17) در پارهاى از موارد، شخصى كه مرتكب بدى شده ناشناخته و مجهولالحال است، معلوم نيست كه شايستهى عفو و اغماض است يا سزاوار مجازات. انسان كريمالنفس اگر بتواند به گونهاى او را آزمايش كند وظيفهى اخلاقى و انسانى او روشن مىگردد. براى على (ع) موردى اينچنين پيش آمد و كسى كه اسائهى ادب نموده بود توسط اميرالمومنين آزمايش شد. سرانجام امام (ع) او را بخشيد و از گناهش درگذشت. امام باقر (ع) فرمود: حضرت امير، على (ع) نماز صبح را در وقت فضيلت مىخواند و تا اول آفتاب به تعقيب نماز اشتغال داشت. موقعى كه خورشيد طلوع مىكرد عدهاى از افراد فقير و غيرفقير گردش جمع مىشدند و به آنان احكام دين و قرآن مىآموخت و در ساعت معين به كار تعليم خاتمه مىداد و از جا حركت مىكرد. روزى از مجلس درس خارج شد. بين راه با مرد جسورى برخورد نمود كه دربارهى آن حضرت كلمهى قبيحى گفت. راوى حديث مىگويد: امام باقر نفرمود كه آن مرد كه بود و چه گفته بود. على (ع) از شنيدن آن سخن دوباره به مسجد برگشت، به منبر رفت و دستور داد مردم را خبر كنند تا در مسجد گرد آيند. جمعيت به قدر كافى آمد و آن مرد بىادب نيز در مسجد حضور يافت. حضرت پس از حمد باريتعالى فرمود: محبوبتر از هر چيز نزد خداوند و نافعتر از هر چيز براى مردم، پيشواى بردبار و عالم به تعاليم الهى است و چيزى مبغوضتر نزد خدا و زيانبارتر براى مردم از نادانى و بىصبرى رهبر نيست. بعدا چنين جملهاى دربارهى انصاف و طاعت الهى سخن گفت.
سپس فرمود: كسى كه ساعت قبل سخنى به زبان آورد كجاست؟ گفت: يا اميرالمومنين! اين منم كه در مجلس حاضرم. حضرت فرمود: اما من، اگر بخواهم گفتنيها را با حضور مردم مىگويم. مرد بلافاصله گفت: و اگر بخواهى عفو مىكنى و مىبخشى چه تو شايستهى چشمپوشى و گذشتى. حضرت فرمود: بخشيدم و عفو نمودم.
آن مرد با سخنى كه گفت و از على (ع) درخواست عفو و اغماض نمود صلاحيت خود را براى آنكه مشمول كرامت خلق آن حضرت واقع شود و مورد گذشت و چشمپوشى قرار گيرد اثبات نمود و حضرت نيز بلافاصله او را بخشيد و از مجازات، مصون و محفوظ ماند.
.
18) مكارم اخلاق و سجاياى شايستهى انسان از عوامل تعالى و تكامل است . اگر كسى متخلق به آن خلقيات گردد به پيروزى بزرگى دست يافته است.
امام صادق (ع) فرموده است: خداوند، پيمبران را از مكارم اخلاق برخوردار فرموده و آنان را متخلق به اين صفات ساخته است. شما خويشتن را آزمايش نماييد. اگر آن صفات در شما وجود دارد خداى را شاكر باشيد و حمد او را بنماييد و بدانيد كه با تخلق به مكارم اخلاق به خير بزرگى نايل گرديدهايد، و اگر آن صفات در شما نيست از خدا درخواست نماييد و نسبت به آن ابراز علاقه كنيد تا موفق گرديد.
20) از جملهى صفات بسيار مذموم در آيين اسلام «خودبرتربينى» و مباهات نمودن به مردم است. اين خلق ناپسند به قدرى مذموم است كه على (ع) فرموده:
دو چيز است كه مردم را به مسير هلاكت و تباهى سوق مىدهد: يكى ترس از فقر و تهيدستى است و آن ديگر فخرفروشى به مردم.
رسول گرامى فرمود: خداوند به من وحى فرستاد كه همواره متواضع باشيد تا كسى بر دگرى مباهات ننمايد و فردى نسبت به فرد ديگر بغى و ستم نكند.
