1879514881_-210030.m4a
24.56M
#شرح_صحیفه_سجادیه
#آشنایی_با_صحیفه_سجادیه
👌جلسه 2
آشنایی اجمالی با دوران تاریخی امام سجاد علیه السلام
👤استاد علی اصغر #ابراهیمی_فر
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
1_499568162.m4a
43.34M
#شرح_صحیفه_سجادیه
#پیمایش_روانشناختی_صحیفه_سجادیه
👌جلسه 3
#دعا_بیست_هشتم_1
استاد علی اصغر #ابراهیمی_فر
دعا #بیست_هشتم #انقطاع
دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" در ترس از خدا "
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
دعا #بیست_هشتم
دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" در ترس از خدا "
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_201
◀️ پایان زندگی با آمدن اجل
إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ؛ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: با هر انسانى دو #فرشته است كه او را حفظ مى كنند، و چون تقدير الهى فرا رسد، تنهايش مىگذارند، كه همانا زمان عمر انسان، سپرى نگهدارنده است.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ اجل همچون سپرى محافظ است!
قسمت اول
📜امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به حقيقتى اشاره مى كند كه بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را (از خطرات) محافظت مى كنند، اما هنگامى كه روز مقدّر فرا رسد او را در برابر حوادث رها مى سازند و (بنابراين) اجل و سرآمد زندگى (كه از سوى خداوند تعيين شده) سپرى است محافظ و نگهدار»; (اِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَان مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدْرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ، وَإِنَّ الاَْجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ).
از مجموع آيات قرآن و روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود كه انسان داراى دو اجل و سرآمد عمر است: يكى اجل معلق يا مشروط كه اگر در برابر آن دقت شود مى توان از آن پرهيز كرد، مانند انواع بيمارى هاى قابل علاج، خطرات رانندگى كه بر اثر بى احتياطى پيش مى آيد، خطرات زلزله ها و طوفان ها كه بر اثر سستى ساختمان خانه ها دامن انسان را مى گيرد تمام اينها از امورى است كه ممكن است به زندگى انسان پايان دهد ولى در عين حال قابل اجتناب است.
در حدیث معروفى از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که در زیر دیوار کجى نشسته بود. هنگامى که چشمش به وضع دیوار افتاد از زیر آن دیوار بلند شد و در جاى امنى نشست. کسى عرض کرد: «یا أمیرَالْمُؤمِنِینَ تَفِرُّ مِنْ قَضاءِ اللهِ؟; از قضاى الهى فرار مى کنى؟» امام(علیه السلام) فرمود: «أفِرُّ مِنْ قَضاءِ اللهِ إلى قَدَرِ اللهِ; من از قضاى الهى به قدر الهى فرار مى کنم». اشاره به این که قضاى الهى در اینجا مشروط به این است که من در زیر این دیوار بمانم ولى قدر و اندازه گیرى ها به من مى گوید: نمان.
در واقع این یک قضاى مشروط بود که امام(علیه السلام) با تقدیر دادن شرط آن قضا را منتفى کرد.
ولى اجل حتمى سرآمدى است که قابل اجتناب نیست و خواه ناخواه دامن انسان را مى گیرد; مثلاً مى دانیم قلب و عروق و مغز یک انسان توان محدودى دارند، هرچند تمام دستورات حفظ الصحة را رعایت کند زمانى که به آخر برسد این چراغ خاموش مى شود و زندگى پایان مى گیرد و یا این که خداوند مقرر کرده است فلان قوم و جمعیت بر اثر کارهایشان به فلان بلا مبتلا شوند در اینجا به مصداق (فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ) مرگشان حتمى است.
در داستان قوم لوط مى خوانیم که ابراهیم(علیه السلام) درباره آنها شفاعت کرد. از سوى خدا به او خطاب شد: «(یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُود); (گفتیم) اى ابراهیم! از این (درخواست) صرف نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده; و به یقین عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى آید».
