eitaa logo
صالحی - ارتباط کاربران
1.4هزار دنبال‌کننده
782 عکس
272 ویدیو
290 فایل
﷽ 💫 طلبه ای ساده دروس خارج حوزه قم لیسانس نرم افزار ارشد مهندسیIT دکتری عرفان اسلامی ✅ اینجا نشر پژوهش‌ها، و پرسش وپاسخهای کاربران 📌خصوصی @mSalehi ✅ تدریس فعلی: 1. @Shia_erfan 2. @Sania_Ashar ✅ کانال اصلی بنده @Salehy 📲نرم‌افزارهای مفید @SalehiApps
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🔸 داستان عنایت عارف بالله، آیت الله محمدجواد انصاری همدانی (رحمة الله علیه) به مؤمنان (١) 🔻 دستگیری از سالک الی الله مرحوم حاج محمدحسن بیاتی همدانی (ره) 🔸 🔸قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): 🔻 عِنْدَ ذِكْرِ اَلصَّالِحِينَ يَنْزِلُ اَلرَّحْمَةُ ⚡ هنگام یاد کردن از صالحین و خوبانِ خدا رحمت خداوند نازل می‌شود، https://hadith.inoor.ir/hadith/280614 🔹 🔸این ذکر صالحین، به نقل از کتاب مطلع الانوار علامه طهرانی ج١ ص٢١٣ الی ٢١٧، در مورد مرحوم حاج محمدحسن بیاتی (رحمة الله علیه) شاگرد آیت الله محمدجواد انصاری همدانی (رحمة الله علیه) است. 🔻مزار شريف مرحوم بياتي(ره) كنار مزار شاگرد دیگر، مرحوم حاج هادي ابهري(ره)، در كنار تربت پاك استادشان حضرت آيت الله محمدجواد انصاري همداني(ره) در گلزار شهدای قم است. 📌لوکیشن: 🌐 https://nshn.ir/04sbsVs5Wxv4nI 🔻 علامه طهرانی (ره) می‌نویسند که عارف بالله اقا سیدهاشم حداد (ره) در توصیف مرحوم آقای بیاتی چنین گفتند: ⚡ "خیلی از رفقا در معنی توحید گیر دارند , ولی آقای بیاتی خیلی روشن است و خداوند به ایشان عنایت بسیاری فرمود و ایشان در ردیف رفقای درجه اولی هستند که ما شب و روز با هم هستیم. او همیشه با من است." علامه طهرانی می‌گوید عرض کردم (به آقای حداد) : کلمه ای بفرمایید که برای ایشان بنویسم . آقای حداد فرمودند: بنویسید "فاستقم کما امرت". 🔸 🔻 اما نقل کتاب مطلع الانوار 👇 🔸 [مكاشفه آقاى بياتى رحمة الله عليه] 🔻 جناب صديق ارجمند آقاى بياتى مى‌گويند: در همان زمان حيات مرحوم آية‌الله انصارى پس از رحلت استاد عظيم آية‌الله قاضى (ره) يكى از شاگردان مرحوم قاضى به من معرّفى شد، ولى او را نشناختم و سپس معلوم شد او عارف كامل حاج سيد هاشم حدّاد است. توضيح آنكه: مرحوم آية‌الله انصارى (ره) به من دستورى داده بودند كه بايد روزها آن را در خلوت انجام دهم و من روزها آن را در خلوت انجام مى‌دادم؛ تاروز جمعه‌اى بود كه براى بجا آوردن آن محل خلوتى را پيدا ننمودم، چرا كه در هر جاى خلوت، احتمال تردّد و آمدن افراد بود. مى‌دانستم كه يك