eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
‏ 10 دنياى شگفت ‏انگيز ‏ 1 🔴 پوست، سطح خارجى بدن را مى‏پوشاند و از نفوذ آب و گازها در آن جلوگيرى مى‏كند، همچنين مانع از ورود ميكرب ‏ها مى‏گردد، به علاوه با موادّى كه ترشح مى‏كند مى‏تواند اين عوامل زيانبخش را از بين ببرد. ولى موجودات خيلى ريز و خطرناكى كه ويروس نام گرفته‏اند، مى‏توانند به آسانى از آن بگذرند. سطح خارج پوست در معرض نور و باد و رطوبت و خشكى و گرما و سرماست و سطح داخلى‏اش با دنياى مايعى تماس دارد كه گرم و تاريك است و در آن سلول‏هاى بدن مانند جانوران آبزى زندگى مى‏كنند. پوست با وجود نازكى خود به خوبى محيط داخلى را از دستبرد تغييرات هميشگى دنياى خارج حفظ مى‏كند و مرطوب و نرم و قابل كشش و فرسوده نشدنى است. فرسوده نمى‏شود، زيرا از چندين طبقه سلول‏هايى تشكيل شده است كه دائماً زياد مى‏شوند. هر چه از عمق به سطح مى‏آييم سلول‏ها پيرتر مى‏شوند و در سطح خارجى اين سلول‏هاى مرده، مانند قطعات منظمى ورقه ورقه قرار مى‏گيرند، ورقه‏هاى رويى مى‏افتند و ورقه‏هاى زيرين جاى آنها را مى‏گيرند، معهذا پوست هميشه به علّت ترشّح آب و چربى و غدد كوچكى كه در خود دارد مرطوب مى‏ماند. در حدود بينى و دهان و مخرج و اورتر و مهبل، پوست به صورت مخاط كه پرده پوششى سطوح داخلى بدن است ادامه مى‏يابد، ولى اين راهها به جز بينى، به وسيله حلقه‏هاى عضلانى هميشه بسته‏اند، بنابراين پوست، مرز دنياى سربسته‏اى است كه به تمام وسايل دفاعى مجهّز گرديده است. با واسطه پوست بدن، آدمى با تمام اشياى محيطش مربوط مى‏گردد؛ چه، در حقيقت تعدادى از اندام‏هاى حسّى ما چون گيرنده هايى در آن جا گرفته است كه بر حسب ساختمان طبيعى و خاص خود تغييرات و تحريكات دنياى خارجى را درك مى‏كند. دانه‏هاى حسّ لمس كه در تمام سطح پوست پراكنده‏اند نسبت به فشار و درد و گرما و سرما حسّاسند. آنها كه در روى مخاط زبان قرار دارند، طعم و مزه اغذيه و حرارت آن را درك مى‏كنند. ارتعاشات صوتى روى دستگاه پيچيده گوش داخلى با واسطه پرده صماخ و استخوان‏هاى گوش متوسط تأثير مى‏نمايد. شبكه‏اى از اعصاب شامّه كه در مخاط بينى پراكنده است نسبت به بو حسّاسيت دارد؛ بالأخره مغز قسمتى از خود را به صورت عصب باصره و شبكيه تا نزديكى پوست مى‏فرستد كه از تموّجات نورانى بين قرمز تا بنفش متأثر مى‏گردد. پوست در اين جا تغيير عجيب و شگفت انگيزى مى‏كند، شفّاف مى‏شود و به صورت قرنيه و عدسى در مى‏آيد كه به بافت‏هاى مجاور مى‏پيوندد و در مجموعه خود دستگاه معجزه آسايى كه آن را چشم مى‏ناميم به وجود مى‏آورد! از تمام اين اعضا رشته‏هاى عصبى جدا مى‏گردد كه به مغز يا نخاع مى‏رود و با واسطه اين رشته‏ها دستگاه عصبى مركزى مانند پرده‏اى در تمام سطح خارجى بدن يعنى جايى كه با محيط خارجى در تماس است گسترده مى‏شود. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 260 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 10 دنياى شگفت ‏انگيز ‏ 2 🔴 منظره ‏اى را كه از دنياى خارجى درك مى‏كنيم وابسته به ساختمان اندام‏هاى حسّى و درجه حسّاسيت آنهاست. مثلًا اگر چشم ما از تموّجات اشعه تحت قرمز نيز متأثّر مى‏شد آن وقت دنياى خارج در ديده ما نماى ديگرى داشت و تحت تأثير حرارت رنگ آب و سنگ‏ها و درخت‏ها در فصول مختلفه، تغيير مى‏يافت، و مثلًا روزهاى درخشان تابستان كه طبيعةً مناظر و اشيا به وضوح ديده مى‏شوند، به وسيله مه قرمزى كدر و تيره مى‏گرديد، زيرا امواج حرارتى نيز قابل رؤيت مى‏شد و همه چيز را مى‏پوشانيد. بر عكس هنگام سرماى زمستان آسمان روشن‏تر و درخشنده‏تر مى‏نمود و حدود اشيا به وضوح ديده مى‏شد، در حالى كه قيافه‏ انسان‏ها كاملًا عوض و نيمرخ ايشان نامشخص و مبهم مى‏گرديد و ابر سرخ رنگى كه از بينى و دهان منتشر مى‏شد، صورتها را مى‏پوشانيد، و بعد از يك تمرين شديد عضلانى حجم بدن افزايش مى‏يافت، زيرا حرارت مشعشعه دورادور آن را مانند هاله سرخ رنگى فرا مى‏گرفت. همچنين اگر چشم از امواج فوق بنفش و پوست از امواج نورانى متأثّر مى‏گرديد، يا فقط حسّاسيت هر يك از اندام‏هاى حسّى بى تناسب افزايش مى‏يافت باز دنياى خارج براى ما جلوه تازه‏اى داشت. ما از وجود چيزهايى كه روى انتهاى حسّى سطح بدن ما اثر نمى‏كند بى خبر مى‏مانيم، به اين جهت اشعه كسميك را با اين كه از هر طرف ما را احاطه كرده است و از ما مى‏گذرد اصلًا درك نمى‏كنيم، گويى هر چيز براى آن كه به مغز ما برسد و درك شود بايد خود را در راه يكى از حواسّ ما بگذارد، يعنى در يكجا شبكه عصبى بزرگى كه پيرامون ما را فرا گرفته است متأثّر سازد. فقط عامل مجهول تلپاتى از اين قاعده مستثنى است، و گويى در روشن بينى انسان بدون استفاده از راههاى عصبى معمولى حقايق دنياى خارجى را درك مى‏كند، ولى چنين كيفيّاتى نادر است. اعضاى حسّى چون درهايى است كه از آنجا دنياى فيزيكى در ما وارد مى‏شود. بنابراين حالت يك فرد از جهاتى وابسته به سطح بدن او نيز هست، زيرا مغز بر حسب پيغام‏ها و تحريكات دائمى كه از محيط خارجى به او مى‏رسد شكل مى‏پذيرد. به اين ترتيب نبايد وضع پوشش بدن خود را با عادات زندگى به سرسرى تغيير داد. به طور مثال: ما هنوز دقيقاً نمى‏دانيم كه اثرات مستقيم تابش نور روى پوست ما چيست، و تا روزى كه اين مسأله روشن نشود، نوديسم و تيره رنگ كردن پوست بدن خواه به وسيله آفتاب و خواه با اشعه مافوق بنفش، نبايد كوركورانه از طرف مردم پذيرفته شود. پوست و ضمايمش وظيفه نگهبان و مستحفظ دقيقى را براى ما دارد و به بعضى از عوامل دنياى فيزيكى اجازه ورود مى‏دهد و از بقيه جلوگيرى مى‏كند، زيرا اين درها با آن كه هميشه بازند معهذا تحت مراقبت دقيق دستگاه عصبى مركزى مى‏باشند. بنابراين بايستى آنها را مانند يكى از مظاهر مهم وجود آدمى تلقّى كرد.» