برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_311
نفرین امام به انس بن مالک
وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
[قال الرضي: يعني البرص، فأصاب أنساً هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا [متبرقعا] مبرقعا].
امام علی که درود خدا بر او باد (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالك را به سوى #طلحه و #زبير بفرستد تا آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در باره آنان شنيده يادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فراموش كردم، فرمودند :
اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى برص (سفيدى روشن) دچار كند كه عمّامه آن را نپوشاند.
(سید رضی گوید: پس از نفرين امام (ع)، انس به بيمارى برص در سر و صورت دچار شد، كه همواره نقاب مى زد).
_______________________________________________
** أنس بن مالك در روز غدير حضور داشت كه رسول خدا فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» امّا هواپرستى بر او غلبه كرد و گفت از يادم رفته است. 👉(بر روی متن کلیک کنید)
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت!
قسمت اول
📜 امام عليه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود وچيزى را كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره آنها شنيده بود بيان كند. (اشاره به جمله اى است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛ إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّآ وَأنْتُما لَهُ ظالِمانِ») انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كرده ام؛ (وَقالَ عليه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِکَ الاَْمْرَ).
امام عليه السلام فرمود: «اگر دروغ مى گويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال عليه السلام : إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ).
«لَوى» از ماده «لىّ» به معناى تاخير انداختن است. «لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است. «لا تُوارِيها» يعنى آن را نمى پوشانيد.
سيّد رضى؛ در تفسير واژه «بَيْضاءَ لامِعَةً» مى گويد: «منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد به گونه اى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مى زد»؛ (قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ).
مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كرده اند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مى دانند كه على عليه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلي الله عليه وآله درباره طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابى الحديد نقل كرده وبسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام عليه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبه پيغمبر صلي الله عليه وآله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادند كه پيامبر صلي الله عليه وآله چنين فرمود. امام رو به انس بن مالك (خادم مخصوص پيامبر صلي الله عليه وآله) كرد وفرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كرده ام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند. چيزى نگذشت كه نفرين امام عليه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت.
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه_حكمت_311
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت!
قسمت 2
📜 مرحوم خطيب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مى گويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر درباره اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشته علامه امينى) ارجاع مى دهد.
روايت سومى نيز در اين زمينه هست كه رخداد پيشگفته را مربوط به داستان «طير مشوى» (مرغ بريان) مى داند. ماجرا از اين قرار است كه شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله هديه فرستاد. پيغمبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد. على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلي الله عليه وآله هنگامى كه على عليه السلام اجازه ورود خواست گفت: پيغمبر صلي الله عليه وآله فعلاً گرفتار است. او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلي الله عليه وآله هم غذا شود. پيامبر صلي الله عليه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت. در مرتبه سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلي الله عليه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول الله صلي الله عليه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب. فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه وآله رسيد. حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد. پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد.
(اين ماجرا گذشت) هنگامى كه يوم الدار (روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او) فرا رسيد، على عليه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مى گويد: على عليه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كرده ام. على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد.
در مجمع الحديث آمده است كه انس پيوسته عمامه اى بر سر مى گذاشت (به گونه اى كه بخشى از صورت او را مى پوشاند). از او سؤال كردند، گفت: اين نتيجه همان نفرين على بن ابى طالب است. و بعد از ذكر داستان طير مشوى، عمامه خود را كنار زد و سفيدى برص را نشان داد. سيد حميرى (متوفاى 173) اين جريان تاريخى را به شعر درآورده است:
أَما أُتِىَ فِي خَبَرِ الاْنْبَلِ
في طائِرٍ أُهْدِيَ إلَى الْمُرْسَلِ
سَفينَةٌ مَكَنَ فِي رُشْدِهِ
وَأنَسٌ خانَ وَلَمْ يَحْصِل
في رَدِّهِ سَيِّدُ كُلِّ الْوَرى
مَوْلاهُمْ فِي الْمُحْكَمِ الْمُنْزَلِ
فَصَدَّهُ ذُو الْعَرْشِ عَنْ رُشْدِهِ
ثُمَّ غَري بِالْبَرَصِ الاْنْكَلِ
آيا در روايت باارزشى درباره مرغ (بريانى) كه به پيغمبر مرسل به عنوان هديه فرستاده شد نيامده است؟ داستانى كه همچون يك كشتى نجات در مسير خود حركت مى كرد؛ ولى انس خيانت كرد؛ اما نتوانست او را از اينكه آقاى تمام جهانيان باشد بازگرداند. مولايى كه در قرآن مجيد به مقام او اشاره شده است. خداوند صاحب عرش، او را (انس را) از مقصدش بازداشت و او را به بيمارى برص زشتى مبتلا نمود.
