بسم الله
ذکر «یا طُهر یا طاهر یا طَهور یا طَیْهور یا طَیْهار»
🔸بخشی از مصاحبه نشریه معارف (شماره ۶۸)، با حجت الاسلام والمسلمین #استاد_احمد_عابدی
@ahmad_aabedi
🔸
🔻نشریه معارف: با توجه به فضای روح افزای رمضان، اگر ممکن است توصیه هایی جهت استفاده بیشتر از این ماه پر برکت برای مخاطبان نشریه بفرمایید.
🔸 #استاد_عابدی :
💫در مباحث عرفانی صوم که نمی توان وارد شد؛ اما نکته ای را متذکر می شوم. دیدنِ فرشته، مخصوصاً جبرئیل(علیه السلام) چیزی است که ممکن است. این مسئله چند راه دارد. شیخ اشراق در ابتدای «حکمت الاشراق» می گوید که اگر کسی فرشته ندیده، یا اینکه تنها یکی، دوبار دیده، راضی نیستم که کتاب من را بخواند! از کسی راضی هستم این کتاب را بخواند که فرشته دیدن برایش عادی شده باشد. حضرت امام خمینی (ره) هم در جایی می گویند که من می خواستم «حکمت الاشراق» را در قم تدریس کنم، میرداماد به خوابم آمد و گفت که درس نگو. از همین جا معلوم می شود که امام خمینی(ره) که می خواسته این کتاب را درس بدهد، یقیناً چیزهایی می دیده است.
💫و اما یکی از راه های دیدن فرشته که قدری سخت است، این می باشد که از شب اول ماه مبارک رمضان تا شب بیست و سوم هرشب صد مرتبه سوره دخان بخواند تقریباً شبی هفت ساعت طول می کشد می تواند فرشته را ببیند.
💫 یک راه دیگر این است که شب بیست و سوم، ٢٢۵ مرتبه این دعا را بخواند:
🌟 «یا طُهرُ یا طاهِرُ یا طَهورُ یا طَیهورُ یا طَیهار» [1]؛
که پنج اسم خداوند دربارة طهارت است [2]. البته شرایطی هم دارد که حتماً باید رو به قبله در سجده باشد، حتماً با وضو باشد، حتماً شکم نه پُر باشد و نه خالی. البته در دعاها وقتی می گویند دعایی را در سجده بگویید و کمی زیاد است، در این موارد می توان رو به قبله، در همان حالت نشسته، مهر را به پیشانی گذاشت و دعا را خواند.
🔸
🔻پینوشت:
💫[1] : دستورالعملی که علامه طباطبایی از استادشان آیت الله سیدعلی قاضی، برای شاگردانشان نقل کردند. 👇
https://eitaa.com/salehi786/333
https://eitaa.com/ahmad_aabedi/1018
نقل در
- مطلع انوار، علامه طهرانی، ج۲، ص۱۱۴
- هزار و یک نکته - علامه حسن زاده، نکته ۷۹۲
- مفاتح الغیب، استاد صمدی آملی، ص٨١٠
- آیت الله مبشر کاشانی: از مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد عبدمنافی این نسخه به دست حقیر رسید از قول علامه بزرگوار آیت الله حسن زاده آملی که او از بعض مشایخ خود چنین نقل فرمود: ذکر «یا طهر یا طاهر یا طهور یا طیهور یا طیهار» به عددطیهار که «٢٢۵» مرتبه می باشد چنانچه در شبهای ماه رمضان انجام دهد موجب نزول فرشتگان و تطهیر قلب وصفای باطن است.
💫[2] مشابه این ترتیب اسماء در باب طهارت بخشیدن، در دعاهای ذکر اسماءالله به ترتیب حروف در کتاب مصباح کفعمی اینطور آمده: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا طُهْرُ يَا طَاهِرُ يَا طَهُورُ يَا طِيبَ اَلْأَوْلِيَاءِ يَا طَامِسَ عُيُونِ اَلْأَعْدَاءِ يَا طَالِباً لاَ يَعْجِزُ يَا طَاحِيَ اَلْأَرْضِ يَا طَاوِيَ اَلسَّمَاءِ يَا طَلَبَ اَلْغَادِرِينَ يَا طَارِدَ اَلْعُسْرِ عَنِ اَلْيُسْرِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اِفْعَلْ بِي وَ بِجَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ .
