#جرعه_ای_از_نهج_البلاغه
#حکمت_های_نهج_البلاغه
حکمت78
لِلسَّائِلِ الشَّامِیِّ لَمَّا سَأَلَهُ: أَ کَانَ مَسِیرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاء مِنَ اللَّهِ وَقَدَر؟ بَعْدَ کَلاَم طَوِیل هَذَا مُخْتَارُهُ: وَیْحَکَ! لَعَلَّکَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لاَزِماً، وَقَدَراً حَاتِماً! لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ، وَسَقَطَ الْوَعْدُ وَالْوَعِیدُ. إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْیِیراً، وَنَهَاهُمْ تَحْذِیراً، وَکَلَّفَ یَسِیراً، وَلَمْ یُکَلِّفْ عَسِیراً، وَأَعْطَى عَلَى الْقَلِیلِ کَثِیراً; وَلَمْ یُعْصَ مَغْلُوباً، وَلَمْ یُطَعْ مُکْرِهاً، وَلَمْ یُرْسِلِ الاَْنْبِیَاءَ لَعِباً، وَلَمْ یُنْزِلِ الْکُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً، وَلاَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً: «ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ».
این بخشى از یک کلام طولانى امام(علیه السلام) است که به سؤال کننده شامى هنگامى که پرسید: آیا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهى بود؟ بیان فرمود: واى بر تو شاید گمان کردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در کارهایشان مجبورند و اختیارى از خود ندارند.) اگر چنین بود، ثواب و عقاب الهى به یقین باطل مى شد و وعده و وعید ساقط مى گشت. خداوند سبحان، بندگانش را امر کرده، و آنها را اختیار بخشیده، و نهى کرده و برحذر داشته، تکالیف آسانى بر دوش آنان نهاده و هرگز تکلیف سنگینى (به کسى) نکرده. در برابرِ (اطاعت اندک) پاداش کثیرى قرار داده، و هرگز کسى از روى اجبار، او را معصیت نکرده، و از روى اکراه اطاعت ننموده است، خدا پیامبران را بیهوده نفرستاده و کتب آسمانى را براى بندگانش عبث نازل نکرده، و آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست باطل و بى هدف نیافریده است. این گمان کافران است. واى بر کافران از آتش دوزخ!
شرح و تفسیر
دلایل بطلان مکتب جبر
این کلام پربار همان گونه که در ذکر اسناد آن آمد، از سخنان مهم و معروفى است که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در زمینه قضا و قدر (و جبر و اختیار) نقل شده و یکى از بهترین طرق حل این مسئله است. مرحوم سیّد رضى بخشى از آن را گزینش کرده و صدر حدیث را نیاورده است. ما براى روشن شدن محتواى حدیث به طور کامل صدر آن را از کتاب کافى مى آوریم و آن چنین است: امیر مؤمنان على(علیه السلام) پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه بود که پیرمردى آمد در برابر آن حضرت دو زانو نشست و عرض کرد: اى امیر مؤمنان به ما خبر ده که آیا رفتن ما به سوى اهل شام به قضا و قدر الهى بود؟ امیر مؤمنان(علیه السلام)فرمود: آرى اى پیرمرد. شما هیچ تپه اى را بالا نرفتید و هیچ دره اى را فرود نیامدید مگر این که به قضا و قدر الهى بود. پیرمرد گفت: اگر چنین باشد پس ما در برابر این همه زحمت اجر و پاداشى نخواهیم داشت. امام(علیه السلام)فرمود: خاموش باش اى پیرمرد! به خدا سوگند خداوند پاداش بزرگى براى شما در مسیر این راه قرار داد و همچنین در توقف هایى که داشتید و نیز در بازگشتتان. شما در هیچ یک از این حالات مکره و مجبور نبودید. پیرمرد سؤال کرد: چگونه ما مکره و مجبور نبودیم در حالى که رفت و آمد ما تمام به قضا و قدر الهى بود؟ امام(علیه السلام) فرمود: (بقیه همان گونه است که در نهج البلاغه آمده است).
ادامه دارد...
