eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
‏ 5 🔴 ارزش عمر در نظر مردان الهى عمر و زندگى زمانى ارزش دارد كه با ياد خدا و در اطاعت بارى تعالى طى شود و آميخته به حق و فضيلت باشد وگرنه عمرى كه مايه افزايش اعمال ناروا و مجرى افكار شيطانى است و با گناه و ناپاكى مى‏گذرد بهتر است كه نباشد، همچنان كه امام زين العابدين عليه السلام مى‏فرمايد: وَ عَمَّرنى ما كانَ عُمُرى‏ بِذْلَةً فى‏ طاعَتِكَ، فَاذا كانَ عُمُرى‏ مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنى‏ الَيْكَ قَبْلَ انْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ الَىَّ، اوْ يَسْتَحْكِمَ‏ غَضَبُكَ عَلَىَّ. و مرا زنده دار، مادامى كه عمرم در طاعت تو به كار رود، و هنگامى كه عمرم بخواهد چراگاه شيطان شود، جانم را بستان پيش از آن كه دشمنى و نفرتت بر من پيشى گيرد، يا خشمت نسبت به من محكم و استوار شود. لذا از نظر خداشناسى روش پيغمبران اين بود كه در آغاز مردم را به نداى درونى خودشان متوجه مى‏كردند و از معرفت فطرى كه با سرشتشان آميخته است سخن مى‏گفتند و حس خداجويى را در نهادشان بيدار مى‏كردند. نيروى عقلشان را به كار مى‏گرفتند، سپس از راه خودشناسى به آنان درس خداشناسى مى‏دادند و آنان با آگاهى از آفرينش حكيمانه خويش به آفريدگار حكيم معتقد مى‏ساختند. امام على عليه السلام مى‏فرمايد: فَبَعَثَ فيهِم رُسُلَهُ وَ واتَرَ الَيْهِمْ انْبِيائَهُ لِيَسْتأدُ وهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِه‏ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْليغِ وَ يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ پس خداوند رسولانش را برانگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا ادعاى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را برانگيزانند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 383 👌 دعای 🆔 @sahife2
‏ 6 🔴 در واقع مى‏توان گفت: مجموع برنامه‏هاى انسان سازى كه پيامبران خدا به مردم آموخته‏اند به چهار مرحله منتهى مى‏شود. 1- شناخت خدا. 2- شناخت نيروهايى كه خداوند در وجود بشر مستقر ساخته است. 3- شناخت تعاليم الهى در بهره‏بردارى از نيروها. 4- شناخت عواملى كه آدمى را از وظيفه‏شناسى باز مى‏دارد و از مسير انسانيت منحرف مى‏كند. اين چهار مرحله در ضمن فرمايش امام صادق عليه السلام متبلور است: وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ كُلَّهُ في ارْبَعٍ اوَّلُها: انْ تَعْرِفَ رَبَّك وَالثّانى: انْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ وَالثَّالِثُ: انْ تَعْرِفَ ما ارادَ مِنْكَ وَالرَّابِعُ: انْ تَعْرِفُ ما يَخْرُجُكَ مِنْ دِينِكَ. اول: آن كه خداى خود را بشناسى، دوم: آن كه بدانى صانع حكيم در ساختمان تو چه دقت‏هاى حكيمانه‏اى را به كار برده است. سوم: آن كه بدانى از تو چه خواسته است. چهارم: آن كه بدانى چه چيزهايى تو را از دين بيرون مى‏برد. خلاصه: بشر براى نيل به سعادت حقيقى بايد خود را آن طور كه هست، بشناسد جنبه‏هاى انسانى و حيوانى خويش را با هم به موازات هم مورد توجه قرار دهد و غرايز و شهوات را با معيارهاى عقل و وجدان اخلاقى اندازه‏گيرى كند و از افراط و تفريط بپرهيزد و برنامه زندگى را با موازين خلقت و سنن آفرينش منطبق سازد. اگر تمام مراحل معرفت را پشت سر گذاشت و موفق از اين امتحان بيرون رفت، به شناخت الهى نايل گشته و در طريق هدايت، اللّه قرار مى‏گيرد و اگر در طريق‏ هدايت، اللّه قرار گرفت، مقرب درگاه او خواهد شد، و چون مقرب درگاه او شد ديگر وسوسه شيطان در او اثر نخواهد گذاشت. همچنان كه خداوند در قرآن مى‏فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَآئِفٌ مّنَ الشَّيْطنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ مسلماً كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگى‏هاى ظاهرى وباطنى‏] تقوا ورزيده‏اند، هرگاه وسوسه‏هايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بى‏درنگ بينا شوند [و از دام وسوسه‏هايش نجات يابند.] «طائف: به معنى «طواف كننده» است گويا وسوسه‏هاى شيطانى هم چون طواف كننده‏اى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مى‏كنند تا راهى براى نفوذ بيابند اگر انسان در اين هنگام به ياد خدا و عواقب شوم گناه بيفتد آنها را از خود دور ساخته و رهايى مى‏يابد وگرنه سرانجام در برابر اين وسوسه‏ها تسليم مى‏گردد. اصولًا هر كسى در هر مرحله‏اى از ايمان و در هر سن و سالى گه گاهى گرفتار وسوسه‏هاى شيطانى مى‏گردد و گاه در خود احساس مى‏كند كه نيرو و محرك شديدى در درون جانش آشكار شده است و او را به سوى گناه دعوت مى‏كند كه قرآن تنها راه نجات از آلودگى در چنين شرايطى را نخست فراهم ساختن سرمايه «تقوى‏» و سپس «مراقبت» و سرانجام توجه به خويشتن و پناه بردن به خدا، ياد الطاف و نعمت‏هاى او و مجازات دردناك خطاركاران است، مى‏داند. وسوسه‏هاى نفس و شيطان مانند ميكرب‏هاى بيمارى‏زا است كه در همه وجود دارند ولى به دنبال بنيه‏هاى ضعيف و جسم‏هاى ناتوان مى‏گردند تا در آنجا نفوذ كنند امّا آنها كه جسمى سالم و نيرومند و قوى دارند اين ميكرب‏ها را از خود دفع مى‏كنند. جمله فاذا هم مبصرون اشاره به اين حقيقت است كه وسوسه‏هاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مى‏افكند آن چنان كه راه را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمى‏شناسند، ولى ياد خدا به انسان بينايى و روشنايى مى‏بخشد و قدرت شناخت واقعيت‏ها را به او مى‏دهد. شناختى كه نتيجه‏اش نجات از چنگال وسوسه‏هاست. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 383 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«10» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاكْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ وَشَرَّ مَصَائِدِ الشَّيْطَانِ وَمَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ‏ خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از شدّت حوادث ناگوار زمان و شرّ دام‏هاى شيطان و قهر و خشم سلطان، كفايت فرما. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
امنيّت از شرّ حوادث ناگوار، دام شيطان، و شرّ حاكم ستمگر 1 🔴 در آيات و روايات ما به انسان هشدار داده شده كه از امورى در امان نيست و بايد نگرش و تدبيرى اساسى انديشيد. انسان نبايد به اندك عنايت و فيضى كه به او مى‏رسد دل خوش و فريفته گردد و در بستر عافيت و امنيت از ظرف بلا و ابتلايى كه حق تعالى بر مقتضاى حكمت در جهت رشد و شكوفايى براى او فراهم مى‏كند؛ غفلت ورزد. بلكه بايد در بستر عافيت، پيش از افتادن در گرفتارى براى در امان بودن خود از انحرافات و لغزش‏هاى احتمالى و درماندگى و واماندگى آن ايام، دست دعا به درگاه الهى بردارد و عاجزانه از حق بخواهد در هنگامى كه در گرداب‏هاى شرارت گرفتار مى‏شود؛ توجه به غير نكند و در چنگال شرك و خودبينى اسير نگردد. اهل حكمت و انديشه مى‏گويند: بايد پيش از وقوع حوادث به پيش‏گيرى آن پرداخت، دعا و صبر دو كليد اصلى براى كفايت از شر امور است. خداوند به پيامبرش كه در امواج استهزا و تكذيب مشركان و كافران گرفتار شده‏ است خطاب مى‏فرمايد: فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا پس صبر كن صبرى نيكو [صبرى كه در كنارش جزع و ناخشنودى نباشد.] «حضرت حق فرموده كه اى پيامبر! در برابر آزار آنان نيكو شكيبا باش. «صبر جميل» يعنى تحمل بسيار قابل توجه و آن استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد و بى‏تابى و شكوه و ناله همراه آن نباشد كه در غير اين صورت جميل نيست.» «2» كسى از حضرت باقر عليه السلام پرسيد: مقصود از صبر جميل چيست؟ حضرت فرمود: اين صبرى است كه در آن نزد مردم گله و شكايت نمى‏شود. «3» به طور كلى ايستادگى در حوادث يكى از ويژگى‏هاى مؤمن است و چون در برابر طوفان حادثه و آزمايش‏ها قرار مى‏گيرد اين صبر است كه او را مى‏سازد. امام صادق عليه السلام فرمود: الْمُؤْمِنُ يُطْبَعُ عَلَى الصَّبْرِ عَلَى النَّوائِبِ. سرشت مؤمن بر اين است كه در برابر سختى‏ها و مشكلات صبر كند. حتى اهل بيت عصمت و طهارت شادى درون را نتيجه ايستادگى در برابر مشكلات مى‏دانند كه به دنبال آن آسايش و امنيت مى‏آيد. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: السُّرُوُر فى‏ ثَلاثِ خِلالِ: في‏ الوَفاءِ وَ رِعايَةِ الحُقُوقِ وَ النُّهُوضِ في‏ النَّوائِبِ. شادى سه خصلت است: وفادارى، رعايت حقوق و ايستادگى در برابر سختى‏هاى زمانه. چاره چيست؟ اين جا سخن از ارزش صبر است كه به انسان مقام و برترى مى‏دهد. اين فرمايش اميرمؤمنان على عليه السلام است كه ما را آگاه مى‏سازد: هر كه گرفتارى‏هاى زمانه پياپى به او برسد، فضيلت صبر به او ارزانى مى‏شود. «2» بلكه كمال انسان در داشتن چنين شايستگى است كه او را به درجات بالاتر مى‏رساند: و نيز حضرت على عليه السلام فرمود: سه چيز است كه به آنها مسلمان كامل گردد: جستجو در دين، برنامه ريزى در زندگى و شكيبايى بر گرفتارى‏ها. «3» و اين سيره معصومان همچنان ادامه دارد و تجلى آن در مؤمنان و شيعيان ديده مى‏شود كه دعاى امام سجاد عليه السلام در حق آنان است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 392 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
امنيّت از شرّ حوادث ناگوار، دام شيطان، و شرّ حاكم ستمگر 2 🔴 دام شيطان‏ خداوند در دو آيه وظيفه مهم رهبران و مبلغان را، روشن بينى در برابر شيوه‏هاى شيطنت شيطان مى‏داند و مى‏فرمايد: وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطنِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَآئِفٌ مّنَ الشَّيْطنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ و اگر [وسوسه‏اى از سوى‏] شيطان، تو را [به خشم بر مردم و تركِ مهربانى و ملاطفت‏] تحريك كند، به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست.* مسلماً كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگى‏هاى ظاهرى وباطنى‏] تقوا ورزيده‏اند، هرگاه وسوسه‏هايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بى‏درنگ بينا شوند [و از دام وسوسه‏هايش نجات يابند.] شيطان بر سر راه پرهيزگاران، همواره با وسوسه‏هاى شيطانى در شكل مقام، مال، شهوت، و امثال اينها خودنمايى مى‏كند و شيطان و شيطان صفتان مى‏كوشند آنها را از طريق اين وسوسه‏ها از مسيرشان منحرف سازند و از هدفشان بازدارند. قرآن دستور مى‏دهد كه اگر وسوسه‏هاى شيطانى متوجه تو شد به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار و از لطفش مدد بخواه، زيرا او سخن تو را مى‏شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه‏هاى شياطين با خبر است. وسوسه‏هاى شيطانى همچون طواف كننده‏اى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مى‏كنند تا راهى براى نفوذ بيابند. اگر انسان در اين هنگام به ياد خدا و عواقب شوم گناه بيفتد آنها را از خود دور ساخته و رهايى مى‏يابد وگرنه سرانجام در برابر اين وسوسه‏ها تسليم مى‏گردد. وسوسه‏هاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مى‏افكند آن چنان كه راه را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمى‏شناسند ولى ياد خدا به انسان بينايى و روشنايى مى‏بخشد و قدرت شناخت واقعيت‏ها را به او مى‏بخشد. در روايات اسلامى، به اثر عميق ذكر خدا در كنار زدن وسوسه‏هاى شيطانى اشاره شده است. حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و با شخصيت هميشه در مقابل وسوسه‏هاى شيطانى احساس خطر مى‏كردند و از طريق مراقبت، با نفس مى‏جنگيدند. حضرت على عليه السلام در خطبه‏اى براى اين موقعيت درخواست كمك مى‏نمايد: وَ احْمَدُ اللَّهَ وَاسْتَعينُهُ عَلى‏ مَداحِرِ الشَّيطانِ وَ مَزاجِرِه وَالاعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِه وَ مَخاتِلِه. خدا را سپاس مى‏گويم، و از او در موجبات طرد و بازداشتن شيطان، و محفوظ ماندن از دچار شدن در دامها و فريبهايش يارى مى‏خواهم. در جاى ديگر در مقام گريز از شيطان مى‏فرمايد: فَاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ انْ يُعْديكُمْ بِدائِهِ وَ انْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِنِدائِهِ وَ انْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَلَعَمْرى‏ لَقَدْ فَوَّقَ لَكُم سَهْمَ الْوَعيد وَ اغْرَقَ لَكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّديدِ، وَ رَماكُمْ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ. بندگان خدا، از دشمن خدا حذر كنيد، مباد آن كه شما را به درد خود مبتلا كند، و با ندايش شما را به حركت آورد، و با ارتش سواره و پياده‏اش بر شما بتازد. به جان خودم سوگند كه تيرى سهمناك عليه شما به كمان گذاشته و كمان را با شدت هر چه تمامتر كشيده، و از مكانى نزديك به شما تير انداخته. در مواعظ امام صادق عليه السلام به عبداللّه بن جندب آمده است كه: يا ابْنَ جُنْدَبِ إِنَّ للشِّيْطانِ مَصَائِدَ يَصْطادُ بِها فَتحَامَوا شِباكَهُ وَ مَصائِدَهُ. قُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ما هِىَ؟ قالَ: امَّا مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاخوانِ وَ أَمَّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَواتِ الَّتى‏ فَرَضَها اللَّهُ، أَمَا إِنَّه ما يُعْبَدُ اللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الاقْدامِ إلى‏ بِرِّ الإِخْوانِ وَ زِيارَتِهِمْ، وَيْلٌ لِلسَّاهِينَ عَنِ الصَّلَوَاتِ، النَّائِمينَ فِى الخَلَواتِ الْمُسْتَهْزِئِينَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ فى الْفَتَرَاتِ اى پسر جندب! شيطان دام‏هايى براى صيد دارد خود را از گرفتار شدن به دام‏ها و ريسمان‏هاى او نگه داريد. عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! دام‏هاى شيطان چيست؟ فرمود: دام‏هاى شيطان جلوگيرى كردن از نيكى به برادران است و اما ريسمان‏هاى او خوابيدن از انجام نمازهاى واجب است. بدان كه خدا پرستش نشده به اندازه قدم برداشتن براى نيكى به برادران و زيارت و ديدار آنها. واى بر كسانى كه در نمازها سهل انگارى مى‏كنند و آنهايى كه در خلوت به خواب مى‏روند و در ضعف‏ها و سستى‏ها خدا و آياتش را به مسخره مى‏گيرند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 392 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