(المصباح للکفعمی ج١ ص٣۵۴)
🔸
🔻 منبع متن مصاحبه استاد عابدی:
🌐 hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/6960/83920
🌐 hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/7149/87154
🔸
@Salehy @Salehi786
صالحی - ارتباط کاربران
سؤال یکی از دوستان طلبه👆 پیرامون ذکر «یا طهر یا طاهر یا طهور یا طیهور یا طیهار» 💫پاسخ در ادامه👇
سلام و رحمت خدا بر شما برادر عزیز
بیان مطالب علی المبنا است.
اگر مبانی مورد پذیرشتان بود از آنها بهره مند شوید و ما را هم از دعایتان محروم نفرمایید. اگر هم مبانیتان متفاوت است، خب استفاده نفرمایید.
اما پاسخ سوالات👇
#اولا
استاد عابدینی از آیت الله بهجهت نقل میفرمودند که دعاها و اذکار را در هر شرایطی که حالش را داشتید از دست ندهید و خودتان را محدود به یک شرایط مکانی یا زمانی خاص برای دعا ندانید. میفرمودند مثلا اینکه دعای خاصی برای مسجد کوفه و دعای کمیل برای نیمه شعبان یا شب جمعه و دعاهایی برای ماه رمضان یا ماه شعبان و ماه رجب توصیه شده اند، این دعاها را در هر شرایط زمانی و مکانی دیگر هم که «حال دعا» برایتان ایجاد شده مغتنم بشمارید و از هر دعا یا ذکری که در ایام و اماکن دیگر توصیه شده هم بهره مند باشید و خود را محروم نکنید.
استاد تاکید داشتند که در دعاها، توصیه های زمانی و مکانی ذکر شده برای بیانِ موقعیتِ با تأثیر بیشتر است، نه آنکه قید و خصوصیت منحصر باشد و در غیر آن موقعیت اثری برای آن دعا یا ذکر نباشد. و اساساً موقعیت های زمانی و مکانی همه برای تدارک «حال دعا» در سالک هستند، و سالک همینکه در هر موقعیت دیگری هم «حال دعا» را به توفیق الهی بیابد باید آن را مغتنم بشمارد و از محتوای بلند ادعیه و اذکار بهره مند شود.
(انتهای نقل کلام استاد عابدینی)
بنابر این انجام دستورالعمل مذکور در تمام لیالی دهه سوم ماه رمضان، و هر موقعیتی که حال دعا برای سالک هست (مخصوصاً در سحرها) مجاز و مؤثر خواهدبود.
#ثانیاً
در مورد اینکه این اذکار عمومی هستند یا خصوصی، از آنجا که اساتید معظم اخلاق و عرفان آن را نشر فرمودند (مانند علامه حسن زاده در چاپ آن در کتابشان، علامه طهرانی در کتابشان، استاد عابدی در بیان و سایت و کانالشان، استاد رمضانی در سایتشان، استاد صمدی در کتابشان، استاد مبشر کاشانی در کانال و کتابشان و ...)، به نظر میرسد محتوای این ذکر در طلب طهارت و اثرش در طهارت بخشی، بمانند اثر استغفار و طلب مغفرت و توبه است، که توصیه به مؤمنین مینمایند برای طلب طهارت در این لحظات مقدس شب قدر. فلذا در مطالبشان هم برای آن لزوم به اذن استاد برای انجامشان را لازم ندانستند و برای اهل ایمان توصیه نموده اند.
#ثالثاً
اساساً مبنا در شناخت ذکرخاص از ذکر عام، در میان بزرگان اخلاق و عرفان متفاوت است.
بر تمام مبانی ذکر رکن سلوک است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً» (احزاب ٤١)
مبنای اول:
در برخی مبانی، ذکر عام اذکاری است که اذن عام دارد برای تمام سالکین، و ذکر عام هم با عدد خاص و روز خاص تبدیل به ذکر خاص نمیشود. و ذکر خاص هم وقتی خاص میشود که با اذنِ خاصِ استادی صاحب ولایت به سالک داده شود، و هم در عدد ذکر و هم در عدد روزهایش منوط به دستور استاد است.
