سر نى در نینوا مى ماند، اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مى ماند، اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مى ماند، اگر زینب نبود″
#امان_از_دل_زینب
#ما_رأیت_الا_جمیلا
#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
مرخصی داشتیم. قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم! بهش گفتم: با اتوبوس؟ تویِ این گرما؟! حاج حسین تا این حرفم رو شنید گفت: گرما؟ پس بسیجیها تویِ گرما چیکار میکنن؟ من یکدفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم، اونا چی بگن؟ با همون اتوبوس میبَرمت تا حالت جا بیاد...
📚یادگاران ۷ "کتاب خرازی" ص ۳۳
#شهید_حاجحسین_خرازی
#فرمانده_لشکر۱۴_امامحسین
💠 @sajdeh63
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و سه قرآن کریم
سوره مبارکه النساء
💠 @sajdeh63
پیج اینستاگرام مون رو حتما فالو کنید↓
🔻🔻🔻
https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
🚩 #سنگر_خاطره
چهل صبح بعد از نماز، " زیارت عاشورا "
میخواند تا خدا دعایش را اجابت کند و شهید شود. به شوخی بهش گفتم: « این عملیاتی که من تدارکاتش را دیده ام، این قدر فشارش بالاست که اگه نخوای هم شهید می شی، نیازی به نذر و نیاز هم نیست. » گفت: « اگر شهید نشم، باز از فردا می خونم؛ این قدر چهل روز چهل روز می خونم که شهید شم.» روز چهلم کار فیصله پیدا کرد؛ به دور دوم نرسید...
💠 @sajdeh63
در کوفه دلت شکست از درد و بلا
در شام شکست حرمتت واویلا
آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی:
"ای کاش که مادرم نمی زاد مرا"
🏴 شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگره_خاطره
پیرمرد سیدی در اسارت بود که قبل از ما به ایران رفت. می گفتند در جنگ روی مین رفته و پایش از قوزک قطع شده است. در بیمارستان بستری بود و علاوه بر آن دچار یک بیماری سخت شد که خیلی اذیتش می کرد. یک شب در بیمارستان آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام را در خواب دید. عرض کرد: «آقا جان این درد سخت مرا ناراحت می کند و توانم را بریده است. حضرت فرمودند: انشااله خوب می شوی ولی چرا مشکلاتتان را پیش از این با ما در میان نمی گذارید؟ صبح بیدار شد در حالی که هیچ آثاری از بیماری نداشت. 📚 درهای همیشه باز، ص ۱۹
💠 @sajdeh63
هدایت شده از سجده بر خاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها یارم امام حسین
راهِ چارم امام حسین
می سازی با خوب و بَدم
دوست دارم امام حسین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله💔
#شبهای_جمعه #کربلای_معلا
https://eitaa.com/joinchat/809762818C5011c62353
🚩 #سنگر_خاطره
شهید هلیسائی در مورد بیتالمال و حقّالناس بسیار حساس و مسئولیتپذیر بود. زمانی که کارمند سپاه بود، صبحها قبل از دیگران به محل کار میرفت و بعدازظهر حدود ساعت سه، به منزل برمیگشت. اغلب مواقع که به خانه میرسید، سردرد شدیدی داشت که مربوط به خستگی و آسیبی بود که در دورهی جنگ به چشمشان وارد شده بود. پزشک گفته بود نباید زیاد از خودش کار بکشد ولی حاجآقا خستگیناپذیر بود و همچنان به فعالیتهایش ادامه میداد. از طرف سپاه، ماشینی در اختیار حاجآقا قرار داده بودند تا با آن، امور مربوط به کارش را انجام دهد. تا زمانی که ماشین در اختیارمان بود به جز خودشان، آن هم فقط برای انجام کارهای اداره، هیچکدام از ما سوارش نشدیم. شهید هلیسائی اجازه نمیداد و میگفت این ماشین برای استفادهی خانوادگی نیست. آن موقع ما معمولاً با موتوری که داشتیم، بیرون میرفتیم؛ تا زمانی که خودمان توانستیم ماشین بخریم. ✍راوی:همسر شهید
#شهید_روزبه_هلیسائی
💠 @sajdeh63
جانِ عاشق
سر به فرمان میرود؛
سر به فرمان سوی جانان میرود
#یا_مهدی_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگره_خاطره
یک روز گرم تابستان، آقا مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان کمپوت را پایین آورد و پرسید: امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید؟ جواب دادیم: نه، جزء جیره امروز نبود. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتیم: اونا که مثل شما شناسایی نبودن و اینقدر خسته نیستن، دیدیم شما خیلی خسته و تشنهاید و کی بخورد بهتر از شما. مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجیاند که بی هیچ چشمداشتی میجنگند و جان میدهند. گفتیم: حالا باز کردیم، اینبار بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی.
