این کتاب روایتی از وقایعی است که در جریان تجربه نزدیک به مرگ (NDE) برای راوی رخ میدهد. قلب راوی در اتاق عمل به مدت چند دقیقه از تپش میایستد و در این مدت راوی شاهد وقایعی میشود که آنها را با جزییات برای خواننده بیان کرده است.
به مسائلی از جمله رسیدگی به اعمال و مسائلی مانند حبط (از بین رفتن اثر) عمل، آثار اعمال نیک، اهمیت نیت، ضرورت پرهیز از عادات زشت، جایگاه افراد در عالم برزخ و... در این کتاب پرداخته شده است.
راوی پس از بازگشت به حیات دنیوی به تواناییهایی از جمله پیشگویی آینده دست مییابد و از این تواناییها برای اثبات تجربه خود بهره میگیرد.
با توجه به ناشناخته بودن عالم پس از مرگ، مطالب کتاب احتمالاً برای خواننده باورمند به حیات پس از مرگ جذاب خواهد بود.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#جهان_پس_از_مرگ
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
بریده کتاب:
همین طور که اعمال روزانه بررسی می شد به یکی از روزهایی دوران جوانی رسیدیم؛ اواسط دهه هشتاد.
یک بار جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله علیهالسلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم.
این پنج سال بدون حساب طی می شود با تعجب گفتم: یعنی چی؟؟
گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند.
نمی دانید چقدر خوشحال شدم!
اگر در آن شرایط بودید لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس می کردید…
پنج سال بدون حساب و کتاب؟؟!! گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟؟؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند….
#سه_دقیقه_در_قیامت
#جهان_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گلچینی رؤیا بر انگیز از کتاب سه دقیقه در قیامت:
من وارد باغی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمنهای عبور میکردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند . میوه هایی زیبا و درخشان.من بر روی چمن ها دراز کشیدم. گویی یک تخت نرم و راحت شبیه پر قو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صدای شرشر آب رودخانه به گوش می رسید. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه و یک درخت پر از خرما را دیدم . با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد ؟
یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. نمیتوانم شیرینی آن خرما را با چیزی از این دنیا مثال بزنم. آن خرما نمی دانید چقدر خوش مزه بود.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#بهشت
#بریده_کتاب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#شیطان
💠 گامهای شیطان
🔻 اولويت ما رشد، کمال، ارتقاء، پيشرفت، توحيد، معرفت و ولايت است؛ همه اينها در يک کلمه گمشده شيعه هستند و همه اينها نزد اهلبيت(ع) و نه در جاي ديگر يافت ميشوند.
🔸 ما آمدهايم که به فضائل متصف شويم. اگر در من رذيله و صفت بدي هست، آن را اصلاح کنم و واقعاً يک انسان کامل بشوم. انسان کامل انساني است که نگاه خدايي دارد، دل او بيدار است و متصف به فضيلت و نه رذيله و دنياطلبي است.
🔹 شيطان الگویی است براي بديها؛ از ابتدا که حق تعالي اراده کرد حضرت آدم و فرزندان آدم را بيافريند، شیطان حاضر بود، خداوند او را قرار داده است و به ما می گويد دوري کن: « لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ. نور/۲۱» خطوه به معناي قدم است، يعني اين راهي که شيطان ميرود، تو نرو، پايت را جاي پاي او مگذار.
🔸 در آيات نگاه کنیم شيطان پايش را کجا ميگذارد که ما پا نگذاریم؟ شيطان از سجده بيزار است و همين مورد او را بيچاره کرد و او را از درگاه خدايي راند. کبر و غرور او، مانع شد که به امر خداوند تن در دهد. لذا وقتي که ميبيند انسانها در مقابل حق تعالي سجده ميکنند خيلي بر او گران تمام ميشود که در روايات هم گفته شده است. [بحارالانوار، ج66، باب طول السجود] هم در قرآن و هم روایات گام های شیطان معرفی شده است و در این باره کتاب نوشته اند.
ادامه مطلب قبل...
#نماز
🔻 در کتاب گناهان کبيره، مرحوم آيتالله دستغيب نمونههايي از چيزهايي که شيطان بر آن اصرار دارد، آورده است؛ از جمله شيطان دوست ندارد که شما نماز بخوانيد و اگر هم خوانديد دوست ندارد با توجه بخوانيد و دوست ندارد که اول وقت بخوانيد، خيلي سعي ميکند که بين مردم با نماز فاصله بيندازد.