از آیات قرآن نیز استفاده مى شود فرشتگانى هستند که به فرمان خداوند خطرات را از انسان دفع مى کنند (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ) و به راستى اگر آنها نباشند انسان از زمان کودکى آماج انواع بلاها و خطرات است ولى عنایت پروردگار او را حفظ مى کند; ولى هنگامى که اجل حتمى انسان فرا رسد این فرشتگان او را رها مى سازند و کلام امام(علیه السلام) در واقع از این آیه برگرفته شده است.
👈 ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_201
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ اجل همچون سپرى محافظ است!
قسمت دوم
📜 در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود: «یُحْفَظُ بِأمْرِ اللهِ فی أنْ یَقَعَ فی رَکْى أوْ یَقَعُ عَلَیْهِ حائِطٌ أوْ یُصیبُهُ شَیءٌ حَتّى إذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّوْا بَیْنَهُ وَبَیْنَهُ یَدْفَعُونَهُ إلَى الْمقادیرِ وَهُما مَلَکانِ یَحْفَظانِهِ بِاللَّیْلِ وَمَلَکانِ بِالنَّهارِ یَتَعاقِبانَهُ; آنها به فرمان خداوند انسان را حفظ مى کنند از این که در چاهى سقوط کند یا دیوارى بر او بیفتد یا حادثه دیگرى برایش رخ دهد تا زمانى که مقدرات حتمى فرا رسد در آن هنگام آنها کنار مى روند و او را تسلیم حوادث مى کنند. دو فرشته اند که انسان را در شب حفظ مى کنند و دو فرشته که در روز به طور متناوب این وظیفه را انجام مى دهند».
این سخن را با آیه دیگرى از قرآن مجید ادامه مى دهیم: «(وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ); و اوست که بر بندگان خود تسلط کامل دارد و مراقبانى بر شما مى گمارد تا هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد; (در این هنگام،) فرستادگان ما جان او را مى گیرند; و آنها (در نگهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمى کنند».
البته هیچ کدام از این آیات و روایات مفهومش این نیست که انسان، بر اثر بى احتیاطى ها خود را در کام مرگ فرو برد و در پرتگاه ها بدون رعایت احتیاط گام بگذارد، چرا که همه اینها از قبیل اجل معلق یا مشروط است که اگر انسان رعایت موازین کند خطر از او فاصله مى گیرد و اگر رعایت نکند گرفتار مى شود. آنچه امام بیان فرموده درباره اجل حتمى است که «جُنَّةٌ حَصینَةٌ» و «سپر محافظ» است.
این سخن را با حدیث دیگرى از امیرمؤمنان که مرحوم کلینى در کافى آورده است پایان مى دهیم: امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «إنَّ أمیرَالْمُؤمِنینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ جَلَسَ إلى حائِط مائِل یَقْضى بَیْنَ النّاسِ فَقالَ بَعْضُهُمْ: لا تَقْعُدْ تَحْتَ هذَا الْحائِطِ فَإِنَّهُ مُعْوِرٌ; امیرمؤمنان(علیه السلام) زیر دیوار کجى نشسته بود و در میان مردم قضاوت مى کرد. بعضى عرض کردند: زیر این دیوار منشین که معیوب است». امام(علیه السلام)فرمود: «حَرَسَ امْرَأً أجَلُهُ فَلَمّا قامَ سَقَطَ الْحائِطُ; اجل (حتمى) از هر کسى پاسدارى مى کند (امام (علیه السلام) این سخن را گفت و از زیر دیوار برخاست) هنگامى که برخاست دیوار سقوط کرد».(7)
کوتاه سخن این که گرچه ما باید از مظان خطر بپرهیزیم و فقها فتوا داده اند که به هنگام خطر و طوفان سوار کشتى شدن حرام است و اگر کسى از جاده خطرناکى برود نماز او تمام خواهد بود، زیرا سفر، سفر معصیت است; ولى با این حال اقدام ما براى پرهیز از خطر تنها اجل معلق را از ما دور مى سازد و اگر اجل حتمى فرا رسیده باشد هیچ راه فرارى ندارد تا آن اجل فرا نرسیده انسان محفوظ است و هنگامى که آن فرا رسید دفاع از آن امکان پذیر نیست.
