى ديگرش اين است كه در قيامت به حساب تمام اعمال بندگان مىرسد و به تمام آنها جزا مىدهد.
عبد با توجّه به اين معانى، در تمام امور به او تكيه مىكند و حساب وجود و رزق و روزى و امور خود را از او مىداند و به اعمال و اخلاق و عقايد خود كه در فرداى قيامت به حساب خواهد آمد توجه مىكند كه درست و صحيح انجام گيرد و از خطرات شياطين ظاهرى و باطنى محفوظ و مصون ماند.
عبد با نظر به اين اسم بايد توجه و همّت و ارادهاش را فقط و فقط متوجه حضرت رب كند و غير او را اراده ننمايد، حتّى همّت و توجّهش را از بهشت و جهنّم برگيرد و يكپارچه غرق در حضرت او شود و فانى آن ذاتِ باقى گردد.
🔴 26- #الحميد
#حمید
وجود مباركش ستوده صفات، ستوده اسما و ستوده افعال است، كه حميد به معناى محمود آمده است.
حامِد ذات خود است ازلًا و ابداً و عبادش او را بر نعمت و غير نعمت ستايش مىكنند.
عبد حميد آن عبدى است كه عقايد و اخلاق و اعمالش كلّا قابل ستايش باشد، چنين عبدى محمّد صلى الله عليه و آله و ساير انبيا و ائمّه و اوليا و عباد صالح حقّند.
🔴 27- #الحفىّ
#حفی
اين حقيقت صفت كسى است كه اشيا را آن طور كه شايسته است مىشناسد و نوازش كننده و ارائه دهنده نيكى و برّ و احسان است. آن وجود مقدّس كه ازلًا و ابداً چنين است حضرت ربّ العزّه است و بر عبد است كه اين امور را از جناب او درس گرفته و نسبت به خلق خداوند، اعمال نمايد تا به اخلاق جناب حق آراسته شده باشد.
👈 ادامه دارد ....
#اسم_اعظم
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 28
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_227
◀️ حقیقت #ایمان
وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ (علیه السلام): الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ.
علی علیه السلام هنگامى كه او را از معنى ايمان پرسيدند، چنين فرمود: ايمان شناخت است به دل و يا اقرار است به زبان و يا عمل است به اعضا.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ حقيقت #ايمان:
قسمت اول
📜 امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى خود، كه بر گرفته از كلام رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) است حقيقت ايمان كامل را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده است، هنگامى كه از امام(عليه السلام) درباره تفسير ايمان سؤال كردند فرمود: «ايمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به اركان (دين) است»; (وَسُئِلَ عَنِ الاِْيمَانِ فَقَالَ(عليه السلام): الاِْيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْكَانِ).
در واقع ايمان درختى است كه ريشه آن شناخت خدا و پيامبر اكرم و پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پيدا مى كند و ثمره اين شجره طيبه انجام وظايف الهى است، بنابراين كسانى كه در انجام وظايف كوتاهى مى كنند ايمانشان ناقص است و از دو حال خارج نيست يا گرفتار ضعف ايمانند و يا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده كه از تجلى ايمان در عمل پيش گيرى مى كند.
ابن ابى الحديد در اينجا به نفع مذهب معتزله استفاده كرده مى گويد: آنچه امام(عليه السلام) در اينجا فرموده عين چيزى است كه معتزله اهل سنت به آن معتقدند كه عمل به اركان و انجام واجبات (و ترك محرمات) را در مفهوم ايمان داخل مى دانند و آن كس كه عمل نكند نمى توان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذيرفته و با زبان اقرار كرده باشد و اين بر خلاف اعتقاد اشعرى ها از اهل سنت و اماميه است. ولى ابن ابى الحديد از اين نكته غافل شده است كه اماميه، اسلام و ايمان را متفاوت مى دانند; كسى كه شهادتين را ابراز كند و يقين به خلاف گويى او نداشته باشيم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبيحه او حلال و ازدواج با او مباح است; اماميه آن را به معناى اقرار به شهادتين و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه مى دانند و براى آن درجاتى قائلند; بعضى داراى درجات پايين، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در كلام امام(عليه السلام) آمده اشاره به درجه عالى ايمان است.