👎👎👎👎👎👎👎👎👎👎👎👎
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#جرعه_ای_از_نهج_البلاغه
#حکمت_های_نهج_البلاغه
حکمت78
مرحوم سیّد رضى از این حدیث شریف به این چند جمله قناعت کرده مى گوید: «این بخشى از کلام امام(علیه السلام)است که به سؤال کننده شامى هنگامى که پرسید: آیا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهى بود بعد از سخنى طولانى بیان فرمود که گزیده اش این است»; (وَمِنْ کَلاَم لَهُ(علیه السلام): لِلسَّائِلِ الشَّامِیِّ لَمَّا سَأَلَهُ: أَکَانَ مَسِیرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاء مِنَ اللَّهِ وَقَدَر؟ بَعْدَ کَلاَم طَوِیل هَذَا مُخْتَارُهُ). امام(علیه السلام) در ادامه این سخن چنین مى فرماید: «واى بر تو شاید گمان کردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در کارهایشان مجبورند و اختیارى از خود ندارند)»; (وَیْحَکَ! لَعَلَّکَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لاَزِماً، وَقَدَراً حَاتِماً! ). سپس افزود: «اگر چنین بود، ثواب و عقاب الهى به یقین باطل مى شد و وعده و وعید ساقط مى گشت»; (لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ، وَسَقَطَ الْوَعْدُ وَالْوَعِیدُ). یعنى چگونه ممکن است خداوند کسى را به کار خوب مجبور کند و بعد به او پاداش دهد یا مجبور به گناه سازد بعد او را مجازات نماید؟ این کارى ظالمانه و غیر عادلانه است و چگونه ممکن است به کسى که از خود اختیار ندارد وعده بدهند که اگر فلان کار نیک را انجام دهى پاداشى چنین و چنان به تو خواهیم داد و یا تهدید کنند که اگر فلان کار بد را انجام دادى چنین و چنان کیفر داده خواهى شد؟ به یقین این وعد و وعید لغو و بیهوده است. آیا به کسى که بر اثر بیمارى رعشه، دست او پیوسته بى اختیار مى لرزد مى توان گفت: اگر دستت را ثابت نگه دارى فلان پاداش را به تو مى دهیم و اگر لرزش را ادامه دهى مجازاتت مى کنیم؟ اگر کسى چنین بگوید همه مردم او را نادان و بى خبر مى خوانند. در حدیث کافى این جمله هاى امام(علیه السلام) که در حقیقت تالى فاسد قول به جبر است به صورت مشروح ترى آمده است، مى فرماید: «لَوْ کَانَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَالاَْمْرُ وَالنَّهْیُ وَالزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ وَسَقَطَ مَعْنَى الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ فَلَمْ تَکُنْ لاَئِمَهٌ لِلْمُذْنِبِ وَلاَ مَحْمَدَهٌ لِلْمُحْسِنِ وَلَکَانَ الْمُذْنِبُ أَوْلَى بِالاِْحْسَانِ مِنَ الْمُحْسِنِ وَلَکَانَ الْمُحْسِنُ أَوْلَى بِالْعُقُوبَهِ مِنَ الْمُذْنِبِ تِلْکَ مَقَالَهُ إِخْوَانِ عَبَدَهِ الاَْوْثَانِ وَخُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَحِزْبِ الشَّیْطَانِ وَقَدَرِیَّهِ هَذِهِ الاُْمَّهِ وَمَجُوسِهَا; اگر این گونه باشد که تو پنداشتى ـ یعنى مردم در کارهایشان مجبور باشند ـ ثواب و عقاب و امر و نهى از سوى خداوند باطل مى شود و وعد و وعید ساقط مى گردد، نه هیچ گنهکارى درخور سرزنش و نه هیچ نیکوکارى شایسته ستایش است، بلکه گنهکار سزاوارتر به نیکى از نیکوکار است (زیرا نیکوکار ثمره نیکوکارى خود را هم علاوه بر پاداش مى برد) و نیز نیکوکار شایسته تر به کیفر از گنهکار است (زیرا گنهکار از گناه خود نیز زجر مى بیند) این گفتار برادران بت پرستان و دشمنان رحمان و حزب شیطان و قَدَریه این امت و مجوس آن است». منظور از «قدریه» قائلین به جبر است و تعبیر از آنها به «مجوس این امت» به سبب آن است که مجوس حتى در مبدأ آفرینش جهان قائل به جبر بودند و معتقد بودند خداى خیر و نیکى ها (یزدان) فقط مى تواند امور خیر ایجاد کند و خداى شر و بدى ها (اهریمن) فقط شر مى آفریند.
ادامه دارد....
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
تكاليف الهيّه
انسان، موجود با عظمت و اين ظرف حقايق لاهوتى كه او را به عنوان خليفه صاحب خلقت در اين سيّاره خاكى قرارش دادهاند، به خاطر گوهر بى نظير اختيار و قوّه عقل و درك، وداشتن روح الهى، براى ظهور دادن استعدادهاى ملكوتيش از جانب حق مكلّف به تكاليفى عملى و اخلاقى و اعتقادى است.
