🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مصطفی_ردانی_پور
آن کسانی که مسئولیتی دارند و با خون #شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام ، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند !
دوستان عزیز ! تنها راه رسیدن به سعادت ، ترک محرمات و انجام واجبات است . راه قرب به خدا همین است و بس .
دست یکدیگر را بگیرید و راه #شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🏴🕊🏴🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_حضرت_مادر
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_احمد_کاظمی
#حضرت_فاطمه_زهرا_س
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ، ترکش خورده بود به سرش ، با اصرار بردیمش اورژانس .
میگفت : « کسی نفهمه #زخمی شدم ، همینجا مداوام کنید » .
دکتر اومد گفت : « زخمش عمیقه، باید بخیه بشه » ، بستریش کردند ، از بس خونریزی داشت بیهوش شد .
یه مدت گذشت، یکدفعه از جا پرید .
گفت : « پاشو بریم #خط » ، قسمش دادم .
گفتم : « آخه توکه بی هوش بودی ، چی شد یهو از جا پریدی ؟»
گفت : بهت میگم ، به شرطی که تا وقتی زندهام به کسی چیزی نگی .
وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم #فاطمه_زهرا_س اومدند داخل .
فرمودند : « چیه؟ چرا خوابیدی ؟» عرض کردم : «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم ». حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند : « بلند شو ، بلند شو، چیزی نیست ، بلند شو برو به کارهایت برس »
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🏴🕊🏴🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🏴🕊🏴🕊🌹
🌹🏴🌹🌴🌹🏴🌹
#شهدا
#حضرت_مادر
#ارادت_به_حضرت_زهرا_س
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_حاج_احمد_ڪریمے
فرمانده گردان حضرت معصومه (س)
براے شهید شدن به هر درے زده بود ، امّا شهادت قسمتش نمےشد .
بعد از عملیّات کربلاے ۴ حسابے رفتہ بود تو هم ؛
شب عملیّات کربلاے ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمہ (س)
حاجے نشستہ بود توے سنگر فرماندهے
توے اون اوضاع و احوال ڪہ همہ در تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت .
راضیش ڪرده بود تا براش روضہ بخونہ ، روضہ حضرت زهرا (س) ،
مداح میخوند و حاجي گریہ میڪرد :
"وقتے ڪہ باغ مےسوخت ، صیّاد بے مروّت
مرغ شکستہ پر را ، در آشیانہ میزد*
گردیده بود بود قنفذ ، همدست با مغیره*
او با غلاف شمشیر ، این تازیانہ میزد*
همون شب بـےبـے شهادتش رو امضا ڪرد
صبح عملیّات ڪہ اومده بود براے سرڪشے خط ، خمپاره خورد ڪنارش
فقط دو تا ساق پاش سالم ماند ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🌹🏴🌹🌴🌹🏴🌹
@dashtejonoon1
🌹🏴🌹🌴🌹🏴🌹
🌴🌹🕊🌹🕊🥀🌴
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#مصطفی_صدرزاده
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب می خواند ...
آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد .
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم :
خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم ، توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم .
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
لبخندی زد و گفت :
خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم ...
جز این باشه رسم آزادگی نیست .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴🌹🕊🌹🕊🥀🌴
@dashtejonoon1
🌴🌹🕊🌹🕊🥀🌴
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#در_محضر_استاد
حجت الاسلام پناهیان
#رفتند
#تا_بمانیم
شاید بزرگترین اثری که #شهدا برای ما دارد این است که ما را به #فکر وا می دارند!
فکر اینکه قربانی کردند #خودشان را و #خدا قربانی کرد آن ها را ...
این که #شهیدی آلبوم عکس های خود را از بین می برد که نکند حالا بعد از #شهادتش ، اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود ...
و یا #شهیدی پلاکش را پرت کند در کانال #پرورش_ماهی که در فکرش #تشییع با شکوهی برای خودش متصور شد و می خواهد با این کارش #شهوت_شهادت را بخشکاند...
و فرماندهان #شهیدی که حاضر شدند در جمع سربازان سینه خیز بروند و در #پوتین بسیجی ها آب بخورند ...
و ...
و ...
و ...
اینها همه درس #قربانی_کردن_خود است!
برای خدا شدن ، آسان نیست چون
#نباید هوای #قدرت داشتن ، داشت ...
#نباید هوای #دیده شدن داشت ...
و برای ما سخت است قربانی کردن #هوای_نفس
چون برای ما #لذت تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیا #کمتر است .
