🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_سی_و_سوم
📚شبهای پاییز با داستان حضرت دلبر
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
InShot_۲۰۲۲۱۱۰۹_۲۱۰۳۲۲۰۰۵_۰۹۱۱۲۰۲۲.m4a
11.89M
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_سی_و_سوم
📚داستان حضرت دلبر
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_سی_و_سوم
محمد در کنار مرتضی به شدت تحت تاثیر رسول پسر دوم راحله بود
با اینکه ده سال فاصله سنی داشتند ولی وجود رسول برای محمد غنیمت بود
سال ۹۳
زمزمه های سفرهای مرتضی و رسول به گوش رسید
جمیله و راحله خیلی نگران بودند
جمیله برای تخصصش تلاش میکرد و هربار درباره خواستگارانش با هم صحبت میکردیم
برای مهدا تحلیل خواستگاران جمیله خیلی جذاب بود و من هم عامدانه برایش تحلیل میکردم تا دختری که در هیجانات نوجوانی هست مسیر برایش روشن شود و دنیا و جنس مخالف را بهتر بشناسد .
به دعوت جمیله به دیدن راحله رفتم
تازگیها بیماری پارکینسون او شدت پیدا کرده و ارتعاشاتش بیشتر بود .
_ طیبه جان چیکار کنم با آقا مرتضی و رسول ؟
این یه جنگه واقعیه
دیگه اردوی جهادی و تفحص نیست که کوتاه بیام
دل من هم آشوب بود ، نه صرفا برای مرتضی و رسول ، بلکه برای همه جوانهای کشورم ، مردم عراق و سوریه.
+ آروم باش راحله جان ، تو که بی تابی کنی دیگه از بچه ها انتظاری نیست ، بسپارشون به خدا ...
آقا مهدی چی ؟ ایشون کاری نداره
مهدی پسر بزرگ راحله بود...
_ نه خدا رو شکر مهدی سرش به زندگی خودش و همسر و بچش گرمه ، کارمنده
ولی این رسوله که با مرتضاس همش
همون موقع که رفت دانشگاه امام حسین لباس پاسداری رو برای خودش کنار گذاشت
هرچی آقا مرتضی ریخته این جمع کرده
+ چرا نمیگی هر چی پدر شهیدش ریخته؟
خون اون مرد بزرگ تو رگهاشه
انتظار نداشته باش بیخیال بمونه
دلتو بزرگ کن مهربون
بسپارشون به خدا
هر دفعه که مرتضی به سوریه و عراق میرفت بیقراریهای محمد شروع میشد...
محمد کله شق شده بود
_ منم باید برم سوریه
در جوابش می گفتم :
+ نمیشه مامان جان تو که سپاهی نیستی
داری حقوق میخونی
مگه قرار نبود بری سراغ وکالت
_ مشکلی نداره ، صحبتهامو کردم
با همین مدرک هم میتونم ورود کنم
سخته ولی شدنیه ...
+ محمد حرفشم نزن بابات قبول نمیکنه
دق نده منو ...
_ مادر من ...
نمیتونم واقعا ...
هر دفعه آقا سید میره سوریه قلبم پر میزنه ...
شما نمیدونی چیا برامون تعریف میکنه ...
امتحان سختی بود .
من توانش را نداشتم .
همیشه از خدا خواسته بودم که به من رحم کند من ظرفیت امتحان شدن با بچه هایم را ندارم
از طرفی امیر هم هیچ جوره کنار نمی آمد .
+ محمدم یه راه دیگه واسه خدمت پیدا کن مادر
من توان مطرح کردن با پدرتو ندارم .
سرش را پایین انداخت .
_ باشه ...
خودم راهشو پیدا میکنم
بعدها متوجه شدم همان سال کار ورود به سپاه را انجام داده و من و پدرش بیخبر از همه جا فکر میکردیم پسرمان حقوق می خواند.
سال ۹۴ بود دو روز به سالگرد زلزله زده ها مانده بود ، امیر تماس گرفت و هماهنگ کرد تا فردا به روستا برویم .
پدرش سال قبل به رحمت خدا رفته بود
مادرش و معصومه خانم را برداشتیم و به روستا رفتیم ، هدا پیش مهدا ماند .
مهدا کنکور داشت و حسابی با درس مشغول بود.
محمد برای اردو رفته بود کرمان.
عمه فاطمه و جمیله با آقا رسول و آقا مهدی و همسرش آمده بودند ، مرتضی طبق معمول نبود.
مراسم انجام شد.
بعد از مراسم روستا کاروانی از ماشین به سمت منجیل به راه افتاد تا بر سر مزار عزیزانمان حاضر شویم .
به حرمت مادر امیر وقتی ایشان سوار ماشین ما بودند من عقب مینشستم .