شبستان در مسجد پيغمبر متروك است، (مسجد پيغمبر يكى از مساجد همدان و در مقابل سراى قلمدانى است) به آن مسجد در آمدم و درِ شبستان متروك را گشودم، ديدم روى حصيرها به قدرى خاك جمع شده است كه در حال راه رفتن گرد و خاك برمى‌خيزد، داخل شبستان شدم و در را از پشت كولون كردم و با خيال راحت در يك زاويۀ بسيار تاريك مسجد كه از در شبستان دور بود نشستم و مشغول انجام دادن آن دستور شدم. آن دستور مدّتش يك اربعين بود و چند روزى بيشتر نمانده بود كه پايان پذيرد، در حال انجام آن عمل مكاشفه‌اى رخ داد كه: خود را بر روى كرۀ زمين احساس كردم و تمام كره، نيم‌كرۀ جنوبى و نيم‌كرۀ شمالى آن به تمامه را مى‌ديدم، و بر آن سيطره داشتم، در محور كره از قطب شمالى ستونى از نور بود بسيار عجيب و زلال و درخشان و آرام بخش كه آن عبارت بود از ولايت كليه، و بايد تمام مردم كره، خود را بدان برسانند. بسيارى از افراد روى زمين در ظلمت بسر مى‌بردند و در نيم‌كرۀ جنوبى دور از شعاع آن محور نورانى زندگى مى‌كردند و آنها اكثريت اهل جهان را تشكيل داده بودند. آنها هرچه حركت مى‌كردند در ظلمات بود؛ چنان تاريكى آنها را فراگرفته بود كه هيچ چيز را نمى‌شناختند. بعضى چون مى‌خواستند به جلو بيايند دورتر مى‌شدند. برخى از آنها چنان در تعفّن غوطه‌ور بودند كه انسان قدرت تماشاى آنها را نداشت. عجيب اينجاست كه آنها هم همگى خواستار نور بودند و مى‌خواستند خود را به محور برسانند. و امّا نيم كرۀ شمالى كه نورانى بود، در آنجا افراد متفاوت بودند: بعضى با سرعت رو به بالا و قطب مى‌آمدند امّا در وسط‍‌ راه توقّف مى‌كردند، بعضى آرامو آهسته مى‌آمدند، (روى اين نيم‌كره أقليت روى زمين بودند كه به صورت دسته‌ها و گروه‌ها، گروه گروه دور هم مجتمع بودند) بعضى مقدارى راه آمده امّا پشيمان شده و متحير بودند، بعضى مانند اسب سوار و يا با سرعت بيشتر رو به بالا مى‌رفتند؛ خلاصۀ امر اينكه: تمام اين افرادِ واقع در منطقۀ نور نيز هركدام شكل و شاكلۀ خاصّى داشتند. هرچه به بالا مى‌رفتيم افراد كمتر مى‌شدند تا نزديك قطب و محور چند نفرى بيشتر به چشم نمى‌خوردند كه مى‌خواستند وارد ستون نور شوند. امّا من خودم نفهميدم به چه وسيله اين راه را طى كردم، گويا روى هوا با سرعتى همينطور چرخ مى‌خوردم و بالا مى‌رفتم تا رسيدم به كنار محور، ديدم در آنجا دو نفر ايستاده‌اند: يكى حضرت آية‌الله انصارى و ديگرى را در آن‌وقت نشناختم و سپس مشهود شد كه حضرت آقاى حدّاد است! من همين‌كه بدان محل رسيدم فوراً آية‌الله انصارى مرا گرفت و در داخل ستون نور پرتاب كرد.