حالا ما چه کار ها که نکردیم برای #دیده_شدن و #شهدا از آن سو به ما #بیچارگان میخندند و شاید #اشک میریزند که در #خودمان ماندیم و لباس #هوای_نفس را از تن در نیاوردیم ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
@dashtejonoon1
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
مداحی آنلاین - یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم - نریمانی.mp3
12.22M
⏯ #واحد احساسی #شهدا
🍃یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم
🍃فقط با یاد پسرم ، زندگیمو سر میکنم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
🌷 #شبتون_شهدایی
🌷 #التماس_دعا
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
با آغاز مبارزات ملت ایران در برار رژیم شاهنشاهی، احمد هم مبارزات خود علیه شاه را آغاز میکند و یک بار هم توسط ساواک دستگیر میشود.
محسن رضایی درباره مبارزات احمد کاظمی پیش از انقلاب میگوید : «در سالهای 1356 و 1357 در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود.
در آخرین محرم قبل از پیروزی انقلاب، مأمورین ساواک او را در میان دسته عزاداری شناسایی و بازداشت میکنند.
چند ماهی در زندان ساواک بود که به شدت او را شکنجه کرده بودند، پاسبانی با چکمه به دهان احمد کوبیده بود که تا یک ماه پس از آزادی خونریزی بینی داشت .
خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت ، هر چه مادر می گفت این از خدا بی خبرها چه به روز تو آوردن؟ میگفت هیچی مادر!
بینی اش را هم از خون های لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته.
خودش می گفت این خون ها مال اینه که تو زندان سرما خوردم!
اثرات آن شکستگی بینی تا آخر عمر همراهش بود با اینکه یک بار هم عملش کردند ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج می برد .
پس از پیروزی انقلاب، مسئولین قضایی نجفآباد از ایشان میخواهند که شکنجهگرانش را معرفی کند تا آنها را محاکمه کنند، او زیر بار نمیرود و میگوید انقلاب، آنها را تنبیه کرده است. جالب است که یکی از همین افراد، چند سال قبل از شهادت احمد، برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه آزاد توصیه کرده بود که مشکل ایشان را حل کنید .
#مردان_بی_ادعا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷
dashtejonoon
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#شهیدانه
#ایستادگی
#مقاومت
#اگر_شهدا_نبودند
اگر #شهدا ایستادگی نمی کردند اثری از حرم اهل بیت نبود ، اثری از عزت مردم ایران نبود اما #شهدای عزیز با ایثار جان خود که بهترین سرمایه ی هر انسان است ...
نگذاشتند ناموسمان به تاراج برود
نگذاشتند دینمان به غارت برود
نگذاشتند کشورمان جولانگاه تروریستها ی خارجی بشود و خاکمان پایگاه جنایتکاران غربی
من و تو و ما ، هر شب راحت و آسوده می خوابیم و خیالمان راحت است که کسانی هستند تا در اوج عشق
از پدر و مادر و زن و فرزند خود بریدند تا ما در امنیت کامل به سر بریم .
اما بدانیم خواسته اصلی شهدا ازما ومیراث شهداء پیروی وپشتیبانی از ولایت فقیه است
157.6K
❤﷽❤
من بعضی مواقع که زندگی شهدا را مطالعه میکنم و یا در موقعیت های خاص حس معنوی خوبی میگیرم . و دلم میخواد تلاش بسیاری کنم تا مانند انها شوم .
اما با اینکه خودم خیلی رعایت میکنم ولی این حالت یک حالت جو گرفتگی است و به زودی از بین میرود .
ممنون میشم که کمکم کنید این حس های جو گرفتگی در کل به حس های همیشگی یا اغلبی تبدیل شود؟
#شهدا #حس_و_حال_معنوی
#معنویات #انسان
#پایداری_حال_معنوی
#راهکار_ها
🔶️کانال پرسش و پاسخ استاد محمدی
🔴پرسمان اعتقادی
✔استاد محمدی پاسخ میدهند
💠【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
کانال ایتای استاد محمدی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهدا
#توسل
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محمود_کاوه
در قسمتی از ارتفاع ، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا ، گفتم : دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه .
گفت : بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم .
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی .
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.
آهسته گفتم : اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط .
جور خاصی پرسید : دیگه چه کاری باید بکنیم ؟.
گفتم : چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه .
گفت : یک کار دیگه هم باید انجام داد .
گفتم : چه کاری ؟
با حال عجیبی جواب داد : توسل ؛ اگه توسل نکنیم ، به هیچ جا نمی رسیم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
@dashtejonoon1
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🌴💐🌼🌺🌼💐🌴
#شهدا
#ولایت_فقیه
#ولایت_پذیری
#شهید_مدافع_حرم
#علیرضا_بریری
همواره #شهدا را به یاد داشته باشید
و رهرو راه آنها باشید و همچون #شهدا تابع محض #ولایت_فقیه باشید، مبادا از راه آن بزرگوار خارج شوید و او را تنها بگذارید و بدانید که او در زمان غیبت #امام_زمان (عج) ناخدای کشتی صراط مستقیم است و فراموش نکنید که امنیت این #کشور را مدیون خون #شهدا هستیم .