21) مردم نادان عصر جاهليت به سختى گرفتار مباهات نسبت به يكديگر بودند و در اين باره اغلب به دو چيز تكيه مىكردند:
يكى به پدران درگذشته و افراد قبيله خود
و آن ديگر به مال و ثروت.
كار افتخار به جايى رسيد كه دو قبيله افراد خود را سرشمارى كردند و تعداد جمعيت يكى از آن دو بيشتر بود. قبيلهاى كه عددش كمتر بود گفت: بايد زنده و مردهى هر قبيله را با هم بشماريم. به قبرستان رفتند و قبور مردگان را شمردند كه روشن شود عدد كداميك بيشتر است.
قرآن شريف در مقام توبيخ آنان آيه فرستاد:
الهيكم التكاثر. حتى زرتم المقابر.
كثرت جمعيت شما را آنچنان به غفلت و بىخبرى دچار نموده كه به گورستان رفتهايد و مردگان را احصاء مىنماييد.
على (ع) موقعى سورهى تكاثر را قرائت فرمود و از نادانى كسانى كه به اجساد پوسيدهى مردگان خود افتخار مىكردند سخن گفت و در ضمن فرمود:
و لان يكونوا عبرا احق من ان يكونوا مفتخرا.
اگر اينان با ديدن قبور درگذشتگان عبرت مىگرفتند شايستهتر بود تا به آنان افتخار كنند و آن را مايهى سربلندى و مباهات خود قرار دهند.
22) پيشواى گرامى اسلام در روز فتح مكه خطبه خواند و ضمن سخنان خويش اعلام نمود كه اسلام، افتخارات دورهى جاهليت را از ميان برد و به آن نادانيها خاتمه داد.
امام باقر (ع) فرمود، روز فتح مكه پيمبر گرامى به پاخاست و خطبه خواند. در آغاز خطبه خداى را حمد و ثنا گفت. سپس فرمود: مردم! البته حاضرين به غايبين برسانند كه خداوند، در پرتو اسلام، تكبر جاهليت و تفاخر به پدران و عشاير را از ميان برد، مردم! شما همه از آدميد و آدم از خاك. آگاه باشيد كه امروز بهترين و گراميترين فرد نزد خدا كسى است كه تقوايش بيشتر و اطاعتش از حضرت باريتعالى فزونتر باشد.
.
23) اسلام با تعاليم آسمانى خود تكبر و افتخار زمامداران و صاحبان مقام را در سازمانهاى كشورى و لشكرى برانداخت و آن خوى پست و پليد را نشانهى كوتاهفكرى كسانى كه به آن مبتلايند تلقى نمود. على (ع) در اين باره فرموده است:
از پستترين و سخيفترين حالات زمامداران نزد مردم صالح و درستكار اين است كه به آنان گمان برده شود كه به فخر و مباهات علاقه دارند.
24) بعضى از مسلمانان كه عادت ديرينهى آباء و اجداد خويش را از
ياد نبرده بودند و گاه به پدران خود مباهات مىكردند اگر در حضور يكى از ائمهى معصومين آنگونه سخن مىگفتند فورا امام تذكر مىداد و آنان را متوجه روش نادرستشان مىنمود.
عقبه بن بشير اسدى مىگويد: به امام باقر (ع) عرض كردم، من عقبه بن بشير اسدى هستم و در قوم خود از جهت شرافت پدرى بسيار عظيم و رفيعم. حضرت فرمود: با حسب خود بر ما منت مگذار كه خداوند به وسيلهى ايمان، كسى را كه مردم او را پست مىخواندند، اگر مومن باشد، بالا برد، و به واسطهى كفر، كسى را كه مردم او را شريف مىخواندند، اگر كافر باشد، پست نمود. پس هيچكس بر دگرى فضيلت و برترى ندارد مگر به تقوى.
25) در اسلام، فخرفروشى و مباهات به مردم كه ناشى از خودبزرگبينى و تكبر است ممنوع شناخته شده، خواه پايگاه افتخار امرى موهوم و غيرواقعى باشد مانند دارا بودن مال يا داشتن آباء و عشيرهى متعين و بزرگ، خواه منشا مباهات و فخرفروشى كمال واقعى باشد مانند علم، ملكهى تقوا، و مكارم اخلاق.
