#مولای_من
✨ای آخرین نگار دل آرای فاطمه
آقای من! برای رضای خدا، بیا...
✨آقا به حقّ چادر خاکی مادرت
آقا به حقّ داغِ دلِ مرتضی، بیا...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
-------------------------------------
#سلام صبحتبخیرمولایمن
🏝آدینه که میدمد،
هوا ناگهان
عطری از جنس یاس میگیرد
آمیخته در
شمیم دلربای نرگسزارها
آدینه
عجیب بوی شما را میدهد
یاد شما
در تک تک سلولهایش
پر شده
و آسمانش پر از
پرواز مرغان سپیدِ انتظار است
آدینهها بیشتر یادم هست که
دوستتان دارم ...
بیشتر یادم هست که
چشم بهراهتان باشم
بیشتر یادم هست که
با شما درددل کنم
بیشتر یادم هست که
نگاهم میکنید
دوستتان دارم ...
هربار بسیارتر ...🏝
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
🏴#شرح_دعای_عهد۴۲
🕊️وَ اعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَک
🔸خدایا! به وسیله امام زمان ارواحناالفداه شهرهایت را آباد ساز.
🔆دستور امیرالمؤمنین به مالک اشتر
🔸باید نظرت درباره آبادکردن زمین رساتر از نگاهت درباره گرفتن مالیات باشد.
[بحارالانوار، ج۳۳، ص۵۹۹.]
🔆امام صادق علیه السلام هم میفرماید:
🔸«پیامبر گروهی را که به جنگ اعزام مینمود، دستور میفرمود: درختان را قطع نکنید».
[بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۴۵]
⁉️آیا ثروت و قدرت بد است یا خوب؟
💠اگر ثروت دست فرعون و قارون باشد، عامل فساد است.
✨ولی در دست حضرت سلیمان علیه السلام و حضرت داوود علیه السلام مایه برکت و آبادانی و جبران کمبودهای اقتصادی و اجتماعی است.
🔻اگر میبینیم شهرهای بزرگ و بالای شهر آباد است و شهر های مرزی و روستاها و پایین شهر آباد نیست باید چه کنیم؟
👈اولا تا جایی که میتوانیم در آباد شدن زمین قدم برداریم و بی تفاوت نباشیم.
◀️دوما بدانیم فقط با ظهور
✨امام زمان علیه السلام ✨ است که:
🔻 تمام زمین آباد میشود.
🔻بالا شهر، با پایین شهر، تفاوتی ندارد.
🔻شهر های بزرگ با شهرهای کوچک و مرزی و روستاها، هیچ تفاوتی از نظر امکانات ندارند. #عدالت_اجرا_میشود
🔻همهی مردم صاحب خانه میشوند.
#با_ظهور_وعده_های_دروغ_از_بین_میرود
🔻کشور و شهرِ ثروتمند با کشور و شهر فقیر، یکسان خواهد شد.
💛در زمان ظهور ✨ امامزمانارواحنالفداه ✨ چیزی به نام خرابه وجود نخواهد داشت🥰
♻️ #منتظرین ✨ امامزمانعلیه السلام ✨ با در خواست #ظهور نه تنها منتظر خون و خونریزی نیستند بلکه منتظر آبادی و اجرای عدالت میباشند.
❇️تمام ویرانی ها تبدیل به آبادانی می گردد تا جایی که همگان آرزو می کنند ای کاش پدران، مادران و عزیزان از دست رفته شان زنده بودند و طعم زندگی لذتبخش زمان حکومت آن یوسف زهرا(س) را می چشیدند[اعلام الوری، ص 433]
💐فقط آبادی مادی نیست بلکه شهر ها وقتی خراب میشود که فکر ها و فرهنگ ها خراب شود
👈در زمان ظهور
✨ امامزمانعجل الله فرجه الشریف ✨ نمیگویند:
❌مردم چی میگن؟
_میگویند:
✅خداوند چه میفرماید؟🌺
💠با رعایت این نکته👆 و از بین رفتن ظالمین شهر ها آباد میشود✅
👇👇مهم👇👇
◀️زمانی که خرابی در شهر ها و کشور ها را میبینیم،
_ فقط با لعن کردنِ ظالمین چیزی درست نمیشود…
👈 بلکه خداوند راهِ حلِّ آبادی را ظهور حجتش قرار داده. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دعای_عهد_رمز_نجات_بشریت
💐دغدغه و بیقراری ائمه معصومین در غیاب حضرت مهدی عجل الله 💐
📌حضرت علی علیه السلام میفرمایند :
آه آه چقدر مشتاق ديدارش هستم ، آه، چقدر مشتاقم که آنها را در حال ظهور دولتشان دیدار نمایم.