عينيت دادن آن تكاليف براى او واجب عينى است و در صورت تحقّق دادن به آن تكاليف در عرصه گاه عقيده و اخلاق و عمل، از ملائكه برتر مىرودو در صورتى كه دچار نفاق و فسق و زندقه گردد و به خاطر لذّتهاى زودگذر مادى، در برابر تكاليف الهيّه و حقايق ملكوتيّه جهتگيرى نمايد، در سعادت را به روى خود بسته و ارزش خويش را از هر حيوانى پستتر كرده است.در پيشگاه حضرت محبوب، بين آنان كه اجرا كننده تكاليف الهيّه هستند و آنان كه از برنامههاى حق روگردانند هيچ وجه مشتركى وجود ندارد، روآورندگان به اوامر حق از ارزش والايى در دنيا و آخرت برخوردارند و فراريان از مسائل الهى همراه با پستى و ذلّت و تيره بختىاند، گرچه به آن توجه نداشته و اسير غفلت و نديدن وضع خود باشند.آنان كه سختى اجراى تكاليف را تحمّل مىكنند ودو روزه دنيا را با آخرت معامله نمىنمايند و سر در راه دوست گذاشته به طاعت و خدمت مشغولند از خوشبختترين مردم اند و آنان كه در برابر خواستههاى حضرت حق موضع گرفته و كام جان به لذّت حرام شيرين مىكنند و اجراى خواستههاى حضرت حق موضع گرفته و كام جان به لذّت حرام شيرين مىكنند و اجراى خواستههاى حق را براى خود بار سنگينى فرض مىنمايند از زيانكارترين مردم روى زمين هستند.
دستورهاى حق و اجراى اوامر و فرامين الهى، عامل خير دنيا و آخرت و روشن كننده قلب است. بدون ترديد اگر اوامر حضرت ربّ العزّه به سود انسان و به مصلحت آدمى نبود، از جانب حق صادر و به وسيله انبيا تبليغ نمىشد.
امر به نماز، روزه، حج، زكات، خمس، امر به معروف و نهى از منكر و تولّى و تبرّى و خدمت به بندگان همچون پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام و اقربا و تمام مردم كه هر يك داراى منافع دنيوى و اخروى است به مصلحت انسان مىباشد و بدون اين اوامر، زندگى و حيات معنا ندارد.اجراى اوامر الهى و اداى تكاليف، به تدريج خانه قلب را منوّر به نور معنا مىكند و آن نور چراغى فرا راه مبدأ و معاد انسان مىگردد، تا جايى كه آن نور، به تمام هستى و مملكت وجود آدمى سريان پيدا مىكند و انسان نور محض و محض نور مىشود.
نور مؤمن در روايات
در قلب مؤمن سه گونه نور است: نور معرفت، نور عقل، نور علم. نور معرفت همچون خورشيد، نور عقل همانند ماه و نور علم به مانند ستاره است. نور معرفت پوشاننده هوا، نور عقل پوشاننده شهوت و نور علم پوشاننده جهل است. به نور معرفت، حق ديده مىشود، به نور عقل، حق قبول مىگردد و به نور علم، به حق عمل مىشود.
آن كسى كه حضرت حق سعادتش را بخواهد در دلش مايه نور قرار مىدهد، سپس آن نور مىدرخشد، آنگاه اشعه مىاندازد، سپس همچون ستاره مىشود، پس از مدتى ماه و در نتيجه همچون خورشيد به جلوه گرى مىرسد.
چون نور به قلب آيد آدمى نسبت به دنياى غلط و امور آن دلسرد مىشود؛ و وقتى آن نور درخشيد دنيا را ترك و از آن مفارقت نمايد؛ چون ستاره شود از لذّات و شهواتش بگذرد؛ و وقتى قمر شود نسبت به دنيا و آنچه در آن است زهد ورزد؛ و زمانى كه آن نور، خورشيد شود نه دنيا بيند نه آخرت، بلكه جز خدا نشناسد؛ جسد و قلب و كلام وى نور محض گردد و وجودى نورٌ على نور شود.
انسان در كلام پيامبر
انسان به تعبير رسول خدا (صلى الله عليه و آله) همچون معدن استدر اين معدن گوهرهاى ناب ملكوتى و حقايق لاهوتى به وديعت گذاشته شده، ظهور اين حقايق و گوهرها فقط و فقط در گرو اجراى تكاليف شرعيه و مسئوليتهاى انسانيّه است.
اگر آدمى به انجام واجبات و فرائض قيام نكند همچون معدن دربستهاى مىماند كه به كشف اشياى قيمتى آن اقدام نشده و با اجراى سنن حضرت محبوب، رضايت و خشنودى او در دنيا و آخرت و بهشت عنبر سرشت درعرصه گاه قيامت به دست مىآيد.