26) مفاخره و مباهات به مردم به هر انگيزه و از هر منشايى باشد دو زيان بزرگ اخلاقى دارد:
از طرفى وسيلهى ابراز كبر و خودبزرگبينى فخركننده است،
و از طرف ديگر موجب تحقير مردم و كوچك شمردن آنان است و اين هر دو در تعاليم اسلام ممنوع است.
27) امام سجاد (ع)
در جملهى اول دعا از خدا درخواست معالى اخلاق و كرايم خصال مىنمايد
و در جملهى دوم از او مىخواهد كه مرا با دارا بودن مكارم اخلاق از فخر و مباهات مصون و محفوظ بدار،
گويى مىخواهد عرض كند :
بار الها! من مكارم اخلاق را براى اطاعت تو و اجابت دعوت پيمبرت مىخواهم
نه براى آنكه معالى اخلاق را به رخ مردم بكشم و در پرتو آن مباهات نمايم.
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_232
◀️ پاداش فراوان خدا به نیکی بندگان
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ، يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ.
علی علیه السلام فرمودند: آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ با چنين كسى #شريك شويد:
📜 فزونى پاداش هاى الهى:
امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى اشاره به تفاوت پاداش الهى نسبت به اعمال بندگان کرده مى فرماید: «کسى که با دست کوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشیده مى شود»; (مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ).
اشاره به این که عطاى بندگان هرقدر زیاد باشد در مقابل عطاى الهى و پاداش هاى بسیار عظیمش کم و کوچک است. قرآن مجید مى فرماید: «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا); هر کس کار نیکى را به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد».(1)
در جاى دیگر مى فرماید: «(مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللهُ #واسع عَلِیمٌ); کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند; که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خدا آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته باشد)، دو یا چند برابر مى کند; و لطف خدا گسترده، و او (به همه چیز) داناست».(2)
در این آیه ملاحظه مى کنیم که پاداش الهى هفتصد برابر و گاهى دو یا چند برابر این مقدار است که قابل مقایسه با کار نیک بندگان نیست.
سرانجام در آیه دیگرى خداى متعال به بندگان عطاى «غیر مجذوذ» (بخشش همیشگى و جاویدان) را نوید مى دهد.(3)
البته جاى تعجب نیست; عظمت خداوند و وسعت رحمت او و جود و بخشش چنین اقتضایى را دارد و همه اینها جزو برنامه اى تشویقى براى ایجاد انگیزه هاى قوى تر در بندگان براى انجام کارهاى خیر است.
تعبیر به «یَد طَویله» (دست بلند) و «یَد قَصیره» (دست کوتاه) کنایه از نعمت هاى بزرگ و کوچک است، زیرا انسان معمولا چیزى را که مى بخشد با دست خود مى بخشد. در حدیثى که مسلم در کتاب صحیح خود نقل کرده است مى خوانیم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به همسرانش فرمود: «أسْرَعُکُنَّ لِحاقاً بی أطْوَلُکُنَّ یَداً; از میان شما کسى زودتر به من ملحق مى شود که دستش از همه بلندتر باشد»(4) همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) معناى این سخن را نفهمیدند و گمان کردند اشاره به همین عضو مخصوص است و گاه طول دست خود را با هم مقایسه مى کردند تا این که «زینب بنت جحش» (همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله)) از دنیا رفت و نخستین کسى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود که به آن حضرت ملحق شد و او زنى بود که بسیار در راه خدا صدقه مى داد و کارهاى خیر فراوانى مى کرد حتى وسائلى با دست خود مى ساخت و مى فروخت و بهاى آن را در راه خدا انفاق مى کرد اینجا بود که آنها مراد پیامبر(صلى الله علیه وآله) را فهمیدند.
علامه شوشترى(رحمه الله) بعد از نقل این سخن در شرح نهج البلاغه خود از عایشه چنین نقل مى کند که زینب (بنت جحش) به مقامى رسید که هیچ کس به آن نرسید; پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او بشارت داد که به زودى به وى ملحق مى شود و همسرش در بهشت خواهد بود.