🔸 نماز ابزار عجيبي است براي اينکه انسانها داراي فضيلت و توجه شوند و با خدا ارتباط پيدا کنند؛ حضرت فرمودند: مانند چشمهاي است که آبي زلال و گوارا داشته باشد و در شبانهروز پنج نوبت مؤمني در اين چشمه فرو رود، خود را بشويد، هيچ رذيله و بدي به او نميماند. [وسائل الشیعه، ج 2، ص7)
🔹 اما شيطان نماز را دوست ندارد و اگر هم اجازه داد که نماز بخوانيد، دوست دارد که خيلي زود و گذرا بخوانيد. اگر به برخي آيات قرآن توجه شود، واقعاً سر انسان سوت ميکشد، ميفرمايد: «فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ؛ وای بر نماز گزاران که از نماز شان غافل و سهل انگارند. ماعون/4و5»
🔸 روح نماز به توجه است، سهو و لهو، خيالات و حواسپرتي به انسان اجازه نميدهد که از نماز بهره ببرد. اگر انسان درست نماز بخواند، نماز انسان را زنده ميکند، به روح انسان حيات ميدهد، نمازِ با توجه، به انسان نشاط ميدهد.
🔹 شما اصحاب اهلبيت(ع) را نگاه کنيد. گاهي يک شب تا صبح مشغول بودند، با اين نماز عشق ميکردند، اينها چه ميديدند که اينطور از نماز لذت ميبردند و نشاط پيدا ميکردند.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
✨
❤️ آیت الله مجتهدی(ره):
✅ حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده
است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
① خداوند متعال را شناختیم ولیکن
حقش را ادا نکردیم.
② قرأن او را قرائت کردیم ولی
به آن عمل نکردیم.
③ گمان بردیم پیامبر خدا رو دوست
داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
④ نعمت خداوند را خوردیم ولی
شکرش را بجا نیاوردیم.
⑤ گفتیم شیطان دشمن ماست ولی
با او در امور توافق کردیم.
⑥ گفتیم بهشت حق است ولی برای
رسیدن به آن کوشش نکردیم
⑦ گفتیم که جهنم حق است ولی از
آن نگریختیم.
⑧ دانستیم مرگ حق است اما برای
آن آماده نشدیم.
⑨ به عیب مردم مشغول گشتیم و
عیب خویش را فراموش کردیم
⑩ و مردگانمان را دفن کردیم ولی
عبرت نگرفتیم
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۱۲ - ببخشید استاد این مسئله هائی که گفته بودید حل کنیم چند تاییش واقعاً سخته. هرکار
#رمان_هاد
پارت۱۱۳
صدای قیژ در راهرو از خواب بیدارش کرد. از پنجره نگاه کرد. چیزی توی حیاط نبود. فکر کرد
دوباره گربه از لای در وارد خانه شده. از اتاق بیرون رفت. آرام آرام گربه را صدا زد:
- پیشی؟ پیش .... پیش ...
اما توی راهرو خبری نبود. نگاهی به آشپزخانه انداخت. می خواست وارد اتاقش شود که دید در اتاق
شروین باز است. یواشکی از لای نگاه کرد. شروین را دید که کنار رختخوابش نشسته! زانوهایش را بغل کرده بود و سرش را روی زانوها گذاشته بود. دست دراز کرد و از جلویش چیزی را برداشت.
تسبیح بود. بدون اینکه بشمرد دستش گرفته بود. شاهرخ لبخندی از سر رضایت زد و برگشت توی اتاق !