🔸 مزار سالک الی الله مرحوم حاج محمدحسن بیاتی همدانی (ره) (در جوار استادشان عارف باللّٰه مرحوم آیت الله محمدجواد انصاری همدانی رحمة الله علیه) 📌لوکیشن: 🌐 https://nshn.ir/04sbsVs5Wxv4nI 🙏 به روحشان هدیه کنیم. 🔹 🔸داستانی زیبا در مورد دستگیری استادشان (رحمة الله علیه) از ایشان👇 🌐 eitaa.com/salehi786/3564 🔸 @Salehi786 @Salehy
بسم الله 🔸 داستان عنایت عارف بالله، آیت الله محمدجواد انصاری همدانی (رحمة الله علیه) به مؤمنان (٢) 🔻 دستگیری از سالک الی الله مرحوم مهندس حاج سید جلال تناوش» (ره) 🔸 ▫️ ١ 🔸قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): 🔻 عِنْدَ ذِكْرِ اَلصَّالِحِينَ يَنْزِلُ اَلرَّحْمَةُ ⚡ هنگام یاد کردن از صالحین و خوبانِ خدا رحمت خداوند نازل می‌شود، https://hadith.inoor.ir/hadith/280614 🔹 🔸این ذکر صالحین، در مورد مرحوم حاج سید جلال تناوش» (ره) ، و دستگیری مرحوم آیت الله انصاری همدانی از ایشان، به نقل از مطالب دو اثر پیرامون شخصیت معنوی ایشان، در کتاب «عارف ترین مهندس قرن» و همچنین در کتاب «از خود رسته» در ادامه خواهدآمد. mozafarbook.ir/shop/کتاب-عارف-ترین-مهندس-قرن ahlevela.com/عارفان-شیعه/2606-از-خود-رسته 🔻 مهندس حاج سید جلال تناوش، نوه دختری آیت الله حاج سیدمحمد لواسانی، خواهرزاده و شاگرد سلوکی آيت الله سيد مصطفی لواسانی، شاگرد سلوکی و داماد آیت الله شیخ محمد جواد انصاری، اعجوبه‌ی صنعت نساجی بود که با تزکیه نفس به حالات معنوی و قرب الی الله رسید. 🔻مزارِ شريف مرحوم حاج سید جلال تناوش در جوار آستان شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری تهران، آرامستان باغ طوطی، ش ۲۳۲۳ است. ایشان در سال ١٣٧۶ ش به رحمت خدا رفتند. 📌لوکیشن مزار: 🌐 https://nshn.ir/077bQqbo0xug4n 🔻 همسر مرحوم مهندس جلال تناوش، خانم فاطمه انصاری (دختر آیت الله انصاری همدانی) نقل می کرد که: ⚡پس از مرگ مهندس تناوش، به دلیل مشکلات مادی، برای هزینه مراسم حدود سه میلیون تومان بدهکار شدم. پس از آن به سبب عدم توانایی دادن قرض، بسیار ناراحت و نگران بودم. یکی از روزها که بسیار به قرضم فکر می کردم، ناگهان همسر مرحومم را دیدم؛ او حال مرا پرسید و گفت: «نگران نباش». پس از این که آرامم کرد، به سمتی از اتاق اشاره کرد و گفت: «ان شاءالله قرضت ادا خواهد شد». به لطف الهی و عنایت و توجه آن ولی خدا به صورت معجزه آسایی آن قرض ما ادا شد. (البته باید توجه داشت که طلب ما از خداست، و ارواح اولیاء الهی با دعا از خداوند برای ما کمک می‌خواهند و خدا به سبب مقام ایمان و یقین و آبروی والای ایشان عندالله، دعای آنان را برای ما به اجابت می‌رساند). 🔹 🔻همچنین همسر مرحوم تناوش (خانم انصاری) نقل می کند: ⚡ «مرحوم تناوش در اواخر عمرش، هر چند روز یک بار به من می‌گفت: استاد و همه دوستانم به رحمت خدا رفته اند، اگر اجازه دهید، من هم به آنان ملحق شوم. اما من چون فرزندی هم نداشتم، در صورت نبود ایشان بسیار تنها می شدم؛ ازاین رو همیشه نگران بودم. یکی از روزها که در مورد همین موضوع صحبت می کردند، به من گفتند: «ببین»؛ من ابتدا چیزی نمی دیدم، اما او تصرفی معنوی کرد و من هم توانستم آن چه را او می‌دید، ببینم. جلسه ای برقرار بود و مرحوم آقای انصاری و دوستان ایشان حاضر بودند. مهندس تناوش با افسوس به آنان می‌نگریست و حسرت پیوستن به آنان را می‌خورد. من وقتی این صحنه و حسرت مهندس تناوش را دیدم، راضی شدم و به او گفتم: «اگر شما قصد رفتن دارید، من هم راضی‌ام». چند روز بعد، مهندس تناوش به رحمت خدا رفت. 