انتخاباتی که پیشروی ماست کار بزرگی است.
این انتخابات یک پدیده پردستاورد است.
بعد از این حادثه تلخ مردم جمع بشوند با آراء بالا مسئول بعدی را انتخاب کنند، این انعکاسش در دنیا خیلی زیاد است.
این انتخابات مکمل کاری است که در بدرقه شهیدان خدمت کردید.
در رقابتهای پیشرو اخلاق حاکم باشد.
بدگویی، تهمت، لگدپراکنی کمکی به کشور نمیکند
صحنه انتخابات، صحنه خدمت است نه کشواکش.
🔴 آقا نفرمودند خدمات و زحمات رئیسی را نگفتند بلکه کتمان کردند و حتی عکس آن را گفتند و او را متهم کردند ... و البته بعدش برای او گریه!!! هم کردند.
چرا #دلِ_آقا نسوزه ...
🔴 دستور کار جدید صادر شد...
👈 خلق حماسه با حضور حداکثری ملت در انتخابات همراه با رعایت اخلاق
🔻از جمله شاخصه های مهم رئیسجمهور آتی:
🔹پرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب
توجه امام خمینی به ذکر صلوات:
روزهای ملاقات عمومی با امام (ره) مردم یکی دو ساعت قبل از دیدار به تدریج در حسینیه جماران جمع می شدند،
گاه و بی گاه صدای صلواتشان بلند می شد.
و صدای صلواتها به گوش امام (ره)می رسید .
روزی متوجه شدیم حضرت امام (ره)با شنیدن هر صلواتی آهسته صلوات می فرستند.
مدتها در این مورد دقت کردیم و هیچ گاه ندیدم ایشان صدای #صلوات را بشنوند و خود #صلوات نفرستند.
📚 صلوات سرود آسمانی صفحه ۲۲۲
🌸🍃🌸🍃
🖤هر که خواهد که در زمان حیات
✨یابَد از بهر آخرت حسنات
🖤نذر روح خمینی و شهدا
✨بفرستد ز صدق دل صلوات
🌸🍃🌸🍃
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🤲🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خمینی آشنای بی کسان بود
مراد هر بسیجی در جهان بود
در آن هنگامه ی غوغای ظلمت
نشان قدرت مستضعفان بود
خمینی درد این ملت دوا کرد
ملائک سیرتی ، از عاشقان بود
چراغی بر فروخت اهل جهان را
که روشنگر به قلب زنگیان بود
خمینی دین احمد زنده تر کرد
چرا که زاده ی آن خاندان بود
پیام عشق را مردانه می گفت
کمر بسته ، ولی ازخاکیان بود
خمینی گفته بود خدمتگذارست
بحق او خادم و اهل جنان بود
بلی او رفت و از اعیان نهان شد
درود بر روح او کز قدسیان بود
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شاعر ومداح اهلبیت کربلایی ابوالقاسم غفاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب:بعد از فقدان رئیس جمهور عزیز همه جریانها از خدمات او حرف میزنند؛ دلم برای رئیسی سوخت، در زمان حیات او یک کلمه حاضر نبودند از این حرفها بزنند
🔴 همه کاندیداها و اطرافیان و طرفدارانشان باید اخلاق را رعایت کنند. تبلیغاتشان #ترویجی و #تبیینی باشد نه #سلبی و #تخریبی
👈 به هر کاندیدایی علاقه مند هستیم و میخواهیم او رای بیاورد صرفا به تبیین ویژگیهای مثبتش بپردازیم و برای رای آوری اش تبلیغ کنیم.
👈 برای رای آوری کاندیدای محبوبمان، به سراغ بگم بگم و تخریب وجهه و سیاهنمایی علیه دیگر کاندیداها نرویم.
👈 به شایعات دامن نزنیم. ادعاهای اثبات نشده را منتشر نکنیم.
🔹 به شخصه خیالم از انتخابات آتی راحت شد و نگرانی هایی داشتم برطرف شد.