*
شروین با ناراحتی گفت:
- آخه برای چی؟
- چون اونا خانواده تو هستن و این رفتار درست نیست
- وقتی هیچ علاقه ای به من ندارن چرا باید برام مهم باشن؟
- اینطوری که تو فکر می کنی نیست. اونا تو رو دوست دارن. قبول دارم که بهت بی توجهن اما خیلی
از کارهائی که می کنن به خاطر علاقه است هرچند ظاهرش اینطور نیست
شروین با ناراحتی از روی صندلی بلند شد. پشت به شاهرخ ایستاده بود و سعی می کرد آرام باشد بعد
برگشت و گفت:
- نمی فهمم. مگه الان چه مشکلی داریم که من باید برگردم؟ حاضرم برم کار کنم. اصلا من میخام یه اتاقت رو اجاره کنم. پولشو می دم
- خودت هم می دونی که مشکل سر پول نیست
- پس چیه؟
- تو از خونه فرار کردی شروین و این کار درستی نیست. این روش نمی تونه تا ابد ادامه داشته باشه
شروین با ناراحتی گفت:
- فکر می کردم تو یکی حال منو درک می کنی
و راه افتاد. شاهرخ مدتی به رفتنش خیره ماند. بعد بلند شد و در حالی که صدایش می زد دنبالش رفت.
- صبر کن شروین... با توام... وایسا
اما شروین بی توجه به صدا زدن های شاهرخ با قدم هائی بلند دور می شد. شاهرخ چند قدمی دوید تا به
شروین برسد. دستش را روی شانه اش گذاشت.
– وایسا دیگه، کارت دارم...
شروین با تندی برگشت و با نگاهی که آمیزه ای از غم و عصبانیت بود به شاهرخ خیره شد و داد زد:
- برای چی؟ وایسم که نصیحتم کنی؟! دیگه به هیچی گوش نمیدم. رفتی پدر و مادرم رو دیدی که این
حرف ها رو تحویلم بدی؟ مادرم تو رو هم خرید؟ در ازای تحویل من چه قیمتی بهت پیشنهاد ...
صدایی بلند شد و حرف شروین نیمه ماند. آدم هائی که آن اطراف بودند همه شان با تعجب بهشان خیره
شدند. شروین سرش را که به خاطر سیلی شاهرخ چرخیده بود برگرداند و دستش را روی صورتش
گذاشت. شاهرخ داد زد:
- فکر می کنی نگهت داشتم که قیمتت رو بالا ببرم؟ چطور به خودت اجازه میدی اینطور راحت راجع به
آدم ها قضاوت کنی؟
شروین کمی سرش را بالا گرفت و از زیر موهائی که از شدت ضربه سیلی روی پیشانی اش ولو شده
بود با چشم هائی غمزده و پر از اشک به شاهرخ خیره شد. قطره اشکی از چشمش پائین افتاد. شاهرخ با
دیدن اشک همه عصبانیتش را فراموش کرد. شروین سرش را پائین انداخت و در حالی که گریه اش شروع می شد گفت:
- من نمی خوام برگردم اونجا
شاهرخ دست کرد چانه شروین را گرفت و سرش را بالا آورد. سیل اشک بود که آرام و بیصدا از چشمانش جاری بود. چقدر شبیه فرهاد بود. یادش آمد که یک بار همینطور فرهاد را زده بود. احساس
کرد همه درد دنیا را یکجا توی قلبش گذاشته اند. دستش را روی شانه اش گذاشت. شروین که اشک پهنای صورتش را پوشانده بود سرش را روی شانه شاهرخ گذاشت و شاهرخ که سعی می کرد آرام باشد
یک دستش را دور شروین گذاشته بود با دست دیگرش سرش رانوازش می کرد. شروین احساس می کرد می تواند از شر بغضی که مدت هاست گلویش را فشار می دهد راحت شود. برایش مهم نبود چند نفر نگاهش می کنند. آغوش شاهرخ برایش حکم آغوش پدری را داشت که هیچ وقت تجربه نکرده بود.
بلند بلند گریه می کرد و آنهائی که اطرافشان بودند با نگاه هایی متعجب وبعضا وغم آلود و همراه با
اشک نگاهشان می کردند.