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_227
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ حقيقت #ايمان:
قسمت 2
📜 از آن بالاتر چيزى است كه قرآن مجيد در اوائل سوره «انفال» بيان كرده است: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ); مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد; و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد; و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. * آنها كه نماز را برپا مى دارند; و از آنچه به آنها روزى داده ايم، انفاق مى كنند. * (آرى،) مؤمنان حقيقى آنها هستند; براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است».
از این سه آیه شریفه به خوبى استفاده مى شود که ایمان کامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به ارکان مسائل دیگرى را نیز شامل مى شود; از جمله این که هنگامى که نام خدا برده مى شود دل لرزان گردد و احساس مسئولیت کند و هنگامى که آیات قرآن بر او خوانده شود ایمانش رشد یابد و اینها امورى است که حتى معتزله نیز آن را شرط ایمان نمى دانند و جالب این که در دو مورد از این آیات واژه حصر به کار برده است در ابتدا مى گوید: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ...); مؤمنان تنها اینها هستند که داراى این صفات پنج گانه مى باشند» و در پایان آیه مى فرماید: «(أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً); مؤمنان حقیقى فقط آنها هستند» و از اینجا به خوبى روشن مى شود که ایمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است.
اضافه بر این در بعضى از روایات که در منابع اهل بیت آمده است مى خوانیم: هنگامى که درباره ایمان سؤال کردند در جواب فرمودند: «الإیمانُ أنْ یُطاعَ اللهُ فَلا یُعْصى; ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتى به جا نیاورد. (این تعبیر معاصى کبیره و صغیره را هر دو شامل مى شود)».
در حدیث دیگرى از همان امام (امام صادق(علیه السلام)) آمده است که در برابر این سؤال که آیا ایمان عمل است یا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتین) امام(علیه السلام) فرمود: «الإِیمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِکَ الْعَمَلِ; ایمان تمامش عمل و قول بخشى از آن عمل است».
از این تعبیرها استفاده مى شود که ایمان، اطلاقات مختلفى دارد; گاه به حد اقل آن اشاره شده و گاه به حد اکثر و گواه آن حدیث معروفى است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که مى فرماید: «الإیمانُ عَشْرُ دَرَجات فَالْمِقْدادُ فِی الثّامِنَةِ وَ أبُوذَرّ فِى التّاسِعَةِ وَ سَلْمانُ فِی الْعاشِرَةِ; ایمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند». (البته ایمان انبیا و اوصیاى معصوم حساب دیگرى دارد).
#نهج_البلاغه_حكمت_227
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_105
مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِّنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَآءُ واللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
كافران از اهل كتاب ومشركان، دوست ندارند كه هیچ خیر ونیكى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود. در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كه بخواهد اختصاص مىدهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
🔴 این آیه، پرده از كینه توزى و عداوت مشركان و كفّار از یهود و نصارى، نسبت به مؤمنان برمىدارد.
🔴 ارادهى قلبى و روحیّه باطنى #دشمن را بشناسید و هرگز به آنان تمایل پیدا نكنید. «ما یودّ...»
آنان هرگز دوست ندارند به مسلمانان كمترین خیرى برسد، ولى در مقابل از بازگشت آنان به كفر وارتجاع واز سازشكارى وسكوت وسستى با كفّار واز به سختى افتادن آنان، لذّت مىبرند. »ودّوالو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء« كفّار دوست دارند همانند آنها كافر شوید. نساء، 89. »ودّوالو تدهن فیدهنون« كفّار دوست دارند كه تو اى پیامبر نیز با آنها سازش كنى. قلم، 9. »ودّوا ما عنتّم« كفّار دوست دارند كه شما مسلمین در زحمت قرار گیرید. آلعمران، 118. »ودّت طائفة من اهل الكتاب لو یضلّونكم« گروهى از اهل كتاب دوست دارند شما را منحرف نمایند. آلعمران، 69.
#دشمن_شناسی
👤استاد #قرائتی
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✉️ #نامه ی واقعی یک #جوان به خدا !!