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 260 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! عجائب ها ✔️( لطفا برای دیدن یکی دیگر از ، روی اعداد " 1 و 2 و 3 " کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 11 عجائب ها ( و غدد فوق کلیوی) 1 🔴 «غدد فوق كليوى در بالاى كليه‏ ها قرار گرفته‏اند. هر غده از دو بخش تشكيل شده، يكى قسمت خارجى و ديگرى قسمت مغزى داخلى. قشر فوق كليوى قسمت اصلى غده را تشكيل مى‏دهد و در ناحيه خارجى به رنگ زرد درخشان و در ناحيه داخلى به رنگ قهوه‏اى متمايل به قرمز است. قسمت مغز فوق كليوى نازك و خاكسترى رنگ است. قسمت قشرى شامل طناب‏هاى سلولى است كه توسط رگ‏هاى خونى مجزا مى‏شوند. اين قسمت در زير كپسول ضخيمى از بافت همبندى فيبرى قرار دارد. سه منطقه در قسمت قشرى مشاهده مى‏شوند: منطقه نازك خارجى، منطقه گلومرولى ناميده مى‏شود و از گروههاى فشرده‏اى از سلول‏هاى ستونى تشكيل شده و داراى هسته‏هاى كروى شكل كه هر كدام دو يا چند هسته دارند هستند. سيتوپلاسم محتوى ميتوكندرى‏هاى رشته‏اى شكل و يك دستگاه گلژى در نزديكى هسته و شبكه‏اى از وزيكول‏هاى هموار و رتيكولوم آندوپلاسميك مى‏باشد. اين شبكه به صورت لوله‏هايى ظاهر مى‏شود كه در سراسر تنه سلول گسترش مى‏يابند. وزيكول‏هاى آندوپلاسميك دانه دار با پولى ريبوزوم‏هاى آزاد و سانترپول‏ها و پرزهاى ريزبينى كه به داخل فضاهاى دور رگى گسترش مى‏يابند نيز وجود دارد. منطقه ضخيم مركزى، منطقه فاسيكوله ناميده مى‏شود و از سلول‏هاى چند وجهى كه به صورت طناب‏هايى قرار گرفته‏اند تشكيل مى‏شود. اين طناب‏ها كه از يك رديف سلول تشكيل شده‏اند، توسط سينوزوييدها از يكديگر مجزا مى‏گردند. سلول‏ها يك يا دو هسته همراه با توده‏هاى كوچكى از كروماتين در اطراف دارند. سيتوپلاسم محتوى قطرات ريز چربى است، وزيكول‏هاى با سطح هموار رتيكولوم آندوپلاسميك بسيار وسيع هستند. كيسه‏هاى رتيكولوم آندوپلاسميك دانه دار به صورت اشعه موازى ديده مى‏شوند. ميتوكندرى‏ها كمتر از سلول‏هاى ناحيه گلومرولى هستند، و بعضى از آنها محتوى تيغه‏هايى هستند كه به جاى اين كه قفسه‏هاى مسطحى باشند به شكل پرزهاى لوله‏اى درآمده‏اند. دستگاه گلژى بزرگ است، ليزوزوم‏ها وجود دارند، سلول‏ها محتوى غلظت زيادى كلسترول و اسيد اسكوربيك هستند كه در توليد هورمون‏هاى قشرى مصرف مى‏شوند. ناحيه داخلى قشر فوق كليوى نسبةً ضخيم است و ناحيه مشبك ناميده مى‏شود، و در دنباله قسمت مغزى قرار مى‏گيرد. اين ناحيه از تورينه‏اى متشكل از طناب‏هاى سلولى پيوند شونده تشكيل مى‏شود. در اين قسمت هم سلول‏هاى روشن و هم سلول‏هاى تيره آشكار هستند. وزيكول‏هاى رتيكولوم آندوپلاسميك بدون دانه و گرانول‏هاى پيگمان ليپوفوشين فراوان هستند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 263 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 11 عجائب ها ( و غدد فوق کلیوی) 2 🔴 مغز فوق كليه از گروهها يا طناب‏هايى كوتاه و سلول‏هاى شبه اپى‏تليال نامنظم كه توسط مويرگ‏ها خونى احاطه مى‏شوند، تشكيل شده است. اين سلول‏ها محتوى تعداد زيادى گرانول‏هاى متراكم كه توسط غشا احاطه شده‏اند هستند. سلول‏ها از نظر نوع گرانولى كه دارند به دو دسته تقسيم مى‏شوند، هر دو نوع محتوى ميتوكندرى‏ها و رتيكولوم آندوپلاسميك دانه دار است. گرانول‏ها در كيسه‏هاى دستگاه گلژى بسته بندى مى‏شوند، مكانيسم دقيق آزاد شدن گرانول‏ها هنوز روشن نيست. سه شريان به غدد فوق كليوى خون مى‏ريزند، شريان‏هاى فوق كليوى فوقانى‏ شاخه‏هاى شريان‏هاى فرنيك تحتانى هستند. شريان‏هاى فوق كليوى ميانى از آئورت، و شريان‏هاى فوق كليوى تحتانى از شريان‏هاى كليوى منشعب مى‏شوند. اين رگ‏ها شبكه‏اى را در كپسول تشكيل مى‏دهند، شريان‏هاى قشرى از شبكه كپسولى منشعب شده و به سينوزوييدها و طناب‏هاى سلولى قشر فوق كليوى خون مى‏رساند. در قسمت قشرى هيچ نوع دستگاه وريدى وجود ندارد، زيرا وريدهاى جمع كننده در محل اتصال بين قسمت قشرى و قسمت مغزى تشكيل مى‏شوند. بعضى از شاخه‏هاى شريانى بزرگ كه از شبكه كپسولى شروع مى‏شوند، بدون دادن شاخه‏هاى جانبى از قسمت قشرى گذشته و به مغز فوق كليه مى‏رسند. به مجردى كه اين شريان‏ها به مغز رسيدند، به طور مكرر منشعب شده و تورينه‏هاى مويرگى فراوانى را در اطراف توده‏ها و طناب‏هاى سلول‏هاى كرومافين تشكيل مى‏دهند. مغز فوق كليه داراى يك جريان خون مضاعف است، يعنى علاوه بر جريان خونى كه در بالا توصيف شد، مغز كليه، خون را از سينوزوييدهاى قسمت قشرى نيز دريافت مى‏كند، اين رگ‏ها با بسترهاى مويرگى شريان‏هاى مغزى كه مستقيماً از كپسول مى‏آيند، پيوند مى‏شوند. بسترهاى مويرگى مغز فوق كليه به داخل همان مجارى وريدى كه خون