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۱۳ صدای قیژ در راهرو از خواب بیدارش کرد. از پنجره نگاه کرد. چیزی توی حیاط نبود. فکر
#رمان_هاد
پارت۱۱۴
فصل بیست و سوم
پشت سر شاهرخ از میان قبرها رد می شد. قدم های شاهرخ را - که سعی داشت پا روی قبرها نگذارد
– می پائید. مثل بچه ها تقلا می کرد که پایش را جای پای شاهرخ بگذارد. پایش را بلند کرد اما شاهرخ
قدمی بر نداشت تا شروین پایش را جای پایش بگذارد. ایستاده بود. او هم دست از تعقیب و گریز قدم
هایش برداشت. شاهرخ نشست و شروع کرد به شستن قبر با بطری آبی که در دست داشت. کنارش
ایستاد و نوشته روی قبر را زیر لب خواند:
- راحله ساعت چی ... تولد: آذر 63 ... وفات مهر 88
شروین چرخید و روبروی شاهرخ ایستاد. می خواست چیزی بپرسد اما پشیمان شد. با خودش احساس
کرد شاید شاهرخ بخواهد تنها باشد:
- میرم یه گشتی بین قبرا بزنم ببینم خونه کدومشون می شه رفت مهمونی. هر وقت کارت تموم شد زنگ
بزن
شاهرخ با نگاهی کوتاه حرفش را قبول کرد. نگاهش مالامال از غم بود. شروین رفت تا شاهرخ راحت تر با راحله اش درد دل کند. کمی میان قبرها گشت زد و سنگ نوشته هایشان را خواند و بعد به طرف
ماشین رفت. سوار که شد شاهرخ زنگ زد:
- بله؟ من تو ماشینم
دقایقی بعد سروکله شاهرخ پیدا شد. با اینکه صورتش را شسته بود اما هنوز سرخی چشم هایش معلوم
بود.
سوار که شد شروین بدون اینکه حرفی بزند راه افتاد شاهرخ گفت:
- ببخشید، معطلت کردم
- نه، مهم نیست. خودم خواستم بیام
دنده را عوض کرد، دستش را روی فرمان گذاشت و گفت:
- حالا حتماً می خوای بری دیدن بابا؟
- آره هفته پیش هم ندیدمش، دلم تنگ شده
- جداً؟ همچین بابائی دلتنگی هم داره؟
- بعضی چیزا حتی اگه بد هم باشن حداقل به خاطر تک بودنشون ارزش دارن
شروین نگاهی به شاهرخ کرد و گفت:
- فکر نمی کردم اینقدر خسیس باشی.
اقلا یه دسته گل می گرفتی برای سرخاک
- بیشتر از اون تیکه سنگ، خودش به گل احتیاج داشت ... پول دسته گل رو صدقه دادم
شاهرخ این را گفت و عینکش را به چشم زد...
ماشین را جلوی در خانه نگه داشت. نگاهی به خانه کرد. ویلائی با درب های بزرگ آهنی. شاهرخ پیاده
شد و زنگ زد. وقتی خودش را معرفی کرد درب ها باز شدند. وارد خانه شد و به شروین هم اشاره کرد
که وارد شود. با سرعت کم پشت سر شاهرخ راه افتاد. خانه خودشان پیش این ویلا هیچ بود. حیاطش
بیشتر شبیه پارک جنگلی بود! دو طرف خیابان چمن کاری شده بود. درخت های بزرگ و قطور که بیشتر فضای باغ را با سایه خودشان پوشانده بودند. فوراه ها در جاهای مختلف در حال اب پاشی چمن ها بودند. نیمه های راه بودند که مردی جلیقه پوش دوان دوان آمد. احتمال داد که خدمتکارشان باشد اما
شاهرخ آنچنان گرم حال و احوال کرد که فکر کرد اشتباه می کند. صدایشان را می شنید:
- خوبی مشت غلام؟ خوش می گذره؟
- شکر آقا، خوبیم! هفته پیش نیومدید
- کار داشتم نشد
- آقا همش منتظرتون بودن. هر چند به روی خودش نمیاره اما اگه یه هفته نبینتتون عینهو مرغ سرکنده
می شه. هی با این و اون دعوا می کنه!
شاهرخ خندید.
- خانمت خوبه مشتی؟ بهتر شده؟
- به مرحمت شما، بردمش پیش اون دکتری که آدرسش رو دادید. حالش بهتره
- خدا رو شکر. ان شاءا... خوب میشه. بابا کجاست؟
- توی سالن. پای تلویزیون. دراز کشیده بود. همین که فهمید شما اومدید پا شد. بهش می گم شما که گفتی
حالم خوش نیست می خوای بگم نیستی تا بخوابی؟ می گه تو فضولی نکن
شاهرخ خنده ای کرد دستی به شانه پیرمرد زد و گفت:
- شما هم بابای ما رو تنها گیر آوردی خوب اذیتش می کنی ها!