مبنای دوم:
در مبنایی دیگر، ذکر عام ذکری است که ولو با عدد خاص باشد (که عدد خاصیت خود ذکر است، و ناظر به انتخاب و اختیار استاد یا شاگرد نیست)، اما عام است وقتی که تعداد روز خاص انجامش (مثل یک اربعین یا دو اربعین یا تعداد روز خاص) نداشته باشد، و ذکر خاص ذکری است که انتخابش بدست استاد صاحب ولایت بر اساس حال سالک باشد و به تعداد روز خاص مراقبه اش باشد که هرمقدار برای ادامه اش نیاز به دستور استاد دارد.
البته در این مبنا برخی در انتخاب ذکر، برای کشف ذکر مخصوص هر فرد برای دادنِ مراقبه آن، علاوه بر کشف با هیمنه روحی استاد باطنبین، یک روشهای علمی را هم در علم الاسماء دارای اثر میدانند که با یادگیری روشها مطابق قواعد علمی، برخی اذکار خاص مناسب هر فرد کشف میشود. (العلم امام العمل).
مبنای سوم:
در این مبنا اساسا بحث ذکر خاص و ذکر عام، ناظر به فضای لفظی و حتی معنایِ مدلول لفظی اذکار نیست. بلکه ناظر به مراتبِ «حال سالک» است. این حال سالک است که معلوم میکند که هر ذکر لفظی که دارد در چه مرتبه ای استقرار می یابد. اگر سالک در فضای نفس اماره باشد، هر ذکری که وی را از حال غفلت خارج کند «ذکر عام» است که موجب ایجاد توجه به خدا و خروج از غفلت برایش بشود (ولو فقط توجه به ساحت لفظی و معنای ذهنی ذکر داشته باشد. و این مرتبه منتهی به علم الیقین است).
اما اگر سالک در فضای نفس لوامه باشد، وقتی که از مرتبه ی ذکر لفظی و ذهنی و عقلی به مرتبه «ذکر قلبی» منتقل شد و حال و هوای قلبی اش هم منقلب در «حالِ منطوی در روحانیتِ ذکر» شد، هر ذکری که باشد «ذکر خاص» محسوب میشود که در قلبِ او نشسته است (و این مرتبه منتهی به عین الیقین است).
و نهایتا وقتی که سالک در فضای نفس مطمئنه باشد و با درک فنا به شهودِ مذکور در ورای هر ذکری رسیده باشد، هر ذکری که داشته باشد «ذکر اخص» است و با فنای ذاکر و بقای مذکور، اتحاد ذکر و ذاکر و مذکور محقق شده، و ذاکر عین تحقق ذکر میشود (و این مرتبه منتهی به حق الیقین است).
بر اساس مبنای سوم که بنظر دقیقترین نظر است، اساساً تلقی عمومی از اصطلاح عرفا در «ذکر خاص» اشتباه است. آنچه که از «ذکر خاص» مقصود عرفاست، بمانند اصطلاح «عالَم خاص»، عمدتا مربوط به احوال نفس و اطوار قلبی و مرتبه ی توجه ذاکر به مذکور است، که مراتب ذکر لسانی و ذکر قلبی و ذکر حقیقی، ناظر به عالم وجودی درونی سالک در توجهاتش محقق میشود، نه ناظر به عوامل بیرونی و مفاهیم و الفاظ اعتباری و مدلول لفظی.
در این مبنا، کار استاد صاحب نفس و دارای مقام ولایت خاص، تصرف در احوال سالک با دستورات مناسبش و انتقال او با دستورات از هر مرحله به مراحل بعدی است.
در مراتب این اذکار:
- حقیقت ذکر آنست که ذاکر نفسش را در حال ذکر فراموش کرده و فقط مذکور مورد توجهش باشد: «لَنْ تَذْكُرَهُ حَقِيقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فِي ذِكْرِك» (غرر الحکم).