▪️راوی : حاج رحیم صارمی
#سردار_شهید_مهدی_باکری
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
در فاصلۀ چندمتری، با بعثیها درگیر شدیم. کاظم روی تپه بود که زخمی شد. رفتم کنارش و دیدم خونِ زیادی ازش رفته. خواستم بلندش کنم که بهم گفت: من رو اینجا بذار و برو... بهش گفتم: تو رو میرسونم بیمارستان... اما کاظم گفت: آقا امام زمان(عج) رو به رویم نشسته... بعد هم آرام گفت: السلام علیک یا امام زمان(عج) و پر کشید.
📚کتاب افلاکیان، صفحه ۱۷۸
#شهید_کاظم_خائف
#شهدای_خراسان_جنوبی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
به نماز اول وقت
فوق العاده اهمیت میداد،
تا صدای اذان را میشنید،
توی بیابون هم بود می ایستاد
#شهید_محمـد_بروجــردی
#نماز_اول_وقت📿
💠 @sajdeh63
🚩 قضاوت درباره اشتباهات دیگران
از ما افراد بهتری نمیسازد❌
▪️با مشاهده
نواقص شخصیتی دیگران،
نواقص خود را شناسایی کنیم✅
▪️ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﯿﺐ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﻨﺎ ﮔﺮﺩﺩ ﻋﯿﺐ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ
💠 @sajdeh63
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و شش قرآن کریم
سوره مبارکه النساء سوره مبارکه المائده
💠 @sajdeh63
سلام و عرض ادب
عزاداریهاتون قبول
پیرو پیگیری برخی از اعضای محترم کانال در خصوص دلیل عدم انتشار تصاویر و فایل های صوتی جلسات و هیاتی که اینحقیر توفیق خدمتگذاری دارم، ضمن تشکر از لطف و محبت شما عزیزان، به اطلاع میرسانم چنانچه خادمین محترم جلسات و هیات، محتوای فرهنگی که از حداقل کیفیت مناسب برخوردار باشد را برای اینجانب ارسال نمایند حتماً در کانال "سجده بر خاک" به اشتراک خواهم گذاشت که متاسفانه برخی از بزرگواران در این امر کم لطفی و کوتاهی می نمایند. امید است نوکری اینحقیر مورد رضایت بانوی بی نشان "حضرت زهرا سلام الله علیها" قرار گیرد. ارادتمند همیشگی تان سیدمرتضی بامشکی
🚩 #سنگره_خاطره
عباس عاشق پرواز بود. پدرم همیشه بهش میگفت: عباس! بیا از خلبانی دست بردار؛ شغلِ خطرناکیه. بیا توی همین بازار حجرهای بگیر و دست به کار شو... عباس هم میگفت: من مرد آسمونهام؛ روی زمین بلد نیستم کاری کنم... طوری از پرواز صحبت میکرد که آدم حتی به اون هواپیمای بزرگ و بیریخت هم حسودیش میشد... با این همه وقتی رحیم؛ برادرش دانشکده خلبانی قبول شد، عباس نذاشت بره. گفتم: تو که عاشق پروازی؛ چرا میخوای برادرت رو از این عشق محروم کنی؟ گفت: رحیم بخاطر مطالبی که از من درباره خلبانی شنیده؛ بهش علاقمند شده. الان هم با خودش فکر میکنه که با یه تیر دو نشون بزنه؛ هم میره دوره خدمت سربازی و هم خلبانی یاد میگیره. اما به این نکته توجه نداره که سربازی عمرش کوتاهه؛ اما اگه خلبان بشه باید تا آخر عمر سرباز بمونه... میخواست بگه باید پای هزینههای شغل بمونی. در کنار نوشهاش، از نیشهاش هم استقبال کنی...