قسمت قشرى و كپسول را خارج مى‏كنند تخليه مى‏شوند. اين وريدها شاخه‏هاى وريدهاى فوق كليوى هستند. مويرگ‏هاى مغز فوق كليوى داراى سوراخ‏هايى در سلول‏هاى آندوتليال هستند كه توسط پرده‏هاى بسيار نازكى پوشيده مى‏شوند. غشاهاى پايه توسط دستجات كوچك رشته‏هاى كلاژنى نگاهدارى مى‏شوند!» انسان وقتى اين حقايق كشف شده را در كتب علمى مى‏خواند و به اين مسائل شگفت‏انگيز آگاه مى‏گردد، بى‏اختيار در پيشگاه مقدس «يا مَنْ لا تَنْقَضى عَجائِبُ عَظَمَتِهِ» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 264 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 11 عجائب ها 3 🔴 در كتابهاى نوشته اند: اگر بخواهند كار دقيق كليه را در بيرون به وجود بياورند، هزار متر زمين لازم است كه كارخانه اى در اين زمين بر پا شود كه حدود چهار هزار چرخ در اين كارخانه بچرخد تا كار كليه را انجام دهد! ولى يك كليه كوچك و سبك براى براى تصفيه كردن در بدن گذاشته! در هر كليه اى هم دويست ميليون شبكه قرار داده! اينها را شمرده اند و نوشته اند! كليه نمونه تصفيه خانه هاست! دست، نمونه جرثقيل است! مشت، نمونه ظرف! ناخن، نمونه بيل و كلنگ! معده، نمونه آشپزخانه و آزمايشگاه! در رابطه با معده نوشته اند: معده يك ميليون كار آزمايشگاهى انجام مى دهد! يك ميليون رشته كار آزمايشگاهى را انجام مى دهد، و ما راحت سر سفره مى نشينيم و مى خوريم و جمع مى كنيم و بلند مى شويم! اگر خيلى وفادار باشيم بعد از اينكه سير شديم، مى گوييم الهى شكر! اما چه خبر است در معده، شما اگر ماهى را با استخوان تيز نفهميد و بخوريد، تيغ ماهى، استخوان تيز به محض اينكه وارد معده مى شود معده آن را نگه مى دارد، يك گوشه آن را حبس مى كند، غذا را هضم مى كند و به روده مى دهد و بعد سراغ اين استخوان مى آيد! اول يك ترشحى را به آن تيزى مى كند و تيزى را صاف مى كند كه در عبور جايى را خراش ندهد و بعد هم اضافه غذاهايى را كه بايگانى كرده، اين استخوان تيز پرچ شده را، يك مقدار سيمان كارى مى كند كه نرم باشد و بعد به روده مى دهد، قابليت هضم هم ندارد و از بدن بيرون مى دهد. حالا هر كارى كه با خدا دارى بگو! انصاف و وجدان به ميدان بياور! يقين و ايمان و عشق و حقيقت و صفا و يك رنگى بياور، با خدا بساز، با خواسته هاى پروردگاى عالم بساز! اين ظاهر بدن است، اما باطن چه خبر است؟ در دنياى روح چه خبر است؟ در دنياى نفس چه خبر است؟ در دنياى قلب چه خبر است؟ در دنياى مغز چه خبر است؟ حافظه چه مى كند؟ در اين جمجمه چيست كه ما چهل سال پيش را مى توانيم به ياد بياوريم! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 263 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! عجائبی از بینایی و لوله های ها ✔️( لطفا برای دیدن یکی دیگر از ، روی اعداد " 1 3 4 5 " کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 12 🔴 شگفتى‏هاى نواحى مختلف جسم‏ «اسميت و كپنهاور، بافت شناسان بزرگ معاصر در كتاب خود مى‏نويسند كه: ضخامت قشر خاكسترى مخ از 5/ 1 تا 5/ 3 ميلى‏متر است و سطح آن به 000، 200 ميلى متر مربع مى‏رسد و از 14 ميليون نرون «بافت عصبى» تشكيل شده كه وظيفه آنها احساس درد است، و اين مركزيت احساس درد با 000، 500، 3 نقطه گيرنده درد كه در سراسر بدن انسان قرار دارند مربوط است. به علاوه در سطح بدن 000، 25 نقطه گيرنده سرما و 000، 30 نقطه گيرنده گرما و 000، 50 نقطه درك تحريكات مكانيكى وجود دارد! با توجّه به اين كه تعداد گلبول‏هاى قرمز در هر ميلى‏متر مكعب خون 000، 000، 5 است و سطحى كه يك گلبول اشغال مى‏كند، 128 ميكرون مربع است، بنابراين سطح مجموعى را كه قادرند براى عمل تنفس در هر ليتر بسازند به 3840 متر مربع بالغ مى‏شود. بدن انسان تقريباً داراى 30 تريليون گلبول قرمز و قطر هر گلبول هفت ميكرون است، بنابراين اگر فرضاً گلبول‏هاى خون را پشت سر هم رديف كنيم صفى به طول 000، 210 كيلومتر ايجاد خواهد شد، و چون شعاع متوسط زمين 6366 كيلومتر است، بنابراين صف گلبول‏ هاى بدن انسان به 33 برابر شعاع كره زمين بالغ مى‏گردد، و فاصله كره زمين تا ماه 8/ 1 برابر اين صف عجيب طولانى است. عجيب‏تر آن كه هر گلبول قرمز خون از 000، 000، 265 مولكول هموگلوبين تشكيل يافته و هموگلوبين، رنگ دانه قرمز است كه مسؤول حمل اكسيژن مى‏باشد، بنابراين تعداد كلّ هموگلوبين حياتبخش بدن انسان عدد 795 را تشكيل مى‏دهد كه در برابر آن 19 صفر گذاريم. عمل بينايى ما به وسيله هفتاد ميليون سلول مخروطى شكل و قريب يكصد و هفتاد ميليون سلول ميله‏اى انجام مى‏گيرد كه در شبكه قرار دارند و بر طبق عقيده هلمهتز در انسان 000، 6 تار صوتى وجود دارد كه هر تار با صوت و ارتعاشى خاص به لرزه مى‏آيد! تنها لوله‏ هاى ‏ها تا 4 ميليون عدد مى‏رسد كه طول مجموع آنها 22 كيلومتر است و در هر شبانه روز 1700 ليتر خون از اين كليه‏ ها عبور مى‏كند، ولى خونى كه شبانه روز از شش‏ ها مى‏گذرد به 000، 10 ليتر بالغ مى‏گردد.» اين كه از قول انبيا و امامان و عشاقان و عارفان و والهان نقل شده: خدا را همه جا و در همه چيز مى‏توان مشاهده كرد، حقيقتى است كه از خورشيد روشن ‏تر و از نور پرفروغ ‏تر است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 267 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! ‏ 