eitaa logo
هوالحکیم🌷محمّدحسین صالحی
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
415 ویدیو
229 فایل
﷽💫طلبه ای ساده محضر اساتیدعظیم القدر @abedini ⚡لیسانس نرم افزار ⚡ارشدمهندسیIT با پایان نامه ممتاز درجشنواره علامه حلی ⚡دکترای عرفان اسلامی zil.ink/salehi786 💠پاسخها @Salehi786 📲نرم‌افزار @SalehiApps ✅تدریس @Shia_erfan @Sania_Ashar @Soluk110 @mSalehi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پی‌نوشت ها: [۱]: فی المصدر: طوال، و نعته لهم اه. م. [۲]: فی نسخة: و طلبوا. [۳]: هکذا فی الکتاب و الصحیح کما فی المصدر: فاهث بن لاوی بن یعقوب. و قد تقدم نسبه فی أول الباب الأوّل راجعه. [۴]: کمال الدین: ۸۷. م. 🔸 🔸 : 🔻 اکمال الدین: امام علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت می‌کند که: 🌷 یوسف (علیه السلام) در هنگام مرگش پیروان و اهل بیتش را جمع کرد، خداوند را سپاس و ستایش کرد سپس در مورد سختی و مصیبتی که بر آن‌ها نازل می‌شود صحبت کرد، مصیبتی که در آن مردان می‌میرند، شکم زنان باردار پاره می‌شود و کودکان سر بریده می‌شوند تا این که خداوند حق را به وسیله یک قائم از نوادگان لاوی بن یعقوب برای آن‌ها آشکار می‌کند. 🔻 یوسف گفت مشخصات آن قائم این است که یک مرد، با رنگ پوست گندم گون و بلندقامت است، و ویژگی‌های او را برایشان تعریف کرد و آن‌ها هم به این ویژگی‌ها تمسک کردند -آن را حفظ کردند-. 🔻 آن غیبت و مصیبت در بین بنی اسراییل به وقوع پیوست و آن‌ها چهارصد سال منتظر ظهور آن قائم ناجی خود شدند تا این که مژده متولد شدنش را به آن‌ها دادند و نشانه‌های ظهورش را دیدند. 🔻 ولی سختی و مصیبت بر آن‌ها بیشتر شد و با چوب و سنگ به آن‌ها حمله شد و به دنبال فقیه عالم خویش (از پیامبران تبلیغی) گشتند که با سخنانش آن‌ها را آرام می‌کرد ولی او نیز پنهان شده بود. 🔻 برای او خبر فرستادند و گفتند: در سختی به حرف‌های تو گوش می‌دادیم و آرام می‌شدیم، سپس او آن‌ها را به صحرا برد و توصیف آن قائم ناجی را برایشان گفت و ویژگی‌های او را برایشان تعریف کرد. 🔻 روز ظهور اولین، نزدیک شد. آن شب، شب مهتاب بود و هنگامی که موسی بر آن‌ها ظاهر شد آن‌ها هم مانند شب مهتابی نورانی شدند. حضرت موسی در آن هنگام در ایام جوانیش بود و از خانه فرعون خارج شده بود، از همراهانش جدا شد و به طرف آن‌ها رفت که سوار بر یک قاطر بود و پارچه ای ابریشمی بر روی قاطرش بود. 🔻 هنگامی که آن فقیه عالم، موسی را دید او را از طریق ویژگی هایش شناخت به طرف او رفت به پایش افتاد و پاهایش را بوسید. سپس گفت: سپاس برای خداوندی که مرا نمیراند تا این که تو را دیدم. هنگامی که پیروانش این صحنه را دیدند، فهمیدند که او همان قائم ناجی است. سپس برای شکر خداوند بر روی زمین افتادند. موسی فقط این را به آن‌ها فرمود که: امیدوارم که خداوند به زودی شما را از این وضع نجات دهد. سپس از نزد آن‌ها رفت و بعد از آن به طرف شهر مدین رفت و در آن جا مدتی نزد شعیب (علیه السلام) ماند. 🔻این غیبت دومی از غیبت اولی برایشان سخت تر بود که حدود پنجاه و چند سالی بود و بلا و مصیبت بر آن‌ها شدت یافت و آن فقیه عالم نیز از آن‌ها پنهان شد. سپس به آن فقیه خبر دادند که نمی توانیم بر نبودنت صبر کنیم. 🔻 پس فقیه آنها را به صحرایی برد و برای آن‌ها دعا کرد و قلب آن‌ها را پاک کرد و به آن‌ها گفت: که خداوند به او وحی و الهام کرده است که بعد از آن‌ها را از این بدبختی نجات می‌دهد. 🙏همه آن‌ها گفتند: الحمدلله 🔻خداوند فرمود: به آن‌ها بگو: که به خاطر الحمدلله که گفتند بعد از سی سال آن‌ها را نجات می‌دهم 🙏 منتظران گفتند: [شکرخدا، که] همه نعمت‌ها برای خداست. 🔻 خداوند وحی فرستاد به آن‌ها بگو: آن مدت انتظار را بیست سال کردم. 🙏آن‌ها گفتند: [هرچه از خدا می‌رسد نیکوست] همه خیرها از جانب خداست 🔻 خداوند وحی فرستاد به آن‌ها بگو: آن را ده سال کردم. 🙏گفتند: [دافع اشرار فقط خداست] فقط خداوند شر را از انسان دور می‌کند. 🔻 خداوند وحی فرستاد به آن‌ها بگو: اذن ظهور قائم ایشان را بر شما دادم. 