مرحوم «مغنیة» تفسیر دیگرى براى این گفتار گرانبهاى مولا کرده و «یَد قَصیره» را اشاره به جهاد در راه خدا و شهادت و امثال آن مى داند در حالى که این تفسیر مناسبتى با تعبیر «ید» ندارد به خصوص این که تعبیر به «ید» در مورد بخشش در راه خدا در روایات دیگر نیز آمده است. اضافه بر این چنین تفسیرى سبب مى شود که «ید طویلة» و «ید قصیرة» با یکدیگر هماهنگ نباشند در حالى که در تفسیرى که در بالا آمد و مرحوم سید رضى نیز بعداً ذکر مى کند این دو ید با یکدیگر هماهنگ اند و هر دو به معناى بخشش نعمت اند.
مرحوم سید رضى در اینجا بر خلاف روش معمولى خود، شرح نسبتاً مفصلى براى این سخن آورده، مى گوید: «معناى این کلام این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند هرچند کم باشد خدا پاداش او را بسیار مى دهد و منظور از دو دست (دست کوتاه و بلند) در اینجا دو نعمت است که امام(علیه السلام) میان نعمت پروردگار و نعمت انسان را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است; نعمت و بخشش از سوى بنده را کوتاه و آنچه را از ناحیه خداوند است بلند شمرده است و این بدان جهت است که نعمت خدا همواره چندین برابر نعمت مخلوق است، زیرا نعمت هاى الهى اصل و اساس تمام نعمت هاست; تمام نعمت ها به او باز مى گردد و از سوى او سرچشمه گرفته مى شود (حتى نعمتى که انسان آن را به دیگرى مى بخشد آن هم از سوى خداست و با توفیق الهى بذل و بخشش مى شود)»; (قالَ الرَّضِىُّ وَمَعنى ذلِکَ أنَّ ما یُنْفِقُهُ الْمَرْءُ مِنْ مالِهِ فِی سَبیلِ الْخَیْرِ وَالْبِرِّ وَإنْ کانَ یَسیراً فَإنَّ اللهَ تَعالى یَجْعَلُ الْجَزاءَ عَلَیْهِ عَظیماً کَثیراً وَالْیَدانِ هاهُنا عِبارَةٌ عَنِ النِّعْمَتَیْنِ فَفَرَّقَ(علیه السلام) بَیْنَ نِعْمَةِ الْعَبْدِ وَنِعْمَةِ الرَّبِّ تَعالى ذِکْرُهُ بِالْقَصیرَةِ وَالطَّویلَةِ فَجَعَلَ تِلْکَ قَصیرَةً وَهذِهِ طَویلَةً لاِنَّ نِعَمِ اللهِ أبَداً تَضْعُفُ عَلى نِعَمِ الْمَخْلُوقِ أضْعافاً کَثیرَةً إذْ کانَتْ نِعَمِ اللهِ أصْلُ النِّعَمِ کُلُّها فَکُلُّ نِعْمَة إلَیْها تَرْجِعُ وَمِنْها تَنْزِعُ).
#نهج_البلاغه_حكمت_232
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_111
وَقَالُواْ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلّا مَنْ كَانَ هُوداً أَوْ نَصَرَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
وگفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنكه یهودى یا نصرانى باشد. اینها آرزوهاى آنهاست، بگو: اگر راستگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید.
🔴 غرور دینى، باعث شد تا یهود ونصارى خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «الاّ مَن كان هوداً او نصارى»
🔴 امتیازطلبى وخودبرتربینى، آرزویى خام وخیالى واهى است. «تلك امانیّهم»
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
بنفسی انت یا #امام_زمان عجل
✳️ به جان او که گرم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
به خواب نیز نمیبینمش چه جای وصال
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به رخ چو مهر فلک بینظیر آفاق است
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
ز پرده ناله #حافظ برون کی افتادی
اگر نه همدم مرغان #صبح خوان بودی
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_442
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
به جان او که گرم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
معنی بیت: به جان محبوب سوگند، اگر مرا به جان خویش دسترسی می بود واختیارآن راداشتم کمترین هدیه ای که به غلامان او تقدیم می کردند همان جان بود.
جان نقد محقّر است حافظ
از بهر نثار خوش نباشد
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگرحیات گرانمایه جاودان بودی
معنی بیت: باخود می گفتم که ارزش وقیمت خاک پای معشوق چقدراست؟ (ازدل پاسخ شنیدم اگرزندگانی جاوید می بود زندگیِ جاوید بهای خاک پای دوست بود(حال که زندگی جاوید نیست بنابراین نمی توان قیمتی برای آن تعیین کرد)
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
ترجمه ی #حافظ_غزل_442
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔴 عبد براى رسيدن به مقام عبوديّت و به دست آوردن رشد و كمال و تأمين سعادت دنيا و آخرت و از همه مهمتر جلب رضا و خشنودى حق ،
راهى جز دريافت مفاهيم حقيقى اسماء خداوند ندارد.