- ذکر لسانی در معرض ریا (اینکه ذکر گفتنت را ببینی) : رُؤْيَتُكَ ذِكْرَكَ لَهُ تُورِثُكَ الرِّيَاءَ وَ الْعُجْبَ وَ السَّفَهَ وَ الْغِلْظَةَ فِي خَلْقِهِ وَ اسْتِكْثَارَ الطَّاعَةِ وَ نِسْيَانَ فَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ وَ لَا تَزْدَادُ بِذَلِكَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا بُعْداً وَ لَا تَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلَى معنى [مُضِيِ] الْأَيَّامِ إِلَّا وَحْشَةً
- کمال ذکر در دو مرتبه ذکر قلبی و ذکر حقیقی: وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ ذِكْرٌ خَالِصٌ بِمُوَافَقَةِ الْقَلْبِ وَ ذِكْرٌ صَارِفٌ لَكَ بِنَفْيِ ذِكْرِ غَيْرِهِ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِك (مصباح الشریعه)
#رابعاً
🔸علامه طباطبایی قائلند که اسماء الله توقیفی نیست. فلذا دستورالعمل ایشان در همین دستورالعملی که به شاگردانشان دادند که ذکر اسماء «یا طَیهور و یا طَیهار» را دارد (بمانند «دَیهور و دَیهار») مجاز است.
بیان استدلالی علامه در توقیفی نبودن اسماءالله 👇
🔻المیزان ، ج 8 ص 357 الی 359 :
💫 عدد الأسماء الحسنى:
لا دليل في الآيات الكريمة على تعين عدد للأسماء الحسنى تتعين به بل ظاهر قوله: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»: طه: 8، و قوله «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»: الأعراف: 180، و قوله: «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»: الحشر: 24، و أمثالها من الآيات أن كل اسم في الوجود هو أحسن الأسماء في معناها فهو له تعالى فلا تتحدد أسماؤه الحسنى بمحدد.
💫 هل أسماء الله توقيفية؟
تبين مما تقدم أن لا دليل على توقيفية أسماء الله تعالى من كلامه بل الأمر بالعكس، و الذي استدل به على التوقيف من قوله: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ» الآية مبني على كون اللام للعهد، و أن يكون المراد بالإلحاد التعدي إلى غير ما ورد من أسمائه من طريق السمع، و كلا الأمرين مورد نظر لما مر بيانه.
🔸
🔻الرسائل التوحيدية، ص: 48 و 49 :
💫 المبحث السادس : قد شاع في الألسن أن أسماء الله تعالى توقيفية و قد أرسلوه إرسال المسلمات و ليس المراد بالاسم هاهنا حقيقته و هو الذات المأخوذ بوصف ما لعدم رجوعه حينئذ إلى معنى محصل بل المراد به الاسم اللفظي و هو اسم الاسم حقيقة و حينئذ فالمراد من التوقيف أما التوقيف على الرخصة الشرعية الكلية أو الشخصية فيمكن توجيه القاعدة بوجهين:
أحدهما أن معاني الألفاظ على المتداول المفهوم عندنا حيث لم تخل عن جهات النقص و الإعدام و إن كانت مختلفة من هذه الجهات أيضا و ذلك مثل الإغواء و المكر و الحيلة و الإضلال و مثل الكبير و الجسيم و نحوهما و نحن لا تفي عقولنا بإدراك ما هو اللائق بحضرته المقدسة و تشخيصه و تمييزه عمّا لا يليق احتيج إلى ورود رخصة ما في الإيقاع و الإطلاق و لضعف العقول عن الشرح و التفصيل في كل مورد مورد احتيج إلى ورود كل اسم أريد اطلاقه بنحو الاسمية عليه تعالى.
و الثاني أن الأمر كذلك، لكن مجرد ضرب القاعدة بقوله تعالى: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ الآية يكفي في مقام التعليم و أن نحذر عن إطلاق ما لا يليق بساحته المقدسة بحسب المعاني المفهومة من الألفاظ الدائرة في لغاتنا هذه.
و هذان وجهان مختلفان بحسب النتيجة فعلى الأول لا يجوز إطلاق الاسم ما لم يرد شرعا و إن علمنا خلوّه عن جهات النقص و الإعدام.
و على الثاني يجوز ذلك سواء ورد بالخصوص شرعا أم لا.