قرآن مجید در آیه 154 سوره آل عمران درباره کسانى که (بعد از حادثه احد) گمان هاى نادرستى به خدا مى بردند و مى گفتند: اگر بنا بود ما پیروز شویم در اینجا کشته نمى شدیم مى فرماید: اى پیغمبر! به آنها بگو «(لَّوْ کُنْتُمْ فِى بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ); اگر شما در خانه هایتان هم بودید آنهایى که مقرر بود کشته شوند قطعاً به سوى قتلگاه خود بیرون مى آمدند ـ و به قتل مى رسیدند».
بنابراین توجه به تقسیم اجل به حتمى و غیر حتمى پاسخى است براى سؤالاتى که پیرامون این کلام حکمت آمیز و روایات مشابه آن عنوان مى شود.
#نهج_البلاغه_حكمت_201
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_74
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَرُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَآءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
سپس دلهاى شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ یا سختتر! چرا كه از پارهاى سنگها، نهرها شكافته (وجارى) مىشود وپارهاى از آنها، شكاف برمىدارد و آب از آن تراوش مىكند، و بعضى از سنگها از خوف خدا (از فراز كوه) به زیر مىافتد. (امّا دلهاى شما هیچ متأثّر نمىشود) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.
🔴 #قساوت و سنگدلى، بدترین نوع مرض روحى است كه به جهت لجاجتهاى پىدرپى، براى انسان پیدا مىشود. «ثم قست قلوبكم من بعد ذلك»
👤استاد #قرائتی
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #سه_شنبه
👉🏻 1da.ir/oh2u
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#سه_شنبه شد و باز دلم هوای تو ای صاحب مسجد مقدس #جمکران کرده است ، مرا بپذیر مولای من ...
✳️ گفتا برون شدی به تماشای #ماه_نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو
#حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_406
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
#سه_شنبه شد و باز دلم هوای تو ای صاحب مسجد مقدس #جمکران کرده است ، مرا بپذیر مولای من ... ✳️ گفتا بر
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماهِ ابروانِ منت شرم باد رو
معشوق گفت: ای عاشق به تماشای ماه نودرآسمان آمدی! برو، ازماهِ ابروان من شرم نمی کنی؟ وقتی عاشق هستی فقط باید به معشوق توجّه کنی وهمه ی زیبائیها رادروجوداوببینی.
آسمان گومفروش این عظمت کاندرعشق
خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دوجو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
معشوق درادامه گفت: توکه عمریست درحلقه های گیسوان من زندانی هستی بهترآنست که ازاحوالاتِ سایرهم بندانِ خود( عشّاقی که همانندِ تودرحلقه های زلفِ من اسیرند) بی خبرنباشی،حُرمتِ آنان نگاهدار وباهمّتی عاشقانه همپای آنان عشق وَرز وازاین قافله جدامشو.
جنابِ عشق بلنداست همّتی حافظ
که عاشقان رهِ بی همّتان به خودندهند
#حافظ_غزل_406
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ اللَّهُمَّ وَأَتْبَاعُ الرُّسُل ... عَلَى جَمِيعِهِمُ السَّلَامُ
خدايا! پيروان رسولان و تصديق كنندگانشان، ...
در هر روزگار و زمان ، از زمان آدم، تا دوران محمد ص ، از پيشوايان هدايت و فرماندهان اهل تقوا،
بر همه آنان سلام باد!
استاد حسین #انصاریان
دعای #چهارم
https://b2n.ir/sahife2_4
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 11
🔴 #حقيقت_عشق 1
تخم عشق در بدايت حال اگر چه به تصرّفِ
«ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نورِهِ
در زمين ارواح انداختند امّا تا آبِ
«ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ»
بدان نرسيد، سبزه إنّى ذاهِبٌ إلى رَبِّى
پيدا نيامد.