#حضرت_عشق
#ولایت_پذیری
#ولایت_فقیه
🌴💐🌼🌺🌼💐🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
او #حسین_خرازی سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و #شهادت بود که با ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبرد بی امان با دشمنان اسلام، در آسمان #شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست .
#سالروز_شهادت
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالرسول_زرین
ای مسئولین و ای کسانی که مسئولیت کارهای اجرایی در دست شماست بدانید این کارها مسئولیت و تعهد است در قبال اسلام و خدای نکرده اگر هوای نفس بر شما غلبه کند به زمین می خورید ، مثل بنی صدر و امثالهم و اگر با توکل بر خدا همه کارهایتان اعم از نفس کشیدن و خشم و غضب و دوستی تان و جنگ و جهاد و حرف زدن و اعمالتان برای او باشد در دنیا و آخرت سربلند خواهید بود که اگر مسئولین از روی هوای نفس خود کار کنند به #خون_شهدا و #خانواده_شهدا و معلولین و مصدومین و مجروحین خیانت نموده اند و نه دنیا را دارند و نه آخرت را .
#سالرروز_شهادت
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
💐🥀🌴🌺🌴🥀💐
#شهدا
#امام_زمان_عج
#عنایت_ولیعصر_عج
#شهید_بروجردی
جلسهای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود، میخواستیم عملیات کنیم. قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر میکردیم و میخواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفتوگو هنوز به نتیجهای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص میشد، و الّا فرصت از دست میرفت و شاید تا مدتها نمیتوانستیم عملیات کنیم.
چند روزی میشد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا میکرد. خستگی داشت مرا از پای در میآورد. احساس سنگینی میکردم، پلکهایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن میگشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشهای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهرهاش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: #نماز_امام_زمان_(ع) را چطور میخوانند؟
با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که میخواهی نماز امام زمان (ع) را بخوانی؟ گفت: نذر کردهام و بعد لبخندی زد.گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچهها را خبر کن.
مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچهها را خبر نمیکرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید #پایگاه_را_اینجا بزنیم، همه تعجب کردند.بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد.#فرمانده_سپاه_سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطهای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمیشود.
همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث میکردیم، ولی به نتیجه نمیرسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسهای گذاشته بودیم و ساعتها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی میکردیم، همه میگفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد.
رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشهای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهرهاش خسته نشان میداد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابیهای این مدت خستهاش کرده بود. با اینکه چشمهایش از #بیخوابی_قرمز_شده بودند ولی انگار میدرخشیدند و شادمانی میکردند. پهلوی او نشستم، دلم میخواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الآن چند روز است که هرچه جلسه میگذاریم و بحث میکنیم به جایی نمیرسیم. در حالی که لبخند میزد گفت: راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من #نبود. بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار مینگریست ادامه داد:
شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (ع) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید و فکرمان به جایی قد نمیدهد، خودت کمکمان کن.
بعد پلکهایم سنگین شد و با #خودم_نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه #نماز امام زمان (ع) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمیآورم. ولی انگار مدتها بود که او را میشناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم.
آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن #آقا_نشان میداد را به خاطر سپردم.
از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم #نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود #مقدس_امام_زمان (ع) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.
#منبع:
کتاب امام زمان (عج) و شهدا
💐🥀🌴🌺🌴🥀💐
@dashtejonoon1
💐🥀🌴🌺🌴🥀💐
🥀🌹🌴🕊🌴🌹🥀
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
فرمانده تیپ ۱۸ #جوادالائمه
#شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳
#شرق_دجله
#عملیات_بدر
گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است.
منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با #موتور_گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل.
جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و #فرمانده_تیپ می خواهد سخنرانی کند.
ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم.
🌹 #سالروز_شهادت🌹
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#نماز_شب
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ،
تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ !
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ،
من ۱۶ سالمہ !
چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... "
✍️ « ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ »
#شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
🤲الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🤲
🕊🌹🥀🌴🥀🕊🌹
#مادرانه
#ته_تغاریهای_مادر
قبل از #عملیات همه دور هم نشسته بودیم .
#کمال به #مادر گفت :
#مادر ، #شش تا پسر داری ، سه تا #بزرگه برای خودت ، سه تا #کوچیکه را بده برای خدا ...