📌به نقل از کتاب «دلشدگان: شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی»، ص١٣٢. 🔸 🔻 اما نقل مطلب از دو کتاب عارف ترین مهندس قرن، و کتاب از خودرسته👇 🔸 آغاز جوانی 🔻زندگی سید جلال در آغاز جوانی غرق در رفاه و خوش گذرانی و اشتباهات بود. ۴ سال برای تحصیل لیسانس نساجی به هند رفته بود و آنجا در پی مرتاض ها هم رفته بود. سپس برای تحصیلات تکمیلی در رشته نساجی به آمریکا رفت و در آنجا به استادی در این رشته رسید. مهندس تناوش زبان های انگلیسی، فرانسوی، اردو و هندی را بلد بود. پس از بازگشت به ایران، یکبار که همراه سه نفر از رفقایش که همراه خوشگذرانی‌هایش بودند تصمیم گرفتند مسافرت بروند گفتند: «کجا برویم؟» سید جلال - که شاید به نوعی میخواست آنها را امتحان کند تا ببیند چه قدر اهل همراهی هستند - گفت: «برویم کربلا!» دوستانش که اهل رعایت ظواهر شرع نبودند اول گفتند: «ما کربلا نمی آییم آن جا ما را تحویل نمیگیرند! اما بالاخره قبول کردند و هر سه به کربلا رفتند. دوستان سید جلال حتى نماز خواندن بلد نبودند. در حرم دوستانش به سید جلال میگویند نمازت را بلند بخوان تا ما هم با تو بخوانیم. سید جلال می گفت: من دست و پا شکسته نماز را بلد بودم همین که رسیدم به رکعت سوم و خواستم تسبیحات اربعه را بگویم. خب طبق احکام نماز باید آن را آهسته می خواندم، در همین حال بغل دستی ام که منتظر بود تا هرچه را می گویم او هم تکرار کند وقتی در آن شلوغی حرم صدای مرا نشنید، با دست به من زد و گفت: «پس چرا لال شدی؟!»
کتاب از خود رسته پیرامون عارف بالله جناب مهندس « حاج سید جلال تناوش » - زیر نظر استاد مهدی طیب .pdf
11.14M
🔸 کتاب از خود رسته‮‬‏‫: شرح زندگی و سلوک عرفانی مهندس سیدجلال تناوش (رحمة الله علیه) (به همراه «شمس مولوی»، به قلم خود مرحوم تناوش)‮‬ 🔻 گردآوری: پدیدآور (ها): م‍ح‍م‍د طی‍ب، استاد م‍ه‍دی طی‍ب، زهرا رحیم پور، هاجر متولیان 🔖ناشر: بنیاد نهج البلاغه، ١٣٩۶ 📌دریافت‌شده از سایت ناشر و نویسندگان کتاب 👇 🌐 http://ahlevela.com/عارفان-شیعه/2606-از-خود-رسته 🌐 http://ahlevela.ir/pdf/4_5985731998713382650.pdf 🔹   🔻 داستانی زیبا در مورد مرحوم تناوش و امداد دستگیری آیت الله انصاری همدانی (رحمة الله علیه) از ایشان 👇 🌐 https://eitaa.com/salehi786/3572 🔹 🔸 @Salehi786 @Salehy
🔸 سالک الی الله مرحوم مهندس حاج سیدجلال تناوش (ره) (شاگرد و داماد عارف باللّٰه مرحوم آیت الله محمدجواد انصاری همدانی رحمة الله علیه) 📌لوکیشن مزارشان در شهر ری، حرم شاه عبدالعظیم حسنی (ره)، آرامستان باغ طوطی، ش ۲۳۲۳ : 🌐 https://nshn.ir/077bQqbo0xug4n 🙏 به روحشان هدیه کنیم. 🔹 🔸داستانی زیبا در مورد دستگیری استادشان (رحمة الله علیه) از ایشان👇 🌐 eitaa.com/salehi786/3572 ✅ علاوه بر کتاب عارفترین مهندس قرن، کتاب «از خود رَسته» نیز در مورد ایشان است که فایلش را اینجا👇میتوانید ببینید 🌐 eitaa.com/salehi786/3577 🔸 @Salehi786 @Salehy