بلكه تخم عشق در بدايت بيخودى به دستكارى «يُحِبُّهُمْ» در زمين «يُحِبُّونَهُ» انداختند و آب ألَسْتُ بِرَبِّكُم بدو رسانيدند سبزه قالُوا بَلى
پيدا آمد.
اول كه شرر آتش عشق از قَدّاحه:
فَأحْبَبْتُ أنْ اعْرَفَ
دوست داشتم تا شناخته گردم.
برخاست، هنوز نه عالم بود و نه آدم. حرّاقه سياه روى
«خَلَقَ الْخَلْقَ فى ظُلْمَةٍ»
مىبايست تا قابل آن شرر گردد كه:
فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَى أُعْرَفْ.
پس خلايق را آفريدم تا شناخته شوم.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 11
🔴 #حقيقت_عشق 2
چون در اين عالم كبريت صدق طلب را كه به حقيقت كبريت احمر است آتش افروز آن شرر مىكنند، از كبريت صدق طلب كه نتيجه «يُحِبُّونَهُ» است، شرر آن آتش كه نتيجه «يُحِبُّهُمْ» است مشتعل مىشود. آن شعله را «عشق» خوانند. چون آن آتش شعله كشيد هر چه در خانه وجود هيزم صفات جسمانى و روحانى است جمله فراسوختن مىآيد. اين جا عشق در عالم انسانى صفت قيامت را آشكارا كند، چنانكه خواجه صلى الله عليه و آله فرمود:
مِنْ أشْراطِ السّاعَةِ نارٌ تَخْرُجُ مِنْ قِبَلِ الْيَمَنِ تَطْرُدُ النّاسَ إلى مَحْشَرِهِمْ.
از نشانههاى قيامت آتشى است كه از سوى يمن بيرون مىآيد كه مردم را به سوى محشرشان سوق مىدهد.
زمين صفات بشرى را مبدَّل مىكند:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأرْضُ غَيْرَ الْأرْضِ و السَمواتُ
[در] روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] تبديل شود.
آسمان صفات روحانى را درنوردند:
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ
روزى كه آسمان را در هم مىپيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار.
چنانكه مصدر موجوداتْ حضرت جلّت بود مرجعْ همان حضرت باشد:
إنَّ إلى رَبِّكَ الْرُّجْعى
بىترديد بازگشت به سوى پروردگار توست.
به همان ترتيب كه آمدند روند. باز از كارگاه قدرت به عالم روحانيّت آيند و از آن روحانيّت به جسمانيّت، به همان قدم بازگردانندش:
كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ
همان گونه كه نخستين بار آفريدهها را آفريديم، دوباره آنان را باز مىگردانيم.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 11
🔴 #حقيقت_عشق 3
چون آتش عشق در غلبات وقت، به خانهپردازى وجود صفات بشريّت برخاست، در پناه نور شرع به هر قدمى كه بر قانون متابعت كه صورت فناست مىزند، نور كشش كه فنابخش حقيقى است از الطاف ربوبيّت، استقبال او مىكند كه:
مَنْ تَقَرَّبَ إلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إلَيْهِ ذِراعاً.
هر كه يك وجب به من نزديك شود من يك ذراع به او نزديك مىگردم.
در اين مقام رونده جز به زمام كشتى عشق و قدم ذكر و بدرقه متابعت نتواند رفت كه:
قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ
بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد.
پس به حقيقت، عشق است كه عاشق را به قدم نيستى به معشوق رساند و عقل، عاقل را به معقول بيش نرساند، و اتّفاق علما و حكما است كه حق تعالى معقولِ عقل هيچ عاقل نيست، زيرا بزرگان فرمودهاند:
لا تُدرِكُهُ الْأبصارُ وَلا تَكْنُفُهُ الْعُقُولُ، وَهُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَيَكْنُفُ الْعُقُولَ.
وَلا يُحيطُونَ بِشَىْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إلّابِما شاءَ وَقَدْ أحاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ عِلْماً.