جالب اينكه اين داستان را كه دو فضيلت مهم در آن درباره على عليه السلام آمده است ـ همانگونه كه در بالا آمد ـ جمعى از اهل سنت در كتابهاى خود نقل نموده اند و در بسيارى از مسانيد و صحاح آنها ـ به گفته مرحوم خطيب در مصادر ـ آمده است و همانگونه كه گفتيم علامه امينى؛ شرح مبسوط آن را در جلد اوّل كتاب الغدير آورده است.
#نهج_البلاغه_حكمت_311
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_197
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الْزَّادِ الْتَّقْوى وَاتَّقُونِ يَأُوْلِى الْأَلْبَبِ
(موسم عمره و) حج (در) ماههاى معیّنى است (شوّال، ذىالقعده، ذىالحجة)، پس هر كه در این ماهها فریضهى حج را ادا كند، (بداند كه) آمیزش جنسى و گناه وجدال در حج روا نیست و آنچه از كارهاى خیر انجام دهید خدا مىداند. و زاد و توشه تهیه كنید كه البتّه بهترین زاد و توشه، پرهیزگارى است. اى خردمندان! تنها از من پروا كنید.
1- در عبادات اسلامى، زمان نقش مهمّى دارد. «الحج اشهر معلومات»
2- محیط و فضاى با صفاى حج و مكّه را نباید با ارتكاب گناه و كدورت آلوده نمود. «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج»
3- اعتقاد و یقین به آگاهى خداوند، رمز نشاط و امید در انجام وظائف است. «ما تفعلوا من خیر یعلمه اللَّه»
4- در هر سفرى، زاد وتوشه لازم است، بهترین زاد وتوشهى سفر حج تقواست. «خیر الزّاد التّقوى»
5 - پرهیزكارى نشانهى خردمندى است. «واتّقون یا اولى الالباب»
🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🌹 آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا
وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا
دل همی خواهد که جان در پایش افشانم ولی
یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا
طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی
بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا
ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود
قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا
بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد
آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا
زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست
لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا
من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد
هیچ کاری #فیض ازین خوشتر نمی آید مرا
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_24
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👈 طرح #برداشت_من هفته 23
از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه
👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه
✳️ عبارت #منتخب
اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا
خدایا! خصلت قابل سرزنشی را در وجود من وامگذار، جز این که اصلاحش کنی 🔸
https://eitaa.com/sahife2/5145
دعای #بیستم #مکارم_اخلاق
#دعا_بیستم_6
👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود
◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید
👌 ادمین 👇
@yas2463
#اصلاح_خصلت_هاى_ناپسند
🆔 @sahife2
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند #اصلاح_خصلت_هاى_ناپسند
#دعا_بیستم_6 در ادامه بند قبل اگر انسان تصمیم گرفت در راه رشد قدم بردارد،با کمی تفکر می فهمد این زندگی نفعی برای او ندارد،قانع به زندگی دنیا نیست.پس نیاز شدید به جلو رفتن دارد.
از طرفی عیب های دارد که مانع رشد است،پس نیاز شدید به اخلاق متعالی دارد،واین بدون اراده خدا محقق نمی شود.بایستی از خداوند تقاضا کند عیب هایش را برطرف نماید.
امام علیه السلام می فرماید:«خداوندا هیچ خصلتی درمن نباشدکه از آن عیب گرفته می شود مگر اینکه آن را اصلاح کنم»
«تعاب»فعل مجهول است.یعنی هر آن چه از آن عیب گرفته می شود از اخلاق فردی و اجتماعی.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده
اللهم لا تدع خصله تعاب منى الا اصلحتها. و لا عائبه اونب بها الا حسنتها، و لا اكرومه فى ناقصه الا اتممتها.
امام سجاد عليهالسلام عرض مىكند:
بار الها بر من هيچ خوى و خصلتى را كه زشت تلقى مىگردد وامگذار جز آنكه اصلاحش فرمايى و هيچ روش ناپسندى را كه مايهى سرزنشم مىشود وامگذار جز آنكه پسنديدهاش سازى و هيچ كرامت نفسى را كه در من ناتمام است وامگذار مگر آنكه تتميم و تكميلش نمايى.