✍️ استاد حسین #انصاریان در ذیل شرح #دعا_چهارم_16 (شرحی بر #نود_نه_اسم_خدا) آورده اند که ما آن را در این صفحه می آوریم (به توفیق الهی انشاالله)
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4 #اسم_اعظم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 26
🔴 74- #الكبير
#کبیر
وجود بى نيازى كه كبريايى، يعنى كمال ذات وقف حريم مقدّس اوست و كمالش از باب لطف و عنايت و رحمت و محبّت سرايت به غير دارد.
كمال عبد در عقل و ورع و علم است و سريان آن حقايق به غير خود.
كبير به معناى عالم با تقوا و مرشد و معلّم مردم است كه صلاحيّت دارد تمام خلق خدا از انوار فضايل و معارف و علوم وى اقتباس كنند، به همين جهت حضرت عيسى عليه السلام فرمود:
مَنْ عَلِمَ وَعَمِلَ وَعَلَّمَ عُدَّ فِى المَلَكُوتِ الأعظمِ عظيماً.
كسى كه بياموزد و عمل كند و تعليم دهد، در ملكوت آسمان از او به عنوان بزرگ و عظيم ياد مىشود.
🔴 75- #الكافى
#کافی
آن آقا و بزرگوارى كه هر كس به او توكّل كند او را كفايت نمايد و نيازى براى رجوع به غير برايش نگذارد.
بر عبد است كه هر نيازمند خواهندهاى را به اندازه قدرت و وسعش كفايت كند، تا از نور اسم الكافى دلش منوّر گردد.
🔴 76- #الكاشف
#کاشف
او به هر كس كه به مشكل دچار شده و روى حاجت به درگاهش برد گشايش دهد. او برطرف كننده سوء و بدى از عبد، و اجابت كننده دعوت مضطر و گرفتار است.
او دوست دارد عبد و بندهاش نيز اينچنين باشد، از رحمت آوردن بر ديگران و اجابت دعوت مضطر و برطرف كردن همّ و غمّ مهموم و مغموم روى نگرداند.
🔴 77- #الوتر
#وتر
او در ذات و در صفات تنها و فرد است، و احدى از موجودات عرصه گاه هستى به حضرتش در هيچ واقعيّتى شباهت ندارد.
عبد بايد از نظر علم و معرفت و تقوا و بصيرت و كمال و فضيلت و عبادت و خدمت به خلق در ميان اقران و امثالش بىنمونه گردد و تنها متفرّد شود.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 60
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 27
🔴 78- #النور
#نور
آن آشكار و ظاهرى كه ظهور هر چيزى به حضرت اوست، او ظهور محض است، اظهر از حضرت او نيست، منزّه از هر نقص و عيبى است و پاك و برى از هر ظلمتى است. آرى، آن وجود مباركى كه كلّ اشيا را از تاريكى عدم به ظهور وجود آورد سزاوار اين است كه نور خوانده شود.
او نور سماوات و ارض و نور قلب و دل عاشقان و روشنايى جان عارفان و خالق نور و نازل كننده نور و منوّر نور است.
او چنانكه در آيات قرآنش آمده، انبيا و كتب آسمانى را جهت اخراج عباد از ظلمت و سفر دادن به منطقه نور فرستاده است، و چه نيكوست كه عبد با توسّل به وحى و نبوّت انبيا و آيات قرآن مجيد به نور ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه منوّر شود و به نورانى شدن ديگران كمك نمايد.
🔴 79- #الوهّاب
#وهاب
وجود مقدّسش به تمام موجودات بدون غرض و عوض و توقّع ثنا و حمد و منهاى شهرت و تخلّص از مذمّت و به غير طلب كمال، كثير الإعطا است.
او رادر عطايش هيچ منظور و مقصودى براى خود نيست، بلكه ذات مباركش نسبت به تمام هستى، بخشنده فيض و عنايت كننده لطف و رحمت است، او از اين طريق مىخواهد نيازِ نيازمندان را برطرف و ناقصان جهان را به كمال برساند.