وجود ما همچون سرزمين با استعداد و تكاليف الهيّه به مانند دانههاى نباتى است، اين دانهها چون به دست با كفايت نبوّت و ولايت در عرصه گاه هستى ما كاشته شود و نور توفيق و رحمت حق بر آن بتابد و ثمره قبول از آن برويد به سعادت دنيا و آخرت رسيده و به منفعت ابدى دست يافتهايم.
با اجراى واجبات حق و دورى گزيدن از محرّمات، بدون ترديد در دايره شكر نعمت افتاده و حقّ حضرت محبوب را رعايت نموده و به قدردانى از الطاف آن معبود يگانه موفق شدهايم.
محرّمات الهيّه
ترديدى در اين برنامه نيست كه بسيارى از امور براى انسان ضرر فاحش و خطر سنگين دارد. پارهاى از برنامهها براى ناحيه عقل و عدّهاى از امور براى ناحيه قلب و يك سلسله حركت باطل براى ناحيه نفس و قسمتى از برنامهها براى ناحيه جسم ضرر فراوان دارد، ضررى كه از انسان متوجه ديگران هم مىشود.
#صحیفه_سجادیه
#شرح_دعای_دوازدهم
مجموع اين امور مضرّه را جز ذات اقدس حق كسى آگاه نيست، از اين جهت تمام آنچه را كه براى انسان ضرر داشته حرمت آن را به توسط كتب آسمانى، يا انبيا و امامان اعلام داشته وبى تفاوت نسبت به محرّمات و مرتكب آن را اهل عذاب و عقاب سخت دانسته است.ارتكاب محرّمات و آلوده شدن به معاصى، ساختمان با عظمت عقل و دنياى با صفاى جان و نقش زيباى نفس و خانه پرقيمت قلوب و دنياى جسم را به تباهى مىكشد و امروز و فرداى انسان را به باد فنا مىدهد.
ضرر محرّمات و خطر منهيّات، چيزى است واضح وحقيقتى است روشن، چنانكه نياز به دليل و برهان و احتياج به منطق و استدلال ندارد.
روى آوردن به محرّمات و منهيّات، عين نادانى و محض ضلالت و در حقيقت نوشيدن زهر قاتل و تيشه نابودى به ريشه خودزدن است.
محرّمات الهى در قرآن
﴿وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ﴾
و از فحشا و منكر و ستمگرى نهى مىكند.
﴿وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾
و من نمىخواهم آنچه كه شما را از آن باز مىدارم خود مرتكب شوم؛ تا جايى كه قدرت دارم جز اصلاح [شما را] نمىخواهم؛ و توفيقم فقط به [يارى] خداست؛ بر او توكّل كردم و به سوى او باز مىگردم.
﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾
پس به كيفر ستمى كه يهوديان [به آيات خدا و بر خود و ديگران] روا داشتند، و به سزاى آن كه بسيارى از مردم را از راه خدا بازداشتند، چيزهاى پاكيزهاى را كه بر آنان حلال شده بود [مانند صيد ماهى و خوردنِ چربى و شير و گوشت حيوانات] حرام كرديم.* و [نيز به سبب] ربا گرفتنشان با آن كه از آن نهى شده بودند، و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع [پاكيزههاى حلال شده را بر آنان حرام كرديم] و ما براى كافران عذابى دردناك آماده كردهايم.
﴿وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
اگر هنگامى كه آنان را بر آتش [دوزخ] نگه داشتهاند ببينى [حالتى ذلّت بار و وضعى هولانگيز مىبينى] مىگويند: اى كاش به دنيا بازگردانده مىشديم، و در آن جا آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم، و از مؤمنان مىشديم.* [ولى آرزوى آنان از روى صدق و راستى نيست] بلكه آنچه [از حقّانيّت توحيد و نبوّت و معاد] پيش از اين پنهان مىداشتند براى آنان آشكار شده [كه اين گونه آرزو مىكنند]، و اگر به دنيا بازگردانده شوند، يقيناً به كفر و شركى كه از آن نهى شدهاند بازمىگردند؛ و مسلّماً آنان دروغگويند.
﴿فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ
و هنگامى كه از آنچه نهى شدند سركشى كردند، به آنان گفتيم: به شكل بوزينگانى رانده شده درآييد!
﴿قُلْ إنّى نُهيتُ أَنْ أعْبُدَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أهْواءَ كُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إذاً وَ ما أنَا مِنَ الْمُهْتَدينَ
بگو: من از پرستيدن كسانى كه شما به جاى خدا مىپرستيد نهى شدهام. بگو:من از هواهاى نفسانى شما پيروى نمىكنم كه در آن صورت گمراه شدهام و از راه يافتگان نخواهم بود.
﴿إنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَريماً﴾
اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مىشويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مىكنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مىكنيم.