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتقام_سخت به روایت حاج محمود کریمی عزیز
فوق العاده زیبا صحبت کردند این مداح عزیز
گوش کنید خطاب این حرف ها تک تک ما هستیم، تک تک ما
#سلام_امام_زمانم💚
یادت نرود همیشه فردایی هست
در قلب کویر آب گوارایی هست
گر موج زند جهان ز نامردیها
نومید نباش، عزیز زهـرایی هست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روایت_معصومین
⚜ روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتاب های آسمانی اش می فرماید : ای بنده من !
آیا سزاوار است وقتی با من سخن می گویی به چپ و راست نگاه کنی در حالی که اگر بنده ای مثل خودت با تو سخن بگوید و اینگونه رفتار کند رهایش می کنی ؟!
بنده من آیا این مقتضای ادب است که
وقتی با برادرت سخن گویی به او توجه کنی و ادب را تا جایی که می توانی رعایت نمایی ، اما با من اینگونه نباشی ؟!
پس چه بد بنده ای است ، بنده ای که اینگونه باشد . 😔
ارشاد القلوب دیلمی ، باب 49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کسی که "قدرت روحی" داشته باشد با تحقیر و تمسخر دیگران پا پس نمیکشد!
نظام سلطه چگونه انسان ها را به بردگی میگیرد؟
#باید_قوی_شویم
استاد پناهیان
⭕️ @IslamLifeStyles
#راه_روشن
🌹 امام کاظم علیهالسلام فرمودند:
در دنیا مانند کسی باش که در خانه ای ساکن است و مالک آن نیست و منتظر رفتن است.
📚 تحف العقول ص۳۹۸
#راه_روشن
🌹 امام خمینی (ره):
🔺 بر ملت شریف ماست که این ایام الله را که هدیههایی از عالم غیب ربوبی است با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداری کنند؛ و با شعار و شعور بر مخالفان مکتب و خدمتگزاران به #شیاطین بزرگ و کوچک بتازند و صفهای خود را فشردهتر و دلهای خود را مطمئنتر، با قدم استوار و تصمیم آهنین، بر #مشکلات و توطئههای غرب و شرق غلبه کنند، و مجهز به جهاز ایمان به خدا شوند در مقابله با مشکلات.
۱۳۶۰/۰۳/۱۵
#راه_روشن
🌹 امام خامنهای:
🔺 ما ملت ایران این دو روز - روز تشییع میلیونی شهدا و روز ضربه موشکی به پایگاه آمریکایی - را جزو ایامالله در مقابل چشم خودمان مشاهده کردیم. اینها روزهای نقطه عطف تاریخاند، روزهای تاریخ سازند، روزهای عادی نیستند.
این که یک ملتی، این قدرت و این توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبر زورگوی عالم اینجور سیلی بزند، این نشان دهنده دست قدرت الهی است، پس آن روز جزو ایامالله است.
این روزها تمام میشوند، لکن تاثیرات این روزها در زندگی ملتها باقی میمانند در روحیه ملتها در منش ملتها، در مسیر ملتها، آثاری که این روزها باقی میگذارند آثار ماندگار و بعضاً جاودانه است.
۹۸/۱۰/۲
✨﷽✨
✅ لا إله إلّا اللّه یعنی؟
✍ «لا إله إلّا اللّه» یعنی پایان دادن حکومت هوای نفس در وجود؛ یعنی پاک کردن تمام رذایل اخلاقی از صفحه نفس؛ یعنی آراسته شدن به حسنات اخلاقی، یعنی خلوص و پاکی؛ یعنی بصیرت و بینایی؛ یعنی هم چون انبیا با تمام طاغوتها تا ریشه کن کردن آنان مبارزه کردن؛ یعنی ریشه تمام گناهان را از سرزمین وجود خویش درآوردن و به جای آن نهال عمل صالح کاشتن.
🌻 «لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتبها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا.
🌻 «لا إله إلّا اللّه» یعنی همه روز خود را به پاکی سر بردن و شب خود را به پاکی و طهارت و عبادت به روز آوردن؛ یعنی در مقابل حوادثی که بر مسلمانان میرود بیتفاوت نماند، یعنی حلّ مشکلات عباد خدا برای رضای خدا.