عبدى كه موجوديت خود را بدون توقّع بهشت و ترس از عذاب در راه خدا مىدهد و حتّى در زمينه گذشتن از جان در جبهه حق عليه باطل جز رضاى محبوب را در نظر ندارد جواد و وهّاب است و در اين برنامه از مولايش رنگ گرفته است.
🔴 80- #الناصر
#ناصر
آن ذات مباركى كه تمام موجودات جهان هستى را براى رسيدن به نقطهاى كه بايد برسند به خوبى يارى مىدهد و به هنگام حوادث و گرفتارىها در كمال لطف و محبّت به انسان نصرت مىرساند و درهاى فتح و پيروزى را به روى يارانش مىگشايد.
انسان نسبت به ديگران بايد از چنين صفتى برخوردار باشد، به كمك محتاجان و يارى ناتوانان و نصرت مظلومان با تمام وجود برخيزد و در اين زمينه از هيچ كوششى دريغ و مضايقه نكند كه يارى دادن به مظلوم از پرارزشترين اعمال و از پرثوابترين عبادات است. على عليه السلام در خطاب به حسنين عليهما السلام مىفرمايد:
كُونا لِلظّالِم خَصْماً وَلِلمَظْلُومِ عَوناً.
دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 61
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 28
🔴 81- #الواسع
#واسع
وجود مقدّسش به تمام ظاهر و باطن هستى سعه علم و قدرت و احسان و رحمت و لطف و كرامت دارد، كه براى درياى علم و قدرت و ساير اوصاف جمالش ساحلى نيست و نهايتى نمىباشد، هر سعه و عظمتى منتهى به اوست و در برابر واسعيّت آن جناب چيزى نيست.
عبد اگر در علم و عبادت و فهم و فكر و اخلاقش بر اساس معارف الهيّه وسعت دهد و از تنگى حقد و حسد و كبر و نفاق و ساير رذايل بپرهيزد و متخلّق به اخلاق حضرت ربّ العزّه شده و به وصف واسع متّصف گشته است.
او بايد آن چنان شود كه هواى نفس و شيطان و فساد و مفاسد بر او غلبه ننمايد، كه غلبه رذايل او را به خفقان روحى و قلبى دچار كرده به عرصه فنا و نابودى و شقاوت و هلاكت مىرساند.
🔴 82- #الودود
#ودود
اوست آن پروردگار عزيزى كه براى جميع مخلوقات خير و خوبى مىخواهد.
اوست آن خالق مهربانى كه در ابتدا نعمت عنايت مىكند و موجودات هستى را در احسان و لطف خود غرق مىنمايد.
وَدود از عباد كسى است كه آنچه براى خود مىخواهد براى ديگران هم بخواهد، و مرتبه بالاتر اين كه نسبت به عباد حق به ايثار برخيزد و كمال اين ايثار در اين است كه خشم و كينه نسبت به طرف، وى را از احسان و محبّت درباره او بازندارد.
چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله به هنگامى كه پيشانى و دندانش در جنگ احد شكسته بود دست به دعا برداشت و براى دشمنانش از حضرت رب طلب هدايت كرد:
اللّهُمَّ اهْدِ قَومى فَإنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ.
خداوندا! قوم مرا هدايت نما، كه ايشان نمىدانند.
بد كردارى دشمن و جنايتهاى آنان و آن همه رنج و مشقّتى كه براى حضرت فراهم آوردند، مانع خيرخواهى آن حضرت در حقّ آنان نشد، كه قلب و روح مطهّرش اوسع اشيا در پهنه گاه هستى بود و مهر و محبّتش نسبت به مردم، درياى بىساحل و بحر بيكران مىنمود.
🔴 83- #الهادى
#هادی
او هدايت كننده تمام موجودات آفرينش است. آسمانها، ستارهها، سحابىها، كهكشانها به عنايت او در مسير لازم هدايت مىشوند. طفل به هدايت او پستان مادر مىگيرد. جوجه به هدايت او پس از بيرون آمدن از تخم دانه برمىچيند. زنبور به هدايت او آن خانه عجيب را در كندو بنا مىكند. مورچه و موريانه به هدايت او لانههاى عظيم در دل زمين مىسازند و گياه به هدايت او از زير خاك سر برمىآورد.