محرّمات الهى در روايات
امام على (عليه السلام) در باب محرمات الهى مىفرمايد:اهْجُرِ اللَّهْوَ فَإنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُو، وَ لَمْ تُتْرَكْ سُداً فَتَلْغُو.
از آنچه بازيچه و بيهوده و بى منفعت است بپرهيز كه بيهوده آفريده نشدهاى تا سرگرم بيهوده كارى شوى و سر خود رهايت نخواهند كرد تا هرزهگر باشى.
و نيز فرمود:إحْذَرِ الْحَيْفَ وَ الْجَوْرَ، فَإنَّ الْحَيْفَ يَدْعُو إلَى السَّيْفِ، وَ الْجَوْرَ يَعُودُ بِالْجَلاءِ وَ يُعَجِّلُ الْعُقُوبَةَ وَ الْانْتِقامَ.
از جفا و ستمكارى برحذر باش كه محصول ظلم و ستم، جنگ و خونريزى است. جور و ستم مورّث هجرت و دورى و طرد و باعث نزديك شدن كيفر و انتقام است.
#صحیفه_سجادیه
#شرح_دعای_دوازدهم_فراز_دوم
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
در هر صورت ارتكاب محرّمات داراى ضرر فوق العادهاى است كه آن ضرر مستقيماً متوجه دنيا و آخرت گناهکار است.
كوتاهى در شكر نعمت
شكر نعمتها حقيقتى است عملى كه هيچ برنامهاى جاى آن را نمىگيرد. اين واقعيتى است كه از قول حضرت حق به داود (عليه السلام) استفاده مىشود به وقتى كه از پروردگار سبحان مىپرسد: شكر چيست؟ جواب مىشنود: مصرف كردن نعمت در جايى كه خواسته خود من است.
وقتى انسان عاقل و بيدار، سستى و تنبلى خويش را نسبت به اجراى اوامر الهيّه و سرعت خود را در آلوده شدن به محرّمات و تقصيرش را در برابر نعمتها براى شكر و سپاس حضرت دوست مىبيند، از دعا و درخواست و عرض حاجت و نياز به پيشگاه پروردگار باز مىماند، چرا كه بر اثر اين سه برنامه غرق خجالت و حياست.
سرشت طبيعى انسان اين است كه در برابر نيكى سپاسگزار باشد و اگر كسى برخلاف سجيه فطرى خود رفتار كند مورد سرزنش خردمندان قرار مىگيرد.
گاهى اوقات انسان به بلايى اميدوار باشد بهتر است از ناسپاسى كه درباره نعمتى روا كند چو بلاكشى و صبر در مصيبت داراى اجر و پاداش است؛ امّا عاقبت ناسپاسى زوال نعمت و محاكمه خداوند و ورود به جهنّم است.
استدراج و مهلت دهى خداوند
امام حسين (عليه السلام)، «استدراج» خداوند را چنين معنا مىفرمايد:
مهلت دهى از خداوند سبحان به بندهاش اين است كه به او نعمتهاى فراوان دهد و توفيق شكرگزارى را از وى بگيرد.
از امام صادق (عليه السلام) درباره مهلت دهى خداوند پرسيدند، فرمود:
معنايش اين است كه بنده گناه مىكند و خداوند به او فرصت مىدهد و با وجود گناه باز به او نعمت دهد تا از اين نعمت او را از طلب آمرزش براى آن گناه باز دارد. چنين كسى بدون آن كه بفهمد به مرور به خشم و كيفر خداوند نزديك شده است.
در حقيقت غفلت از بخشنده نعمت و كوتاهى در قدردانى از آن؛ سبب غرور نفسانى و زياده خواهى مىگردد و سپس در اثر افزونطلبى دچار طغيان شده و بعد آمرزش خواهى را فراموش كند و به كيفر دردناك گرفتار مىشود.
به اين جهت پرهيز از اين روال خطرناك بايد مد نظر مؤمن خردمند باشد.
اعتراف به تقصير و گناه
يك پرسشى كه هميشه در ذهن عارفان و سالكان راه حقيقت بوده است اين كه حضرات معصومان (عليهم السلام) كه نمايندگان و واسطه فيض حق تعالى بر روى زمين هستند و برحسب واژه و معنى از مقام عصمت برخوردارند، چرا و چگونه اعتراف به تقصير و خطا مىكنند؟
بعضى بزرگان اين سؤال پاسخ دادهاند:
1- معصومان (عليهم السلام) نفس خويش رادر مقام بنده ذليل و گنهكار قرار مىدهند و از آن مرتبه به درگاه حق راز و نياز و مناجات مىكنند؛ زيرا آنان به حقيقت نفس انسانى و باطن و ظاهر و فضايل و رذايل آدمى آگاهند؛ پس براى آموزش و آشنايى بندگان خدا با شيوه ارتباط با حضرت حق؛ به نمايندگى از انسان به درگاه الهى خطاب يا شكايت مىكنند.