امیر در پیچ و خمهای جاده زیبای روستا تند رانندگی میکرد تا زودتر سر مزار برسیم
لوازم پذیرایی صندوق عقب ماشین ما بود و به عمو اکبر قول داده بود به موقع برساند.
کل مسیر قربان صدقه مادرش میرفت
گاهی هم از آینه مرا می دید و با چشمهایش محبت میکرد.
یک موسیقی ترکی سوزناک در حال پخش بود که معصومه خانم آن را زمزمه میکرد.
گوشی را برداشتم و به مهدا زنگ زدم
انتهای صحبت بود که گفت
_ مامان جان بزار رو آیفون لطفا با بابام کار دارم
+ امیر جان مهدا کارت داره
گوشی را نزدیک صورت امیر گرفتم
_ نازلی قیزیم...
فداش بشم من ...
_ بابا جان ...
_ جانم بابایی ...
_ بابایی اومدنی از اون کلوچه پزی لوشان برامون کلوچه فومنی بخر لطفا ...
به مامان بگم باز یادش میره ...
میخوام برای استادم ببرم ...
یه کمی هم روغن زیتون براش بیارید
_ چشم بابا جان ...
ميگما مهدا ...
انگار دست اندازی بود نمی دانم ماشین روی هوا رفت و گوشی از دستم افتاد
سرم پایین بود و با معصومه خانم دنبال گوشی میگشتیم که ...
دیگر چیزی خاطرم نیست
فقط صدای یا حسین امیر و ناله های مادرش
و صدای فریادهای مهدا و هدا پشت گوشی :
_چی شده؟؟؟
مامان بابا چی شده ؟؟؟
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
💌 انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال#صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است💌
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
درسته که چشمام
هیچ وقت ندیدنتان!
اما
هیچ وقت فراموشتان نمیکنن...
🌘 @Salehe_keshavarz 🌒
#شبتان_بخیر_حضرت_آرامش_دلم
تو را به جان نفسهای بیکسان زودتر برگرد 💔
🌤#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_علی_آل_یاسین
♥️ @Salehe_keshavarz ♥️
هدایت شده از صالحه کشاورز معتمدی
🔊🔊🔊🔊🔊🔊
#دوره_آموزشی
#رهایی_از_تله_های_زندگی
(آموزش مجازی ، لایو ،همراه با آرشیو کامل)
‼️هیچ میدونید که اشتباهات و شکستها و بسیاری از مشکلات به دلیل تله هایی هست که از کودکی در آنها گیر کردیم‼️
📌۲۰ جلسه #یک_ساعته
هفته ای #دو_جلسه #آنلاین
🔍با ۱۸ تله ی ناسازگار که از کودکی در آن گرفتار شده ایم آشنا و رها شویم ...
🎓مدرس :
صالحه کشاورز معتمدی🎓
💯💯برای رهایی از تله های دوران کودکی به کانال زیر وارد بشید 👇
🌐 https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
عزیییییییییزدلم
الحمدلله که مسیر براتون نورانی شده😍😍
دقیقا ...
دوره رهایی از تله های زندگی هم اینطوره
چون تله ها اینقدر بهمون قبولونده که ما راهمون درسته ما پذیرفتیم این خطاها رو
اشتباهات رو
و اون لذتی که باید رو نمیگیریم
بعد رهایی از تله ها تازه طعم واقعی لذت و روابط رو خواهیم چشید😇✌️
کنارتونم با این دوره تا تحولی عظیم در زندگیتون رو تجربه کنید
ان شاءالله🤲❤️
دوستتون دارم و توی دوره می بینمتون😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی چرا ازت خسته شده
یا میخواد ترکت کنه ...!!!
🎓صالحه کشاورز معتمدی🎓
🆔 @Salehe_keshavarz 🌐📚
‼️‼️‼️‼️
دقت کنید...!!!
همیشه ترک کردن های دیگران برای این نیست که ما اشتباه میکنیم یا کردیم ...
برای اینه که اون خسته و دلزده میشه ؛
وقتی می بینه اشتباه کردن برای ما یه امر عادی شده ...
عادت کردیم به این طور زندگی کردن
به این طور رفتار کردن
به این طور اشتباه کردن
به این خطاها
و و و
اما تا کی
بسه دیگه❌❌ ❌
چرا متوجه نیستیم به این ها پسسس😢
تعجب نداره عزیز من!
این یه امر عادیه
چون عادت کردیم
اما راهکار چیه ؟
تلاش کنیم جایگزین کنیم عادات درست رو به جای عادات غلط
این دوره میتونه کمک بده بهتون تا زودتر به نتیجه ای که باید برسید ...
تو دوره رهایی از تله های زندگی بهتون یاد میدم چطور از این عادات و اشتباهات فاصله بگیرید با تمرین های ۲۱ روزه ان شاءالله
برای رسیدن به بهترین خودت ، تو به این دوره نیاز داری ...
با من همراه باش😇