او خواصّ عبادش را به معرفت ذاتش هدايت مىكند، به طورى كه بگويند:
يا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ.
اى كه خودت به سوى خودت رهنمايى.
و عرضه بدارند:
بِكَ عَرَفْتُكَ وَأنتَ دَلَلتَنى عَلَيْكَ.
تو را به خودت شناختم، و تو مرا بر خودت ره نمودى.
تا جايى كه وجود مقدّس او را شاهد بر وجود تمام اشيا و عناصر هستى بدانند.
و عوام عباد را به توجّه قلبى به مخلوقات هدايت مىنمايد، تا وجود اشيا را شاهد بر وجود او بدانند.
الَّذى أعْطى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى
او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.
انبيا و ائمّه عليهم السلام به طور كامل مظهر اسم هادى هستند، آنان از جانب حق نور هدايت تشريعى را جهت تأمين خير دنيا و آخرت به عباد حق مىرسانند و پس از آن بزرگواران، اوليا و علما و صلحا و ناصحان و دانشمندان تجلّى گاه اسم هادىاند.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 62
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 29
🔴 84- #الوفى
#وفی
آنچه را به انبيا و عبادش وعده داد به آن وفا كرد و هر چه را در قرآن مجيد وعده داد وفا مىكند. خلف وعده در هيچ زمينهاى براى حضرتش متصوّر نيست، كه:
إنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ
بىترديد خدا وعده خلافى نمىكند.
در قرآن مجيد در آيات متعددى به بندگانش سفارش به وفاى عهد كرده و آنان را در برابر تعهّداتشان موظَّف و مسؤول شمرده، بر عبد لازم است در زمينه وفاى به عهد از مولايش متابعت كند و اين اخلاق الهى را در همه جا به كار بندد، كه وفاى به عهد از علائم ايمان و از خصوصيّات عاشقان حق و مردم مؤمن است.
🔴 85- #الوكيل
#وکیل
آن ذات مباركى كه تمام امور هستى، موكول به اراده و قدرت و علم و عنايت و رحمت اوست.
عبد بايد در امور ظاهر و باطنش بر آن حضرت تكيه كند و موجوديت و هويّت و زندگيش را به او واگذار نمايد و كسى كه وكيلش خدا است در همه جا و در همه چيز پيروز و فاتح است.
عبد بايد در تمام برنامههاى مثبت اعم از ظاهرى و باطنى با كمال شور و نشاط قدم بردارد و بر ذات مقدّس حضرت رب توكّل كند تا به مقصود برسد.
عبد بايد چون مولايش وكيل و تكيه گاه مردم به خصوص ضعيفان و دردمندان و مستمندان باشد، تا از اين راه مردم به خير و سعادت برسند و او هم به جلب خشنودى حضرت حق و رضايت جناب محبوب موفّق شود.
🔴 86- #الوارث
#وارث
اوست آن وجود مقدّسى كه تمام مُلكها پس از فناى ملّاك به او برمىگردد، چرا كه وجود باقى اوست و ديگران در مسير فنا هستند، او مرجع و مصير كلّ شىء
است، اوست كه وقتى بگويد:
لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَومَ
امروز فرمانروايى ويژه كيست؟.
پاسخ گويى جز خودش نباشد:
لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ
ويژه خداى يكتاى قهّار است.
آنان كه در امور براى خود مالكيّت و مُلكيّت قائلند از بينايى و بصيرت دورند.
آنان كه ارباب فهم و بصيرتند در هر روز و در هر ساعت و در هر لحظه حقيقت لِمَنِ الْمُلكى را مىبينند و يقين دارند كه ازلًا و ابداً مالك حقيقى اوست، حقيقت وراثت و مالكيّت ذاتى حق براى آنان چون آفتاب وسط روز است.
او وارث مردم مؤمن است و خير الوارثينى، وقف حريم مبارك حضرت او مىباشد.
عبد بايد وارث صفات معبود باشد، عبد بايد از انبيا، اخلاق و علم و معرفت و عمل به ارث ببرد، كه در روايات آمده:
الْعُلَماءُ وَرَثَةُ الْأنْبِياءِ.
عالمان وارثان پيامبرانند.
و در زيارت وارث آمده كه:
حضرت سيّد الشهدا عليه السلام تمام حسنات را از گذشتگان و به خصوص انبياى اولوالعزم به ارث برده است.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 65
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2