امنيّت از شرّ حوادث ناگوار، دام شيطان، و شرّ حاكم ستمگر 3 🔴 شر حاكم ستمگر و امّا زندگى با سلطان ستمگر با آن تخت و تاج آلوده به غرور و غضب و تجملات دنيايى، انسان را از هستى حقيقى‏اش نابود مى‏كند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله بسيار در اين باره هشدار مى‏دهند: از ارتباط با سلطان بپرهيزيد كه آن دين را مى‏برد و از كمك كردن به او دورى گزينيد؛ زيرا شما كارهاى او را نمى‏پسنديد. «2» آرى، حاكم ستمگر با زندگى نكبت خود گروهى از انسان‏ها را تباه مى‏كند و با روان كردن مال حرام در زندگى مردم، آنها را به گمراهى مى‏كشاند. حضرت على عليه السلام هم اين نكته را به فرزندش، امام حسن عليه السلام يادآورى مى‏كند كه: باعِدِ السُّلْطانَ لِتَأْمَنَ خُدَعَ الشَّيطانِ. از سلطان دورى كن تا از نيرنگ‏هاى شيطان ايمن مانى. چه زيبا سخنى آن حضرت در نهج البلاغه فرمود: همدم سلطان مانند كسى است كه بر شير سوار باشد مردم به حال او حسرت مى‏خورند در حالى كه خودش مى‏داند در چه وضعيت خطرناكى قرار دارد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 392 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«11» اللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاكْفِنَا وَإِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَعْطِنَا وَإِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاهْدِنَا خدايا! جز اين نيست كه قناعت كنندگان، به فضل نيروى تو قناعت مى‏كنند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را از فضل نيروى خود كفايت فرما، و جز اين نيست كه بخشندگان از فضل جود تو مى‏بخشند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و از فضل جود خود بر ما ببخش، و جز اين نيست كه راه يافتگان، به نور وجه تو راه مى‏يابند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را به نور وجه خود هدايت كن. 👌 دعای كفايت_خداوند_در_قناعت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
1 🔴 براى فهم بهتر كفايت خداوند در ، توجه به مقدمه ذيل ضرورى به نظر مى‏رسد: اختيار داشتن انسان؛ فطرى است و ما به طور فطرى فاعل مختاريم و از دو جهت با نظام احسن در پيوند كامل قرار داريم. نخست اين كه ما خود، جزئى از اجزاى اين نظاميم و ديگر آن كه نظام در دست ماست. از جهت نخست كه ما در مجموع نظام قرار گرفته‏ايم با اين كه در ظرف‏ اختياريم، هيچ چيز حتى مختار بودن در دست ما نيست. اوست كه در هر جا و هر زمان خواست، ما را در اين نظام عملى مى‏سازد. از جهت دوّم كه نظام در دست انسان است، انسان مظهر نظام احسن است و دست كم استعداد براى مظهر شدن در قابليت انسان است. پس ما از جهت نسبت به خود يك ناظم هستيم و بايد به اندازه توان در اين نظام به بهترين گونه كار كنيم تا وصف فردى و جمعى نظام احسن در ظرف اختيار نيز بهترين باشد. نظام احسن در ظرف ظهورى از اين جهت كه ظهور حسن و جمال حق است، احسن است. ولى از جهت مقايسه با كمال ذاتى، عين تعيّن، كاستى، نادارى است. معصوم در ظرف اختيار- گذشته از تكوين- به لحاظ عصمت از جهت تشريع نيز مظهر اتم نظام احسن است. غير معصوم نيز بايد به اندازه توان، مظهر عصمت معصوم در جهت نظام احسن باشد و در صورت فعليت گناه بايد بداند كه گناه در نظام احسن اختلال ايجاد مى‏كند. از اين رو برخى از گرفتارى‏هايى كه به انسان مى‏رسد به جاى اعتراض به حق و نظام احسن الهى، بايد در اعمال خود تجديد نظر كند. خداوند مى‏فرمايد: وَ مَا بِكُم مّن نّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجَرُونَ* ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مّنكُم بِرَبّهِمْ يُشْرِكُونَ و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسيبى [مانند سلبِ نعمت‏] به شما رسد، ناله و فريادتان را به التماس و زارى به درگاه او بلند مى‏كنيد.* سپس هنگامى كه آسيب را از شما برطرف كند [بر خلاف انتظار] گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‏آورند!! قوت بر كمال قدرت اطلاق مى‏شود و چون خداوند سبحان مستند همه موجودات و فياض بر همه قابليت‏ها و استعدادهاست. پس او عطا كننده به هر چيزى است كه نيازمند به كمال قدرت او باشد. سپس يك قانون كلى كه نتيجه اعمال صالح توأم با ايمان است از هر كسى به هر صورت تحقق يابد، حيات طيب نصيب او مى‏شود. حضرت حق مى‏فرمايد: مَنْ عَمِلَ صلِحًا مّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ‏حَيَوةً طَيّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ از مرد و زن، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه‏اى زنده مى‏داريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى‏داده‏اند، مى‏دهيم. مولود عمل صالح و ايمان در اين جهان زندگى روشن و پاكيزه‏اى است. يعنى پديد آمدن جامعه‏اى كه در آن آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، قناعت، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى خواهد بود. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
2 🔴 حيات طيبه‏ مفسران در معنى حيات طيبه تفسيرهاى گوناگون آورده‏اند: از آن جمله روزى حلال، قناعت، رزق مستمر، عبادت همراه با روزى حلال، توفيق اطاعت فرمان خدا و ... پس حيات طيبه مفهومش گسترده است كه همه مربوط به دنياست و جزاى احسن آن مربوط به آخرت است. حضرت على عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: كَفى‏ بِالْقناعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعمياً وَ سُئِلَ عليه السلام عَنْ قَولِهِ تَعالى: فَلَنُحْييَّنَهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقالَ: هِىَ الْقَناعَةُ. انسان را پادشاهى با گنج قناعت، و نعمت با حسن خلق كافى است. حضرت را از قول خداوند عزَّوجلّ: «بنده شايسته را حيات پاكيزه دهيم» پرسيدند، فرمود: حيات پاكيزه قناعت است. اين تفسير محدود ساختن حيات طيبه به قناعت نمى‏باشد، بلكه بيان مصداق است، ولى مصداق روشن‏تر است، چرا كه اگر تمام دنيا را به انسان بدهند ولى روح قناعت را از او بگيرند هميشه در آزار و رنج و نگرانى به سر مى‏برد و به عكس اگر انسان روح قناعت داشته باشد، و از حرص و طمع بركنار گردد، هميشه آسوده خاطر و خوش است. در جاى ديگر مى‏فرمايد: اگر خداوند پاك به وقت بعثت انبياى خود مى‏خواست درِ گنج‏هاى طلا و معادن زر ناب، و باغ‏هاى سرسبز را به روى آنان باز كند و پرندگان آسمان، و جانوران زمين را همراه آنان نمايد انجام مى‏داد. ولى در اين صورت جايى براى امتحان باقى نمى‏ماند و اجر و پاداش بى‏مورد مى‏شد و اخبار آسمانى از بين مى‏رفت و براى قبول كنندگان دعوت انبياء، ثواب مبتلايان به رنج و سختى واجب نمى‏گشت ... ولى خداوند پاك پيامبرانش را در تصميم‏هايشان نيرومند و از نظر برنامه‏هاى ظاهرى ضعيف قرار داد با قناعتى كه از بى‏نيازى چشم‏ها را پر مى‏كرد و تهيدستى كه ديده‏ها و گوش‏ها را از آن مملو مى‏ساخت. «1» مردى به امام صادق عليه السلام از حال روزگار شكايت كرد كه طلب روزى مى‏كند و به دست مى‏آورد، امّا قانع نمى‏شود و نفسش بيشتر از آن از او مى‏طلبد. عرض كرد: مرا چيزى بياموز كه مرا سود بخشد؟ حضرت فرمود: اگر آن اندازه كه كفايتت مى‏كند تو را بى‏نياز سازد، كمترين چيز دنيا بى‏نيازت مى‏سازد و اگر آنچه را تو را بس مى‏كند بى‏نيازت نسازد، همه دنيا هم تو را بى‏نياز نمى‏گرداند. از پندهاى امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام اين بود كه: لامالَ أَذْهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى‏ بُلْغَةِ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ. هيچ ثروتى فقرزداتر از خرسندى به قوت نيست و هر كه به حاجت زندگى بسنده كند، به زودى به آسايش دست يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست آورد. حضرت رضا عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه قناعت چيست؟ فرمود: قناعت، باعث خويشتندارى و ارجمندى و آسوده شدن از زحمت فزون خواهى و بندگى در برابر دنيا پرستان است. و راه قناعت را جز دو كس‏ نپيمايد: يا عبادت پيشه‏اى كه خواهان مزد آخرت است، يا بزرگوارى كه از مردمان فرومايه دورى كند. «1» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
