کانال کمیل
# در_مسیر_ستاره 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 💠حضور ... آمده بود مسجد. از من سراغ دوستان آقا ابراهیم را گ
#در_مسیر_ستاره
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
💠حضور
... یادم افتاد روی تابلوئی نوشته بود : « رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است . اگر شما با آن ها باشی آن ها نیز با تو خواهند بود .» این جمله خیلی حرف ها داشت .
نوروز ۱۳۸۸ بود . برای تکمیل اطلاعات کتاب ، راهی گیلان غرب شدیم . در راه به شهر ایوان رسیدیم . موقع غروب بود و خیلی خسته بودم . از صبح رانندگی و ... هیچ هتل یا مهمانپذیری در شهر پیدا نکردیم !
در دلم گفتم : آقا ابرام ما دنبال کار شما آمدیم ، خودت ردیفش کن ! همان موقع صدای اذان مغرب آمد . با خودم گفتم : اگر ابراهیم اینجا بود حتما برای نماز به مسجد می رفت .ما هم راهی مسجد شدیم .
نماز جماعت را خواندیم . بعد از نماز آقایی حدودا ۵۰ سال جلو آمد و با ادب سلام کرد .
ایشان پرسید : شما از تهران آمدید !؟ با تعجب گفتم : بله چطور مگه !؟
گفت : از پلاک ماشین شما فهمیدم . بعد ادامه داد : منزل ما نزدیک است . همه چیز هم آماده است . تشریف می آورید !؟ گفتم : خیلی ممنون ما باید برویم .
ایشان گفت : امشب را استراحت کنید و فردا حرکت کنید . نمی خواستم قبول کنم . خادم مسجد جلو آمد و گفت : ایشان آقای محمدی از مسئولین شهرداری اینجا هستند ، حرفشان را قبول کن .
آنقدر خسته بودم که قبول کردم . باهم حرکت کردیم .
شام مفصل ، بهترین پذیرایی و ... انجام شد . صبح ،بعد از صبحانه مشغول خداحافظی شدیم .
آقای محمدی گفت : می توانم علت حضورتان را در این شهر بپرسم !؟
گفتم : برای تکمیل خاطرات یک شهید ، راهی گیلان غرب هستیم .
با تعجب گفت : من بچه گیلان غرب هستم . کدام شهید ؟!
گفتم : او را نمی شناسید ،از تهران آمده بود . بعد عکسی را از داخل کیف در آوردم و نشانش دادم .
با تعجب نگاه کرد و گفت : این که آقا ابراهیم است !! من و پدرم نیروی شهید هادی بودیم . توی عملیات ها ٬ توی شناسایی ها با هم بودیم . در سال اول جنگ !
مات و مبهوت ایشان را نگاه کردم . نمی دانستم چه بگویم ، بغض گلویم را گرفت . دیشب تا حالا به بهترین نحو از ما پذیرایی شد . میزبان ما هم که از دوستان اوست !
آقا ابراهیم ممنونم . ما به یاد تو نمازمان را اول وقت خواندیم . شما هم ...
@salambarebrahimm
ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱ ص ۲۲۷ و ۲۲۸
🌷در تلاش برای اداره زندگی از کار #حلال شرم نداشته باشید. چشمتان به دست دیگران نباشد و برای لقمه نانی در مقابل هر کس و ناکسی #کمر_خم_نکنید ...
#وصیت_نامه
❤️ #شهید_محمود_رادمهر
@SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از سلام برابراهیم
روایتگری حاج حسین یکتا_1496380257.mp3
17.47M
@Salambarebrahimm
#برای_خدا_ناز_کن
#حاج_حسین_یکتا
شهدا گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن خدا هم نازشونو میخرید...
هدایت شده از سلام برابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴استادپناهیان:
🔻 رفقا به خدا قسم در آستانه ی ظهور هستیم، روایت هست مردم بعد از ظهور خواهند گفت انتظار نداشتیم اینقدر زود ظهور شود! روایت میفرماید #یک_شبه امر فرج اصلاح خواهد شد..
@salambarebrahimm
هدایت شده از روایت فتح
1_10801859.mp3
4.84M
🎶 بشنـــــوید
بر دور سر «حـسن »
بگردان چیزی
آن را صدقہ بہ ما بدہ
یا زهـــــــرا
#جانم_حسن
کانال کمیل
🎶 بشنـــــوید بر دور سر «حـسن » بگردان چیزی آن را صدقہ بہ ما بدہ یا زهـــــــرا #جانم_حسن
گلی زیبا
نمایان درچمن شد
روز میـلاد
مولایم حسـن شد
شدم امروز
سراپا مست نامش
یقین مرغ دلم گردیده رامش
ولادت باسعادت امام
حسن مجتبى(ع)مبارک باد💐
@SALAMbarEbrahimm
#راهی_برای_شهادت
اگر میخواید شـــ🌹ــهید بشید
اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید
آرزوی شـــ🌷ــهادت دارید
دعا نکنید جنگ بشه!
برید مثل شهدا #گناه کنید ...!!!
🔻گناه کنید تا زمینه ی شهادت براتون فراهم بشه....!
ولی مثل شــ🌹ـــهدا گناه کنیم !....
نه مثل من! نه مثل رفیقا مون تو خیابون!
شهید حسین ...... فرمانده گردان سلمان یه دفتر داشت گناهاشو توش می نوشت ..
💠یه مدت دفترش دست من بود...
🔻نگاه کردم یه روز یکی دو خط زیادتر نوشته بود .گفتم چه گناه بزرگی کرده که این جا نوشته ...
🔸دیدم نوشته .. می خوام برم دو رکعت نماز بخونم استغفار کنم ...
از ساعت ۱۰ تا ۱۰.۱۰دقیقه با بچه ها الکی خندیدیم ....
۱۰دقیقه وقت خدا رو ضایع کردم ...وقت خدا رو تلف کردم.
💠حالا ما در روز چقدر جوک می گیم؟
پی ام می زنیم همین جوری چت می کنیم ...همه چی...
چه قدر از این ۱۰ دقیقه های وقت خدا رو ما داریم تلف می کنیم؟ بیایم مثل شهید حسین ...... گناه کنیم دیگه
نه؟!
مثل اون بچه ۱۵ ساله که تازه نماز بهش واجب شده بود تو اردوگاه کارون ...
🍁شب نمی تونستی راه بری از بس قبر کنده بودن بچه ها تو اردوگاه ...شب می رفتن می نشستن تو این قبر ها زیارت عاشورا می خوندن نماز شب ...گریه زاری ...که چی؟
که خدایا گناهان من رو ببخش آخه یه بچه ۱۵ساله مگه چه گناهی داره؟
🔻گیر می دادی بهشون که مگه گناه تو چیه که این قدر گریه می کنی؟ .... زار می زنی خدایا من رو ببخش.
✨ گفت : دیشب می خواستم نماز شب بخونم خواب موندم ... نماز ظهرم رو اول وقت نخوندم .
این گناه یه بچه بسیجی خط مقدمه دیگه، نه؟
💠بیایم مثل اونا گناه کنیم اگر می خوایم گناه بکنیم مثل اونا گناه کنیم
مث جوون پونزده ساله...
اگه تا الان نخواستیم مثل شـهدا باشیم
لابد بهونه میاریم که اون موقع اینقدر شرایط گمراهی فراهم نبود؛
اره درسته
اون موقع جنگ بود و ویرانی
اصلا جوون فکر گناه سمتش نمیومد.
🌷اما ما داریم جوونایی که از نسل خودمونن هم سن خودمون
شهدایی مثل
#شهید_علی_خلیلی
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دهه_هفتادی
#شهید_محسن_حججی
#و...
که نشون دادن میشه با خدا #آشتی کرد
اونقدری عاشق خدا شد تا شهید بشیم...
💠راه شــ🌷ـــهادت راه شهیده
گمش نکنیم...
مولامون امام خامنه ای فرمود : در باغ
شه❣ادت هنوز بازه
هنوزم کوره راهی هست
هنوزم معبری هست
#دل را باید صاف کرد...
بیا یه بارم که شده دلــ❤️ــتو صافـــ کن تا نتیجه رو ببینی
بیا به قول #شهید_حججی🌹جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه وقتی خدا عاشقت بشه خوب میخرتت.
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة بحق مادرمون خانم فاطمه زهـــــرا (س)
🌹🌹🌹🌹🌹
@SALAMbarEbrahimm
#شهید_محمد_رضا_دهقان
به روایتی از مادر شهید :
🔴 هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد
و به شدت مقید و چشم پاک بود.
اوقاتی که در مهمونی های خونوادگی بود ، اگه خانم ها حضور داشتنن حریم شرعی رو رعایت می کرد.