این همه ثواب، فقط به گفتار تنهای زبان نیست و ارجحیّت آن بر آسمانهای هفتگانه و زمین در گفتن تنهای آن خلاصه نمیشود، بلکه این ارجحیّت در تجلّی حقیقت «لا إله إلّا اللّه» در هستی و عمل و اخلاق انسان است.
🍁 پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
هر کس در ماه رجب، هزار مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند.
🗒وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۸♡•
ღೋ ═════╗
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش شبکه انگلیسی از خطبه های نمازجمعه:
🔻آیت الله خامنه ای ترامپ را دلقک و دولت های اروپایی را پادو آمریکا خطاب کرد، این حرکت فراتر از یک نمایش سیاسی بود
مهندسی قدرت در مکتب سلیمانی - ۳
ترور سلیمانی، فقط یک رویداد در فرودگاه بغداد و در بامداد 13 دی ماه نبود؛ بلکه روندی دست کم 10 ساله بود. او امکان بسیج ظرفیتها، و قدرتمند و شکستناپذیر شدن را میآموخت و این از نگاه دشمن، خیلی خوفناک بود.
سلیمانی، تدبیر و شجاعت را با خمیر مایه اخلاص در هم آمیخته و معجونی معجزهگر ساخته بود. او نشانگر دقیق «جهاد کبیر» (دست رد به سینه دشمن زدن) بود. آموخت که ایمان، بدون کفر به طواغیت، ایمان نیست. «فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
۸- تمجید از سردار سلیمانی و زدن سپاه پاسداران، عین دورویی و بیصداقتی با مردم است. سلیمانی، شخص است یا یک شخصیت مدل و مرام و مکتب؟ منقضی و مربوط به گذشته است یا ستاره راهنمای آینده؟ باید با مراسم تدفین و ترحیم، او را به بایگانی تاریخ سپرد، یا زنده است و باید الگوی بارور کردن مدیریت در کشور شود؟
آیا او به مرگ طبیعی و مثلا در تصادف در گذشته که داغ او دچار فراموشی شود، یا در میانه میدان جنگی که همچنان جریان دارد؟ سلیمانی را همان جنتلمنهای مذاکره که دم از صلح و تنشزدایی میزنند، بزدلانه به شهادت رساندند، یا از ترور او جانبداری کردند. این ترور در دورهای اتفاق افتاد که کسانی اعتماد موهوم به آمریکا و سه دولت پادوی آن را القا میکردند.
۹- سلیمانی، کسی که از خلأ آمده باشد و خانواده و سازمانی نداشته باشد، نیست. او سرداری از سرداران سپاه است. آیا میشود با مشاهده قیام کم سابقه ملت ایران که زنده بودن انقلاب را نشان داد، از سلیمانی تمجید کرد اما چند روز بعد، زبان طعنه و شماتت علیه سپاه پاسدارانی گشود که سلیمانی با افتخار، خود را عضو آن میدانست؟
آمریکا و انگلیس و صهیونیستها با ترور سلیمانی، خواستند از سپاه انتقام بگیرند اما بر عکس موجب اقتدار و انسجام بیشتر ملی شدند. ترور شخصیت سپاه، جنایتی به مراتب بزرگتر از ترور سلیمانی است و در متن همان نقشه اصلی (دستور فروردین ماه ترامپ برای تحریم و ترور سپاه) انجام میگیرد.
کدام محافل و با چه انگیزههایی میخواهند سلیمانی ِ با مرام را به یک شخص درگذشته و بی خط(!) فرو بکاهند و با انواع حاشیهسازی، او را به طاق نسیان بسپارند؟ آنها در فضیلت شهید سلیمانی میگویند او اهل جناحبازی و حزب بازی نبود و حال آن که خود، پدر جد باندبازی و جناحبازی و به انحطاط بردن مدیریت از این طریق هستند.
۱۰- حاج قاسم با همه بزرگیاش، فرماندهی مسئولیت شناس در خدمت نائب امام زمان (عج) بود و کمر شیطان بزرگ را شکست. این، برکت ولایت فقیه است و باید به دشمن گفت «باش تا صبح دولتش بدمد- کاین هنوز از نتایج سحر است».