🔻 در این حالت بود که دوباره موسی سوار بر قاطرش بر آن‌ها آشکار شد. عالم فقیه می‌خواست که با سوال‌هایی پیروانش را برای تطبیق شناختن موسی با اسم و خصوصیاتش آشنا کند. 🔻 در آن لحظه موسی به نزد آن‌ها آمد و بر آن‌ها سلام کرد. فقیه به او گفت: اسمت چیست؟ - فرمود: موسی، 🔻 گفت: فرزند کی هستی؟ - فرمود: پسر عمران هستم. 🔻 گفت: عمران پسر کیست؟ - فرمود: پسر وهب پسر لاوی پسر یعقوب. 🔻 گفت: چه مأموریتی با خودت آورده ای؟ - فرمود: رسالتم را از جانب خداوند آوردم. (رو بسوی ابلاغ رسالتم از جانب خدا به‌سوی فرعون میروم). 🔻پس فقیه نزد موسی رفت و دستش را بوسید. سپس موسی در بین آن‌ها نشست و دلهایشان را پاک کرد و آن‌ها را به پیروی رسالتش امر کرد و سپس آن‌ها را پراکنده کرد. که از زمان این ماجرای ظهور دوم موسی بر شیعیانش، تا غرق شدن فرعون و نجات یافتن مردم از دست ظلم فرعونیان (و تطهیر مصر از ظلم دوران)، (بعد از آن ظهور) طول کشید. 🔸 @Salehy
بسم الله پیکر مطهر و در 🔸 : 🔻روی شیخ الطائفه فی کشف الحق بسنده مرفوعا عن ابی بصیر قال: حججت مع ابی عبد اللّه (علیه السّلام) حتی زار قبر جده بالمدینه و زرنا معه، فقال رجل من بنی یقطان: یا بن رسول اللّه انهم یزعمون انهم یزورون و مع ذلک فی هذه القبه فقال (علیه السلام) : "مه یا ابا یقطان! انهم کذبوا، فو اللّه لو نبش قبرهما لوجد فی مکانهما سلمان و ابوذر فو اللّه انهما أحق بهذا الموضع من غیرهما " قال ابوبصیر فقلت له: یا بن رسول اللّه، کیف یکون انتقال المیت و وضع آخر مکانه؟ فقال (علیه السلام) : "یا ابا محمد ان اللّه خلق سبعین الف ملک یقال لهم النقاله، ینتشرون فی مشارق الارض و مغاربها فیأخذون اموات العباد و یدفنون کلا منهم مکانا یستحقه و انهم یستلبون جسد المیت عن نعشه و یضعون آخر مکانه من حیث لا تدرون و لا تشعرون «و ما ذلک ببعید و ما اللّه بظلام للعبید» ". و روی هذا الحدیث بعینه فی کتاب زوائد الفواید (للسید بن طاووس) و ذکره ابن طاوس(ره) فی وصایاه ایضا. (کشف الحق / لئالی الاخبار، ج۴ ص۲۷۸ / دارالسلام، مرحوم محدث نوری، ج۲ ص۲۸۲) 🔸 : 🔻شیخ طائفة در کشف الحق از ابوبصیر نقل میکند که ابوبصیر می‌گوید: " همراه با امام صادق (علیه السلام) به حج رفته بودیم، تا اینکه همراه ایشان در مدینه منوره مشغول زیارت قبر جد بزرگوارشان حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودیم، که در هنگام زیارت مردی از قبیله بنی یقظان آمد و گفت: یا بن رسول الله! مردم گمان می کنند که قبر ابوبکر و عمر نیز در اینجا در کنار قبر رسول خداست، و لذا آنان هم پیامبر اکرم را زیارت می‌کنند و هم ابوبکر و هم عمر را. امام (علیه السلام) فرمود: نخیر ای ابایقظان! آنان دروغ گفته اند. قسم به خداوند که اگر این قبرها شکافته شود خواهند دید که در قبر آن دو، پیکر مطهر جناب سلمان و ابوذر (رحمة الله علیهما) قرار دارد. قسم به خدا که سلمان و ابوذر سزاوارتر هستند به این مکان از غیر آنها. ابوبصیر میگوید که پس از این بیان حضرت، عرض کردم: یابن رسول الله! چگونه می شود که پیکر میت را از قبرش به جای دیگر منتقل کنند و دیگری را جای او بگذارند؟ امام (علیه السلام) فرمود: ای ابا محمد! همانا خداوند هفتاد هزار ملک را آفریده که به آنها «مَلَک نَقّاله» گفته می شود. اینان در شرق و غرب عالم پخش می شوند و پیکر اموات را می‌گیرند و هر مرده ای را در مکانی که مستحق دفن در آن است منتقل می کنند، و مرده را از قبرش بر می دارند و مرده دیگر را در جای او می گذارند ولی مردم نمی دانند، «و ما ذلک ببعید وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»، و این نه تنها بعید نیست، بلکه از عدل الهی است و خدا کمترین ظلمی به بندگانش نمی‌کند." 🔻این حدیث بعینه در کتب زوائد الفوائد و در کتاب وصایای جناب سید بن طاووس هم نقل شده است. (کشف الحق / لئالی الاخبار، ج۴ ص۲۷۸ / دارالسلام، مرحوم محدث نوری، ج۲ ص۲۸۲) 🔸 🔻نگارش در مدینه منوره، سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۹۸ @Salehy