اگه جمع بابت موضوعی می خندیدند
سرش رو پایین می انداخت و می خندید.
🌷 از شهـــــدا الگو بگیریم 🌷
@SALAMbarEbrahimm
شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی
ما را امید وصل تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی
امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن
قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی
گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی
مانند طفل گم شده ای گریه می کنم
خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی
مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی
کنج خرابه کودکی آرام زیر لب
با گریه گفت شب شده بابا نیامدی😔
@SALAMbarEbrahimm
#یعنی_میشه_شب_قدرامسال_همه_حاجت_رواشیم!!؟😔
#التماس_دعای_فرج...
هدایت شده از رایحه ی معنوی
12_Narimani_fadaeian-sh_imam_reza_96_(09)_(www.rasekhoon.net).mp3
19.07M
دلم از همه ڪه میگیرد
"مُجیر" را باز می کنم
"سُبحانَکَ. یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر".
ڪم ڪم،
معصیت هایم از ذهنم عبور می ڪند
اشڪ،اشڪ... دانه های مروارید اشڪ هایم را به نخ می ڪشم،
وقتی به صد و یڪی رسید نخ را گره میزنم،
شروع می ڪنم:
استغفرالله ربی و اتوب علیه... اما مگر معصیت های من با یڪ دور تسبیح پاڪ می شود؟
تو نگاهم ڪردی،
گناه ڪردم
گفتی توبه ڪن،
نڪردم
گفته بودی
"شما را نیافریدم مگر برای عبادت"، اما من........
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
خندیدم و شڪر نگفتم
سالم بودم و سجده نڪردم
اما بعد از هر قطره اشڪ شڪایت کردم
باز نگاهم ڪردی و خندیدی
ناشڪرتر از من نیافریدی، نه؟ "سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"
ای مولای من
معصيت هايم بسيار است.
اما تو آن بخشنده ی مهربانی!
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ
یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ
جز خودت چه ڪسی رفیقم خواهد شد؟
من ڪه جز تو ڪسی را ندارم!
اگر تو هم نبخشی به چه ڪسی پناه ببرم؟
@SALAMbarEbrahimm
جزء پانزدهم(@Iran_Iran).mp3
4.15M
@salambarebrahimm
💠جزء پانزدهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
جزء شانزدهم(@Iran_Iran).mp3
3.94M
@salambarebrahimm
💠جزء شانزدهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
کانال کمیل
@salambarebrahimm 💠جزء پانزدهم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد #معتز_آقايی
همراهان عزیز عذر خواهم که دیشب این پست در کانال گذاشته نشد 🌺
جمعہ به جمعه بادوستاش میرفت کوهنوردی.
یہ بارنشـدکه دست خالے برگرده
همیـشہ برام گل هاے وحشے زیبا
یـابوتہ هــاے طلایی می آورد🌺
معلوم بودکه ازمیان صدتاشاخه وبوته بہ زحمت چیده بود.🙂
بعـدازشهـادتش رفتـم اتاق فرماندهے تاوسایلشوجمع کنم
دیدم گوشہ اتاقش یہ بوته خارطلایی گذاشته که تازه بود😞
جریانش راپـرسیدم گفتــند:
ازارتفاعات لولان عراق آورده بـود.
شــک نداشتم کہ براے مـݧ آورده ...
#بہ_روایت_همسرشهیدآبشناسان
#بچه_شیعه_باس_تو_هر_شرایطے_به_یاد_خانمش_باشہ💚 😇
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
اى ڪاش تمـام هفتہ یادت بودیم بیگانہ زخویش و آشنایت بودیم حیف است فقط جمعہ تو را یاد ڪنیم اى ڪاش
یکبار به عشق تو سحر پا نشدیم
از ترس شکم همه سحر خیز شدیم😔
#بهنامحرمآلرژیداشتــ!
رفتم پیش ابراهیم هنوز متوجه حضور من نشده بود ....!"
گفتم : چیکار میکنی داش ابرام؟
تا متوجه من شد از جا پرید و گفت:هیچی چیزی نیست
گفتم : باید بگی برای چی سوزن زدی پشت چشاتـ😮 مکثی کرد و خیلی آهسته گفتـــ: سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه....😇
ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت!
حتی برای صحبت با
{زن نامحرمبستگان} سرش را بالا نمیگرفتــ....
🌻 شهید ابراهیم هادی🌻
🌸 شادی روحش صلوات🌸
@SALAMbarEbrahimm