2- معصومان (عليهم السلام) در مقام محاسبه نفس و خوف از مقام الهى از اين كه كوتاهى يا عصيانى در اعمال و افكار به خاطر غلبه هواى نفس يا فريب شيطان اتفاق مىافتد و روح و روان آدم را آزرده مىسازد؛ يك رياضيت روحانى در افق معنوى براى رسيدن به حُبّ و قرب الهى در برنامه عبادى خود قرار مىدهند كه هر كس اين روش را پياده كند در طريقت آنان عارف به حق خواهد شد.
بنابراين سستى و كوتاهى در عمل به تكاليف الهى و شرعى و اخلاقى و ناتوانى در سپاسگزارى و أداى حقوق خداوند از صفات بارز انسان جهول و كفور است و همه ما بر اين تقصيرها و خطاها معترفيم.
#صحیفه_سجادیه
#شرح_دعای_دوازدهم_فراز_دوم
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ ألْفَرج وَ العافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)...
❤بياد مولا، به رسم ادب،
اولین حاجت امروزمان را از خداوند رحمان،
فرج منجی عالم میخواهیم
به حرمت دعای فرج آن حضرت :
بسم الله الرحمن الرحيم
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ،
وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ
فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ،
اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ...
❤و برای سلامتی محبوب:
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه
في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة
وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا
حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .
❤الهی...
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد،
یا عالیُ بِحَقِّ علی،
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه،
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن،
یا قَدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن،
عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ وَ العافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حَضرَتِ زِینَب(س)
🌺 سلامتی و تعجیل در فرج آقا #صلوات ... 🌺
🌸| #حدیث🦋
🌻«امام جعفرصادق (علیهالسلام)»:
📖مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه
🌸✨هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد.✨🌸
📚بحارالأنوار، جلد ٥٢، ص ١٢٦
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#حدیث🦋
✍امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام میفرمایند:
خداوند انسان را نیافرید مگر او را بشناسد. اگر انسان خدا را بشناسد هر چند معصوم نمیشود بلکه کمتر گناه میکند و بعد از هر گناهی که غفلتا انجام داد سریع توبه میکند.
📚میزان الحکم
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌹 #حدیث
💠 امربه معروف و نهی از منکر
✅ امام باقر(علیه السلام) فرمودند:
🍃امر به معروف و نهى از منكر راه پيامبران است و شيوه نيكوكاران. فريضه بزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن برپا مى شود و راه و روشها امن مى گردد و درآمدها حلال مى شود و حقوق و اموالِ به زور گرفته شده به صاحبانش بر مى گردد و زمين آبادان مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و كارها سامان مى پذيرد.
🍃إنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ سَبِيلُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ اَلصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ اَلْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ اَلْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ اَلْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ اَلْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ اَلْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ اَلْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ اَلْأَمْرُ
📚الکافي ج۵ص۵۵
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
🌱سوره البقرة ــ آیه ۱۰۷
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
آيا نمىدانى كه خدا فرمانرواى آسمانها و زمين است و شما را جز او يارى و ياورى نيست؟
💐🌿💐🌿💐🌿
#تفسیر_قرآن
#سوره_بقره_آیه_صد_هفت
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
🌱(آيه ١٠٧) - «آيا نمىدانى حكومت آسمانها و زمين از آن خدا است» (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) . او حقّ دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكامش طبق مصالح بدهد، و او نسبت به مصالح بندگانش از همه آگاهتر و بصيرتر است. «و آيا نمىدانى كه جز خدا سرپرست و ياورى براى شما نيست» ؟ (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ) .
💐🌿💐🌿💐🌿
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره_آیه_صد_هفت
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🌟سوره البقرة ــ آیه ۱۰۸
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ
آيا مىخواهيد از پيامبر خود چيزى بپرسيد، همچنان كه قوم موسى پيش از اين از موسى پرسيده بودند؟ آن كس كه كفر را به جاى ايمان برگزيند، چون كسى است كه راه راست را گم كرده باشد.
