eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 🌷 سخنان امام صادق عليه السلام با در شگفتى‏هاى خلقت انسان ❇️ «راستى، چه شگفت ‏انگيز است كه حضرت صادق عليه السلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى كه وسيله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه شهر مدينه براى يك طبيب هندى به شگفتى ‏هاى خلقت انسان اشاره مى‏ فرمايد؟!» 👤 استاد حسین ✔️( لطفا برای شنیدن صوتی این روایت نورانی و ذره ای از ‏ ، روی اعداد " 1 " کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 8 🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با در شگفتى‏هاى خلقت انسان‏ قسمت اول ⏺ ربيع حاجب مى‏گويد: «روزى مردى هندى در مجلس منصور، در حالى كه حضرت صادق عليه السلام حضور داشت كتاب طب مى‏خواند. چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت به امام صادق عليه السلام عرضه داشت: دوست دارى از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: نه، زيرا آنچه من مى‏دانم از دانش تو بهتر است. طبيب پرسيد: تو از طب چه مى‏دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، و رطوبت را با خشكى، و خشكى را با رطوبت درمان مى‏كنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى‏گذارم و براى تندرستى دستور پيامبر را به كار مى‏برم كه فرموده: «شكم خانه درد است، و پرهيز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته بايد عادت داد.» طبيب گفت: طب جز اين چيزى نيست. امام فرمود: مى‏پندارى كه من اين دستورها را از كتاب‏هاى بهداشتى ياد گرفته‏ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من اينها را از خدا فرا گرفته‏ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت: بلكه من. امام عليه السلام فرمود: اگر اينچنين است من از تو سؤالاتى مى‏كنم تو پاسخ بده، گفت: بپرس. امام فرمود: چرا در جمجمه سر چند قطعه است؟ طبيب گفت: نمى‏دانم. امام فرمود: چرا موى سر بالاى آن است؟ گفت: نمى‏دانم. فرمود: چرا پيشانى مو ندارد؟ گفت: نمى‏دانم. فرمود: چرا در پيشانى خطوط و چين است؟ گفت: نمى‏دانم. پرسيد: چرا ابرو بالاى ديده است؟ گفت: ندانم. فرمود: چرا دو چشم مانند بادام است؟ گفت: نمى‏دانم. پرسيد: چرا بينى ميان آنهاست؟ گفت: ندانم. فرمود: چرا سوراخ بينى در زير آن است؟ گفت: ندانم. پرسيد چرا لب و سبيل بالاى دهان است؟ گفت: ندانم. فرمود: چرا مردان ريش دارند؟ گفت: ندانم. پرسيد: چرا دندان پيشين تيزتر است و دندان آسيا پهن است و دندان بادام شكن بلند است؟ گفت: ندانم. پرسيد: چرا كف دست‏ها موى ندارد؟ گفت: نمى‏دانم. فرمود: چرا ناخن و موى جان ندارد؟ گفت: ندانم. فرمود: چرا دل مانند صنوبر است؟ جواب داد: نمى‏دانم. فرمود: چرا شُش دو پاره است و در جاى خود حركت كند؟ گفت: ندانم. پرسيد: كبد چرا خميده است؟ گفت: ندانم. پرسيد: چرا كليه چون دانه لوبياست؟ گفت: ندانم. پرسيد: چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى‏گردد؟ گفت: ندانم. پرسيد: چرا گام‏هاى پا ميان تهى است؟ گفت: ندانم. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 254 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 8 🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با در شگفتى‏هاى خلقت انسان‏ قسمت دوم ⏺ امام فرمود: من علّت اينها را مى‏دانم. طبيب گفت: بيان كن. امام فرمود: جمجمه چون ميان تهى است از چند پارچه آفريده شده، هر گاه پاره پاره نبود ويران مى‏شد، چون از چند پاره فراهم شده از اين رو ديرتر مى‏شكند. و موى بر فراز آن است چون از ريشه آن روغن به مغز مى‏رسد و از سر موها كه سوراخ است بخارات بيرون مى‏رود و سرما و گرمايى كه به مغز وارد مى‏شود دفع شود. پيشانى موى ندارد براى آن كه روشنى به چشم برساند، و خط و چين آن محض آن است كه عرق و رطوبتى كه از سر فرو ريزد نگاه دارد و ديده را از آن نگاه داشته، به اندازه‏اى كه انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‏ها كه روى زمين آب‏هاى آن را نگاهدارى مى‏كنند. دو ابرو را بالاى دو ديده نهاد تا روشنى را به اندازه بدآنهابرسانند. اى طبيب، نمى‏بينى آن كه نور زيادى بر وى افتد، دست خود را بالاى ديدگان خود سپر مى‏كند تا روشنى به اندازه به ديده‏اش برسد و از زيادى آن پيشگيرى كند؟! بينى را ميان دو چشم نهاد تا روشنايى را برابرْ ميان آنها پر كند. چشم را چون بادام ساخت تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد، هرگاه ديده چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن درست وارد نمى‏شد