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 1 🔴 از آياتى كه در قرآن مجيد، مقام خلافت، كرامت، معرفت، هدايت و فضيلت انسان را بازگو كرده و اين همه را مستند به حقيقت انسان و باطن وى نموده، عجايب عظمت عقل و روح و نفس انسان ديده مى‏شود. از روايات مهمّى كه در كتب روايى نقل شده، جامعيت انسان و برترى بر ساير موجودات و مقام والاى باطنيش فهميده مى‏شود. در كتاب پرارزش و كم نظير «صافى» حديث بسيار مهم زير را روايت مى‏كند: قَالَ عَلىٌّ عليه السلام: الصُّورَةُ الإنسانِيَّةُ هِىَ أكْبَرُ حُجَجِ اللّهِ عَلى‏ خَلْقِهِ، وَهِىَ الْكِتابُ الَّذى كَتَبَهُ بِيَدِهِ، وَهِىَ الْهَيكَلُ الَّذى بَناهُ بِحِكْمَتِهِ، و هِىَ مَجْمُوعُ صُوَرِ الْعالَمينَ، و هِىَ الْمُخْتَصَرُ مِنَ اللَّوحِ الْمَحفُوظِ، وَهِىَ الشّاهِدَةُ عَلى‏ كُلِّ غائِبٍ، وَهِىَ الْحُجَّةُ عَلى‏ كُلِّ جاحِدٍ، وَهِىَ الطَّريقُ الْمُستَقيمُ إلى‏ كُلِّ خَيْرٍ، وهِىَ الْجِسْرُ الْمَمْدُودُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ. انسان با تمام وجود و ماهيتش بزرگترين دليل و حجّت خدا بر ساير مخلوقات است، و هم او كتابى است كه حضرت حق آن را به دست علم و قدرت و حكمتش نوشته، و هيكل و ساختمانى است كه آن را بر اساس محكم كارى بنا نهاده، او موجودى است كه مجموع خلقت در آن خلاصه شده، و اجمالى از لوح محفوظ، و شاهدى بر حقايق غيبيه، و حجت و دليلى بر هر منكر، و راه مستقيم به سوى هر خوبى، و پلى بين بهشت و جهنّم است. در حديث قدسى آمده: خَلَقْتُ الأشياءَ لِأجْلِك وَخَلَقْتُك لِأجْلى. اشيا را محض تو آفريدم، و تو را به خاطر خودم خلق كردم. اين حديثى است كه مفهوم بلند و آسمانيش در آيات قرآن مجيد ديده مى‏شود: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً اوست كه همه آنچه را در زمين است براى شما آفريد. وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إلّالِيَعْبُدُونِ و جن و انس را جز براى اين كه مرا بپرستند نيافريديم. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 268 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 2 🔴 مقامات انسان در عبادت‏ و در عبادت و تحقّق حقيقت آن آمده است كه: انسان بايد به سه مقام محو و طمس و محق برسد، ورنه عبادتش عبادت نخواهد بود. مقام محو يعنى آن چنان شود كه افعالش در فعل حق فنا گردد، و به عبارت ديگر اراده فعلش اراده حق شود. مقام طمس يعنى آن چنان شود كه صفاتش در صفات حق فانى گردد، و صفتى جز صفت حق براى وى نماند. مقام محق يعنى ذاتش در ذات حق فانى گشته تا جايى كه از خود و غير بى خبر شود و خبرى جز ذات حضرت احديّت در ميان نماند. باز در حديث قدسى آمده: الإنسانُ سِرّى وَأنَا سِرُّهُ. انسان سرّ من و من سرّ او هستم. اين حديث نيز مانند حديث قبل با آيات قرآن و معارف الهيّه هماهنگ است، چنانكه در قرآن مجيد در باب آفرينش انسان تَبارَك اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقين فرمود: و او را به عنوان أحْسَنِ تَقْويمٍ ياد كرد. اين نمونه آيات معلوم مى‏دارد كه انسان سرّ خداست، و خداوند سرّ او، و انسان عالم كبير، و جهانْ عالم صغير است، و اين همه مربوط به باطن اوست كه تجلّى گاه روح خدايى است: وَنَفَخْتُ‏ فيهِ مِنْ رُوحِى 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 268 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 3 🔴 ملا مهدى كه از اعاظم فقها و دانشمندان و فيلسوفى بزرگ و عارفى كم نظير و عاشقى واله و محبّى صادق است، در مقدمه كتاب «جامع السعادات» در عظمت معنوى انسان مى‏فرمايد: «سپاس و ستايش خداى را كه انسان را بيافريد، و وى را در زمره كاينات در مرتبه برين قرار داد، و او را رونوشتى ساخت از عوالم امكان كه پديد آورده است. شگفتى‏هاى قدرت فراگير و بى پايان، و عجايب عظمت آشكار و نمايان خود را در او ظاهر ساخت. در وجود او ناسوت را به لاهوت پيوند داد، و در هستى او حقايق عوالم مُلك و ملكوت را به وديعت نهاد. طينت وى را از نور و ظلمت بسرشت، و در ذاتش انگيزه‏هاى خيرات و شرور بهم آميخت. خميره هستيش را از مواد ناهمگون عجين كرد، و نيروها و صفت‏هاى متضاد را در او گرد آورد، آنگاه وى را به تربيت و تهذيب اين قوا و صفات به نحو قوام و تعادل فرا خواند، و بعد از آن كه راه تهذيب آنها را برايش هموار ساخت وى را به نيكوداشتِ آنها برانگيخت.» آنچه را از واقعيت‏هاى باطنى و حقايق ملكوتى نسبت به انسان دانستى، به صورت قوّه و استعداد در آدمى جاى دارد، كه به هدايت وحى و اتّصال به نبوّت انبيا و امامت امامان بايد به فعليت برسد، تا انسان از مقامات بسيار بلندى كه برايش مقرّر شده بهره‏مند گردد. در اين نقطه است كه جايگاه تربيت و تزكيه و نقش انبيا و امامان، معلوم مى‏شود. در معارف الهيّه آمده: اگر قواى ظاهر و باطن را هماهنگ با مسائل الهى نمودى از فرشته برتر مى‏شوى و چنانكه از صراط المستقيم حق روى گرداندى از حيوانات و درندگان پست‏تر مى‏شوى. جايگاه خود و حالات و نفسانيّات خويش را در بين موجودات توجّه كن و مواظب باش كه دزدان راه انسانيّت سرمايه‏هاى الهيّه را كه مجانى به تو عنايت شده و وسيله اعتلاى تو به مقام قرب و وصل است از تو نربايند، و