📌امام حسین علیه السلام میفرماید:
اگر زمان او (مهدی) را درک کنم، همه عمر به خدمت او کمر می بندم. اگر در زمانش می بودم تا آخرین نفس خدمتش را میکردم.
📌امام سجاد علیه السلام در دعای عرفات میفرماید:
خدایا مرا از پیروان او(مهدی) قرار بده و شهادت در پیش روی او(مهدی) را روزی ام کن، تا تو را در حالی دیدار کنم که از من خشنودی.
📌امام باقر علیه السلام میفرماید:
اگر در زمانش بودم جانم را برای او نگه می داشتم(و خود را فدای او میکردم).
📌امام صادق علیه السلام میفرماید:
ای سیّد و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسایش و آرامش را از دلم سلب کرده است!
📌 امام موسی کاظم علیه السلام میفرماید:
پدرم فدای او باد ، پدرم فدای او باد.
📌امام رضا علیه السلام میفرماید:
پدر و مادرم فداي مهدی(عجل الله)كه هم نام جدّم و شبيه من است.
☀️ائمه اطهار الگوی ما هستند👇
براستی ما چقدر منتظر و بیقراریم ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خیلی خیلی قشنگه 👌
سفارش می کنم همگی ببینید وبه عشق آقاجان مهدی فاطمه عج برای دیگران هم بفرستید
اگه دلتون شکست و اشکی جاری شد برای ظهور مهدی فاطمه س دعا کنید 😭
✨خطبه فدکیه قسمت هیجدهم
شکایت از غصب فدک
💠اَیهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلی اِرْثی؟ یابْنَ اَبیقُحافَةَ! اَفی كِتابِ اللَّـهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لااَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیاً، اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّـهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، إذْ یقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ» (۱) وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِیا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیاً یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ الِیعْقُوبَ»، (۲) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللَّـهِ»، (۳) وَ قالَ «یوصیكُمُ اللَّـهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیینِ»، (۴) وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَیراً الْوَصِیةَ لِلْوالِدَینِ وَالْاَقْرَبَینِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ». (۵)
☝🏻ای مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند،
☝🏻ای پسر ابی قحافه،
⁉آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتی آوردی،
⁉ آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر میاندازید،
⁉آیا قرآن نمیگوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: ✨«پروردگار مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»،
👨👩👧👧و فرمود: «و خویشاوندان رحمی به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»،
👈🏻 و فرموده: «خدای تعالی به شما درباره فرزندان سفارش میکند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و
✅ میفرماید: «هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد بر شما نوشته شده که برای پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّی است برای پرهیزگاران».
ادامه دارد...
📖۱-سوره نمل آیه ۱۶
۲-سوره مریم آیه ۶
۳-سوره انفال آیه ۷۵
۴-سوره نسا آیه ۱۱
۵-سوره بقره آیه ۱۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥پیامی از خطابهی فاطمی به ما منتظران مهدی...
👈و اکنون از زبان فرزند مظلومش...
💥ای منتظران ❗️
من پسر همان فاطمه ام... یاری ام نمیکنید؟
📜 متن وصیت نامه بانوی دوعالم حضرت فاطمه شهیده علیها السلام💔
بسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ
اوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ ؛ یا عَلِیُّ ! اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ انْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی حنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ و صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ و لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یَومِ الْقِیامَةِ.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
🏴این وصیّت نامه ی فاطمه دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله است
و در حالی وصیّت می كند كه شهادت میدهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد صلّی الله علیه و آله بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنّم حقّ است و همانا روز قیامت فرا خواهد رسید و شكّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده كرده وارد محشر میفرماید؛
🏴ای علی ! من فاطمه دختر محمّد هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم؛
تو از دیگران بر من سزاوارتری
🏴حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و به هیچ كس اطّلاع نده !!!