📚کتاب آسمان "دوران به روایت همسر شهید" صفحه ۲۲ و ۳۴
#خلبان_شهید_عباس_دوران
#شهدای_فارس
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگره_خاطره
صبح زود که برای خواندن نماز بیدار شدم دیدم محمد دارد گریه می کند. علتش را پرسیدم. گفت: "نمازم قضا شده" نگاهی به آسمان انداختم. هوا هنوز تاریک بود. گفتم: تازه الان وقت نماز شده. هنوز تا طلوع خورشید خیلی وقت هست. با گریه گفت: نماز شبم قضا شد، خواب موندم.
#شهید_محمد_هاشمی
💠 @sajdeh63
🚩 اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ
محبت بفرمایید سوره حمد به همراه صلوات به نیت شفا و سلامتی بیمار مورد نظر قرائت بفرمایید. سپاسگزارم.
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ»
💠 @sajdeh63
🚩 #کلام_شهید
▪️پیامی زیبا برای همه کسانی که احساس جا ماندن از کار عاشورا را دارند.
«و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی.»
📚کتاب «فتح خون»
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
هم مداح بود هم شاعر اهل بیت. میگفت: من شرم می کنم در پیشگاه اربابم امام حسین سر در بدن داشته باشم. بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم را توی کتاب خونه مسجد المهدی کندم. سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اش بود، اندازه تن بی سرش...
#شهيد_شیرعلی_سلطانی
💠 @sajdeh63
🚩 #معرفی_شهید
▫️داریوش رضایی نژاد در اول مرداد ۱۳۹۰ مقابل دیدگان همسر و فرزند خردسالش (آرمیتا) توسط تروریستهای رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله به شهادت رسید.
▪️او در ۲۰ بهمن ماه ۱۳۵۶ در آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد. او از همان اوایل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود، نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.
▫️خیلی زودتر از همسن و سالان خود وارد دانشگاه شد و به تحصیل در رشته مهندسی برق پرداخت؛ او پس از فارغ التحصیلی از مقطع کارشناسی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم علمی و تحقیقاتی کشور مشغول به کار شد.
▪️وی ضمن فعالیت های اجرایی خود تحصیلاتش را ادامه داد و پس از گذراندن دوره کارشناسی ارشد، با قبولی در مراحل آزمون دکترا در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی پذیرفته شد اما ایشان فرصت نیافتند این مقطع تحصیلی را به پایان برسانند و در اول مرداد ماه ۱۳۹۰، توسط سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسیدند.
#دانشمند_شهید_دارویش_رضایی_نژاد
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
گردان پشت میدون مین زمین گیر شد، چند نفر رفتن معبر باز کنن… ۱۵ ساله بود، چند قدم که رفت برگشت، گفتن حتماً ترسیده… پوتین هاشو داد به یکی از بچه ها و گفت: تازه از گردان گرفتم، حیفه، بیت الماله و پا برهنه رفت!
💠 @sajdeh63
هدایت شده از سجده بر خاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدای
سردار شهید "حاج احمد کاظمی"
است که می شنوید...
🔻🔻🔻
https://eitaa.com/joinchat/809762818C5011c62353