eitaa logo
صالحه کشاورز معتمدی
6.9هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
13 فایل
کمکتون میکنم تا حال خانواده شما بهتر بشه طراح و مجری طرح سفیر و همیار خانواده ادمین : @Admiin114 ثبت نام دوره: @Sabte_name_doreh واحد مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4035444855C167ad52bed
مشاهده در ایتا
دانلود
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚شب‌های پاییز با داستان حضرت دلبر ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
InShot_۲۰۲۲۱۱۲۶_۱۹۴۸۲۳۶۹۷_۲۶۱۱۲۰۲۲.m4a
زمان: حجم: 17.78M
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚داستان حضرت دلبر با صدای نویسنده : ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ _ باشه مهربون ... شبت بخیر ... + شبت بهشت ... _ ای خدااااا شب بخیر گفتنت هم خاصه ... + معلومه که خاصه شب مرتضای باتقوای من بهشت باشه ان شاءالله ولی فقط یه حوری داشته باشه تو بهشتش اونم طیبه ... خدااااا شاهده مرتضی شهید بشی بری حوری بازی و از اینجور حرفها ، بالاخره که میمیرم ، میام چشم‌های دونه دونشونو در میارم 😏 _ چشم ... چشم ... اصلا من غلط بکنم تو بهشت منتظر میمونم تا بیایی بشی خانوم قصر من ... خوبه ؟ + آره این شد یه چیزی ... حالا که از من دل کندی و رفتی پس حقته تو بهشت تنها بمونی تا برسم خدمتت 😏 همینطوری چت میکردیم که دیگر چشم‌هایم بسته شد ... صبح برای نماز دیدم او دیرتر از من خوابش برده و برایم پیغام گذاشته که زود می‌رود و تا ظهر امکان پیغام ندارد و خواسته بود که نگران نباشم . صبح با درد دست چپ از خواب بیدار شدم . پشت کمرم هم درد میکرد . رفتم دانشگاه ... بعد از تدریس رفتم موسسه بچه ها داخل کلاسها بودند و مربیها مشغول تدریس ... رفتم داخل دفتر و چادرم را درآوردم . بهار ( خانم منشی ) برایم چای آورد . _ استاد جانم ، امروز دو تا جلسه دارید و دو تا مشاوره که یکیش تلفنیه ... + باشه نازنینم ... ممنون ازت مهربون ... _ خواهش میکنم... تا نماز بخونید نهارتونم میارم . + خیر ببینی ... الان میلم نیست ... میگم بهت حالا ... رفتم سرویس و وضو گرفتم سجاده ام را پهن و چادر سفیدم را سر کردم . برای آخرین بار تلگرام و واتساپم را نگاه کردم . آنلاین نشده بود ... رکعت دوم یا سوم بودم که تلفنم زنگ خورد . صدای آهنگش مشخص می‌کرد که تماس تصویری واتساپ است ... سر نماز دلشوره گرفتم ... اشکهایم بی اختیار می‌ریخت چرااا ... در همان چند دقیقه یاد زنهایی افتادم که همسرشان سرباز این مسیر است . خدایا توان آن زنهای صبور را به منم عنایت کن ... سلام نماز را دادم . برای سلامتی امام زمان صلوات فرستادم گوشی را برداشتم . تماس از مرتضی بوده ... تصویری گرفتمش جواب نداد ... تماس صوتی برقرار شد . + مرتضی ... مرتضی ... ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤ 💌 انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است💌 ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚شب‌های پاییز با داستان حضرت دلبر ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
InShot_۲۰۲۲۱۱۲۷_۲۱۴۹۱۰۴۶۱_۲۷۱۱۲۰۲۲.m4a
زمان: حجم: 15.82M
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚داستان حضرت دلبر با صدای نویسنده : ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ ○○○○○○○○○○○○ استاد سرش را روی میز گذاشت ... رفتم و برایش آب آوردم ... _ ببخشید استاد جانم ... سرش را بلند کرد و با لبخند مهربان گفت : + نه زهرا سادات خوبم نازنین نگران نباش ... _ به عنوان آخرین سوال ، جمعه بعد از تشییع کجا می‌برید آقا سید رو ؟ با لبخندی از سر رضایت گفت : + میبریمش روستا تو همون جایگاهی که بیشتر از یکساله براش آماده کردم آروم بخوابه ... مرتضی آبروی اون منطقه س ... باید شفاعت کنه همه ما رو ... خانم منشی را صدا زد : + بهار جان کار زهرا سادات دیگه تموم شد از فردا طبق روال پیش میریم ان شاالله _چشم خیالتون راحت همه چی روی نظمه ... با عجله گفتم : _ استاد اگه اجازه بدید میخوام کنارتون باشم‌ هم تو کارهای جهادی که آقا رسول هم کمکتون میکنن هم تو موسسه با لبخند و مطمئن گفت : + با داشتن یارهایی مثل شماها محقق کردن رویاهای مرتضی سخت نیست زهرا سادات تصمیمت قطعیه ؟ مطمئن تر از همیشه پاسخ دادم : _ بله استاد به یمن مشاوره و راهنمایی شما به یمن داستان حضرت دلبر ، هر دو آماده شدیم ، آماده ی شروع یه زندگی امام زمان پسند، ان شاالله دعای شما و بزرگترها کار من تازه وارد رو آسون میکنه ... + حتما همینطوره عزیز دلم پس ان شاالله عروسی شما و محمد و نرگس رو با هم میگیریم زندگی در جریانه و این راه هم ادامه داره ان شاالله... این داستان تمام شد ✍ صالحه کشاورز معتمدی ❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤ 💌 انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است💌 ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
