آگاهی از شرایط تاریخی و اجتماعی دوران حیات #ائمه علیهم السلام یک #ضرورت است
از میان پنج تن آل عبا
تنها حضرت #امام_حسن علیه السلام بدن مطهرشان #تشییع رسمی شد که ...
که آنهم بدست خوارج و منافقین وآنان که #بی_بصیرت بودند #تیر_باران شد
دوران امامت امام مجتبی از منظر سیاسی و اجتماعی بسیار پیچیده بود؛ #تبلیغات_مسموم و مهمتر از همه نبود یاران با #بصیرت و راسخ عرصه را بر امام حسن و بعد از آن #امام_حسین علیهما السلام تنگ کرده بود
#شهادت #کریم_اهل_بیت #بقیع #مظلومیت
🏴🏴🏴
✍اسلام ناب محمدی
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا /۲۹ فتح
محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مى بينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشته اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
💎صلوات بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله به نقل از حضرت عسکری علیه السلام
این صلوات را به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام به روح رسول خدا صلّی الله علیه و آله تقدیم نماییم:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالَاتِكَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلَالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ أَدَّى الزَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِينِكَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ، وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ، وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ، وَ كَشَفْتَ بِهِ الْعَمَاءَ، وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ، وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلَاءِ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ، وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلَادَ، وَ قَصَمْتَ بِهِ الجَبَابِرَةَ، وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ، وَ حَذَّرْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ، وَ كَسَّرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ، وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الْأَدْيَانِ، وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِيمَانَ، وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ، وَ عَصَمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرَامَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.»
(بحارالأنوار، ج94، ص73-74 به نقل از جمال الاسبوع)
✅ یا رسول الله
@namiazbaran
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸«نترسید» از اینکه بگویند «ترسید»🔸
...اصلاً انبیاء یک طرف، روز عاشورا یک طرف. خیلی کار مهمی است. این را نمیخواهم بگویم که حسین ابن علی(ع) کاری بزرگتر از حسن ابن علی(ع) کرده.
دهانش خرد بشود کسی که اینطوری بگوید!
امام حسن(ع)، امامِ امام حسین(ع) است... امام حسن مجتبی(ع) خیلی کار عظیمی کرده، اما از ادراک ما بیرون است.
چون بزرگ است نمیتوانیم درکش کنیم. شما میگویید مگر میشود؟ هر چه بزرگتر باشد ما باید بهتر درک کنیم! نه. در مسئلۀ نور، طول موج خاصی را میتوانید ببینید. طول موجی که پایینتر از نور قرمز باشد، شما نمیبینید که به آن میگویند اشعه مادون قرمز. اشعهای هم که طول موجش بیشتر از بنفش باشد نمیتوانید ببینید. که میشود اشعۀ ماوراء بنفش. ما بین مادون قرمز و ماوراء بنفش قدرت ادراک نور توسط چشمان ماست.
عظمت شجاعت حسن ابن علی(ع) از این نوع است که خارج از ادراک ما است. امام حسن مجتبی(ع) «نترسید» از اینکه بگویند «ترسید». این خیلی مهم است! نترسیدن انسان، معادله درجه یک است. نترسد از اینکه بگویند ترسید، این معادله درجه دو است.
علی(ع) که مصداق بارز صبر و استقامت است، کارش به جایی رسیده است که خواب پیغمبر(ص) را دیده و شکایت کرده و پیغمبر(ص) هم گفته است که نفرین آنها بکن و ایشان هم در خواب نفرین کرد. حالا امتی با این ویژگیها را تحویل داده به امام حسن(ع) و ایشان از حالا باید شروع کند.
شما میبینید که وقتی با معاویه صلح میکند، چه زجری در درون خودش میکشد؟ فقط میداند که رضای خدا است!
هـرچند که مسمومم و بی یار و پناه
کشته شده ام به هیچ جرمی و گناه
خون جگــرم رفت بـــــــرادر امــــــا
لایوم کیومــــــــک ابا عبــــــــــدالله
#یاامام_حسن
#یاامام_حسین
اسماعیلعلیخانی
سلام و عرض تسلیت 🥀
عزاداریاتون قبول باشه.
میخواین همین امروز یه سفر برید مدینه و یه #زیارت ناب و یه مناجات دلنشین داشته باشید؟
بعدشم یه حال خوب و یه حس خاص...
✨🕊✨
✅ یا علی
همین الان بلند شین وضو بگیرید و برید یه جای خلوت... سجادتون رو باز کنید
و با توجه کامل، شروع کنید به خوندن زیارت رسول خدا از راه دور....و مناجات بعدش...
👌مطمئنم غرق باران اشک خواهید شد...
برای اعضای کانال و خادمتون هم دعا کنید🤲 ✨
✍ آیت الله مشکینی:
مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.✔️
با لینک زیر زائر مدینه منوره شوید.