اين قطعه از دعا حاوى سه مطلب است:
اول از عيوب و نقائصى سخن مىگويد كه مىتواند موجب عيبجويى مردم شود،
دوم از اعمالى نام مىبرد كه ممكن است كسانى آن را مادهى ملامت و سرزنش قرار دهند،
سوم از كرايم نفس و بزرگواريها ياد مىكند كه از خدا مىخواهد كه آن را تتميم نمايد.
آدمى به طور طبيعى خود را دوست دارد و كارهاى خويش را با ديدهى خوشبينى و رضا مىنگرد و اگر در اعمالش كارهاى بدى باشد حب ذات، حجاب آن مىشود و نمىگذارد انسان عيب خود را ببيند و به نقص اخلاقى خويش واقف گردد، مگر آنكه از ابتدا و از دوران نوجوانى احساس مسئوليت در پيشگاه باريتعالى بنمايد، تعاليم الهى را فراگيرد، حلال و حرام خدا را بياموزد، اخلاق خوب و بد را از يكديگر تميز دهد، و من جميع الجهات مراقب رفتار و گفتار و كردار خود باشد. چنين انسانى مىتواند اولا از عيب مصون بماند و ثانيا اگر دچار عيبى شد، چون مقررات اسلامى را مىداند، خودش عيب خود را تشخيص مىدهد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: وقتى خداوند، خير بندهاى را بخواهد، وى را دينشناس مىكند، نسبت به امور مادى و دنيوى بىاعتنايش مىنمايد، و وى را به عيوب و نواقص خودش بينا مىسازد.
بهترين و عاليترين راه شناخت عيوب اخلاقى اين است كه آدمى مشمول عنايت باريتعالى واقع شود و خداوند به لطف خود، او را به نقائص و عيوبش واقف سازد.
دومين راه براى شناختن عيبهاى اخلاقى آن است كه افراد باايمان و شاگردان مكتب قرآن به گفتار و رفتار يكديگر دقت نمايند و هر فردى براى فرد ديگر همانند آيينه باشد، خود را در او ببيند، عيوب خويش را بشناسد و آنها را اصلاح نمايد، خوبيهاى او را فراگيرد و عملا آنها را به كار بندد.
على (ع) به كميل بن زياد فرمود: مومن آيينهى مومن است، چه آنكه با دقت در آن مىنگرد، نيازهاى باطنى و نقائص معنوى خويش را به وسيلهى آن برطرف مىكند و به حالت درونى خود جمال و زيبايى مىبخشد.
سومين راه براى شناخت عيبهاى اخلاقى اين است كه هر فردى از برادر دينى خود درخواست كند كه در گفتار و رفتار وى دقت نمايد، اگر در آن عيبى مشاهده كرد تذكر دهد تا آن را برطرف سازد.
در صدر اسلام اين يكى از روشهاى خودسازى بود و مسلمانان از اين راه متوجه عيوب اخلاقى خود مىشدند و خويشتن را اصلاح مىنمودند، و در مسجد يا در رهگذر، مسلمانان به هم مىرسيدند، يكى به ديگرى مىگفت:
رحم الله من اهدى الى عيوبى.
مشمول رحمت الهى باشد كسى كه بر من منت گذارد، هديهاى به من بدهد و عيبهاى مرا براى من بيان نمايد.
چهارمين وسيله براى شناخت عيوب و نقائص اخلاقى، رفيق خوب و باايمان است، چه او به صلاح و سعادت دوست خويش علاقه دارد و به انگيزهى خيرخواهى، عيب او را به وى ارائه مىكند و او را آگاه مىسازد تا خود را اصلاح نمايد.
على (ع) فرموده است: البته بايد مقدمترين دوستان براى تو كسى باشد كه عيب را به تو اهدا نمايد و ترا در راه خير و سعادتت يارى دهد.
امام صادق (ع) فرموده است: بهترين برادران من كسى است كه عيوب مرا به من هديه دهد.
استفاده از برادران باايمان در شناخت عيوب و نقائص اخلاقى آنقدر مهم است كه امام موسى بن جعفر عليه السلام ضمن حديثى به دوستان خود توصيه فرموده است كه اوقات بيدارى در شبانهروز را چهار قسمت كنيد: قسمتى براى عبادت،
قسمتى براى كار و امرار معاش،
ساعتى براى لذايذ مشروع،
و ساعتى را براى معاشرت و مجالست با برادران مورد اعتمادتان اختصاص دهيد، آنانكه عيوبتان را معرفى مىكنند و در كمال صفا و خلوص باطن به شما تذكر مىدهند تا خويشتن را اصلاح نماييد.