3 🔴 فضل و جود و بخشندگى خداوند سبقت در فضيلت به معناى پيش تازى و برترى در علم، ادب، كمال، معرفتِ سخاوت و بخشش است. و دنيا ميدان مسابقه كسب فضايل است. هر كسى بكوشد پاداش نيكو نصيبش گردد. در اين فراز دعا حضرت سجاد عليه السلام در صدد روشن‏گرى ارتباط غناى انسان با خداوند است. در باب فقر و غنى بيان گرديده است كه مؤمن از خداوند دو درخواست عمده دارد: 1- غناى ظاهرى؛ كه در مال و ثروت و امكانات دنيوى به غير محتاج نباشد و تنها از درياى جود و معدن كرم حق به او برسد، اين بيان معصوم است كه: خدايا در هر حال از تو مى‏خواهم كه بى‏نياز باشم و نادار نباشم تا به واسطه فقر؛ محتاج و بى‏آبرو و ذليل خلق شوم. 2- غناى باطنى؛ كه در درون و حال روحانى به غير حق توجه نداشته باشد. و معصومان هم اين توجه را به ما آموخته‏اند كه: خدايا نيازمند نباشم چه به خوبان و چه به بدان، به خوب تا منّتش را نبينم، به بد تا رويگردانى او را دچار نشوم. اين روش، وقار، عزت و سكينه اجتماعى است. قرآن مجيد يكى از اعمال برجسته ابرار را اخلاص مى‏شمرد؛ آنان كسانى هستند كه از روى فضل و بزرگى در حالى كه طعام را دوست دارند به ديگران انفاق مى‏كنند و مى‏گويند: إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَانُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَ لَاشُكُورًا [و مى‏گويند:] ما شما را فقط براى خشنودى خدا اطعام مى‏كنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسى را از شما نداريم. اين برنامه منحصر به اطعام نيست بلكه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است. و هيچ چشم داشتى به پاداش مردم و تشكر آنها ندارند؛ زيرا نگاه آنان به فضل خداوند است. و خداوند متعال مستند همه موجودات و ممكنات در نيازمندى است و در زنجيره حاجات نقطه وصل آنان، نظر به سوى اوست. پس هر معطى غير او مَجاز است. و اين انحصار اعطا كنندگان در فضل جود خداوند اشاره به حقيقى بودن اعطاى حق تعالى است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 🔴 جواد از نظر امام رضا عليه السلام‏ از امام رضا عليه السلام در حال طواف پرسيدند: جواد كيست؟ فرمود: سخن تو دو صورت دارد: اگر از مخلوق مى‏پرسى، بخشنده كسى است كه آنچه را خدا بر او واجب كرده بپردازد و بخيل كسى است كه از پرداختن آنچه خدا بر او فرض كرده است دريغ ورزد. ولى اگر مرادت خالق است؛ او بخشنده است، چه عطا كند و چه نكند؛ زيرا اگر به بنده‏اى عطا كند به او چيزى داده است كه از آنِ او نيست و اگر عطا نكند چيزى از او دريغ داشته است كه از آن او نيست. بنده خدا در پى چه چيزى باشد؟ چه بخواهد؛ از كه طلب كند، چگونه به اين حقيقت برسد كه آنچه را خواسته با فضل و بركت است؟ 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
5 🔴 جود در كلام امام صادق عليه السلام‏ حضرت صادق عليه السلام اين خواسته را براى فرزندش چنين تفسير مى‏فرمايد: يا بُنَىَّ إِذا طَلَبْتَ الْجُودَ فَعَلَيْكَ بِمَعادِنِه؛ فَإِنَّ لِلْجُودِ مَعادِنَ وَ لِلْمَعادِنِ اصُولًا، وَ للُاصُولِ فُرُوعاً، وَ لِلْفُروعِ ثَمَراً وَ لا يَطيبُ ثَمَرٌ إلَّا بِفَرْعٍ وَ لا فَرْعٌ إِلَّا بأَصْلٍ وَ لاأَصْلٌ إِلَّا بِمَعْدِنٍ طَيِّبٍ. اى فرزندم! اگر جوياى بخشندگى هستى به معدن‏هاى آن رجوع كن؛ زيرا بخشندگى را معدن‏هايى است و معدن‏ها را ريشه‏هاست و ريشه‏ها را شاخه‏ها و شاخه‏ها را ميوه است و هر ميوه‏اى به شاخه نيكوست و هر شاخه به ريشه‏اى است و هر ريشه‏اى با اصلش نيكو و پربركت است. اين سخن پرگوهر از رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه خبرى مهم را به ما مى‏فرمايد: آيا شما را از بخشنده‏ترين بخشندگان خبر ندهم؟ خداوند، بخشنده‏ترين بخشندگان است و من بخشنده‏ترين فرزندان آدم مى‏باشم. و بخشنده‏ترين آنها پس از من مردى است كه دانشى را فرا گيرد و دانشش را بگستراند. چنين كسى روز قيامت يك امّت مبعوث مى‏شود؛ و مردى كه خويشتن را در راه خدا جانفشانى كند تا كشته شود. «2» بخشى از محبوبيّت انسانى به خاطر بخشش‏ها و گذشت‏هاى مادى و معنوى است كه سرچشمه آن بزرگمنشى و وسعت كرامت نفس است، به ويژه اگر انسان دسترنج و نيازمندى خود را ببخشد كه كارى بس بزرگ است، همان گونه كه امام حسن مجتبى عليه السلام سه مرتبه در عمر با بركتش همه اموال خود را بخشيد. حتى كفش خود را هديه كرد تا به ما، درس پدر بزرگوارش را بياموزد كه فرمود: جُودُوا فِى اللَّهِ وَ جاهِدُوا أَنْفُسَكُم عَلى‏ طاعَتِهِ يُعْظِمْ لَكُمُ الْجَزَاءَ وَ يُحْسِنْ‏ لَكُمُ الْحَباءَ. براى خدا بخشش كنيد و در راه طاعت او با نفسهايتان بجنگيد تا پاداشتان را بزرگ و بخشش را نيكو گرداند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 🔴 راه يافتگان به نور الهى‏ حضرت سجاد عليه السلام در اين فراز از دعا «انَّما يَهْتَدِى المُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ» به هدايت بندگان در پرتو نور خداوندى اشاره دارد كه ابزار آن را خداوند فراهم مى‏سازد. «حضرت موسى عليه السلام بعد از دريافت فرمان رسالت و دستور همه جانبه درباره چگونگى برخورد با فرعون از آن سرزمين مقدس حركت كرد و با برادرش هارون در مصر همراه شده و هر دو به سراغ فرعون مى‏آيند و با مشكلات زيادى مى‏توانند به درون كاخ افسانه‏اى فرعون كه افراد كمى به آن راه داشتند، راه پيدا كنند. موسى در برابر فرعون فرمان رسالت را چنين بازگو مى‏كند: ما فرستادگان پروردگار توايم، بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما دليل و معجزه روشنى با خود از سوى پروردگارت آورده‏ايم. سلام بر كسى كه از هدايت پيروى كند و اين را نيز بدان كه به ما وحى شده است كه عذاب در انتظار كسانى است كه تكذيب كنند و از فرمان خدا روى بگردانند. هنگامى كه فرعون اين سخنان را شنيد، گفت: اى موسى! پروردگار شما كيست؟ موسى معرفى كوتاه و جامعى از پروردگار اعلام كرد: قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏ گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه‏] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود. در اين سخن كوتاه موسى عليه السلام اشاره به دو اصل اساسى آفرينش مى‏كند؛ اول: خداوند به هر موجودى، آنچه نياز داشته، بخشيده است. دوم: هدايت و رهبرى موجودات را به آنها آموخته است. انسان‏ها داراى هدايت تكوينى هستند ولى چون انسان، موجودى برتر و داراى عقل و شعور است، خداوند هدايت تكوينيش را با هدايت تشريعى او به وسيله پيامبران همراه و همگام كرده است «بازگشت معناى آيه به اين مى‏شود كه خداوند بين هر پديده‏اى به سبب نيروها و ابزارهايى كه در وجودش قرار داده و بين آثار آن كه او را به غايت وجودش مى‏رساند، رابطه برقرار كرده است. براى مثال، جنين انسان كه يك نطفه شكل يافته در صورت انسان است در درون خود مجهز به نيروها و ابزارهايى است؛ متناسب با افعال و آثارى كه جنين را در جان و جسم به كمال مى‏رساند. پس به نطفه آدمى، با استعدادى كه در آن قرار داده شده، خلقت خاص يعنى همان وجود خاص انسانى داده است كه به وسيله نيروها و ابزار در او به سوى مطلوب و غايت وجود انسانى و كمال نهايى مخصوص اين نوع هدايت و حركت داده شده است.» « علامه طباطبايى‏» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