👉 https://b2n.ir/165861👈
پیشاپیش زیارتتون قبول باشه
▪️ غربت؛
درد عجیبیست . . .
آشنا باشی و تو را نشناسند !
دلسوز و دستگیر باشی و تو را نخواهند !
سکوت بقیع، فریادی از جنس همین غربتهاست
و به قدمت همین نشناختنها و نخواستنهاست
که تاریخِ نبودنِ مردی از جنسِ خورشید، تا به امروز رقم خورده...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلوات
صلح امام حسن.pdf
1.44M
📕نسخه "پی دی اف" کتاب صلح امام حسن(ع) ترجمه از رهبر معظم انقلاب
payambar kamel.fa.pdf
1.58M
💯دانلود کتاب درسهای پیامبر اعظم ص
بیانات حضرت آیت الله خامنه ای درباره شخصیت و بعثت پیامبر اکرم ص
اول خوانیم خدا را
رسول انبیاء را
علی مرتضی را
صلِ علی محمد صلوات بر محمد
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
بعد از علی حسن بود
چون غنچه در چمن بود
نور دوچشم من بود
صل علی محمد صلوات برمحمد
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
کبوتر گر رسد اینجا هواگیر حرم گردد
اگر آهو بیاید در برش، حصن حصین دارد
بنازم نام این سلطان که رأفت آنچنان دارد
بنازم بخت آن کشورکه سلطان اینچنین دارد
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
ساعت به وقت #دعای هفتم صحیفه سجادیه
به نیت از بین رفتن تمام موانع ظهور، موفقیت همیشگی جبهه حق و سربلندی ایران قوی به زعامت آقاجانمون "امام خامنه ای" ✅🌺
رفع بیماری کرونا و شفای بیماران کرونایی 🌷🌷
"اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم♡
صالحین تنها مسیر
♦️ قسمت6⃣ ♦️معامله خیلی تعجب کرده بود! ولی ساکت گوش می کرد... منم ادامه دادم: بدجور غرورم شکسته و
♦️ قسمت 7⃣
♦️زندگی مشترک
وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی
دوست صمیمیم بود.
به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم؛ جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم!
ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن و در شان ارتباط داشتن با ما می بودن چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر....
اومد خونه مندلی دنبالم رفتیم مسجد و برای مدت مشخصی خطبه عقد خونده شد
بعد از اون هم ازدواج مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم
تا نزدیک غروب کارها طول کشید
اصلا شبیه اون آدمی که قبل می شناختم نبود...
با محبت بهم نگاه می کرد، اون حالت کنترل شده و بی تفاوت توی رفتارش نبود سعی می کرد من رو بخندونه!
اون پسر زبون بریده، حالا شیرین زبونی می کرد تا از اون حالت در بیام
از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می برن
از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد و به خودم می گفتم فقط یه مدت کوتاهه، چند وقت تحملش کن. این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه، نفرت از چشم هام می بارید...
شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ،با بی حوصلگی گفتم: صبر کن برم وسایلم رو بردارم
خندید و گفت: شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی تونی وارد خونه من بشی!
هنوز مغزم داشت روی این جمله اش کار می کرد که گفت: برو تو. دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدی
چند قدم ازم دور شد
دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب های قشنگ ببینی
و رفت...
🆔
♦️قسمت 8⃣
♦️ معادله غیر قابل حل
.
.
رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ... مغزم از پس حل معادلات رفتارش برنمی اومد ... .
چند دقیقه بعد کلا بیخیال درک کردنش شدم ... جلوی چشم های گیج و متحیر مندلی، از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و جیغ می کشیدم ... تمام روز از فکر زندگی با اون داشتم دیوونه می شدم اما حالا آزاد آزاد بودم ...
.
.
فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه ... با بچه ها روی چمن ها نشسته بودیم که یهو دیدم بالای سرم ایستاده ... بدون اینکه به بقیه نگاه کنه؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت ... .
بعد رو کرد به منو با محبت و لبخند گفت: سلام، روز فوق العاده ای داشته باشی ... .
.
بدون مکث، یه شاخ گل رز گذاشت روی کیفم و رفت ... جا خورده بودم و تفاوت رفتار صد و هشتاد درجه ایش رو اصلا درک نمی کردم ... .
.
با رفتنش بچه ها بهم ریختن ... هر کدوم یه طوری ابراز احساسات می کرد و یه چیزی می گفت ولی من کلا گیج بودم ... یه لحظه به خودم می گفتم می خواد مخت رو بزنه ... بعد می گفتم چه دلیلی داره؟ من که زنشم. خودش نخواست من رو ببره ... یه لحظه بعد یه فکر دیگه و ... .
کلا درکش نمی کردم ...
🆔