🌺تو را به خدا می سپارم و سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان.
📒كتاب عوالم : ج 11، ص 514
📒 بحار الأنوار : ج 43، ص 214؛
ج 100، ص 185 و ج 78، ص 390
💔فدای مظلومیت و مهربانی ات ...ای بانوی آسمانی
💔با شما تعهد میکنیم که با الگو پذیری از شما، امام زمانمان را یاری کنیم
Madar - MASTER 001.mp3
9.99M
🔥«باغِ سوخته»🔥
تنظیم: سید شهاب الدین شوشتری
ضبط: استودیو فاران
🙏الهی به پهلوی شکسته عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | کارهای خوب بیموقع قبول نیست!
👈🏻 بعضی از کارهای خوب رو شیطان بهت پیشنهاد میده انجام بدی!
#خانواده_دینی
🌓 دعا کردن قبل از غروب جمعه
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
✍ حضرت فاطمه(س) می فرمايد:
از پيامبر (ص) شنيدم که در روز جمعه ساعتى است كه هيچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خيرى از خداى عزوجل بخواهد، مگر آنكه حاجت او را برآورده ساخته است.
⁉️ حضرت فاطمه(س) می فرمایند: عرض كردم يا رسول اللَّه، آن چه ساعتى است؟
🌗 فرمود:
آن هنگامى است كه نصف قرص خورشيد در موقع غروب پنهان شود.
☝️ پس از آن، حضرت زهرا(س) به غلام خود می فرمود:
بر فراز بام برو و چون ديدى نصف قرص خورشيد در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم.
⚠️ تقریبا میشه نیم ساعت قبل از اذان مغرب. دعا برای فرج یادتون نره.
۞ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج۞
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
#پست_اول
🧿 #واژگونی🧿
اولین پست تقدیم به خیال مبهم چند ساله!
_استاد در مورد فلسفه مرگ چی میگن؟
محسن ماژیک روی سکو میذاره به دانشجو هاش خیره میشه دستش تکیه گاه سکو کنفرانس میکنه و با صدای که شبیه دوبلرهای سینماست شروع به صحبت میکنه
_ نيچه فيلسوف معتقد که زندگي که در مقابل سختي ها و رنج ها به آن آري مي گويم و معتقد هستیم که انسان بايستي هرچه سرشارتر و پرکارتر زندگي کنه و از اين طريق که مي خواهد انديشه ترس از مرگ را از بين ببره. و در صدد این است که زندگي را دوصد چندان بيش تر از مرگ شايسته انديشيدن بکنه و نيز معتقد که انسان بايد آزادنه و آگاهانه مرگ خود را انتخاب کنه.
یکی از پسران دانشجو ها با نکته سنجی میگه
_این ادعای همه فلاسفه است ؟
محسن با چشم های سیاه براقش به دانشجوهاش نگاه میکنه
_نه دقیقا برعکس اون در نظر کرکگور، اين، زندگي که بايد آزادانه و آگاهانه انتخاب شود. وي سعادت ابدي را در زندگي پس از مرگ مي دونه که مسيحيت وعده رستگاري آن را داده . نيچه و کرکگور دو فيلسوفي هستند که هرچند مسير حرکت اون ها متفاوتِ اما هر دو منتقد مسيحيت مرسوم و متداولند و در نهايت هر دو به امکاناتي پرداخته اند که سرانجام به يک مقصد مي رسند و آن فرد انسان .
دوباره دانشجو میپرسه
_فقط مسیحیت؟
محسن لبخندی میزنه به ساعتش نگاه میکنه
_جلسه بعد الان وقت تموم ..
دانشجو ها بلند میشن هر کدوم خسته نباشید میگن چندتا دختر و پسر کنار سکو با محسن حرف میزنن ..
_استاد واقعا فلسفه مرگ یک فلسفه لاینحل؟
محسن برگه هاشو مرتب تو کیفش جا میده .