7 🔴 هدايت و اراده خداوند خداوند در آيات بسيارى به اين حقيقت اشاره مى‏فرمايد كه هدايت به اراده ماست حتى پيامبرش هم نمى‏تواند كارى كند؛ مگر ابزار آن را خداوند براى ايشان‏ فراهم سازد. خداوند متعال به پيامبرش مى‏فرمايد: إِنَّكَ لَاتَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ قطعاً تو نمى‏توانى هر كه را خود دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند؛ و او به هدايت‏پذيران داناتر است. او مى‏داند چه افرادى لايق پذيرش ايمانند يا چه قلب‏هايى براى حق مى‏تپد. او مى‏ماند در چه سرهائى، سوداى عشق خدايى است، اين افراد شايسته را خوب مى‏شناسد و به آنها توفيق مى‏دهد و لطفش را رفيق راه آنها مى‏سازد. مقصود از هدايت در آيه فوق رسانيدن به سر منزل مقصود است و اين تنها كار خداست كه بذر ايمان را در دل‏ها بپاشد و به دل‏هاى آماده نظر افكند سپس با نور آسمانى شكوفا سازد. و نتيجه اين عنايت در بهشت هم نمايان شود كه خداوند در وصف بهشتيان فرمود: اوّل نعمت‏هاى روحانى را نصيب‏شان مى‏سازد كه سينه‏ها و دل‏هايشان را از كينه و حسد و صفات ناپسند پاك مى‏سازد؛ سپس نعمت‏هاى جسمانى مانند: باغ و حوريه را به آنها عطا مى‏كند و آنگاه بهشتيان رضايت و خشنودى كامل خويش را چنين بازگو مى‏كنند: وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبّنَا بِالْحَقّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و مى‏گويند: و همه ستايش‏ها ويژه خداست كه ما را به اين [نعمت ها] هدايت كرد، و اگر خدا ما را هدايت نمى‏كرد هدايت نمى‏يافتيم، مسلماً پيامبران پروردگارمان حق را به سوى ما آوردند، و ندايشان مى‏دهند به پاداش اعمال شايسته‏اى كه همواره انجام مى‏داديد، اين بهشت را به ارث برديد. آرى، آرامش حقيقى و جاويدان در سايه نور هدايت و راهنماى الهى است. و بلاى حقيقى، جدايى و گمراهى از راه سعادت و كمال است. از اين رو پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و معصومان هم از خداوند، ماندگارى در هدايت را درخواست مى‏كرده‏اند؛ زيرا كه او هادى مطلق است. پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: قالَ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ: عِبادى‏ كُلُّكُمْ ضالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ وَ كُلُّكُمْ فَقِيرٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُهُ، وَ كُلُّكُمْ مُذْنِبٌ الَّا مَنْ عَصَمْتُهُ. خداوند جلّ جلاله فرمود: اى بندگان من! همه شما گمراهيد، مگر كسى كه من هدايتش كنم و همه شما نيازمنديد مگر كسى كه من توانگرش سازم و همه شما گنهكاريد، مگر كسى كه من او را حفظ نمايم. روايت شده است كه: «داوود عليه السلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحى فرمود: اى داود! چه شده است كه تو را تنها مى‏بينم؟ عرض كرد: معبودا، شوق ديدار تو در جانم شدت گرفته و ميان من و خلق حايل گشته است. خداوند به او وحى فرمود: به ميان مردم بازگرد؛ زيرا اگر تو يك بنده گريز پا را نزد من بياور، تو را در لوح‏ تقدير با صفت ستوده ثبت كنم. اين است كه ائمه اطهار عليهم السلام كه دليل نور هدايت هستند، راه توفيق را هم به ما مى‏آموزند. حضرت على عليه السلام در نهج‏البلاغه فرمود: ايُّهَا النَّاسُ، انَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهْ دَليلًا هُدِىَ لِلَّتى‏ هِىَ اقْوَمُ. اى مردم، بدون شك آن كه خير خود را از خدا خواهد موفق گشته، و هر كه گفتار حق را دليل خود قرار دهد به استوارترين راه هدايت شده. پس ما هم بايد به مانند مولاى متقيان على عليه السلام به حق پناه بريم كه ما را هم در پناه هدايت خود پيوسته مستدام بدارد. و نيز فرمود: اللَّهُمَّ إنِّى اعُوذُ بِكَ أَنْ أَفْتَقِرَ فى‏ غِناكَ اوْ أَضِلَّ فى‏ هُداكَ اوْ اضامَ فى‏ سُلْطانِكَ اوِ اضْطَهَدَ وَالْامْرُ لَكَ. الهى، به تو پناه مى‏برم از اين كه در بى‏نيازى تو فقير شوم، يا در هدايتت گمراه گردم، يا در سلطنتت مورد ستم واقع شوم، يا به خوارى نشينم و حال اين كه امر به دست توست. الهى! ما را از رحمت و عنايت و لطف و محبّت و كرامت و مغفرت خود دور مكن و راه دور شدن از خودت را كه جز گناه و آلودگى و عصيان و پليدى چيزى نيست به روى ما ببند، كه دورى از تو بدترين بلا و سنگين‏ترين مرض و شديدترين عذاب است، چنانكه حضرت مولى الموحّدين در دعاى كميل اشاره فرموده: فَهَبْنى يا إلهى صَبَرْتُ عَلى‏ عَذابِك فَكَيْفَ أصْبِرُ عَلى‏ فِراقِك؟! الهى! گيرم كه بر عذاب دوزخت صبر كنم، امّا بر دورى و هجرانت چگونه طاقت بياورم؟! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«12» اللَّهُمَّ إِنَّكَ مَنْ وَالَيْتَ لَمْ يَضْرُرْهُ خِذْلَانُ الْخَاذِلِينَ وَمَنْ أَعْطَيْتَ لَمْ يَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِينَ وَمَنْ هَدَيْتَ لَمْ يُغْوِهِ إِضْلَالُ الْمُضِلِّينَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ «13» وَامْنَعْنَا بِعِزِّكَ مِنْ عِبَادِكَ وَأَغْنِنَا عَنْ غَيْركَ بِإِرْفَادِكَ وَاسْلُكْ بِنَا سَبِيلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِكَ‏ خدايا! هر كه را تو يارى دهى، اقدام خواركنندگان براى خوار كردنش زيانى به او نمى‏رساند، و هر كه را تو عطا كنى، ممانعت كردن منع كنندگان از او نمى‏كاهد، و هر كه را تو هدايت فرمايى، اقدام گمراه كنندگان براى گمراه كردنش او را به گمراهى دچار نسازد؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و به عزتت ما را از شرّ بندگانت باز دار و به عطايت از غير خود بى‏نياز كن، و به هدايتت ما را به راه حق ببر. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 نور خدا خاموش نمى‏شود راستى عجيب است، در اعصار و قرون، بى‏خبران از حق و حقيقت، با تهمت و افترا و تكذيب و تصديق ناحق، و با حبس و تبعيد و ايجاد زجر و مشقّت، و با يورش و حمله با كوه كوه اسلحه براى خاموش كردن چراغ نبوّت و امامت بپا خاستند و در اين راه از هيچ برنامه‏اى دريغ ننمودند، ولى خذلان آن خاذلان نه اين كه كارى از پيش نبرد بلكه به عنايت و لطف حق و يارى و نصرت حضرت ربّ العزّه نور انبيا و ائمّه و اوليا پرفروغ‏تر شد تا جايى كه به فرموده قرآن مجيد، عاقبت تمام اهل زمين را درسايه نفوذ و سيطره خود قرار خواهد داد و بساط ظلم و بيدادگرى را بر خواهد چيد. اين نور به هيچ صورت و با هيچ حمله و حادثه و طوفانى خاموش نخواهد شد كه قرآن كريم مى‏فرمايد: يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ همواره مى‏خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبليغاتِ بى‏پايه‏] خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اين كه نور خود را كامل كند، نمى‏خواهد، هر چند كافران خوش نداشته باشند. اين نور به صورت حكومت شايستگان، تمام روى زمين را خواهد گرفت چنانكه قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى‏برند. آرى، هر كس را حضرت ربّ به نعمت ظاهر و باطن آراست و از عطا و لطفش وى را بهره‏مند ساخت، منع منع كنندگان از او نكاست كه: اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى نبرّد رگى گر نخواهد خداى‏ و به فرموده حكيم طوس: خدا كشتى آنجا كه خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد چون نور هدايت حضرت حق به قلبى بتابد و سلسله و زنجير طاعت دوست بر گردن كسى افتد و دل به مشاهده حضرت جمال نايل آيد و آتش عشق حضرت جانان در باطن مشتعل شود، اغواى اغواگران و اضلال گمراهان همچون نَفَس مگسى است كه بخواهد خورشيد را خاموش كند! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 413 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«14» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِي ذِكْرِ عَظَمَتِكَ وَفَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِي شُكْرِ نِعْمَتِكَ وانْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِي وَصْفِ مِنَّتِكَ‏ خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و سلامت دل‏هاى ما را در ياد بزرگيت، و آسايش بدن‏هايمان را در شكر نعمتت و گشوده شدن زبانمان را در وصف عطايت قرار ده. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 در ياد خداوند 1 امام سجاد عليه السلام در اين فراز «وَاجْعَلْ سَلامَةَ قُلوبِنا فى‏ ذِكْرِ عَظَمَتِكَ»، سلامتى دل را در يادآورى بزرگى خدا؛ از عنايات رحمانى مى‏داند كه جايگزين آرزوهاى خيالى و وساوس شيطانى و غفلت‏ها قرار دهد. نفس ناطقه انسان يا ذاكر است يا غافل، تنبّه و غفلت به مانند نطق شالوده و حقيقت انسان است. اگر حقيقت آدمى، تنبه، تذكر و بيدارى، نور و روشنايى باشد، منبع همه كمالات الهى و انسانى مى‏شود ولى اگر شاكله وى غفلت و بى‏خبرى از خدا باشد، تا مرتبه حيوانات بلكه پايين‏تر از آن تنزل مى‏كند و سرچشمه همه شرور و آفات مى‏شود. ذاكر بودن يعنى نفس ناطقه يا قلب در ذكر فعليت داشته باشد و اين گونه نباشد كه در وقت حركت، ذاكر نباشد و تنها در نماز ذاكر باشد انسان بايد كارى كند كه ذاكر هميشگى باشد؛ چرا كه ذكر غير حق اگر چه براى يك لحظه، غفلت است. پس اگر كسى به زبان ذاكر باشد، ولى ذكر حقيقت جانش نشود و دلش به دنيا و آنچه در آن است، سرگرم باشد او نيز غافل است. ذكر چه جلّى و چه خفى؛ در هر صورت يا در مقام دفع ضرر است يا در مقام جلب منفعت است. ذكر حق، غافل از غير حق بودن و اراده و توجّه هميشگى به حق داشتن است؛ بر اين پايه ذكر در بيدارى كافى نيست، اگر در خواب نيز ذكر بگويد پس ذكر در جان و قلب ملكه شده است. يكى از سرمايه‏هاى نجات بخش در قيامت، قلب سليم است، در حالى كه مال و فرزند سودى براى انسان ندارد؛ اين قلب پاك است كه ثمره‏اش عمل پاك مى‏شود و در صحنه قيامت، نورانيت توليد مى‏كند. خداوند مى‏فرمايد: يَوْمَ لَايَنفَعُ مَالٌ وَ لَابَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمى‏دهد، مگر كسى كه دلى سالم [از رذايل وخبايث‏] به پيشگاه خدا بياورد. سليم از ماده سلامت است؛ يعنى قلبى كه از هر گونه بيمارى و آفات اخلاقى و اعتقادى دور باشد يا قلبى كه از عشق دنيا سالم باشد و غير از خدا در آن نباشد. امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود: دل سالم، دلى است كه پروردگارش را ديدار كند در حالى كه جز او درخود نداشته باشد، هر دلى كه در آن شرك يا شك باشد ساقط است. يا فرمود: قلب سالم، قلبى است كه از دنيا دوستى سالم باشد. كسى كه صداقت نيت‏ داشته باشد قلب سليم دارد؛ زيرا پاك و سالم بودن دل از هواجس نفسانى، نيّت را در همه كارها براى خدا خالص مى‏گرداند امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: إِعْرابُ الْقُلُوبِ عَلى‏ أَرْبَعَةِ أَنْواعٍ: رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ، فَرَفْعُ الْقَلْبِ فى‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فى‏ الرِّضا عَنِ اللَّهِ، وَ خَفْضُ الْقَلْبِ في‏ الْاشْتِغالِ بِغَيْرِ اللَّهِ، وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِى الغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ. حركات دل‏ها چهار نوع است: رفع و فتح و جرّ و وقف. رفع دل ياد خداست، فتح دل خشنودى از خداست، جرّ دل پرداختن به غير خداست و وقف دل غفلت از خداست. در حديث قدسى آمده است: هر گاه به دل بنده‏ام سر زنم و ببينم كه ياد من بر آن چيره گشته است، اداره و تربيت او را خود به عهده گيرم و همنشين و هم‏سخن و همدم او شوم. اين حديث ترجمان ديگرى از آيه اطمينان قلب است كه خداوند مى‏فرمايد: الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [بازگشتگان به سوى خدا] كسانى [هستند] كه ايمان آوردند و دل‏هايشان به ياد خدا آرام مى‏گيرد، آگاه باشيد! دل‏ها فقط به ياد خدا آرام مى‏گيرد. منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد و اين توجه مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيكى‏ها گردد و ميان او و گناه سدّ محكمى ايجاد كند. حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: الذِّكْرُ ذِكْرانِ: ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حاجِزاً. ذكر دو گونه است: ياد خدا بودن به هنگام گرفتارى‏ها و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد كند. به همين دليل است كه در برخى روايات ذكر خداوند به عنوان يك سپر دفاعى در برابر حوادث براى سلامتى دل برشمرده شده است. روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود: سپرهايى براى خود فراهم كنيد؛ گفتند: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آيا در برابر دشمنان اطراف خود سپر بسازيم؟ فرمود: نه، از آتش دوزخ، بگوييد: سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَرُ. «2» در اين راستا امام سجاد عليه السلام هم در دعاى خويش صفاى دل خاصى را از درگاه حق طلب مى‏كند:
🔴 در ياد خداوند 2 آسايش بدنى در پرتو سپاس نعمت‏ها و شكر منعم، ريشه در فطرت و نهاد آدمى دارد. و پايه ديانت نيز بر اين حقيقت روشن و استوار است. كفران و روى گردانى از عبادات و بندگى حق تعالى به ويژه راحت‏طلبى، ريشه در ناسپاسى نعمت و انكار منعم حقيقى دارد. در واقعيّت نوعى پوشش بر حقيقت فطرى و حرمان از حق خداوند است. خداوند در قرآن مجيد پس از شمردن نعمت‏هاى مادى براى مؤمنان به نعمت‏هاى معنوى اشاره مى‏فرمايد: وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* الَّذِى أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ‏لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لَايَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ» و مى‏گويند: همه ستايش‏ها ويژه خداست كه اندوه را از ما برطرف كرد؛ بى‏ترديد پروردگارمان بسيارآمرزنده و عطا كننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.