#مادر گفت:
#راضیم_به_رضای_خدا
#کمال_ظل_انوار ، مهندس مکانیک ، یکی از پنج شخص شاخص توپخانه سپاه
#مهدی_ظل_انوار ، مهندس شیمی ، فرمانده ستاد قرارگاه و لشکر فجر
#جمال_ظل_انوار ، مهندس دامپروری ، جهادگر و فرمانده گروهان ...
هر #سه_برادر در یک شب و
در یک ساعت #شهید شدند ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🌹🥀🌴🥀🕊🌹
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#شهیدانه
از شهدا چه بر جا مانده است؟؟
بزرگراه شهدا…….........حاضر
مجتمع فرهنگے شهدا..حاضر
غیرت شهدا……...........غایب
ورزشگاه شهدا……......حاضر
مردونگے شهدا……..... غایب
مرام شهدا…………...... غایب
سمینار شهدا ….…......حاضر
آقایے شهدا……….........غایب
صداقت شهدا……..........غایب
یادواره شهدا…………...حاضر
صفاے شهدا…………....غایب
عشق شهدا…………....غایب
آرمان شهدا…………......غایب
یاران شهدا………….......غایب
تیپ شهدا…………........حاضر
بخشش شهدا.......... غایب
تصویر شهدا...............حاضر
شهامت شهدا........... غایب
اخلاص شهدا..............غایب
مسئولےت پذیرے شهدا..غایب
شجاعت شهدا..............غایب
عشق و محبت شهدا .......غایب
مهربانی و دلسوزے شهدا...غايب
یڪرنگی و روراستے شهدا...غایب
وااااااااااااای
وای بر ما
غایبےن از حاضرین بیشتر بودند…
ڪلاس تعطیل
به راستے
بعد از شهدا چه ڪرده ایم
شهدا شرمنده ایم
شهدا بی عرضه ایم
🌷 #شهدا
🌷🌹 #همیشه
🌷🌹🌷 #نگاهی
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهیدانه
خوابی که مادر بزرگ
#شهید_جهاد_مغنیه
در مورد #شهید دید
دو هفته بعد از #شهادت_جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود #شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از #نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم #شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: #شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
#شهید_جهاد_مغنیه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
dashtejonoon1
🌺🕊💐🌷💐🕊🌺
#شهدا
#ماه_رمضان
#سردار_شھید
#مصطفی_ردانی_پور
ماه رمضان را آمده بود خانه...
بہ علی مےگفت :
«امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین را خواستم ؛ یا #شهادت یا زیارت.»
هر شب با موتور علی مےرفتند دعاے ابوحمزه، هر سےشب ! وقتی دعا را مے خواندنـد، توے حال خودش نبود، نالہ مےزد، داد مےڪشید ، استغفار مےڪرد ، از حال مےرفت.
از دعا ڪہ بر مے گشتند، گوشہ ی حیاط ، مےایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمےانداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمےتوانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو مےگفت، گریه می کرد، می گفت « ماه رمضون کہ تموم بشه، من هم تموم مےشم .»
📚 یادگاران ، جلد هشت
ڪتاب شهید ردانے پور، صفحه ۷۵
✅ فرازے از وصیت نامہ
●« بدانید که نه تنها من بلکه تمام #شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این#انقلاب و امام مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و امام امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند نخواهیم گذشت
●عزیزان و عاشقان روحاللّه
،امام و جمهوری اسلامی امانتی است❤️ در دست ما
قدر این تحفه الهی را بدانید تا به عذاب الهی دچار نشویم
●این انقلاب و این پیروزی ها با حرف بدست نیامده
برای لحظه لحظه آن جوانان غیورمان خون داده اند و جان داده اند تا به اینجا رسیده ایم
پا روی این خون ها نگذارید
●اُمت حزب اللّه
دلخوش باشید که این دلقک هایی که در گوشه و کنار مملکت دست به خرابی ها می زنند😡
نمی توانند این خون ها را پایمال کنند و نمی توانند مقابل چرخ عظیم انقلاب بایستند. زیرا که این مملکت به فرموده امام:
مملکت امام زمان {ارواحنافداه} است
و هر صاحبخانه ای، خود از خانه اش محافظت می کند
و ان شاءاللّه به زودی همگی آنها از بین خواهند رفت. از کرم مولا
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
#شهید_داوود_عابدی
#شهیدانه
❣همسفر با شهدا❣
#در_محضر_شهدا
#حجاب
#شهید_ابراهیم_هادی
دوست عزیز
همسر شما برای خود شماست،
نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتند؟
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#و_عجل_فرجهم
dashtejonoon🥀🕊
4_5940411864583243971.mp3
4.59M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی کوتاه از زندگی #حاج_قاسم_سلیمانی
● قسمت ۷ - یادگاری #شهدا
🔺حاج قاسم از چه چیزی توی زندگی درد میکشید...؟