گفت از حالت بگو گفتم انگار یک دریا در دلم هست که آرام نمیگیرد... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ •━━━━•|•♡•|•━━━━•

❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 #ࢪَنْجِ_عشـ‌ــق💞 بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے #قسمت947 نفهمیدم چقدر گذشت تا بالاخره آروم شد ... تازه متوجه من شدنو یکیشون پرسید : حالتون خوبه خانوم پارسا ؟؟؟ همونطور که نگاهم قفل امیرحسین بود سرمو به معنای تایید تکون دادم ، صندلی گوشه ی اتاقو گذاشتن جلوم _ بشینید اینجا تا براتون آرامبخش بیاریم _ لازم نیست ... ممنون یکیشون از یخچال اتاق ، ی کمپوت درآوردو بازکرد _ پس لطفا این کمپوت رو بخورید ، رنگتون پریده در اتاق باز شدو آقا حامد با عجله اومد تو _ حالش چطوره ؟ _ آروم شدند دکتر نگاهش به من افتاد و گفت دستتون درد نکنه بچه ها زحمت کشیدید دیگه لطفا برید بیرون ... و با رفتنشون خودش نبض و فشارشو چک کرد و رو به من گفت : _ مریم خانوم میخواین برید خونه امشبو استراحت کنید و فردا مجدد بیایید ؟؟؟ _ سست و بی روح لب زدم : آقا حامد ... بازم نمیخواین از وضعیتش بگید ؟ غمگین نگاهی به امیرحسین انداخت و نشست کنارش روی تخت و بدون مقدمه گفت : خودش که چیزی نمیگه اما به گفته ی اون نظامیه همراهش فرمانده شون گویا به شدت مجروح میشه و ازش میخوان نجاتش بده که اینکارو نمی‌کنه و اونم کشته میشه اون بیشرفا هم دو هفته ی آخری که اونجا بوده حسابی شکنجه ش می‌کنند روی سرش آثار ضربات زیادی دیده میشد یا این حالتاش برای ضربات مکرریه که مدام به سرش میزدن و یا ... یا به خاطرِ ... ریز ترکشیه که موقع فرار ازونجا به پشت سرش اصابت کرده و هنوز مونده و متاسفانه جای خیلی حساسیه که نمیتونیم با جراحی خارجش کنیم چ...چی می‌گفت؟؟؟؟ تو سر امیر من ... ؟؟؟!!!! بدون پلک زدنی هاج و واج به امیرحسین نگاه کردم و نفس عمیقی کشیدم تا هوای بیشتری رو بتونم ببلعم ... اما هر چی بیشتر تلاش می‌کردم هوایی به ریه هام نمی‌رسید 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 #ࢪَنْجِ_عشـ‌ــق💞 بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے #قسمت948 با صدای بسته شدن در چشمامو باز کردم هوا روشن شده بود و من روی تختی دراز کشیده بودم و خبری هم از امیرحسین نبود ، پتو رو کنار زدمو بلند شدمو نشستم ، پشت دستم آنژوکت وصل بود و جاش درد می‌کرد از تخت اومدم پایینو چادرمو که روی صندلی بود سر کردمو رفتم بیرون نگاهی به اطراف کردم تا بفهمم کجام و بعد اومدم به اتاقمون برم که آقایی از پشت کانتر پرستاری صدام کرد _ خانم پارسا بهترید ؟؟؟ _ بله ممنون _ آقای دکترو به اتاق‌های اون سمت بخش انتقال دادن که رو به حیاط جلوی بیمارستان نباشه ، اونجا ساکت‌تره _کدوم اتاق ؟ _ اتاق ۳۰۶ تشریف ببرید _ باشه ممنون وارد اتاق ۳۰۶ که شدم دیدم آقا حامد روی تختِ همراه خوابیده و امیرحسین هم هنوز خوابه امروز دادگاه داشتم و مجبور بودم که برم ؛ در کمدو باز کردم و کیف و پرونده‌هامو که گفته بودم علی از خونه بیاره رو برداشتمو رفتم تو سالن و با دیدن خانم شاکری که یکی از پرستارهای بخش بود گفتم ببخشیدخانوم شاکری جان میشه لطفا این آنژوکتو از دستم بکشید ؟ _ سلام خانوم پارسا ...بله حتماً تشریف بیارید اینجا بشینید خانوم مهربونی بودو این چند وقت تقریباً با هم دوست شده بودیم بدون حرفی زیر نگاه ترحم انگیزش نشستم و آنژوکتو کشید و چسب زد _ دستتون درد نکنه ممنون میشم به دکتر فرزین (آقا حامد) بگید من امروز دادگاه دارم باید برم تا ظهر برمی‌گردم _ چشم خیالتون راحت باشه _ لطف می‌کنید برای اطمینان گوشیمو درآوردمو به آقا حامد پیام فرستادم که نگران نشه و بعد راه افتادم خونه وقتی رسیدم ، خاله بچه‌ها رو مدرسه برده بود و خوشبختانه سه قلوها خواب بودند وگرنه حتماً مثل چند روز گذشته که تماس تصویری داشتیم بهونه می‌گرفتند 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

. لینک نظرات در مورد رنج عشق 😉🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294

💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢

✘ من چرا به دنیایی که پر از مشکل و سختیه اومدم ؟ #استوری | #استاد_شجاعی منبع : جلسه ۷۳ از مبحث انسان شناسی پیشرفته . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

✘ آیات عذاب برای عقب‌نشینی‌های غیرتاکتیکی! #کلیپ | #استاد_شجاعی منبع : جلسه ۹۴ از مبحث شرح زیارت جامعه کبیره . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

🔉 آثار و نتایج شهادت سید حسن نصرالله 📅 یک جلسه | ‌۱۴۰۳/۰۷/۰۷ 📺 گفتگوی زنده | شبکۀ ۲ سیما 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖لزوم توجه به ابعاد معنوی شهادت ➖آثار و نتایج شهادت سید حسن نصرالله ➖وظیفه ما در شرایط موجود ➖دستگاه محاسباتی خود را دست ابلیس ندهیم ➖هزینه مقاومت از هزینه سازش بسیار کمتر است ➖چرا خداوند برای ما دشمنانی را قرار داده است؟ ➖عقل حکم می‌کند که مقاومت، ضروری است ➖سازش، خیلی هولناک است و عواقب شومی دارد ➖ما باید آمادگی برای مقاومت داشته باشیم ➖ظرفیت مردم و جامعه مهم است . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

💢 پدر اگر بتواند خوب ورود کند معجزه می‌کند. پدر هم برای دختر خوب است هم برای پسر. #دکتر_سعید_عزیزی ‌‌‎‌‎‌‎‌‎‎‌‎‌‎‌ ╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