پنجمين راه شناخت عيوب اخلاقى استفاده از مثل معروفى به صورت «پرسش و پاسخ» است. مىگويند: ادب از كه آموختى؟ جواب داده مىشود: از بىادبان.
بعضى از افراد بر اثر پر حرفى يا خودپسندى يا ديگر صفاتى همانند اينها مقبول جامعه نيستند و مردم از آنان گريزانند. كسى كه مىخواهد عيوب خود را بشناسد و اخلاق خود را اصلاح نمايد مىتواند با دقت در صفات ناپسند اين گروه ، خويشتن را مورد مطالعه قرار دهد، اگر همانند آنان به همان درد مبتلاست خود را اصلاح كند و آن روش ناپسند را ترك گويد.
على (ع) فرموده است: كسى كه حساب نفس خود را برسد بر عيوب خويش واقف مىشود و به گناهانى كه مرتكب شده است احاطه مىيابد.
یک تذکر:
البته آن كس كه در عيوب دگران دقت مىكند و نقائص اين و آن را بررسى مىنمايد بدين منظور كه عيب خود را بشناسد و آن را اصلاح نمايد از نظر دينى و اخلاقى مانعى ندارد،
اما اگر از جهت عيبجويى و تجسس در نقاط ضعف دگران به اين كار خلاف اخلاق دست زند در صورتى كه عملش به غيبت، اهانت، و پردهدرى و نظاير اينها منجر نگردد در نظر على (ع) نديدن خوبيها و ديدن زشتيها نشانهى پستى و دنائت شخص عيبجوست و در اين باره چنين فرموده است:
على (ع) فرموده است: اشرار و افراد بد از پى بديهاى مردم مىروند و خوبيهاى آنان را ترك مىگويند همانطور كه مگس از پى نقاط فاسد و بيمار بدن مىرود و جاهاى سالم را ترك مىگويد.
اگر كسى به عنوان برادرى اسلامى با يك نفر مسلمان طرح دوستى بريزد ولى هدفش در اين كار آن باشد كه عيبهاى او را افشا نمايد و به زشتيهاى اخلاقيش واقف گردد، آنها را به ذهن خود بسپارد تا موقعى كه لازم بداند و بخواهد شخصيت او را در هم بشكند، آن عيوب را بگويد و مردم را به آن نقائص و زشتيهاى متوجه نمايد، چنين مسلمان خائنى از نظر اسلامى وضع بسيار خطرناكى دارد و خودش از آن خطر آگاه نيست.
امام باقر (ع) فرموده است: نزديكترين نقطه به كفر و بىايمانى آن است كه مرد مسلمانى با مسلمانى ديگر به نام برادرى اسلامى طرح دوستى بريزد تا عيوب و لغزشهاى او را بشناسد و آنها را شماره كند و به ذهن بسپارد تا روزى او را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد.
شرمسارى بيشتر براى چنين مسلمانى ناپاكدل موقعى است كه خودش به آن لغزشها آلوده باشد، اما نقائص خويش را ناديده انگارد و به نشر عيوب برادر دينيش بپردازد.
على (ع) فرموده است: اى بندگان بد، مردم را به گمان اينكه صفات ناپسند دارند ملامت مىكنيد اما خودتان را با اينكه به طور يقين به آن صفات مبتلا هستيد ملامت نمىنماييد.
اگر انسان مسلمان بخواهد عيوب اخلاقى خويش را اصلاح نمايد مىتواند عاقلانه و از مجارى صحيح به كمبودها و نقائص خود واقف گردد و با ارادهى جدى به اصلاح آنها همت گمارد ولى بايد توجه داشت كه اين پيروزى بزرگ و ترك عادت ناروا جز با توفيق حضرت باريتعالى ميسر نيست.
امام سجاد (ع) در این جمله اين نكته را به پيروان خويش آموخته كه در پيشگاه الهى عرض مىكند:
اللهم لا تدع خصله تعاب منى الا اصلحتها.
بار الها! در من هيچ خصلت ناپسندى را كه مايه ى عيبجويى مردم است وامگذار جز آنكه اصلاحش فرمايى.