مايه‏هاى سعادتت را به غارت و دزدى نبرند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 268 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 4 🔴 مرحوم به عنوان موعظه و نصيحت در كتاب گران قدرش «جامع السعادات» مى‏گويد: «اكنون كه دانستى كه انسان در لذّت عقلى با فرشتگان انباز است و در ديگر لذايذ حسّى و متعلّق به سه قوه ديگر، يعنى قواى سَبُعى و بهيمى و شيطانى، مشارك درندگان و چارپايان و شياطين است، اين را نيز بدان كه هر كس يكى از اين لذّات چهارگانه بر او غلبه كند، مشاركت او با آن قوّه‏اى كه بدان منسوب است بيشتر خواهد بود تا آنجا كه وقتى اين غلبه تامّ و كامل شد او عين همان قوه خواهد بود. پس اى دوست من، بنگر كه نفس خود را در كدام جهت قرار مى‏دهى، اگر غلبه با قوّه شهوت تو باشد تا آنجا كه بيشتر همّ و انديشه تو متوجه شهوات حيوانى، مانند خوردن و آشاميدن و آميزش و ديگر شهوات بهيمى باشد يكى از چهارپايان خواهى بود. و اگر غلبه و چيره‏گى با قوّه غضب تو باشد و ميل تو بيشتر به مناصب و رياست‏طلبى و آزار مردم و ضرب و شتم و ديگر حركات درنده خويى باشد به منزله درندگان خواهى بود. و اگر غلبه با قوه شيطانى «قوه وهم» باشد تا آنجا كه غالب سعى و كوشش تو صرف يافتن مكر و حيله براى رسيدن به مقتضيات دو قوه شهوت و غضب باشد و به انواع نيرنگ‏ها و تزويرهاى وهمى دست يازى، در حزب شيطان داخل شده‏اى. و اگر غلبه با قوه عقل تو باشد تا آنجا كه جدّ و جهد تو مقصور بر فرا گرفتن معارف الهى و پيروى از فضايل اخلاقى باشد به مرتبه و افق فرشتگان راه يافته‏اى. پس هر كه عاقل باشد، و با خود دشمنى نكند بر او واجب است كه بيشتر همّت و كوشش خود را در تحصيل سعادت علمى و عملى و در زايل ساختن نقايص و كمبودهاى نفس خويش صرف كند، و از امور شهوانى و لذّات جسمانى به اندازه ضرورت اكتفا كند. از غذا به آنچه مايه اعتدال مزاج و حفظ حيات است بس كند و قصدش از آن لذّت جويى نباشد، بلكه رفع نياز ضرورى و دفع الم باشد، و وقت و عمر خويش را در به دست آوردنِ زيادتر تباه نكند، و اگر از اين مقدار بيشتر خواهد، بارى به قدرى باشد كه مقام و رتبه انسانيش حفظ شود و موجب پستى و ذلّت نگردد. و از لباس به مقدار ضرورى و دفع گرما و سرما بهره گيرد و اگر از اين بيشتر خواهد به قدرى باشد كه به حقارت و خوارى نكشاند و موجب اتّهام سقوط از طرف اقران و همكاران نشود. و از آميزش به اندازه‏اى كه نوع حفظ شود و نسل باقى بماند بس كند و اگر بيش از اين خواهد از حدّ سنّت خارج نشود و از اين كه در مقتضيات شهوت و غضب فرو رود بپرهيزد، زيرا چنين سقوطى مايه شقاوت هميشگى و هلاك ابدى است. خدا را خدا را، اى برادران! مواظب و مراقب جان‏ها و نفوس خود باشيد و پيش از آن كه در درياى تباهى و مهلكه غرق شويد آنها را دريابيد، و قبل از آن كه راهها بر شما بسته شود از خواب غفلت بيدار شويد و پيش از آن كه خوى‏ها و ملكات مُهلك و عادات تباه كننده جايگير و استوار گردد به تحصيل سعادت پردازيد، زيرا زايل كردن رذايل بعد از محكم و استوار شدن آنها در نهايت دشوارى است، و مبارزه با حزب شيطان بعد از بزرگسالى كمتر مؤثّر است، و غلبه بر نفس امّاره پس از سستى و ضعف پيرى بى اندازه مشكل است لكن به هر حال يأس و نااميدى از لطف و رحمت خداوند روا نيست و بايد به قدر توانايى كوشيد، كه اين كار البته از به سر بردن در باطل بهتر است، شايد خداوند با رحمت عظيم خود شما را دريابد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 268 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 5 🔴 شيخ فاضل ابن مسكويه، استاد علم اخلاق و نخستين كسى كه در عالم اسلام به تدوين اين علم پرداخت، گفته است: «من در سنّ پيرى و بعد از آن كه عادت در من استوار و ريشه دار شده بود از خواب غفلت بيدار گشتم و بر آن شدم كه عنان جان و نفس خويش را از ملكات رذيله بازگيرم و مجاهده‏اى بزرگ آغاز كردم تا اين كه خداوند مرا موفّق گردانيد كه نفس خود را از آنچه مايه هلاك او بود رهايى بخشم». پس هيچ كس نبايد از رحمت خدا مأيوس شود كه اميد نجات براى هر كسى كه خواهان باشد هست و درهاى فيض الهى همواره گشوده است. پس اى برادران، به تهذيب نفوس پردازيد پيش از آن كه رئيس «عقل» زيردست و مرؤوس و مقهور شود و جوهر انسانى شما تباه و حقيقت شما مسخ گردد و واژگونى و نگونسارى در اخلاق شما پديد آيد، كه اين حالت، خروج از مرتبه انسانى و دخول در زمره بهايم و درندگان و شياطين است. از اين حال به خدا پناه مى‏بريم و مى‏خواهيم كه ما را از خسران و زيانى كه نهايت ندارد حفظ فرمايد. حكما كسى را كه از سياست و تدبير نفسِ غافل خويش بازمانده و آن را رها كرده است، همانند كسى دانسته‏اند كه ياقوت سرخ گران‏بهايى دارد و آن را در آتش شعله ور بيفكند تا بسوزد و سنگى بى‏ارزش شود 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 268 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! امانت_دار_الهى ما خود را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ... آنها همگی از حمل آن ابا کردند و از پذیرش آن وحشت داشتند ... اما انسان آن را بر دوش کشید! ... و چقدر نادان و ستمکار است انسان ... عظمت این مقام را نشناخت و خود را خوار و ذلیل ساخت احزاب 72 