_نه تو علم فلسه هر چیزی حل مسله نیست خودش یک مسله است .
دوباره همون دختر میپرسه
_حتی رفتار های بدوی ادم ها ..
محسن درحین بیرون رفتن گوشیشو روشن میکنه ..همون دختر و پسر دنبالش راه می افتند
محسن جواب میده
_نظر میرسد که برخی از مردم، در شرایطی به دنیا میان، زندگی میکنند و وضعیتهایی را تجربه میکنند که میتونه سبب بشه که رفتارِ اون ها در یک وضعیتِ اخلاقیِ خاص، ناپسند تلقی بشه در حالیکه اون رفتار کاملاً خارج از کنترلِ اون ها بودهاست.
نمونهای از شانسِ اخلاقیِ مربوط به شرایط مثل: فردی فقیر، در خانوادهای فقیر به دنیا میآد و برایِ ادامهٔ حیات، چارهای جز دزدیدنِ غذا نداره فردی دیگر، در خانوادهای بسیار ثروتمند به دنیا میآد و بدونِ اینکه تلاشی بکند یا نیاز به دزدی باشد، غذایِ فراوانی دارد. آیا فردِ فقیر، به لحاظِ اخلاقی، گناهکارتر از فردِ ثروتمندِ؟ به هر حال، این تقصیر او نبوده که در خانوادهای فقیر متولد شده، مسئله، تنها مسئلهٔ «شانس» بوده.
به طرف دانشجو ها که تا در خروجی باهاش میومدن برگشت
_خوب سقراط های آینده اجازه مرخصی به بنده رو بدید .
بعد ریموت ماشین شاسی بلندش زد .
صدای یکی از دانشجوهای پسر رو شنید
_ولی استاد شرایط اینجوری که خیلی ناعادلانه است پس فلسفه عدل خدا چی میشه؟
محسن با چشای که بخاطر غروب خورشید تو صورتش افتاده بود دانشجوشو تو حاله سیاه میدید
_عدل خدا جزو فلسفی ترین مسله هاست حتما یک جای این نقصان مرتفع میشه
سریع اون پسر جواب داد
_عالم تناسخ !
محسن لبخند پر رنگی زد
_آی آی مارو با خط قرمز های عرفا در ننداز .
و سروار ماشین شد .
و تمام فکرش به پانزده سالگیش کشیده .
از توی آینه ماشین به خودش نگاه کرد موهای جوگندمی کنار گوشش و پُلور خردلی که با کت تک اسپرت راه راه های خیلی نامحسوس سبز رنگ و مشکی ست کرده بود و یقه بلوز آنکادر شده سبز رنگش ..
گوشیش زنگ خورد و عکس دختری که لپ هاشو باد کرده بود چشاش لوچ روی صفحه افتاد و اسم درشت سحر .
تماس رو پخش ماشین انداخت
صدای پر هیجان دختر تو ماشین پیچید
_سلام سلام محسن پیداش کردم ...
محسن با تعجب گفت
_چی؟
صدای عصبانی دختر پیچید
_وای یادت رفته همون که برات تعریف کردم .
محسن کلی به ذهنش فشار اورد ولی چیزی بادش نمیومد .
_جون تو یادم نمیاد ؟
دختر با عصبانیت بیشتر گفت
_وای محسن ....من خودم کشتم تا پیداش کردم .
محسن خیلی خونسرد فرمون پیچید
_چی میگی سحر نمیفهمم...دارم میرم خونه ...
صدا پارازیت میداد ..
_ا...ن ...دخ....ر پی....کردم
محسن کلافه سیستم پخش خاموش کرد
_چی صداتو نداشتم؟
سحر دوباره تند تند و هول زده گفت
_همون کیس ..دختره ...یادته گفتم
همون لحظه ماشین پلیس مقابلش ایستاد .
_اخ سحر بهت میزنگم ...الان جریمه میشم بخاطر موبایل ..
#نویسنده_خانم_زهرا_باقرزاده_تبلور
#پست_دوم
🧿 #واژگونی🧿
در با شدت باز شد نگاه نگران مامان زری تو دعای قنوتش به قاب پنجره بود و صدای ربنا آتنا شو بلند کرده بود ..
چشم های درشت و سورمه کشیده اش که زیر چروک های پیری هویدا زیبایی نفس گیر جونی هاش بود روی هم گذاشت و الله اکبر غلیظی گفت و به رکوع رفت .
تو تشهد اش صدای داد بیداد بچه هاشو می شنید ..
در اتاق باصدای بدی باز شد .
_تو گوه میخوری ...امشب جنازه اتو میبرم عَطی حالیت شد !
دختر بیست ساله ای ترسیده با لب خونی و مقنعه کج و موهای رنگ شده که پریشون دورش ریخته بود .
داد زد
_من نمیام ...احمق بیشعور اون پسر تمام داراییش همون وام بانکیش !
صدای سلام دادن نماز مامان زری بلند شد .
پسر هیکلی با کت مارک گرون قیمت و عینک ری بند ی که به یقه تیشرت اش آویزون کرده بود با قیافه حق به جانب نگاهش کرد و با پوزخند صداش نازک کرد
_تو رو صننم بیا کارتو بکن پولتو بگیر ...یادم نرفته اون دختره آذر پَرپَریش دادی !
مامان زری جانمازش جمع کرد
_خدا الهی من بکشه با این بچه بزرگ کردنم !
پسر پوزخندی زد
_اینهمه پیش خدات دست دعا بلند کردی واسه عاقبت بخیری ما دیدی چطور مستجاب شد ...واسه این گور گریه نکن که خالیه ؟
مامان زری وسط انگشت اشاره شصتش به دندون گرفت
_استغفرالله زبون به دهن بگیر عطا ...خدا کفرش میاد !
با حرص صورت دخترشو وارسی کرد ..
چشمهای کشیده و روشن دخترکش و اون لپ های که شبیه سنجاب بود .
عطا دست به کمر به درگاه در تکیه زد
_پس به همون خدات بگو کرایه خونه خرج نون تو سفره اتم از آسمون بفرسته ..
عَطی با حرص گفت
_نیست که نون خونه مارو تو از زور بازوت میدی ...
عطا لگدی به پای دختر زد که آخش در امد .
مامان زری ویشگونی از بازوی عَطی گرفت و با دندون های کلید شده گفت
_تویکی زبون به دهن بگیر ...به دیوانه گفتن خرمن آتیش نزنی گفت خوب شد یادم اوردی ..
عطا روی طاقچه پنجره که پرده اش کنار زده شده بود یک گلدون شمعدونی کنارش بود نشست و دستش به کمرش تکیه گاه کرد
_امشب مثل بچه آدم میای مهمونی فهمیدی ...مثل همیشه معرکه ات الم میکنی تا اون پسره مرادی باورش بشه یک چیزهای حالیت بعد چیزهای که بهت یاد دادم مو به مو میگی بفهمم پس و پیش بگی تو همون مهمونی چالت میکنم ...
از جاش بلند شد
_درضمن تو مهمونی کوفتی هم هی نگاهت به من نباشه وقتی اون پسرها دورت میکنن من نمیتونم ناجی ایت باشم من نقشم یک پسری حرف تو انکار میکنم و میخواد سر به تنت نباشه ..
پوزخندی زد
_البته اینکه میخوام سر به تنت نباشه نقش نیست واقعیت ..
و رفت از خونه بیرون ..
عَطی مشت گره کرده اش به زمین کوبید
_همش تقصیر تو مامان زری .
مامان زری سری از افسوس تکون داد
_تو میگی چه خاکی به سرم بریزم ...تو راضی میشی دوباره برگردیم به همون روستا ..
عَطی لرز کرد حتی فکرش آزارش میداد ...
دستش روی شکمش مشت کرد هنوز خاطره اون اتفاق بعد از هشت سال از ذهنش نمیرفت...
با همون تن کرخ شده وارد حمام شد .
لباس هاشو در اورد و زیر دوش ایستاد ..
دست روی سینه اش کشید حس کرد از سینه اش شیر جاری شده ...
#نویسنده_خانم_زهرا_باقرزاده_تبلور