و الظاهر أن مراد أكثر المتمسكين بهذه القاعدة هو المعنى الأول و هو عليل ،
💫لقوله تعالى: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى و قوله تعالى: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى و قوله تعالى: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى و غير ذلك من الآيات التي يأبى سياقها عن الحمل على العهد الذهني بل ظاهرها لام الجنس و قد حل بالجمع فتفيد الاستغراق و ان كل اسم أحسن فله تعالى و قد مرّ تقريبه في الفصول السابقة ...
بسم الله
💠 ۲٧ نکته ی معرفتی در ارتباط شب قدر و روزقیامت و حضرت زهرا (سلام الله علیها)، از علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) :
🔸از کتاب«آغاز و انجام»، فصل دوم، ص۱۰و۱۱، در اشاره به مبدأ و معاد، و آمدن از فطرت اولي، و رسيدن بانجام، و ذكر شب قدر و روز قيامت؛ و کتاب «انسان و قرآن»، ص۲۴۷ الی۲۵۷
⬇️
💎 1. مبدأ، فطرت اولي است، و معاد عود بآن فطرت است،* فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ*؛
💎 2. كه اول خدا بود و هيچ نه، «كان اللّه و لم يكن معه شيء»،
💎 3. پس خلق را از نيست هست گردانيده،* وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً* . و به آخر خلق نيست شوند و خدا هست بماند،* كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقي وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ*
💎 4. پس چنانكه هست شدن خلق بعد از نيستي مبدأ خلق است، نيست شدن بعد از هستي معادشان باشد. چه آمدن و رفتن چون مقابل يكديگرند هر يك عين ديگري تواند بود،* كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ*
💎 5. و از اين جاست كه «بحكم مبدأ» خدا بگويد و خلق جواب دهد،* أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي*
💎 6. و «بحكم معاد» خدا بگويد و هم خدا جواب دهد،* لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ*
💎 7. و خلق چون اول از خدا وجود يافتهاند و نبودهاند پس بآخر هست شدهاند، پس وجود بخداي سپارند،* إِنَّ إِلي رَبِّكَ الرُّجْعي* پس نيست شوند،* كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ*
💎 9. منه المبدأ و اليه المعاد. نيستي اول بهشتي است كه آدم در آنجا بود،* اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ*
💎 10. و هستي بعد از نيستي آمدن بدنياست،* اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً*
💎 11. و نيستي دوم كه فناء در توحيد است بهشتي است كه معاد موحد آنجاست،* ارْجِعِي إِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي*
💎 12. آمدن از بهشت بدنيا توجه از كمال بنقصان است و بيفتادن از فطرت، و لا محاله صدور خلق از خالق جز بر اين نمط نتواند و رفتن از دنيا ببهشت توجه از نقصان بكمال است و رسيدن با فطرت، و لا محاله رجوع خلق با خالق جز بر اين نسق صورت نبندد،* اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ*
💎 13. پس اول نزول و هبوط است، و دوم عروج و صعود. اول افول نور، دوم طلوع نور،* اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ*
💎 14. باين سبب عبارت از «مبدأ» به «شب» كردهاند و آن شب قدر است، و عبارت از «معاد» به «روز» و آن روز قيامت است.
💎 15. در شب قدر،* تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ*
و در روز قيامت،* تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ*
💎 16. و چون كمالِ مبدأ به معاد است، همچنانكه كمالِ شب به روز است، و كمالِ روز به ماه، و كمالِ ماه به سال،
⚠️ پس اگر مبدأ شبِ قدر است، معاد روز قيامت است،
💎 17. و اگر شب قدر نسبت به ماه دارد، * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ*،
روز قيامت نسبت به سال دارد،* يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ*
💎 18. و بوجهي اگر مبدأ خلقت نسبت به روز دارد، «خمرت طينة آدم بيدي اربعون صباحا»، معادش نسبت به سال دارد كه، «ما بين النفختين اربعون عاما»،
💎 19. و اگر شب قدر بر «هزار ماه» تفضيل دارد،* لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ*،
روز قيامت بقدر «پنجاه هزار سال» است،*فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا*
💎 20. مراد از موسي (علیه السلام) اشاره به مبدأ است و صاحب تنزيل و صاحب غرب است كه موقع افول نور باشد،* وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلي مُوسَي الْأَمْرَ*، «اول ما كتاب الله تعالي التوراة»
💎 21. و مراد از عيسي (علیه السلام) اشاره به معاد است و صاحب تأويل صاحب شرق است كه موضع طلوع نور باشد،* وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا* * وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ*
💎 22. و محمد (صلي اللّه عليه و آله) جامع هر دو است، و بوجهي متوسط است، و بوجهي از هر دو مبرا.