* همان كه از فضلش ما را در اين سراى جاودان جاى داد، كه در آن هيچ رنجى و هيچ سستى و افسردگى به ما نمى‏رسد. نعمت‏هاى دنيوى و مواهب مادى آميخته با اضطراب و زوال است و ترس از نابودى مال و فرزند و مقام و شغل هميشه قلب انسان را تسخير مى‏كند مگر اين كه آسايش و لذت را در آخرت ببيند. خداوند مى‏فرمايد: بهشتيان در بهشت مى‏گويند سپاس سزاوار خداوند است كه اندوه را از ما برطرف ساخت. خداوند تعبير به حَزَن كرده است كه در اصل به معناى ناهموارى زمين است ولى از آنجا كه اندوه و نگرانى، روح انسان را ناهموار و خشن مى‏سازد، او را ناراحت‏ مى‏كند. اين حالت مخصوص دنياست كه آسايش مؤمن نسبى است. يعنى به اندازه عبادت و فعاليت و تشكر او نعمت به او مى‏رسد ولى راحتى و آرامش ندارد، زيرا آسايش حقيقى مؤمن در بهشت است پس بهشتيان وقتى از اندوه دنيا يا فشارهاى آخرت راحت مى‏شوند زبان به حمد و شكر الهى باز مى‏كنند كه از حالت ترس و وحشت و آزار و فشارهاى بيرونى و درونى رها شده‏ايم و به آرامگاه ابدى پيوسته‏ايم به هر حال شكر چه به معناى گرامى داشتن زبانى يا قلبى باشد يا به معناى عرفى كه همه نعمت‏هاى الهى را در جاى خودش مصرف كند، ياد هدايا و لطف‏هاى پروردگار است كه بايد بدن‏هاى ما وظيفه حق‏شناسى را ادا كند. ابوبصير به امام صادق عليه السلام عرض كرد: آيا شكر را حدّى هست كه چون بنده آن را به جاى آورد، شاكر محسوب شود؟ حضرت فرمود: آرى، عرض كردم: آن حد چيست؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتى كه در زمينه خانواده و مال به او مى‏دهد شكر گويد و چنانچه در نعمتى كه به مال او مى‏دهد براى خدا حقى باشد آن را بپردازد. «1» به اين خاطر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام خشنودى خويش را چنين ابراز داشته‏اند: طُوبى‏ لِمَنْ اسْلَمَ وَ كانَ عَيْشُهُ كَفافاً وَ قَولُهُ سَداداً. خوشا به حال كسى كه اسلام اختيار كند و زندگيش به قدر كفايت باشد و در گفتارش استوار باشد. امام على عليه السلام مى‏فرمايد: وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى‏ بُلْغَةِ الْكَفافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ، وَ تَبَوَّا خَفْضَ الدَّعَةِ. «1»
🔴 در ياد خداوند 3 حركت زبان در بيان عطاياى الهى‏ يكى از ابزارهاى مأموريتى حضرت موسى عليه السلام؛ درخواست گره گشايى زبان در دعوت فرعون به پذيرش الوهيت است. خداوند خواسته موسى عليه السلام را چنين بازگو مى‏فرمايد: وَاحْلُلْ عُقْدَةً مّن لّسَانِى* يَفْقَهُواْ قَوْلِى و گِرِهى را [كه مانع روان سخن گفتن من است‏] از زبانم بگشاى،* [تا] سخنم را بفهمند. موسى عليه السلام به خاطر دعوت؛ گشادگى سينه، گره گشايى زبان و پشتيبانى هارون را وسيله‏اى براى درك دعوت خود و رسيدن به هدف‏هاى مقدس قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد: كَىْ نُسَبّحَكَ كَثِيرًا* وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا تا تو را [در ميان مشركان از داشتن شريك‏] بسيار و فراوان تنزيه كنيم،* وبسيار به يادت باشيم. يعنى هنگامى كه موسى عليه السلام مى‏گويد: سخنم را بفهمند مرادش اين است كه: از زبان من به وجود خدا ايمان آورند و به ياد پروردگار باشد و بسيار او را تسبيح و ستايش كنند؛ پس هدف نهايى موسى عليه السلام همان ستايش و بيان عطاياى خداوند است. مرحوم علامه طباطبايى در اين زمينه مى‏فرمايد: «ذكر و تسبيحى كه با وزارت هارون هم ارتباط داشته باشد؛ ذكر و تسبيح علنى و در بين مردم است نه در خلوت و نه در دل؛ زيرا ذكر و تسبيح در خلوت و قلب، هيچ ارتباطى با وزارت هارون ندارد، پس مراد اين است كه آن دو در بين مردم و مجامع عمومى و مجالس آنان، هر وقت كه شركت كنند، ذكر خداى را بگويند، يعنى مردم را به سوى ايمان دعوت نموده و نيز او را تسبيح گويند. در نتيجه اين امر يعنى رسالت و دعوت در پيروزيش سخت محتاج به تنزيه تو از شرك و ذكر ربوبيت و الوهيت تو دارد، تا در اثر كثرت اين دو ياد تو در دل‏هاشان رخنه كرده، رفته رفته به خود آيند و ايمان آورند. و اين ذكر و تسبيح بسيار؛ كارى نيست كه از من به تنهايى برآيد، پس هارون را وزيرم كن تا به اتفاق او بسيار تسبيح و ذكر تو گوييم، بلكه به اين وسيله امر دعوت، موفقيتى به دست آورد و سودى بخشد.» در اين جا انطلاق از طلق لسان به معناى جارى و روان بودن زبان و شيوايى و شيرين سخنى است. و منت به معناى نعمت سنگين و بزرگ است. خلاصه اين كه مراد حضرت سجاد عليه السلام در اين فراز اين است كه زبان و شيرين‏ سخنى ما در وصف حال نعمت‏هاى بزرگ و زيباى تو جارى باشد. و اين راست‏ترين سخن است كه معصوم به ما آموخته است، از اين رو حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: اصْدَقُ المَقالِ ما نَطَقَ بِهِ لِسانُ الحالِ. راست‏ترين گفته، آن گفته‏اى است كه زبان حال بگويد. و حضرت زين العابدين عليه السلام حق زبان را چنين تشريح مى‏فرمايد: حَقُّ اللِّسانِ إِكْرامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْويدُهُ الْخَيْرَ، وَ تَرْكُ الْفُضُولِ الّتى‏ لافائِدَةَ لَها، وَ الْبِرُّ بِالنَّاسِ وَ حُسْنُ الْقَولِ فِيهِمْ. حق زبان، منزّه داشتن آن از زشتگويى است و عادت دادنش به خوبى و فرو گذاشتن زياده گويى‏هاى بيهوده و نيكى به مردم و خوب گفتن درباره آنان است. اين خير و برّ زبانى همان توصيف منت‏هاى الهى است كه بايد بر منوال درستى و راستى هدايت شود تا از لغزش‏ها مصون بماند و جايگاه واقعى‏اش را پيدا كند. اين است كه امير بيان؛ مولاى متقيان از اين بابت از خداوند پوزش مى‏طلبد: اللَّهُمَّ اغْفِرْلى‏ ما تَقَرَّبْتُ بِهِ الَيْكَ بِلِسانى‏ ثُمَّ خالَفَهُ قَلْبى‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْلى‏ رَمَزَاتِ الْالْحاظِ وَ سَقَطاتِ الْالْفاظِ، وَ شَهَواتِ الْجَنانِ وَ هَفَواتِ اللِّسانِ. الهى آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش. الهى اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل و لغزش‏هاى زبانم را بر من ببخش. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 416 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«15» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِكَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ وَهُدَاتِكَ الدَّالِّينَ عَلَيْكَ وَمِنْ خَاصَّتِكَ الْخَاصِّينَ لَدَيْكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از دعوت كنندگانى كه به سوى تو دعوت مى‏كنند، و راهنمايانى كه به جانب تو، به دلالت بندگان برمى‏خيزند، و از ويژه بندگانت كه در پيشگاه حضرتت اختصاص به تو دارند قرار ده، اى مهربان‏ترين مهربانان. 👌 دعای (بند پایانی) ‏ ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