و دوا را به همه آن نمى‏رسانيد و درد آن درمان نمى‏گشت. سوارخ بينى را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن فرو ريزد و بوى از آن بالا رود، هر گاه در بالا بود نه فضولات از آن فرود مى‏آمد و نه بوى را در مى‏يافت. سبيل و لب را بالاى دهان آفريد تا فضولى كه از مغز فرود آيد نگاه دارد و خوراك و آشاميدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از خويشتن دور گرداند. براى مردان محاسن آفريد تا از كشف عورت در امان باشند و مرد و زن از يكديگر جدا شوند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 254 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 8 🔴 سخنان امام صادق عليه السلام با در شگفتى‏هاى خلقت انسان‏ قسمت سوم ⏺ دندانهاى پيشين را تيز آفريد تا خاييدن و گزيدن آسان گردد، و دندان‏هاى كرسى‏ را پهن آفريد براى خرد كردن و خاييدن، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‏هاى كرسى را استوار كند چون ستونى كه در بنا به كار مى‏رود. دو كف دست را بى مو آفريد تا سودن بدآنها واقع گردد؛ هر گاه موى داشت آدمى آنچه را دست مى‏كشيد در نمى‏يافت. موى و ناخن را بى‏جان آفريد، چون بلندى آنها بد نما و بريدن آنها نيكوست؛ هر گاه جان داشتند بريدن آنها همراه با درد سخت بود. دل را مانند تخم صنوبر ساخت چون وارونه است، سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‏ها در آيد و از باد زدن ريه خنك شود. كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و همه آن به دور شكم بيفتد و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بيرون رود. كليه را مانند دانه لوبيا ساخت زيرا منى قطره قطره در آن مى‏ريزد و از آن بيرون مى‏رود؛ هر گاه چهار گوش يا گِرد ساخته مى‏شد قطره اولين مى‏ماند تا قطره دومين در آن مى‏ريخت و آدمى از انزال لذت نمى‏برد؛ چون منى از محل خود كه در فقرات پشت است به كليه فرو ريخته شود و كليه چون كرم بسته و باز مى‏شود و به اندك اندك چون گلوله‏اى كه از كمان پرت كنند، آن را به مثانه مى‏رساند. تا شدن زانو را به جهت پشت سر قرار داد، تا انسان به جهت پيش روى خود راه رود، و به همين علت حركات وى ميانه است، و اگر چنين نبود در راه رفتن مى‏افتاد. پا را از سمت زير و دو سوى، ميان باريك ساخت براى آن كه هر گاه همه پا بر زمين مى‏ماند مانند آسيا سنگ گران مى‏شد. سنگ آسيا چون بر سر گردى خود باشد، كودكى آن را بر مى‏گرداند و هر گاه بر روى زمين افتد، مرد بزرگى به سختى مى‏تواند آن را مرتّب كند. آن طبيب هندى گفت: اينها را از كجا آموخته‏اى؟ فرمود: از پدرانم و ايشان از پيامبر و او از جبرئيل امين وحى و او از پروردگار كه مصالح همه اجسام را داند. طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگارى.» «1» راستى، چه شگفت‏انگيز است كه حضرت صادق عليه السلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى كه وسيله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه شهر مدينه براى يك طبيب هندى به شگفتى‏هاى خلقت انسان اشاره مى‏فرمايد؟! «يا مَنْ لا تَنْقَضى عَجائبُ عَظَمَتِهِ» (1)- الخصال: 2/ 511، حديث 3؛ بحار الأنوار: 10/ 205، باب 13، حديث 9؛ علل الشرايع: 1/ 99، باب 87، حديث 1 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 254 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. 👤 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏 امیری حسین و نعم الامیر جان مادرت.حسین دستم رو بگبر جان مادرت.حسین دستم رو بگبر 🙏السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ❇️کانال انس با @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 6 تا 10 👤استاد ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی نفرین امام به انس بن مالک وَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ. [قال الرضي: يعني البرص، فأصاب أنساً هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا [متبرقعا] مبرقعا]. امام علی که درود خدا بر او باد (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالك را به سوى و بفرستد تا آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در باره آنان شنيده يادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فراموش كردم، فرمودند : اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى برص (سفيدى روشن) دچار كند كه عمّامه آن را نپوشاند. (سید رضی گوید: پس از نفرين امام (ع)، انس به بيمارى برص در سر و صورت دچار شد، كه همواره نقاب مى زد). _______________________________________________ ** أنس بن مالك در روز غدير حضور داشت كه رسول خدا فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» امّا هواپرستى بر او غلبه كرد و گفت از يادم رفته است. 