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی #طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه، طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود. یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد. که این نامه زندگی او را متحول میکند ...
نامه ی او در حال حاضر در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
🔊https://b2n.ir/q34757
✳️ آن غالیه خط گر سوی ما #نامه نوشتی
گردون ورق هستی ما درننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی
آمرزش نقد است کسی را که در این جا
یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ
تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_436
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✉️آن غالیه خط گرسوی ما #نامه نوشتی
گردون ورقِ هستی ما درننوشتی
غالیه: بوی خوش مرکّبی که به مُشک و عَنبر و باله آغشته شده باشد
👈معنی بیت: اگرآن محبوبِ غالیه خط (خوش خط و خوش عطروبو) خطاب به ما #نامه ای می نوشت واحوالات عاشق خودرا جویا می شد اوضاع ما اینچنین نمی شد وروزگارنمی توانست ورقه ی وجودما رادرهم بپیچد وگِره درکارما اندازد.
صدنامه فرستادم وآن شاه سواران
پیکی ندوانید وسلامی نفرستاد
ترجمه ی #حافظ_غزل_436
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_298
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در روز #عرفه "
👌 دعای #چهل_هفت
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_299
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در روز #عرفه "
👌 دعای #چهل_هفت
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_چهل_هفت_86
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه:
🔹بحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالاتَهُ بِمُوَالاتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ، تَغَمَّدْنِى فِى يَوْمِى هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَأَرَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِبا🔹
🔸به حق آن كه او را از ميان خلق برگزيدى، و به قرب خويش مخصوص ساختى، و از آفريدگانش انتخاب كردى، و براى اجراى فرمان خود شايسته اش ديدى، و طاعت او را به طاعت خود قرين ساختى، و نافرمانى او را چون نافرمانى خود شمردى، به حق آن كه دوستى او را با دوستى خود برابر كردى، و دشمنى او را با دشمنى خود، به هم پيوستى، رحمت خود را شامل حال ما گردان مانند آنها كه يكسره روى به تو آورند و به پوزش و پشيمانى در پناه تو آمدند🔸
#چهل_هفت
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح مختصر
#دعا_چهل_هفت_86
مقام امام
بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِبًا.
به حقّ آنكه او را از آفريدگانت برگزيدهاى و آنكه براى خودت پسنديدهاى، به حقّ كسى كه او را از مردمت اختيار كردهاى و كسى كه او را براى كار خود انتخاب نمودهاى، به حقّ كسى كه اطاعت از او را به اطاعت خود پيوند زدهاى و كسى كه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود قرار دادهاى، به حقّ كسى كه دوستىاش را با دوستى خود قرين كردهاى و كسى كه دشمنىاش را به دشمنى خويش مرتبط نمودهاى، در اين روز، مرا بپوشان، با همان چيزى كه پوشاندى با آن، كسى را كه با حال بيزارى (از گناه) به سوى تو زارى نموده، و با حال توبه، پناه به آمرزش خواستن از تو آورده.
«بِحَق»: باء براى قسم است و تمامى جملههاى بعدى تا «تَتَغَمَّد» جواب قسم است.
در اينجا امام سجاد عليه السلام خداوند را بحق كسانى قسم داده كه خداوند آنان را از ميان مردم اختيار كرده و اين اختيار نمودن الهى، اشاره به ائمه اطهار عليهم السلام است كه خداوند متعال آنان را براى پيشوايى، از ميان مردم انتخاب نموده است.
پر واضح است كه رهبر جامعه و امام مسلمين، بايد از جانب خداوند تعيين گردد. زيرا اوّلاً امامت يك نوع عهد و پيمان الهى است و بديهى است چنين كسى را بايد خداوند تعيين كند. و ثانياً افرادى كه رنگ ستم به خود گرفتهاند و در زندگى آنها، نقطه تاريكى از ظلم (اعم از ظلم به خود و يا به ديگران) وجود داشته باشد، قابليّت امامت را ندارند و امام بايد در تمام عمرِ خود، معصوم باشد. لذا بايد برگزيده و اختيار شده خداوند باشد و بداند اطاعت از آنان، اطاعت خدا و نافرمانىِ آنان، نافرمانى خداوند و دوستىِ ايشان، دوستى خداى سبحان است.
