🚩 سنگر خاطره...
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان، برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به من - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان دارید. رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشسته اید؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد. این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی. من هم منتظر ماندم تا مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند. نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید... یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم: " این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ " گفت: " چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره...
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید... یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم: " این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ " گفت: " چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
#سالروز_شهادت
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنل نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم.
📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، ص۱۸۱
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره...
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید... یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم: " این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ " گفت: " چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
سال قبل من قصد داشتم به خانه خدا مشرف شوم. به شهید عباس بابایی گفتم: «دایی جان، شما با آقای... دوست هستی، کاری کن که من بتوانم زن دایی ات را هم در این سفر با خود ببرم.» با خنده گفت: «دایی جان! اگر خانم شما بدون نوبت به مکه برود، اولاً اشکال دارد، ثانیاً اینکار حق یک نفر دیگر را پایمال می کند و این موضوع خلاف شرع است.
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
#مزارشهید_گلزار_شهدای_قزوین
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان، برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به من - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان دارید. رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشسته اید؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد. این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی. من هم منتظر ماندم تا مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند. نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان، برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به من - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان دارید. رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشسته اید؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد. این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی. من هم منتظر ماندم تا مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند. نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگره_خاطره
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنل نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم.
📚 کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، ص ۱۸۱
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره...
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید... یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم: " این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ " گفت: " چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره...
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید... یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم: " این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ " گفت: " چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان، برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به من - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان دارید. رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشسته اید؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد. این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی. من هم منتظر ماندم تا مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بودند. نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63