═══📖 💙 @Salehe_keshavarz 💙 📕 ⃟❖═══════════ 📚راهنمای داستان ♥️👇 🔍 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 ═══📘 ❤️ @Salehe_keshavarz ❤️ 📖 ⃟❖═══════════ ✍ نویسنده : صالحه کشاورز معتمدی
+ الو بفرمایید ... _الو سلام خانم کشاورز طاعات قبول + سلام عزیزم اسمتو ذخیره کردم فاطمه از ارومیه ولی یادم نمیاد لطفا برام توضیح بده با صدای پریشان شروع کرد به صحبت همون دقایق اول یادم افتاد جریان از چه قرار بود ... زنی که همسرش با زبان و عمل بهش میگفت که نمیخوامت ... ولی زن همچنان دنبال راهی بود تا زندگیشو حفظ کنه اینجور مواقع جیگرم خون میشه واسه زنی که حاضر نیست واقعیت زندگیشو بپذیره برام سخت بود ولی گفتم براش + گلم با واقعیت رو به رو شو همسرت تو مشاوره با من خواست که تو رو آماده کنم ، او سالهاست که دلش با این زندگی نیست ... من گفتم و او ریز ریز اشک می‌ریخت برای ۱۲ سال عمری که گذاشته ، برای آینده ۳ تا بچه هاش ، برای رنجهای یک زن مطلقه ، برای خاطرات خوب و بدش ... براش پلن چیدم تا با برنامه پیش بره تا گم نشه وسط یه عالم کاری که دوره ش کرده ... ضعیف شده بود می‌ترسید باید براش کاری میکردم طبق متد اکت بردمش به سمت مسئولیت پذیری ، همیشه روحیه مادرانه باعث قوت یک زن میشه ... تو آخرین دقایق جمله ای گفت که حلقه مفقوده ی این زندگی بود : _ همسرم از اول هم منو دوست نداشت ، به خاطر اصرار پدرش با من ازدواج کرد ، مرد بود که این سالها دوام آورد ... +حلال کنید همو ... حلالش کن سبک میشی _ حلالش میکنم😭 الان هم از نظر مالی هر چی داره رو نصف کرده که من اذیت نشم اون نمی‌خواست منو اذیت کنه ولی خب ازدواج ما اشتباه بود + خوشحالم فاطمه جان که انقدر رشد کردی _ یادم نمیره که چه حالی داشتم کمکم کردید استاد راهمو پیدا کردم بازم باید کمک کنیدا + عمری باشه هستم کنارت عزیزم شاید دیگه همسرت نباشه اما برای همیشه پدر بچه هاته و مرد مسئولیت پذیری هست پس بسپار به خدا ... یکی از مردهایی که نمیشه باهاشون زندگی کرد شبیه کیس امروز ما هست مردی که زبان و عمل میگه نمیخوامت نه یه بار ، نه دو بار ، نه فقط تو عصبانیت ، بلکه تو هر حالی اعلام میکنه این زندگی رو نمیخوام ... قوی باشید میدونم سخته مشاوره بگیرید شاید یه راهی بازم پیدا شد نهایتا اگه طلاق راهکار بود بپذیرید . تا وقتی که خدا هست امید باید داشت . @salehe_keshavarz
═══📖 💙 @Salehe_keshavarz 💙 📕 ⃟❖═══════════ 📚راهنمای داستان ♥️👇 🔍 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 ═══📘 ❤️ @Salehe_keshavarz ❤️ 📖 ⃟❖═══════════ ✍ نویسنده : صالحه کشاورز معتمدی
از جذابیت‌های مشاوره های گروه جهادی همین بس که : در باز میشه با چشم گریون میاد تو و با دل پر امید میره بیرون بله گاهی گمشده ی آدمها یه امید ساده س ، گاهی فقط دو تا جمله مثل این : درست میشه هنوز خدا هست ... راهشو پیدا می‌کنیم... بعد از اومدن امید میشه ویرانه ها را ساخت صالحه کشاورز معتمدی @salehe_keshavarz
═══📖 💙 @Salehe_keshavarz 💙 📕 ⃟❖═══════════ 📚راهنمای داستان ♥️👇 🔍 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 ═══📘 ❤️ @Salehe_keshavarz ❤️ 📖 ⃟❖═══════════ ✍ نویسنده : صالحه کشاورز معتمدی
1⃣ سلام شبتون بخیر عزاداریها از همگی قبول باشه ان شاالله... ⭕️ امروز تو یه مراسمی شاهد یه صحنه ای بودم که احتمالا شما هم تاحالا باهاش مواجه شدید... یه مادر جوان نگران و پریشان اومد سمت یه خانم جا افتاده و با لحن دلگیر اما مودب شروع به صحبت کرد : + شما دیروز به دختر ۱۰ ساله من تذکر حجاب دادید ؟؟؟؟ خانم میانسال هاج و واج نگاه می‌کرد _ بله من بودم + به چه حقی بهش تذکر دادید ... مگه این بچه پدر و مادر نداره ... _ آخه اینجا مسجده ، مسجد حرمت داره + حالا بچه من از هرچی مسجد و مسجدی زده شده خوشحالید ؟ _ من قصدم این نبود ، حتی بعدش بهش شکلات دادم و قربون صدقش رفتم من شاهد این بگو مگو بودم مادر جوان رو کشیدم کنار و آرومش کردم و بهش راهکار دادم این نکات برای هر دو طرف ماجرا میتونه مفید باشه 👇👇👇