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#تفسیر_قرآن
#سوره_بقره_آیه_صد_هشت
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌟آيه ١٠٨-شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده كه: «وهب بن زيد» و «رافع بن حرمله» نزد رسولخدا «صلّى اللّه عليه و اله» آمدند و گفتند: از سوى خدا نامهاى به عنوان ما بياور تا آن را قرائت كنيم و سپس ايمان بياوريم! و يا نهرهايى براى ما جارى فرما تا از تو پيروى كنيم! آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره_آیه_صد_هشت
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌟تفسير: بهانههاى بىاساس:
شايد پس از ماجراى تغيير قبله بود كه جمعى از مسلمانان و مشركان بر اثر وسوسۀ يهود، تقاضاهاى بىمورد و نابجايى از پيامبر اسلام «صلّى اللّه عليه و اله» كردند. خداوند بزرگ آنها را از چنين پرسشهايى نهى كرده مىفرمايد: «آيا شما مىخواهيد از پيامبرتان همان تقاضاهاى نامعقول را بكنيد كه پيش از اين از موسى كردند» و با اين بهانه جوييها شانه از زير بار ايمان خالى كنيد؟ (أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ) .
🌟و از آنجا كه اين كار، يك نوع مبادلۀ «ايمان» با «كفر» است، در پايان آيه اضافه مىكند: «كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم گمراه شده است» (وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ) .
🌟در واقع قرآن مىخواهد به مردم هشدار دهد كه اگر شما دنبال چنين تقاضاهاى نامعقول برويد، بر سرتان همان خواهد آمد كه بر سر قوم موسى آمد. اشتباه نشود اسلام هرگز از پرسشهاى علمى و سؤالات منطقى و همچنين تقاضاى معجزه براى پى بردن به حقّانيّت دعوت پيامبر «صلّى اللّه عليه و اله» جلوگيرى نمىكند چرا كه راه درك و فهم و ايمان همينها است.
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_بقره_آیه_صد_هشت
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#جرعه_ای_از_نهج_البلاغه
#حکمت_های_نهج_البلاغه
حکمت78
امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه و پرمعنا محکم ترین دلیل را براى ابطال جبر بیان فرموده و چهار تالى فاسد براى آن ذکر کرده که در نسخه کافى به ده تالى فاسد ارتقا یافته و نشان مى دهد که مرحوم سیّد رضى در اینجا گزینشى عمل کرده است. در نسخه نهج البلاغه آمده است که اگر جبر در کار باشد ثواب و عقاب و وعد و وعید باطل و ساقط مى شود، زیرا هیچ عقلى نمى پذیرد کسى را مجبور به کارى کنند و بعد او را پاداش یا کیفر دهند و یا قبل از شروع به کار به او بگویند اگر این کار را انجام دهى چنین تشویق خواهى شد و اگر ندهى چنان توبیخ مى شوى. اینها همه در صورتى است که انسان اختیارى از خود داشته باشد در غیر این صورت پاداش و کیفر ظالمانه و وعد و وعید لغو و بیهوده است. در نسخه کافى اضافه بر این فرموده: هیچ گنهکارى را در فرض جبر نمى توان ملامت نمود و هیچ نیکوکارى را نمى توان ستایش کرد، زیرا ملامت و سرزنش در چنین حالتى ظالمانه و تشویق و ستایش غیر عاقلانه است. بلکه شخص گنهکار در فرض جبر اولى به احسان است، زیرا گناه دامان او را گرفته و او را تحت فشار قرار داده، بنابراین باید به جاى مجازات مورد محبت قرار گیرد و به عکس نیکوکار به مجازات سزاوارتر است، زیرا از کار نیک خود بهره مند مى شود و هیچ یک از این امور با منطق و عقل و عدالت پروردگار سازگار نیست. به عبارت دیگر نه نیکوکار اختیارى از خود داشته و نه بدکار، بنابراین نه مجازات در مورد آنها عادلانه است نه پاداش عاقلانه و اگر بنا شود بدون استحقاق کیفر و پاداشى در کار باشد پاداش را باید به بدکار داد تا تخفیف رنج او شود و کیفر را باید به نیکوکار داد تا تعادلى حاصل گردد و به هر حال هدف امام این است که روشن سازد در فرض جبر مسئله ثواب و عقاب و اوامر و نواهى ومؤاخذه و تشویق همه به هم مى ریزد و مفهوم خود را از دست مى دهد. این سخن را مى توان به صورت دیگرى بیان کرد و آن این که در تمام اقوام و ملت ها براى مجرمان بازجویى و دادگاه و مجازات و زندان و مانند آن قائلند و به عکس، براى افراد وظیفه شناس انواع سپاس ها و تشویق ها و بزرگداشت ها ترتیب مى دهند. حتى کسانى که از نظر فلسفى تفکر جبرى دارند در زندگى اجتماعى خود وجود دادگاه ها و مجازات بدکاران را از لوازم زندگى بشر و عاقلانه مى شمرند. اگر ما معتقد به جبر باشیم باید بگوییم تمام این برنامه ها ظالمانه است. درست به این مى ماند که ما انسانى مبتلا به رعشه (پارکینسون) را به دادگاه حاضر کنیم که چرا دست تو مى لرزد و یا بیمارى را که به علت قطع نخاع قادر بر حرکت نیست مورد مذمت و ملامت قرار دهیم. شاید به همین دلیل معتقدان به جبر ناچار عدالت خدا را نیز نفى کرده و گفته اند خدا هر کار کند عین عدالت است حتى اگر تمام نیکان را به دوزخ بفرستد و ظالمان و گنه کاران را به بهشت، کار خلافى رخ نداده است; سخنى که هر عاقلى بر آن مى خندد.