#چهل_هفت
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🙏خداوندا
تو را قسم مىدهم به حق (به مقام و منزلت) كسى (محمد و آل محمد ، صلى الله عليه و آله) كه او را از آفريدگانت برگزيدهاى،
و به حق كسى كه او را براى خود پسنديدهاى،
به حق كسى كه او را از آنچه آفريدهاى اختيار كردهاى،
و كسى كه او را براى كار خود (بيان احكام تا روز قيامت) انتخاب نمودهاى،
به حق كسى كه طاعت و فرمانبرى از او را به طاعت از خود پيوستهاى،
و كسى كه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود گردانيدهاى،
به حق كسى كه دوستى او را به دوستى خود مقرون نمودهاى،
و كسى كه دشمنيش را به دشمنى خويش جمع كردهاى،
در اين روز مرا چونان كسانى كه از گناه بيزارى جستهاند
و به تو پناه آوردهاند
و توبه كرده
و به آمرزش تو پيوستهاند
خلعت عفو و رحمت خود بپوشان.
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده ای
#چهل_هفت #دعا_چهل_هفت_86
ترجمه #فیض_الاسلام
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_228
◀️ نتیجه برخی ضد ارزشها
وَ قَالَ (علیه السلام):
مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً، فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً؛
وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ، فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ؛
وَ مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ، ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ؛
وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ، فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً؛
وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا، الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ: هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ، وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ، وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ.
علی علیه السلام فرمودند:
كسى كه از دنيا اندوهناك مى باشد، از قضاء الهى خشمناك است،
و آن كس كه از مصيبت وارد شده شكوه كند از خدا شكايت كرده،
و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمايه اش برابر او فروتنى كند، دو سوّم دين خود را از دست داده است
و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود حتما از كسانى است كه آيات الهى را بازيچه قرار داده است،
و آن كس كه قلب او با دنيا پرستى پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و آرزويى نايافتنى.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت:
قسمت اول
📜 امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به پنج رذیله اخلاقى و آثار سوء آن اشاره کرده نخست مى فرماید: «کسى که براى دنیا غمگین باشد (درواقع) از قضاى الهى ناخشنود است»; (مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً).
با توجه به این که آنچه در عالم رخ مى دهد به اراده خداست و معناى توحید افعالى همین است که «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» بنابراین اگر بر اثر حوادثى بخشى از امکانات دنیوى ما از دست برود در واقع قضاى الهى بوده و اگر کسى به سبب آن اندوهگین گردد در واقع به قضاى الهى خشمگین شده است.
به تعبیر دیگر، گاه ضررها و زیان ها و حوادث نامطلوب بر اثر کوتاهى ها و ندانم کارى هاى خود ماست که باید خود را درباره آن ملامت کنیم و گاه بر اثر امورى است که خارج از اختیار ماست و این همان چیزى است که به عنوان قضاى الهى تعبیر مى شود. اندوهگین شدن براى این امور در واقع اظهار ناراحتى در برابر قضاى الهى است.
از سوى دیگر توجه به این حقیقت که انسان باید در برابر قضاى الهى تسلیم باشد دو اثر مثبت در انسان دارد: نخست موجب آرامش روح انسان است و دیگر این که یأس و نومیدى را از انسان دور مى دارد و وى را از حالت انفعالى دور ساخته به سوى آینده اى بهتر حرکت مى دهد.
در قرآن مجید در سوره «توبه» مى خوانیم: «(إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ * قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ); هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند; و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم». و (از نزد تو) بازمى گردند در حالى که خوشحالند! * بگو: «هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است; او پشتیبان و سرپرست ماست; و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!».
دشمنان اسلام اصرار داشتند که مسلمانان و شخص پیامبر را در برابر حوادثى که رخ مى دهد ناراحت کنند، لذا هنگامى که مصیبتى براى مسلمانان پیش مى آمد اظهار خوشحالى مى کردند و آن را دلیل بر عدم حقانیت اسلام مى گرفتند. خداوند به پیغمبر گرامى اش مى فرماید: «بگو این حوادث قضاى الهى است او مولاى ماست (و براى ما غیر از نیکى نمى خواهد و به همین دلیل ما بر او توکل مى کنیم). این منطق منافقان را مأیوس و دوستان را امیدوار مى کرد.
البته طبیعى است که انسان با از دست دادن مال و ثروت یا مقام و فرزند و امثال آن غمگین مى شود; ولى براى مؤمن این غمگینى امر موقتى است; هنگامى که در قضاى الهى فکر کند و به این نکته توجه نماید که خداوند هم حکیم است هم رحمان و رحیم است و چیزى جز خیر بندگانش را نمى خواهد در این حال غم و اندوه فروکش مى کند و جاى خود را به رضا و تسلیم مى دهد.
👈ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_228
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت:
قسمت 2
📜 در دومین جمله حکیمانه مى فرماید: «و آنکس که از مصیبتى که به او رسیده شکایت کند از پروردگارش شکایت کرده است»; (وَمَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ).
این جمله در واقع جمله سابق را تکمیل مى کند، زیرا حوادث تلخ گاه به شکل ضرر و زیان خودنمایى مى کند و گاه به صورت مصیبت; آن کس که ایمان و توحیدش کامل است مى داند در این مصائب نیز حکمت ها و رحمت هایى است و به همین دلیل زبان به شکایت نمى گشاید که اگر زبان به شکایت بگشاید در واقع از خداوندى که این مصیبت را مقدر کرده شکایت کرده است.
البته همان طور که در بالا گفتیم اینها مربوط به ضررها و مصائبى است که خود ساخته نباشد، بلکه از دایره اختیار ما بیرون باشد.
جالب این که بعضى براى این که زبان به شکایت بگشایند چرخ گردون را مخاطب قرار مى دهند و زمانه را نفرین مى کنند که نمونه هاى آن در اشعار شعرا و نثر نویسندگان فراوان است; اما اگر درست آن را بشکافیم گاهى این شکایت به شکایت از پروردگار باز مى گردد.
همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «لا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَإنَّ اللهَ هُوَ الدَّهْرُ; زمانه را دشنام ندهید، زیرا این همان خداوند است (که با این تعبیر بیان شده است)».
در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «لا تَسِبُّوا الرِّیاحَ فَإنَّها مَأمُورَةٌ وَلاَ الْجِبالَ وَلاَ السّاعاتِ وَلاَ الاَْیّامَ وَلاَ اللَّیالِىَ فَتَأْثِمُوا وَیَرْجِعَ إلَیْکُمْ; بادها را دشنام ندهید زیرا از طرف خدا مأمورند و نه کوه ها و نه ساعت ها و نه روزها و شب ها را که اگر این کار را کنید مرتکب گناه شده اید و آن لعن و نفرین، به خود شما باز مى گردد».
البته گاه انسان براى جلب آرامش مصیبت خود را با دوستان مؤمن در میان مى گذارد تا آن ها به او تسلى دهند، این ضررى ندارد; ولى گاه نزد غیر آنها شکایت مى کند که این کار، زیان بار است.
البته شکایت کردن به درگاه خداوند نه تنها عیبى ندارد، بلکه نوعى دعا و تضرع و درخواست از اوست و در دعاهاى معصومان هم آمده است، همان گونه که یعقوب پیغمبر بعد از آنکه یوسف و بنیامین را از دست داد در برابر سرزنش افراد گفت: «(قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ); گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا شکوه مى کنم; و از خدا چیزهایى مى دانم که شما نمى دانید!».
نیز در مناجات دوم از مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد(علیه السلام) مى خوانیم: «إِلَهِى إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً».
👈ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_228
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت:
قسمت 3
📜 سپس در سومین گفتار حکیمانه مى افزاید: «کسى که در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع کند، دو سوم دین خود را از دست داده است»; (وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ).
در این که چگونه تواضع کردن در برابر ثروتمندى براى غناى او سبب مى شود که دو سوم دین انسان بر باد رود، توجیهات فراوانى از سوى شارحان نهج البلاغه ذکر شده است از جمله:
1. همان گونه که در حکمت 227 گذشت، ایمان داراى سه رکن است: معرفت قلبى، اقرار زبانى و عمل به ارکان دین; کسى که در برابر چنین ثروتمندى خضوع مى کند در واقع اقرار زبانى به توحید را با کلمات #تملق آمیزش در هم شکسته و همچنین خضوعى که باید در برابر ذات پاک پروردگار داشته باشد به وسیله خضوع در مقابل این ثروتمند، به شرک آلوده کرده است، بنابراین دو رکن از ارکان ایمان را بر باد داده، هرچند ایمان قلبى او محفوظ مانده باشد
2. کمال نفس انسانى به وسیله علم و عفت و شجاعت است و کمال قوه شهوانى به داشتن عفت و کمال قوه غضبى به داشتن شجاعت است و از آنجا که فروتنى در مقابل ثروتمند براى ثروتش موجب علاقه زیاد به دنیا و خارج شدن از فضیلت عفت مى شود و همچنین سبب بیرون رفتن از دایره حکمت و دانش است که باید هر چیز را به جاى خود بگذارد به این ترتیب دو رکن از ارکان سه گانه فضلیت و کمال انسانى از بین مى رود.
ولى این توجیه قابل نقد است، زیرا چنین کسى فضیلت سوم او که شجاعت است نیز براى این خضوع ذلیلانه از بین مى رود، بنابراین هر سه رکن فضیلت از میان رفته است.
3. توجیه سوم این است که منظور از دو ثلث، بخش اعظم دین است که مجازا اطلاق دو ثلث بر آن شده، زیرا انسانى که در برابر غیر خدا براى غنایش تواضع مى کند و او را در واقع روزى رسان خود مى پندارد آلوده به شرک شده است و مى دانیم که توحید، اعظم بخش هاى دین است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که آیه شریفه «(لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ ...); (بنابر این،) هرگز چشم خود را به مواهب مادّى، که به گروه هایى از آنها دادیم، مدوز» نازل شد. پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بیان مشروحى فرمود; از جمله فرمود: «مَنْ أَتى ذا مَیْسَرَة فَتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما فی یَدَیْهِ ذَهَبَ ثُلْثا دینِهِ; کسى که نزد ثروتمندى برود و به امید استفاده آنچه او در اختیار دارد، در برابر او خضوع کند دو سوم دینش بر باد رفته است».
سپس امام صادق(علیه السلام) به راوى این روایت ( #مفضل بن عمر) فرمود: (در تفسیر این جمله) عجله نکن. کسى که نزد دیگرى برود که داراى امکاناتى است و او را احترام و توقیر کند گاهى لازم است که چنین کارى را انجام دهد، زیرا مى خواهد شکر نعمت را بگزارد (بنابراین چنین کسى دو ثلث دینش از بین نمى رود).
4. توجیه دیگر این است که لازمه خضوع در برابر غیر خداوند این است که انسان عمل خود را براى غیر خدا قرار داده باشد و بزرگ شمردن مال در واقع نشانه ضعف یقین است، بنابراین چیزى جز اقرار به زبان باقى نمى ماند.
این توجیه نیز قابل ایراد است، زیرا این گونه اشخاص معمولاً در مقابل اغنیا تعبیرات شرک آلودى مى کنند; مثلاً مى گویند: امید ما اول به خدا و بعداً به توست یا مى گویند همه امید ما به توست، بنابراین هر سه بخش از دینش مطابق این توجیه از بین مى رود.
بهترین توجیه همان است که در ابتدا گفته شد.
به هر حال شک نیست که تواضع در برابر ثروتمندان براى ثروتشان هم موجب ذلت تواضع کننده است و هم طغیان ثروتمندى که به او تواضع شده تا آنجا که گویى خود را روزى رسان مى داند و دیگران را روزى خوار خودش و متأسفانه این رذیله اخلاقى در افراد بسیارى دیده مى شود; اما در هر حال نباید احترام ثروتمندان مؤمن و صالح را به سبب خدماتشان به نیازمندان و جامعه اسلامى را مصداق این حدیث دانست; آن در واقع فضیلتى است و اداى حقى.
👈ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_228
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2