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 امانت_دار_الهى‏ 1 🔴 هويّت و عظمت باطن انسان كه ظرف اسرار ملكوت، حرم حضرت محبوب، حريم واقعيت‏ها و مركز كشف و انكشاف است براى هيچ موجود سمايى و ارضى نيست، از اين جهت است كه خداى تبارك و تعالى از ميان تمام موجودات مُلكى و ملكوتى، انسان را جهت حمل امانت برگزيد. انسان اگر به امانت حضرت ربّ العزّه توجّه علمى و عملى بنمايد و همّت خود را براى رساندن بار امانت به منزل اصلى به كار گيرد از مَلك برتر شود، و اگر نسبت به امانت حضرت دوست بى تفاوت بماند و همّت و اراده خويش را در راه شكم و شهوت و به دست آوردن مظاهر مادّى مصرف كند از هر حيوانى پست‏تر گردد. امانت در قرآن‏ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولًا يقيناً ما امانت را [كه تكاليف شرعيه سعادت بخش است‏] بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم و آنها از به عهده گرفتنش [به سبب اين كه استعدادش را نداشتند] امتناع ورزيدند و از آن ترسيدند، و انسان آن را پذيرفت بى‏ترديد او [به علت ادا نكردن امانت‏] بسيار ستمكار، و [نسبت به سرانجام خيانت در امانت‏] بسيار نادان است. لفظ امانت و امانات در پنج جاى قرآن آمده و در همه جا معناى پيمان و مطالبه و مسؤوليّت را در بر گرفته است. در يكى از آيات سوره بقره كه در سياق محكم كارى در امر ديون نازل شده، مى‏بينيم لفظ امانت در سپرده‏هاى مالى به كار رفته است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوْا إِذَا تَدَايَنْتُم بِدَيْنٍ إِلَى‏ أَجَلٍ مُسَمّىً فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ اى اهل ايمان! چنانچه وامى به يكديگر تا سر آمد معينى، داديد، لازم است آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‏اى [سَنَدش را] در ميان خودتان به عدالت بنويسد. و نبايد هيچ نويسنده‏اى از نوشتن سند همان‏گونه كه خدا [بر اساس قوانين شرعى‏] به او آموخته است دريغ ورزد. در آخر آيه امانت، فقط به معنايى آمده كه به كار سپرده‏ها و ديون مالى مى‏خورد، ولى ما از اين آيه به طور كلى در مى‏يابيم كه امانت به هر شكلى كه باشد حقّى است و رعايت آن واجب است، چنانكه تعليم دانش نيز حقّى است كه ياد گيرنده نبايد آن‏ حق را فراموش كند. اما در مواردى كه امانت در سياق سپرده‏ها و ديون مالى نيامده، ديگر مسلّم است كه معناى كلّيش مراد بوده، گر چه به علّت ويژه‏اى نازل گشته باشد، چون مناسبات نزول، مانع جريان حكم آيات به تمام موارد اطلاق آن، يا نسبت به هر كسى كه در حال نزول آيه حاضر نبوده و بعد آن را شنيده، نمى‏باشد. إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى‏ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ خدا قاطعانه به شما فرمان مى‏دهد كه: امانت‏ها را به صاحبانش بازگردانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى‏كنيد، به عدالت داورى كنيد. اكثر مفسّران فريقين مى‏گويند: مخاطَب اين آيه عموم مردمند و هر امانتى را شامل مى‏گردد. نويسنده تفسير «الجواهر» مى‏گويد: آنچه نعمت در اختيار انسان قرار مى‏گيرد، امانت است. لفظ امانت و پيمانى كه در سوره مؤمنون آمده: وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ و آنان كه امانت‏ها و پيمان‏هاى خود را رعايت مى‏كنند. شامل تمام گونه‏هاى آن است. همچنين اماناتى كه در سوره انفال آمده نيز بر اين منوال عموميّت پيدا مى‏كند. به طور كلى مى‏توان گفت: هر دستورى كه در قرآن آمده، گر چه گاهى نظر به موارد خاصى بوده، و لى تمام مردم مخاطب آنند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 275 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 13 امانت_دار_الهى‏ 2 🔴 امانتى كه بر تمام كاينات عرضه شده و در آن ميان تنها انسان بوده كه آن را عهده دار گرديده، اعم از جهات خصوصى و عمومى‏اى است كه مردم در برابر احكام الهى دارند. اما موضوع عرضه يك امر تكوينى و فطرى است كه عاقل و غيرعاقل، جاندار و بى‏جان، مخاطب به تبليغ و غير آن همه در برابرآن قرار گرفتند. در اين جا كه قرآن سخن از اين گونه فطرت به ميان مى‏آورد، تمام موجودات را در برابر فطرت انسانى مقايسه مى‏كند، آنگاه مى‏فهميم چه امتيازى بشر با پذيرفتن اين امانت پيدا كرده و تمام عواقب آن را نيز بر ذمّه گرفته است. كشيدن بار چنين امانتى يعنى تحمّل عواقب آن نيز. پس انسان، بسيار تجاوزكار و نادان است. انسان گاهى با علم به حدود تكاليف قدم به خطا بر مى‏دارد كه در اين صورت بسيار تجاوزكار است، و گاهى هم ندانسته اشتباهى مى‏كند، در اين صورت به عنوان نادان بودن مذمّت مى‏گردد چه او مى‏توانست براى رفع جهل خود از فروغ عقل مدد بگيرد ولى نگرفت. جز موجود صاحب عقل، كدام موجودى به تعدّى و جهل موصوف مى‏تواند گشت؟ غير عاقل كه حدودى نمى‏شناسد. تنها كسى را ظالم و جاهل مى‏ناميم كه دادگر و دانا نيز درباره‏اش اطلاق كنيم. اين فطرت كه ويژه انسان‏هاست در جاى ديگر قرآن به زبان تكريم ياد شده و انسان را برتر از بسيارى از مخلوقات و دارنده زمام كاينات معرّفى كرده است: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب‏هايى كه در اختيارشان گذاشتيم‏] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى كامل داديم. جمله «بسيارى از آفريده‏ها» كه در آيه فوق مشاهده مى‏كنيد، شامل تمام موجوداتى است كه وديعه خير و شر يا تكليف را بر عهده نگرفته‏اند، يعنى اين كار در صلاحيّت فطرتشان نبوده است. در اين حكم عام، معناى «امانت» به طور كامل واضح شد و فهميديم كه مراد از آن تنها يك چيز است: تكليف. آن دسته از مفسّران كه به اين صراحت مقصود را بيان نداشته‏اند، چندان از لوازم و متعلّقات آن سخن رانده‏اند كه جز بر معناى تكليف بر چيز ديگرى تطبيق نمى‏گردد. فخر رازى مى‏گويد: اين معنى نيز براى شما روشن باشد كه خوددارى كردن موجودات از پذيرفتن امانت مانند سرباز زدن ابليس از سجده نبود، كه قرآن درباره‏اش فرموده: «ابليس از سجده خوددارى كرد» «1» زيرا به دو دليل اينها باهم فرق دارند: اول: در داستان ابليس سجده واجب شده بود، اما در اين جا امانت پيشنهاد گرديد. دوم: خوددارى ابليس ناشى از غرور و خودخواهيش بود، اما در موجودات از خود كم بينى سرچشمه گرفته؛ تمام موجودات خود را به چشم حقارت نگريستند و بار امانت را قبول نكردند، زيرا عبارت، وَأشْفَقْنَ مِنْها حال دردناك و شكست خورده آنها را بازگو مى‏كند. «2» در هر صورت اين گونه آيات دلالت بر عظمت روحى و معنوى انسان دارد و بايد گفت: خوشا به حال كسى كه به حضرت حق و تكاليفى كه خالق بر عهده‏اش گذاشته، براى تأمين سعادت دنيا و آخرت خود، با تمام وجود توجه كند. ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 275 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«1» يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاحْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِي عَظَمَتِكَ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از ، حايل و مانع باش. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
1 https://eitaa.com/sahife2/40226 🔴 الهى! كدام ستم بالاتر از اين است كه حق روشن و عظمت معلوم را كه چون خورشيد وسط روز از افق اسما و صفاتت طلوع دارد منكر شويم، و از شگفتى‏ها و عجايب مخلوقاتت كه هر يك در جاى خود نشانگر عظمت و بزرگى تو هستند، غفلت ورزيم! الهى! كدام ظلم بالاتر از اين كه به جاى فرمان بردن از احكام ودستورهايت كه دل را مستعد پذيرش انوارت مى‏نمايد، به گردونه معاصى و ناپاكى‏ها و آلودگى‏ها درافتيم و به درياى پرطوفان شهوات غرق گشته و از صعود به مقام قرب و وصل بازمانيم! الهى! آنان كه محجوب از عظمت تو هستند، بالاترين جرم و گناهشان اين است كه عقل عنايت شده تو را تعطيل كرده و به دامن جهل و جهالت توسّل جسته‏اند. محبوبا! آنان كه محجوب از تماشاى تو هستند، به مرض كبر و خودخواهى و غرور و عُجب دچارند. الهى! ملحدان نسبت به عظمت تو، در كمال بى شرمى و بى حيايى، خود را ميزان سنجش واقعيت‏ها گرفته و آنچه را با خودشان مطابق و همگون نمى‏بينند انكار مى‏كنند. اى معشوق عاشقان! چه پست‏اند آن بدبخت‏هاى تيره‏روزى كه به جاى فرستادگان و سفيران پاك و آگاه تو، بى‏خبران مغرور را به معلّمى انتخاب كرده و تمام مايه‏هاى سعادت خويش را فداى آنان مى‏كنند، در صورتى كه تاريخ نشان داده در برابر اين فداكارى احمقانه چيزى نصيب آنان نشده است. پروردگارا! اى اول و آخر، و اى ظاهر و باطن، و اى عليم و خبير، الحاد ملحدان داغ ننگى است كه شياطين جنّى و انسى بر پيشانى هويّت آنان زده‏اند، تا از انسانيّت و حقيقت و كرامت و فضيلت دور بمانند و تبديل به جرثومه فساد گشته و منبع پستى و رذالت گردند. وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ و نيكوترين نام‏ها [به لحاظ معانى‏] ويژه خداست، پس او را با آن نام‏ها بخوانيد؛ و آنان كه در نام‏هاى خدا به انحراف مى‏گرايند [و او را با نام‏هايى كه نشان دهنده كاستى و نقص است، مى‏خوانند] رها كنيد؛ آنان به زودى به همان اعمالى كه همواره انجام مى‏دادند، جزا داده مى‏شوند. توجه به اسماى حسنى‏ علماً و عملًا، آدمى را از دچار شدن به مكتب‏هاى انحرافى و شياطين خطرناك حفظ نموده و ضامن تحقّق سعادت دنيا و آخرت است. در روايات بسيار مهمّ از امامان معصوم: آمده كه: «به خدا قسم، اسماى حسناى خدا ماييم آرى، توسّل به علوم و معارف اهل بيت و بهره‏گيرى از قواعد تربيتى آن بزرگواران انسان را از الحاد و انحراف و ميل به باطل و باطل شدن بازداشته و راه خوشبختى و تحقّق خير دنيا و آخرت را به روى انسان باز مى‏كند. بدبختى ملحدان در اين است كه گوش از شنيدن صداى ملكوتى انبيا و ائمّه بسته، و گوش انسانيّت را فروخته و گوش خر، خريده‏اند، كه با آن گوشِ حيوانى جز صداى باطل و نداى شيطانى نمى‏شنوند. اينان به مايه‏هاى عالى ملكوتى وجود خود، بر اثر الحاد و انحراف لطمه زده و دنياى فانى را بر آخرت باقى ترجيح داده‏اند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 🔴 الحاد به آيات الهى‏ آيات الهى اعم از آفاقى و انفسى و تربيتى كه به ترتيب عبارت است از جهان خلقت و انسان و قرآن، همچون روز روشن در برابر ديدگان عقل و دو چشم قلب‏ جهت تأمين ايمان به حق و قيامت و نبوّت انبيا و امامت امامان و سعادت دنيا و آخرت مى‏درخشد. آنان كه به اين آيات كه كتاب زندگى و راهنماى انسان به سوى كمال است الحاد بورزند طرْفى نبسته و از علم حق پنهان نيستند ودر پايان كار مايه‏اى جز خزى دنيا و عذاب آخرت براى آنان نخواهد ماند! إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِى آيَاتِنَا لَايَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى‏ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَن يَأْتِى آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» مسلماً كسانى كه معانى و مفاهيم آيات ما را از جايگاه واقعى‏اش تغيير مى‏دهند [و به تفسير و تأويلى نادرست متوسل مى‏شوند] بر ما پوشيده نيستند. آيا كسى را كه در آتش مى‏افكنند، بهتر است يا كسى كه روز قيامت در حال ايمنى مى‏آيد؟ هر چه مى‏خواهيد انجام دهيد، بى‏ترديد او به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 🔴 انحراف سالكان شهوات‏ عارف ناشناخته بزرگ، سالك سبيل حق، عاشق واله مرحوم آيت اللّه حاج شيخ ابراهيم امام زاده زيدى كه داراى دم عيسوى بوده و در تربيت سالكانِ راه، جِدّى وافر داشته، در رساله پرقيمت «حكمت متعاليه و سير و سلوك» خود مى‏فرمايد: «اى برادر! احوال آنان كه سالك سبيل اهل اللّه نيستند و افعال و حركات و حالاتشان بر اساس خواسته و ميل و مقتضاى شهوات آنهاست و در منجلاب آلودگى و قذارت روحى ومعاصى ظاهرى و باطنى آن چنان غرقند كه خداوند متعال در حقّ آنان فرموده: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ و اگر حق از هواهاى نفس آنان پيروى مى‏كرد، بى‏ترديد آسمان‏ها و زمين و هر كه در آنهاست از هم مى‏پاشيد. آن قدر بيچاره و بدبخت‏اند، و به اندازه‏اى از سعادت و سلامت محرومند كه حتى از رسيدن به خواسته‏هاى مادى و محدود خود ممنوع و از آنچه طبع حيوانى و ميل شيطانى و اشتهاى سَبُعى آنان اقتضا دارد محجوبند، چنانچه قرآن در حق آنان فرموده: وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ و [در نتيجه‏] ميان آنان و همه خواسته‏هايشان [به وسيله مرگ‏] جدايى انداخته شد. اين بى‏خبران بى‏خرد و ملحدان پست و افتادگان در چاه شهوت و منغمران در آرزوهاى بى‏ارزش و غرق شدگان در هواى نفس، سرنگون در سخط حق و آتش غضب حضرت جبّارند! أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ پس آيا كسى كه [با طاعت و عبادت‏] از خشنودى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه [بر اثر گناه‏] به خشمى از سوى خدا سزاوار شده؟ و جايگاه او دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است. اينان را متابعت هواى نفس به هاويه درانداخت و از آنچه در حال و هواى الهى بايد لذّت ببرند محروم ساخت. و به سرگردانى و اضطراب درونى دچار كرد؛ به سلاسل و اغلالى كه صورت باطنى الحاد و گناهان و معاصى است مقيّد نمود، چنانچه عبيد و مماليك گريزپا را به ذلّت زندان و غل و زنجير دچار كنند. اينان را مالك نفسشان كه هواى لعنتى است تسليم مهالك كرد، از پى اين مالك و متصرف خائن است كه خازن آتش را در قيامت، معارف الهيّه «مالك» ناميده‏اند. براى اين سرگردانان در بيابان ضلالت و گم شدگان وادى هلاكت در برابر هر درجه‏اى از درجات اهل حق دركه‏اى در جحيم و عذاب مقيم و آتش عظيم و نار اليم است. براى آنان در برابر درجه توكّل دركه خذلان است، چنانكه در قرآن مجيد آمده است: إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِن بَعْدِهِ اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد داد؟ و در برابر درجه تسليم، دركه پستى و هوان و خوارى است چنانكه در قرآن كريم فرموده: وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ و كسى را كه خدا خوار كند، گرامى دارنده‏اى براى او نيست؛ به يقين خدا هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. براى آنان در برابر درجه قرب و وصل دركه طرد و لعنت است. چنانكه در قرآن مجيد بدان اشارت رفته است: أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ خدا لعنتشان مى‏كند، و لعنت كنندگان هم لعنتشان مى‏كنند. چنانكه عارفان آگاه و عشاقان بينا در برابر حضرت محبوب از خويش با تمام وجود و به راستى و حقيقت، نفى قدرت و علم و وجود مى‏كنند و از پى اين تواضع و فناى فى اللّه به قدرت بى انتها و علم ذاتى و لدنّى و وجود مخلّد ابدى كه عنايت خاص حضرت دوست به آنان است مى‏رسند، ملحدان بدبخت، و منكران پست فطرت به خاطر الحاد و انكارشان به ناتوانى بى‏نهايت و جهل كلّى و هلاكت سرمدى دچار مى‏شوند و اين همان خِزْى عظيم است كه نتيجه الحاد و محصول انكار و ميوه تلخ ميل به باطل مى‏باشد، به راستى كه خداوند بزرگ همه ما را از درافتادن به چنين ورطه هلاكتى حفظ فرمايد.» «2» بياييد مرد ميدان ايمان و عمل و طهارت و پاكى و سلامت و تقوا شويم. بياييد دنياى فانى را در برابر آخرت باقى انتخاب نكنيم و از اين راه خود را به خسارت ابدى مبتلا نسازيم. بياييد در برابر پيشگاه باعظمت حضرت حق سر تسليم فرود آريم و از تمام دستورهاى او كه محض تأمين سعادت ما تنظيم شده پيروى كنيم. بياييد همچون حضرت زين العابدين عليه السلام دست دعا به درگاه حضرت ربّ العزّه برداشته و در كمال عجز و نياز به جناب بى‏انباز عرضه بداريم: يا الهى و سيّدى و مولاى، يا أرحم الراحمين و يا أكرم الأكرمين: «وَاحْجُبْنا عَنِ الإلْحادِ فى عَظَمَتِك» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 284 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2