بند پایانی ‏ 1 🔴 اگر به آيات قرآن و روايات و اخبار و معارف روح پرور اسلامى مراجعه كنيد، به اين حقيقت اقرار خواهيد كرد كه كارى در اين عالم بالاتر و برتر و سودمندتر از دعوت مردم به سوى خدا نيست. دعوت به سوى حق كار انبيا و ائمّه و اولياى الهى و عاشقان از جان گذشته در راه محبوب است. دعوت به سوى حق، حلّال مشكلات، زداينده ظلمات، علاج درد قلب‏ها، زمينه ساز عدل و عدالت و بر پا كننده حق و حقيقت است. دعوت به سوى حق، افضل اعمال، از بهترين خصال و از نيكوترين كارهاى انسان است. ايمان مؤمنان، اخلاق متخلّقان، نيكى نيكوكاران، عبادت عابدان، عشق عاشقان، بصيرت بيداران، بينايى بينايان، محصول دعوت به سوى حق است. مساجد روى زمين، مراكز تربيتى، بناهاى خير، دارالأيتام، مدارس علمى و حوزه‏هاى فكرى، همه و همه نتيجه دعوت دعوت كنندگان به سوى حقّ است. در روايات متعدّدى كه شيخ صدوق در كتاب «عيون الأخبار» نقل مى‏كند، آمده است: اسلام و ايمان عبارت است از: «اعتقاد به قلب و عمل به اعضا و اقرار به زبان». اقرار از باب افعال است، يعنى با تبليغ و دعوت جاى پاى دين را در قلوب و در همه صحنه‏هاى حيات محكم كردن، كه اگر كسى به اين مرحله اقرار عمل نكند از ايمان و اسلام آن چنان كه بايد بهره ندارد. مسأله دعوت به حق از چنان اهميت و ارزشى برخوردار است كه از يكى از اولياى خدا كه عمرش را در دعوت به سوى حق سپرى كرده بود در لحظات آخر عمرش در حالى كه نفس‏هايش به شماره افتاده بود، شنيدم: در خزانه هستى و در مملكت وجود، گوهرى پربهاتر، و عنصرى پرقيمت‏تر و با منفعت‏تر از تبليغ و دعوت مردم به سوى حق نيست. شيعه دعوت به سوى حق را از اهمّ وظايف خود مى‏داند و در اين راه از هيچ خطرى نمى‏هراسد و عاقبت صحنه زمين را با دعوت خود آماده حكومت صالحان خواهد كرد. مردم جز از طريق تبليغ دين حق، خدا و انبيا و امامان و فرشتگان و كتب آسمانى و قيامت را نخواهند شناخت. رسول خدا صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: ثواب هدايت كردن يك نفر در پرونده تو، از آنچه آفتاب بر آن مى‏تابد بهتر است. مسأله تبليغ و دعوت به سوى حق به اندازه‏اى مهم است كه انبيا و ائمه عليهم السلام نفس‏هاى آخر خود را چنانكه در روايات آمده خرج دعوت به سوى حق كردند. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 2 عظمت ابن ثبيط و تبليغ دين‏ 1 🔴 اصحاب و اهل بيت حضرت سيّد الشّهداء در روز عاشورا تا قبل از اين كه به شرف شهادت نايل شوند، جنود ابليس را به سوى حق دعوت كردند. بازگو كردن دعوت يك يك آنها و شرح و تفسير دعوتشان هفتاد من كاغذ مى‏خواهد، براى نمونه به دورنمايى از موقف يكى از آنان نسبت به حق اشاره مى‏رود: يزيد بن ثبيط از شيعيان و از دوستان ابوالاسود دُئلى بوده و در قبيله خود از اشراف قلمداد مى‏شده است. امام عصر عليه السلام در زيارت خود به او سلام داده: السَّلامُ عَلى‏ يَزيدَ بْنِ ثَبيطٍ الْقيسى‏. درود بر يزيد بن ثبيط قيسى. ابوجعفر طبرى مى‏گويد: ماريّه سعديّه يا عبديّه دختر سعد يا منقذ در بصره از شيعيانى بود كه در تشيّع سخت و استوار بود. همواره خانه او مجمعى بود براى شيعه كه در آن گرد آمده الفت مى‏گرفتند و حديث بازگو مى‏كردند، سخن مى‏شنودند و مى‏سرودند. به پسر زياد در كوفه خبر رسيد كه حسين عليه السلام آهنگ عراق دارد. به كارگزار خود در بصره فرمان داد كه ديده‏بانان بگمارد و راه را بر آينده و رونده بگيرد. ابن ثبيط تصميم گرفت كه به قصد حسين عليه السلام از بصره بيرون بيايد. ده پسر داشت و آنها را دعوت كرد كه همراه او شوند و فرمود: آيا كدام از شما با من پيشاپيش بيرون خواهيد آمد؟ دو نفر از آنها (عبداللّه و عبيداللّه) دعوت او را پذيرفتند. پس با ياران و همگنان خود كه با او در خانه آن زن بودند گفت: من عزم جزم كرده‏ام و خواهم رفت، از شما كه با من خواهد آمد؟ آنان گفتند: ما از اصحاب پسر زياد هراس داريم. اين مرد بزرگ به آنان فرمود: امّا من به خدا قسم همين كه ببينم پاى شترم به سر زمين سخت استوار و آشنا شود، ديگر باكى از تعقيب نخواهم داشت، هر كه خواهد گو مرا دنبال كند. اين بزرگ‏مرد با ادهم بن اميّه و بلندهمّتان ديگر كه با او همراهى كردند از بصره بيرون شتافتند. از بيراهه به مكّه مى‏آيد، از مكّه بيرون آمد، راه بيابان‏هاى دوردست را پيش گرفت تا خود را به حسين رسانيد. آرى، راه بى سر و سامانى را پيمود تا به سامان رسيد. حسين عليه السلام در مكه در قسمت ابطح منزل گرفته بود. وى پس از استراحت در بنه خويش آهنگ ديدار امام كرد. به قصد حضرت او بيرون آمده، به كوى حسين روان شد. از طرف ديگر امام هم از آمدن او خبر يافته بود و به جستجوى او رفته تا در بُنه و آسايشگاه او وارد شده و آنجا به انتظار او نزول اجلال كرده، به عرض او رسانده شد كه وى به سوى منزل شما رفته، امام در بُنه او نشسته بود، (زهى مهر و يگانگى، زهى بزرگى و بزرگوارى)! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 427 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 2 عظمت ابن ثبيط و تبليغ دين‏ 2 🔴 بارى ابن ثبيط به منزل حضرت كه رسيد و شنيد كه آن حضرت به سراغ او بيرن رفته است به منزل خود بازگشت و خطّ سير امام را گرفت تا وقتى كه رسيده، ديد كه امام عليه السلام در منزل اوست، گفت: قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِك فَلْيَفْرَحُوا بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت‏] به فضل و رحمت خداست، پس‏ بايد مؤمنان به آن شاد شوند. باور از بخت ندارم كه تو مهمان منى خيمه سلطنت آنگاه سراى درويش‏ (سعدى شيرازى) ترجمه آيه به فارسى چنين مى‏آيد: به فضل خدا و از رحمت اوست نه از باب استحقاق، خلاصه آن كه اين نه از بخت ماست بلكه فقط از فضل خداست كه يار در منزل ماست. پس از قرائت آن آيه بر امام سلام كرد و روبه روى حضرت او نشست، سپس امام را از قصد خويش خبر كرد، حضرت حسين عليه السلام درباره او دعاى خير كرد، سپس بنه و خرگاهش را ضميمه خرگاه حضرت كرد. چون حسين عليه السلام دعاى خير درباره او كرد، الحق خونش و كليّه شئونش به آن حضرت پيوسته شد. او به طور دائم با آن حضرت بود تا به كربلا آمد و در برابر چشم امام عليه السلام كشته شد. خودش به مبارزه و دو پسرش در حمله اول كه لشگر امام عليه السلام صورت دفاع به خود گرفتند شهيد شدند. اين مرد شرافتمند از دعوتى كه در ابتدا از همقطاران كرد و از پافشارى خود و سربرنتافتن از كوى حقيقت و از سفر دور و دراز خود به سوى حسين عليه السلام و از تربت آرام خود پيامى مى‏دهد كه: من چون منش اشرافيت را در پاى حقيقت انداختم به دولت همقطارى با شهيدان كوى حسين عليه السلام رسيدم. در اقدامات خود به آرامى مى‏گويد: در راه قدردانى از مرد آيين و فرد فضيلت من آن قدر كوشيدم كه هفت نفر را به همراه خود به توفيق دولت رساندم. رمزى مى‏آموزد كه هراس و وحشت، جلوگير راه مقصد نبايد بشود، پيمودن بيابان دور و دراز و بى آب و بى آبادانى را در راه حقيقت، بزرگ‏ مشماريد، براى موقع‏شناسى موقعى بهتر از فداكارى و صدق در راه (فرد حقيقت) نيست. قرآن مجيد از انبياى حق به عنوان: داعى الى اللّه، هادى، منذر، مبشّر، مجاهد فى سبيل اللّه، مبلّغ رسالات اللّه و ... ياد مى‏كند. مسأله دعوت به سوى حق در درجه‏اى از ارزش و والايى است كه حضرت سجّاد عليه السلام از حضرت معبود درخواست مى‏كند: «وَاجْعَلْنا مِنْ دُعاتِك الدّاعينَ إلَيْك، وَهُداتِك الدّالِّينَ عَلَيْك ...» زيرا كه داعى به سوى حق و هادى به سوى حضرت محبوب كه از بركت معرفتش آراسته به حقايق دعوت است از بندگان خاص حضرت ربّ العزّه در دنيا و آخرت است. پایانی دعای پنجم كردگارا به بى نيازى خويش به كريمى و كارسازى خويش‏ به سهى قامتان گلشن ناز به ملامت كشان كوى نياز به صفات جلال و اكرامت نظر خاص و رحمت عامت‏ به سلاطين مسند تحقيق سالكان مسالك توفيق‏ به اسيران و زارى ايشان به غريبان و خوارى ايشان‏ به نوازندگان عالم گل كه هنوز ايمنند از غم گل‏ به سفر كردگان عالم خاك كز جهان رفته‏اند با دل چاك‏ به رسولى كه نعت اوست كلام سيّدالمرسلين عليه السّلام‏ نظرى جانب هلالى كن دلش از مهرِ غير خالى كن‏ (هلالى جغتايى) 👈 پایان شرح دعای 5 صحیفه سجادیه تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 427 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
های در کانال: ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2