چشمها او را در نيابد و خردها بر او احاط نكند و حالا آن كه چشمها را دريابد و بر خردها احاطه كند، و جز به اندازهاى كه او بخواهد به علم او احاطه نيابند و حال آن كه علم او به همه چيز احاطه دارد.
پس چون عقل را بر آن حضرت راه نيست، رونده به قدم عقل بدان حضرت نتواند رسيد؛ زيرا كه موصوف به هستى است، الّا به قدمِ فَاْذْكُرُونى ، كه ذكر حق است.
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
حقايق پاك [چون عقايد و انديشههاى صحيح] به سوى او بالا مىرود و عمل شايسته آن را بالا مىبرد.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 11
🔴 #حقيقت_عشق 4
پس رفعتى كه ميسّر مىشود و صعودى كه سوى حق صورت مىبندد نيست الّا به واسطه عمل صالح، و عمل صالح وقتى باشد كه بىشايبه ريا باشد. و مراد از ريا، هستى و در ميان بودن شخص است در انواع طاعات و عبادات.
پس ذاكر به حق به قدم فَاذْكُرُونى راه حضرت أذْكُرْكُمْ سپرد و به كلّى متوجّه آن يار شود، به زمام كشتى عشق و بدرقه متابعت و دلالت جبريل عقل تا به سدرة المنتهى روحانيّت برود، كه ساحل بحر عالم جبروت است و منتهاى عالم معقول، پس جبريل عقل را خطاب رسد كه:
لَوْ دَنَوْتَ أنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتَ.
اگر به اندازه سر انگشتى نزديكتر شوى خواهى سوخت.
از آنجا راه جز به راهبرى رفرف «1» عشق نتواند بود، اين جاست كه عشق از كسوت عين و شين و قاف بيرون آيد و در كسوت جذبه روى بنمايد. به يك جذبه سالك را از قاب قوسين سر حدّ وجود بگذراند و در مقام أوْ أدْنى بر بساط قربت نشاند كه:
جَذْبَةٌ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِّ تُوازى عَمَلَ الثَّقَلَيْنِ.
يعنى به معامله ثقلين آنجا نتواند رسيد جز به جذبه. و اين جا ذكر نيز از قشر فَاذْكُرُونى بيرون آيد، سلطان أذْكُرْكُمْ جمال بنمايد، ذاكرْ مذكور گردد و عاشقْ معشوق شود، و چون عشقْ عاشق را به معشوق رسانيد، عشق دلالت صفت بر در بماند.
عاشق چون قدم در بارگاه وصال معشوق نهاد پروانه صفت نقد هستى عاشق را نثار قدم شعله شمع جلال معشوقى كند تا معشوق به نور جمال خويش عاشق سوخته را ميزبانى كند.
هستى مجازى عاشقى برخاسته و هستى حقيقى معشوقى از خفاى كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً متجلّى شده، از عاشق جز نام نماند.
اشارتِ:
لا يَزالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إلَىَّ بِالنَّوافِلِ وَالْعِباداتِ حَتّى احِبَّهُ فَإذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً وَلِساناً وَيَداً، فَبى يُبْصِرُ وَبى يَنْطِقُ وَبى يَسْمَعُ وَبى يَبْطُشُ.
بنده، پيوسته با انجام مستحبّات به من نزديكى مىجويد تا آنجا كه او را دوست دارم، چون او را دوست داشتم گوش و چشم و زبان و دست او مىشوم، پس به من مىبيند و به من سخن مىگويد و به من مىشنود و به من همه چيز را مىگيرد.
بدين معنى باشد.
فايده تكرار لفظ وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ اين جا محقّق گردد، چون دانستى كه السّابقون در بدايت آنها بودند كه در خطاب كُنْ سابق ارواح بودند، در نهايت كه وقت مراجعت است به خطاب ارْجِعى إلى رَبّكِ
، گوى مسابقت در ميدان قربت هم ايشان ربودهاند كه:
وَالسّابِقُونَ السّابِقُون* اولئِكَ الْمُقَرَّبُون
و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش] اند،* اينان مقرباناند.