👉(بر روی متن کلیک کنید) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت! قسمت اول 📜 امام عليه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود وچيزى را كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره آنها شنيده بود بيان كند. (اشاره به جمله اى است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛ إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّآ وَأنْتُما لَهُ ظالِمانِ») انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كرده ام؛ (وَقالَ عليه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِکَ الاَْمْرَ). امام عليه السلام فرمود: «اگر دروغ مى گويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال عليه السلام : إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ). «لَوى» از ماده «لىّ» به معناى تاخير انداختن است. «لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است. «لا تُوارِيها» يعنى آن را نمى پوشانيد. سيّد رضى؛ در تفسير واژه «بَيْضاءَ لامِعَةً» مى گويد: «منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد به گونه اى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مى زد»؛ (قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ). مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كرده اند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مى دانند كه على عليه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلي الله عليه وآله درباره طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابى الحديد نقل كرده وبسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام عليه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبه پيغمبر صلي الله عليه وآله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادند كه پيامبر صلي الله عليه وآله چنين فرمود. امام رو به انس بن مالك (خادم مخصوص پيامبر صلي الله عليه وآله) كرد وفرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كرده ام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند. چيزى نگذشت كه نفرين امام عليه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ كيفر كتمان حقيقت! قسمت 2 📜 مرحوم خطيب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مى گويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر درباره اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشته علامه امينى) ارجاع مى دهد. روايت سومى نيز در اين زمينه هست كه رخداد پيشگفته را مربوط به داستان «طير مشوى» (مرغ بريان) مى داند. ماجرا از اين قرار است كه شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله هديه فرستاد. پيغمبر صلي الله عليه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد. على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلي الله عليه وآله هنگامى كه على عليه السلام اجازه ورود خواست گفت: پيغمبر صلي الله عليه وآله فعلاً گرفتار است. او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلي الله عليه وآله هم غذا شود. پيامبر صلي الله عليه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت. در مرتبه سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلي الله عليه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول الله صلي الله عليه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب. فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه وآله رسيد. حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد. پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد. (اين ماجرا گذشت) هنگامى كه يوم الدار (روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او) فرا رسيد، على عليه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مى گويد: على عليه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كرده ام. على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد. در مجمع الحديث آمده است كه انس پيوسته عمامه اى بر سر مى گذاشت (به گونه اى كه بخشى از صورت او را مى پوشاند). از او سؤال كردند، گفت: اين نتيجه همان نفرين على بن ابى طالب است. و بعد از ذكر داستان طير مشوى، عمامه خود را كنار زد و سفيدى برص را نشان داد. سيد حميرى (متوفاى 173) اين جريان تاريخى را به شعر درآورده است: أَما أُتِىَ فِي خَبَرِ الاْنْبَلِ في طائِرٍ أُهْدِيَ إلَى الْمُرْسَلِ سَفينَةٌ مَكَنَ فِي رُشْدِهِ وَأنَسٌ خانَ وَلَمْ يَحْصِل في رَدِّهِ سَيِّدُ كُلِّ الْوَرى مَوْلاهُمْ فِي الْمُحْكَمِ الْمُنْزَلِ فَصَدَّهُ ذُو الْعَرْشِ عَنْ رُشْدِهِ ثُمَّ غَري بِالْبَرَصِ الاْنْكَلِ آيا در روايت باارزشى درباره مرغ (بريانى) كه به پيغمبر مرسل به عنوان هديه فرستاده شد نيامده است؟ داستانى كه همچون يك كشتى نجات در مسير خود حركت مى كرد؛ ولى انس خيانت كرد؛ اما نتوانست او را از اينكه آقاى تمام جهانيان باشد بازگرداند. مولايى كه در قرآن مجيد به مقام او اشاره شده است. خداوند صاحب عرش، او را (انس را) از مقصدش بازداشت و او را به بيمارى برص زشتى مبتلا نمود. جالب اينكه اين داستان را كه دو فضيلت مهم در آن درباره على عليه السلام آمده است ـ همانگونه كه در بالا آمد ـ جمعى از اهل سنت در كتابهاى خود نقل نموده اند و در بسيارى از مسانيد و صحاح آنها ـ به گفته مرحوم خطيب در مصادر ـ آمده است و همانگونه كه گفتيم علامه امينى؛ شرح مبسوط آن را در جلد اوّل كتاب الغدير آورده است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الْزَّادِ الْتَّقْوى‏ وَاتَّقُونِ يَأُوْلِى الْأَلْبَبِ‏ (موسم عمره و) حج (در) ماههاى معیّنى است (شوّال، ذى‌القعده، ذى‌الحجة)، پس هر كه در این ماه‌ها فریضه‌ى حج را ادا كند، (بداند كه) آمیزش جنسى و گناه وجدال در حج روا نیست و آنچه از كارهاى خیر انجام دهید خدا مى‌داند. و زاد و توشه تهیه كنید كه البتّه بهترین زاد و توشه، پرهیزگارى است. اى خردمندان! تنها از من پروا كنید. 1- در عبادات اسلامى، زمان نقش مهمّى دارد. «الحج اشهر معلومات» 2- محیط و فضاى با صفاى حج و مكّه را نباید با ارتكاب گناه و كدورت آلوده نمود. «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج» 3- اعتقاد و یقین به آگاهى خداوند، رمز نشاط و امید در انجام وظائف است. «ما تفعلوا من خیر یعلمه اللَّه» 4- در هر سفرى، زاد وتوشه لازم است، بهترین زاد وتوشه‌ى سفر حج تقواست. «خیر الزّاد التّقوى» 5 - پرهیزكارى نشانه‌ى خردمندى است. «واتّقون یا اولى الالباب» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا دل همی خواهد که جان در پایش افشانم ولی یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد هیچ کاری ازین خوشتر نمی آید مرا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 طرح هفته 23 از عبارات نورانی 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای ✳️ عبارت اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا خدایا! خصلت قابل سرزنشی را در وجود من وامگذار، جز این که اصلاحش کنی 🔸 https://eitaa.com/sahife2/5145 دعای 👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود ◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید 👌 ادمین 👇 @yas2463 🆔 @sahife2
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند
در ادامه بند قبل اگر انسان تصمیم گرفت در راه رشد قدم بردارد،با کمی تفکر می فهمد این زندگی نفعی برای او ندارد،قانع به زندگی دنیا نیست.پس نیاز شدید به جلو رفتن دارد. از طرفی عیب های دارد که مانع رشد است،پس نیاز شدید به اخلاق متعالی دارد،واین بدون اراده خدا محقق نمی شود.بایستی از خداوند تقاضا کند عیب هایش را برطرف نماید. امام علیه السلام می فرماید:«خداوندا هیچ خصلتی درمن نباشدکه از آن عیب گرفته می شود مگر اینکه آن را اصلاح کنم» «تعاب»فعل مجهول است.یعنی هر آن چه از آن عیب گرفته می شود از اخلاق فردی و اجتماعی. آشنایان ره عشق در این بحر عمیق غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده
اللهم لا تدع خصله تعاب منى الا اصلحتها. و لا عائبه اونب بها الا حسنتها، و لا اكرومه فى ناقصه الا اتممتها. امام سجاد عليه‏السلام عرض مى‏كند: بار الها بر من هيچ خوى و خصلتى را كه زشت تلقى مى‏گردد وامگذار جز آنكه اصلاحش فرمايى و هيچ روش ناپسندى را كه مايه‏ى سرزنشم مى‏شود وامگذار جز آنكه پسنديده‏اش سازى و هيچ كرامت نفسى را كه در من ناتمام است وامگذار مگر آنكه تتميم و تكميلش نمايى.
اين قطعه از دعا حاوى سه مطلب است: اول از عيوب و نقائصى سخن مى‏گويد كه مى‏تواند موجب عيبجويى مردم شود، دوم از اعمالى نام مى‏برد كه ممكن است كسانى آن را ماده‏ى ملامت و سرزنش قرار دهند، سوم از كرايم نفس و بزرگواريها ياد مى‏كند كه از خدا مى‏خواهد كه آن را تتميم نمايد.