ادامه دارد...
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#جرعه_ای_از_نهج_البلاغه
#حکمت_های_نهج_البلاغه
حکمت78
آن گاه امام در ادامه این سخن و پس از ذکر تالى فاسدها به توضیح مسئله اختیار پرداخته و به صورت بسیار شفاف و روشنى آن را بیان مى کند و مى فرماید: «خداوند سبحان بندگانش را امر کرده و آنها را اختیار بخشیده و نهى کرده و برحذر داشته، تکالیف آسانى بر دوش آنان گذارده و هرگز تکلیف سنگینى نکرده است. در برابرِ (اطاعت کم) پاداش کثیرى قرار داده و هرگز کسى از روى اجبار، او را معصیت نکرده و از روى اکراه اطاعت ننموده است»; (إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْیِیراً، وَنَهَاهُمْ تَحْذِیراً، وَکَلَّفَ یَسِیراً، وَلَمْ یُکَلِّفْ عَسِیراً، وَأَعْطَى عَلَى الْقَلِیلِ کَثِیراً; وَلَمْ یُعْصَ مَغْلُوباً، وَلَمْ یُطَعْ مُکْرِهاً). امام(علیه السلام) در اینجا اوامرونواهى تشریعى راآمیخته با صفت اختیار ذکرکرده وفضل الهى را نیز در سنگین نبودن تکالیف و افزون بودن پاداش ها بر آن افزوده است. سپس در ادامه سخن سه تالى فاسد دیگر براى قول به جبر ذکر کرده و آن این که اگر واقعاً مردم مجبور باشند ارسال رسل و انزال کتب آسمانى همه لغو و بیهوده است، زیرا نه نیکوکارِ مجبور را مى توان از نیکوکارى باز داشت و نه گنهکارِ مجبور را از گناه. مى فرماید: «خدا پیامبران را بیهوده نفرستاده و کتب آسمانى را براى بندگان عبث نازل نکرده است»; (وَلَمْ یُرْسِلِ الاَْنْبِیَاءَ لَعِباً، وَلَمْ یُنْزِلِ الْکُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً). اصولاً اگر ما قائل به جبر باشیم تمام مکتب هاى اخلاقى و توصیه هاى علماى اخلاق فرو مى ریزد، زیرا کسانى که کار غیر اخلاقى را به حکم جبر انجام مى دهند هرگز گوششان بدهکار توصیه هاى علماى اخلاق یا برنامه هاى پیامبران الهى و دستورات کتب آسمانى نیست. در آخرین تالى فاسد مى فرماید: «خداوند آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست را باطل و بى هدف نیافریده. این گمان کافران است. واى بر کافران از آتش دوزخ»; (وَلاَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً: «ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ»). یعنى آفرینش آسمان و زمین به حکم روایاتى که سخن از تسخیر آنها براى انسان ها مى گویند براى این انسان است تا مسیر حق را در پیش گیرد و راه تکامل را بپیماید. اگر گفتار طرفداران جبر صحیح باشد آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست باطل و بیهوده خواهد بود، چون انسان براى پیمودن راه تکامل اختیارى ندارد و مى دانیم تکامل جبرى تکامل نیست. اینکه امام ـ مطابق نسخه کافى ـ فرموده است: این نظر، عقیده بت پرستان و دشمنان رحمان و قائلان به قدَر و مجوس این امت است اشاره به این است که مجوس قائل به ثنویت و دوگانه پرستى بودند: یزدان را خداى خیر مى دانستند که صدور شر از او غیر ممکن است و اهریمن را خداى شر که صدور خیر از او غیر ممکن. حوادث و موجودات جهان را نیز به خیر و شر تقسیم مى کردند; خیرات را به یزدان و شرور را به اهریمن نسبت مى دادند و به این ترتیب در مبدأ جهان هستى نیز قائل به جبر بودند و به طریق اولى، انسان ها را در افعالشان مجبور مى پنداشتند. آن کس که باطن او مخلوق یزدان است جز خیر انجام نمى دهد و آن کس که باطن روحش مخلوق اهریمن است همواره تمایل به شر دارد.
ادامه دارد...
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج