eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حکایت " با اگر گفتن کار درست نمی شود " (در چند قسمت ) قسمت 3 🌺 چون بود آن بانگ غول آخر بگو مال خواهم جاه خواهم و آب رو از درون خویش این آوازها منع کن تا کشف گردد رازها ذکر حق کن بانگ غولان را بسوز چشم نرگس را ازین کرکس بدوز صبح کاذب را ز صادق وا شناس رنگ می را باز دان از رنگ کاس تا بود کز دیدگان هفت رنگ دیده‌ای پیدا کند صبر و درنگ رنگها بینی به جز این رنگها گوهران بینی به جای سنگها گوهر چه بلک دریایی شوی آفتاب چرخ‌پیمایی شوی برنامه ی - قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت " با اگر گفتن کار درست نمی شود " (در چند قسمت ) قسمت 4 🌺 کارکن در کارگه باشد نهان تو برو در کارگه بینش عیان کار چون بر کارکن پرده تنید خارج آن کار نتوانیش دید کارگه چون جای باش عاملست آنک بیرونست از وی غافلست پس در آ در کارگه یعنی عدم تا ببینی صنع و صانع را بهم کارگه چون جای روشن‌دیدگیست پس برون کارگه پوشیدگیست برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت " با اگر گفتن کار درست نمی شود " (در چند قسمت ) قسمت 5 🌺 رو بهستی داشت فرعون عنود لاجرم از کارگاهش کور بود لاجرم می‌خواست تبدیل قدر تا قضا را باز گرداند ز در خود قضا بر سبلت آن حیله‌مند زیر لب می‌کرد هر دم ریش‌خند صد هزاران طفل کشت او بی‌گناه تا بگردد حکم و تقدیر اله تا که موسی نبی ناید برون کرد در گردن هزاران ظلم و خون آن همه خون کرد و موسی زاده شد وز برای قهر او آماده شد گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز احتیال اندرون خانه‌اش موسی معاف وز برون می‌کشت طفلان را گزاف همچو صاحب‌نفس کو تن پرورد بر دگر کس ظن حقدی می‌برد کین عدو و آن حسود و دشمنست خود حسود و دشمن او آن تنست او چو فرعون و تنش موسی او او به بیرون می‌دود که کو عدو نفسش اندر خانهٔ تن نازنین بر دگر کس دست می‌خاید به کین برنامه ی - قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 1 🌺 آن یکی از خشم مادر را بکشت هم به زخم خنجر و هم زخم مشت آن یکی گفتش که از بد گوهری یاد ناوردی تو حق مادری هی تو مادر را چرا کشتی بگو او چه کرد آخر بگو ای زشت‌خو گفت کاری کرد کان عار ویست کشتمش کان خاک ستار ویست گفت آن کس را بکش ای محتشم گفت پس هر روز مردی را کشم کشتم او را رستم از خونهای خلق نای او برم بهست از نای خلق نفس تست آن مادر بد خاصیت که فساد اوست در هر ناحیت هین بکش او را که بهر آن دنی هر دمی قصد عزیزی می‌کنی از وی این دنیای خوش بر تست تنگ از پی او با حق و با خلق جنگ نفس کشتی باز رستی ز اعتذار کس ترا دشمن نماند در دیار برنامه ی - قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 2 🌺 گر شکال آرد کسی بر گفت ما از برای انبیا و اولیا کانبیا را نی که نفس کشته بود پس چراشان دشمنان بود و حسود گوش نه تو ای طلب‌کار صواب بشنو این اشکال و شبهت را جواب دشمن خود بوده‌اند آن منکران زخم بر خود می‌زدند ایشان چنان دشمن آن باشد که قصد جان کند دشمن آن نبود که خود جان می‌کند نیست خفاشک عدو آفتاب او عدو خویش آمد در حجاب تابش خورشید او را می‌کشد رنج او خورشید هرگز کی کشد دشمن آن باشد کزو آید عذاب مانع آید لعل را از آفتاب مانع خویشند جملهٔ کافران از شعاع جوهر پیغامبران کی حجاب چشم آن فردند خلق چشم خود را کور و کژ کردند خلق برنامه ی - قسمت 2 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 3 🌺 چون غلام هندوی کو کین کشد از ستیزهٔ خواجه خود را می‌کشد سرنگون می‌افتد از بام سرا تا زیانی کرده باشد خواجه را گر شود بیمار دشمن با طبیب ور کند کودک عداوت با ادیب در حقیقت ره‌زن جان خودند راه عقل و جان خود را خود زدند گازری گر خشم گیرد ز آفتاب ماهیی گر خشم می‌گیرد ز آب تو یکی بنگر کرا دارد زیان عاقبت که بود سیاه‌اختر از آن گر ترا حق آفریند زشت‌رو هان مشو هم زشت‌رو هم زشت‌خو ور برد کفشت مرو در سنگ‌لاخ ور دو شاخستت مشو تو چار شاخ تو حسودی کز فلان من کمترم می‌فزاید کمتری در اخترم خود حسد نقصان و عیبی دیگرست بلک از جمله کمیها بترست آن بلیس از ننگ و عار کمتری خویش را افکند در صد ابتری از حسد می‌خواست تا بالا بود خود چه بالا بلک خون‌پالا بود آن ابوجهل از محمد ننگ داشت وز حسد خود را به بالا می‌فراشت بوالحکم نامش بد و بوجهل شد ای بسا اهل از حسد نااهل شد برنامه ی - قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 4 🌺 من ندیدم در جهان جست و جو هیچ اهلیت به از خوی نکو انبیا را واسطه زان کرد حق تا پدید آید حسدها در قلق زانک کس را از خدا عاری نبود حاسد حق هیچ دیاری نبود آن کسی کش مثل خود پنداشتی زان سبب با او حسد برداشتی چون مقرر شد بزرگی رسول پس حسد ناید کسی را از قبول برنامه ی - قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 5 🌺 پس به هر دوری ولیی قایمست تا قیامت آزمایش دایمست هر که را خوی نکو باشد برست هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست پس امام حی قایم آن ولیست خواه از نسل عمر خواه از علیست مهدی و هادی ویست ای راه‌جو هم نهان و هم نشسته پیش رو برنامه ی - قسمت 5 عجل 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 6 🌺او چو نورست و خرد جبریل اوست وان ولی کم ازو قندیل اوست وانک زین قندیل کم مشکات ماست نور را در مرتبه ترتیب هاست زانک هفصد پرده دارد نور حق پرده‌های نور دان چندین طبق از پس هر پرده قومی را مقام صف صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام اهل صف آخرین از ضعف خویش چشمشان طاقت ندارد نور بیش وان صف پیش از ضعیفی بصر تاب نارد روشنایی بیشتر روشنایی کو حیات اولست رنج جان و فتنهٔ این احولست احولیها اندک اندک کم شود چون ز هفصد بگذرد او یم شود برنامه ی - قسمت 6 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 7 🌺 آتشی که اصلاح آهن یا زرست کی صلاح آبی و سیب ترست سیب و آبی خامیی دارد خفیف نی چو آهن تابشی خواهد لطیف لیک آهن را لطیف آن شعله‌هاست کو جذوب تابش آن اژدهاست هست آن آهن فقیر سخت‌کش زیر پتک و آتش است او سرخ و خوش حاجب آتش بود بی واسطه در دل آتش رود بی رابطه بی‌حجاب آب و فرزندان آب پختگی ز آتش نیابند و خطاب واسطه دیگی بود یا تابه‌ای همچو پا را در روش پاتابه‌ای یا مکانی در میان تا آن هوا می‌شود سوزان و می‌آرد بما پس فقیر آنست کو بی واسطه‌ست شعله‌ها را با وجودش رابطه‌ست برنامه ی - قسمت 7 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت (در چند قسمت ) قسمت 8 🌺 پس دل عالم ویست ایرا که تن می‌رسد از واسطهٔ این دل بفن دل نباشد تن چه داند گفت و گو دل نجوید تن چه داند جست و جو پس نظرگاه شعاع آن آهنست پس نظرگاه خدا دل نه تنست بس مثال و شرح خواهد این کلام لیک ترسم تا نلغزد وهم عام تا نگردد نیکوی ما بدی اینک گفتم هم نبد جز بی‌خودی پای کژ را کفش کژ بهتر بود مر گدا را دستگه بر در بود برنامه ی - قسمت 8 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت 1 🌺پادشاهی دو غلام ارزان خرید با یکی زان دو سخن گفت و شنید یافتش زیرک‌دل و شیرین جواب از لب شکر چه زاید شکرآب آدمی مخفیست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چونک بادی پرده را در هم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید کاندر آن خانه گهر یا گندمست گنج زر یا جمله مار و کزدمست یا درو گنجست و ماری بر کران زانک نبود گنج زر بی پاسبان بی تامل او سخن گفتی چنان کز پس پانصد تامل دیگران گفتیی در باطنش دریاستی جمله دریا گوهر گویاستی نور هر گوهر کزو تابان شدی حق و باطل را ازو فرقان شدی نور فرقان فرق کردی بهر ما ذره ذره حق و باطل را جدا نور گوهر نور چشم ما شدی هم سؤال و هم جواب از ما بدی چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه چون سؤالست این نظر در اشتباه راست گردان چشم را در ماهتاب تا یکی بینی تو مه را نک جواب فکرتت که کژ مبین نیکو نگر هست هم نور و شعاع آن گهر هر جوابی کان ز گوش آید بدل چشم گفت از من شنو آن را بهل گوش دلاله‌ست و چشم اهل وصال چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال در شنود گوش تبدیل صفات در عیان دیده‌ها تبدیل ذات ز آتش ار علمت یقین شد از سخن پختگی جو در یقین منزل مکن تا نسوزی نیست آن عین الیقین این یقین خواهی در آتش در نشین گوش چون نافذ بود دیده شود ورنه قل در گوش پیچیده شود این سخن پایان ندارد باز گرد تا که شه با آن غلامانش چه کرد برنامه ی - قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2