👇👇👇
💎 23. اما محمد (صلی الله علیه و آله) جامع است، بحكم اينكه در مبدأ منزلتي دارد كه، «كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين.»
«لكل شيء جوهر و جوهر الخلق محمد - صلي اللّه عليه و آله-»،
و در معاد هم مرتبتي دارد كه شفيع روز حشر است، «ادخرت شفاعتي لاهل الكبائر من امتي»
💎 24. و اما متوسط است، بحكم آنكه از وسط عالم روي به مغرب بايد كرد تا روي به قبله موسي باشد، و به مشرق تا به قبله عيسي باشد، و به ميان هر دو تا قبله محمد مصطفي (صلي اللّه عليه و آله و سلم) باشد كه «ما بين المشرق و المغرب قبلتي»
💎 25. و اما از هر دو مبراست، بحكم،* لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ* است، که * إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ*
💎 26. اين فاطمه- عليها السّلام- است كه ليلة القدرِ [مبدأ نزولِ] يازده كلام اللّه ناطق است، كه امام صادق فرمود: كسي حق معرفت به آن حضرت پيدا كند، يعني بدرستي او را بشناسد، ليلة القدر را ادراك كرده است.
امام صادق آن قرآن ناطق
يكي تفسير همچون صبح صادق
بفرمودهست و بشنو اي دل آگاه
كه ليله فاطمه ست و قدر اللّه
چو عرفانش بحق كرديد حاصل
به ادراك شب قدريد نائل
دگر اين شهر ني ظرف زمانست
كه مؤمن رمزي از معنيّ آنست
ملائك آن گروه مؤمنينند
كه اسرار الهي را امينند
مر آنان را بود در روح مؤيد
كه باشد مالك علم محمّد
مراد روح هم كه روح قدسيست
جناب فاطمه حوراي انسيست
... مر انساني كه باشد كون جامع
شب قدرست و يوم اللّه واقع
💎 27. فی تفسیر فرات کوفی، روی عن الصادق (علیه السلام) قال: انا انزلناه في ليلة القدر، الليلة فاطمة و القدر اللّه فمن عرف فاطمة و القدر اللّه فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر، و انما سميت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها، او معرفتها، او معرفتها الشك من ابي القسم. قوله* وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ* يعني خير من الف مؤمن و هي ام المؤمنين* تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها* و الملائكة المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) و الروح القدس هي فاطمة * بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ* يعني حتي يخرج القائم.
🔸(فرات گوید: محمد بن قسم بن عبید معنعن از ابی عبدالله - یعنی حضرت امام جعفر صادق – ما را حدیث کرده است که آن جناب در تفسیر سوره قدر فرموده است: «اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْر» (قدر: 1) «لیلة» فاطمه «سلام الله علیها» است و «قدر» «الله» است، و آن جناب یعنی حضرت فاطمه «سلام الله علیها» است – بدین جهت فاطمه نامیده شده است که خلایق از معرفت او بریده شده اند. [3]
و قول او «وَمَا أَدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْر* لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی چه چیز تو را دانا گردانید که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است، یعنی بهتر از هزار مومن است، و آن حضرت – یعنی عصمت الله الکبری فاطمه «سلام الله علیها» - ام المومنین است.
«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا» (قدر: 4) و ملائکه مومنانی اند که مالک یعنی واجد و دارنده علم آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» اند. و «روح القدس» همان فاطمه «سلام الله علیها» است. «بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر: 5-4) به اذن و فرمان آفریدگارشان از جهت هر کاری، این شب سلام است، یعنی سلامت و برکت و فضیلت است تا وقت طلوع فجر یعنی تا زمان خروج قائم آل محمد «صلوات الله علیهم»).
🔸
@Salehy @Salehi786