يعنى:
السّابِقُونَ الْأوَّلُونَ بِالْخُرُوجِ عَنْ غَيْبِ الْغَيْبِ، هُمُ السّابِقُونَ الْآخِروُنَ بِالرُّجُوعِ إلى غَيْبِ الْغَيْبِ.
نَحْنُ اْلاخِرُونَ السّابِقُونَ رمزى بدين معناست.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_202
◀️ بیعت مشروط طلحه و زبیر
وَ قَالَ (علیه السلام) -وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ-: [فَقَالَ] لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ [الْعَجْرِ] وَ الْأَوَدِ..
واقع نگرى در مسائل سياسى
علی علیه السلام که درود خدا بر او (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت كرديم كه ما در حكومت شريك تو باشيم، فرمود:)
نه هرگز بلكه شما در نيرو بخشيدن، و يارى خواستن شركت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختى ها.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ بيعت مشروط!
قسمت اول
📜 «اين كلام حكيمانه را امام(عليه السلام) در پاسخ طلحه و زبير فرمودند آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مى كنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم. امام در پاسخ آنها فرمود: نمى شود (شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد»; (وَقالَ(عليه السلام) وَقَدْ قالَ لَهُ طَلْحَةُ وَالزُّبِيرُ: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الاَْمْر: لاَ، وَلكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَالاِْسْتِعَانَةِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ).
آيا منظور طلحه و زبير اين بود كه واقعاً خلافت شورايى باشد و آنها با على(عليه السلام) شريك در تصميم گيرى شوند. يا مقصود اين بود كه بخشى از قلمرو حكومت اسلامى را امام به آنها بسپارد آن گونه كه از بعضى روايات استفاده مى شود؟ در بعضى از منابع معروف آمده است آن روز كه زبير با امام(عليه السلام) بيعت كرد امام به او فرمود: من از اين مى ترسم كه تو پيمان خود را بشكنى، عرض كرد: هرگز بيم نداشته باش تا ابد چنين كارى را نخواهم كرد. امام فرمود: آيا خداوند شاهد و گواه بر اين موضوع باشد، عرض كرد: آرى. چيزى نگذشت كه آن دو به اميرمؤمنان(عليه السلام) عرض كردند: مى دانى در زمان عثمان چه اندازه به ما جفا شد و او همواره طرفدار بنى اميه بود; اما اكنون كه خداوند خلافت را به تو سپرده بعضى از اين فرماندارى ها را در اختيار ما بگذار امام فرمود: به قسمت الهى راضى باشيد تا در اين باره فكر كنم. سپس افزود: آگاه باشيد من كسى را در اين امانت شريك مى كنم كه از دين و امانت او راضى و مطمئن باشم.
از سویى دیگر هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به معاویه نامه نوشت که مردم با من بیعت کردند تو هم از اهل شام براى من بیعت بگیر و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست و معاویه (سخت دست پاچه شد) و نامه اى براى زبیر نوشت و او را به عنوان امیرالمؤمنین خطاب کرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بیعت گرفتم با سرعت به سوى کوفه و بصره برو و این دو شهر را تسخیر کن که اگر آن دو را تسخیر کنى دیگر هیچ مشکلى نخواهى نداشت.(1)
از اینجا روشن مى شود این که طلحه و زبیر به هنگام بیعت و طبق بعضى از روایات مدتى بعد از بیعت خدمت امام(علیه السلام) آمدند و گفتند: ما بیعت کرده ایم که با تو شریک باشیم منظورشان این بود که حکومت بصره و کوفه را امام به آنها بسپارد و به این ترتیب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاویه بدهند شام را هم در اختیار بگیرند تا قسمت عمده کشور اسلام تحت سیطره آنها واقع شود. با این توضیح مى فهمیم چرا امام(علیه السلام) دست رد بر سینه آنها گذاشت و این جواب حکیمانه پرمعنا را به آنها داد.
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_202
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2