👈 ان شاالله شاهد خلق حماسه دیگری در انتخابات آتی خواهیم بود با انتخاب بهترین یک رئیس جمهور پرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب
✅ انتخابات پیش روی ما، یک پدیده #پر_دستاورد است
✅ #حماسه انتخابات، مکمل حماسهی بدرقهی شهیدان است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ انشاءالله یک رئیس جمهور شایسته برای ملت ایران تعیین خواهد شد
💥💥💥💥💥
🌷 @IslamlifeStyles
پر امیدترین بخش صحبت های امام خامنه ای عزیز همین قسمت بود.
عااااااالی
درجه یک!
واقعا خیالمون راحت شد. دیگه حالا بدون نگرانی برای روی کار اومدن رئیس جمهور بعدی کار میکنیم. امام عزیزمون مژده دادند که آدم خوبی رئیس جمهور بعدی ما خواهد شد🌹🌹🌹
قرار عاشقی🍃
مثل نسیم صبح به عرفان رسیده ایم
وقتی بدست بوس کریمان رسیده ایم
یک دسته ساختیم و به صحن مطهرش
با نغمه امام رضا جان! رسیده ایم
دستان ما به پنجره فولاد بوسه زد
آقا ببین که دست به دامان رسیده ایم
ایوان طلای شاه نجف را خبر دهید!
پیش علی طوس به ایوان رسیده ایم
خرده مگیر سجده به این سمت میکنیم!
غافل!کنار قبله ایران رسیده ایم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌
صالحین تنها مسیر
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_53🌹 #محراب_آرزوهایم💫 از تعجب چشمهام گرد میشه اما از شرم سرم رو
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°•
#پارت_54🌹
#محراب_آرزوهایم💫
برای دانشگاه حاضر میشم. دوباره عهدی رو که با خودم بستم مرور میکنم و با اطمینان چادرم رو سر میکنم. با اینکه میدونم قراره امروز روز سختی رو پشت سر بزارم اما یک لحظه هم جا نمیزنم، حتی مسر تر از قبل حاضرم این راه رو پیش رو بگیرم.
کیفم رو از کنار تخت برمیدارم و بعد از خداحافظی از خاله یک راست به سمت دانشگاه میرم. به محض ورودم نازی رو میبینم که مثل همیشه با حرص به سمتم میاد اما قبل از اینکه لب به غرغر باز کنه با دیدن چادرم تعجب میکنه، چهرهی جمع شدهش نشون از این میده که از تیپ جدیدم خوشش نیومده.
- این چیه انداختی سرت؟
تمام عزمم رو جذب میکنم و با افتخار میگم:
- چادر!
با لحن تمسخر آمیزی بهم تیکه میپرونه.
- آهان، نمیدونستم! خوب شد که گفتی.
خودم رو برای تمام این حرفها آماده کردم اما حرف بعدی که قراره از دهنش خارج بشه بدجوری حالم رو خراب میکنه و توقع ندارم چنین حرفی رو ازش بشنوم.
- واقعا میخوایی با این قیافه کنار من راه بری؟!
دستهام رو مشت میکنم تا بتونم عصبانیتم رو کنترل کنم، تنها کاری که میکنم نگاهم رو در حلقه میچرخونم و بدون هیچ حرفی به سمت کلاس میرم. دلهره و ترس عجیبی در وجودم رخنه میکنه. به کلاس که میرسم، تمام نگاهها به سمتم میچرخه. بعضی از نگاهها مهربون تر شده اما یک عده نگاهشون از زخم زبون هم دردناک تره!
هرطور که شده اون کلاس رو زیر نگاه سنگین نازنین میگذرونم اما اینبار از نگاه ناپاک پسرهای کلاس در امانم که این موضوع کمی آرومم میکنه.
به محض اینکه کلاس تموم میشه بدون اینکه ثانیهای منتظرش باشم کیفم رو برمیدارم و به سمت بوفه دانشگاه میرم، روی یکی از میز و صندلیهای دونفرهی پلاستیکی میشینم و سعی میکنم خودم رو آروم کنم. نازی رو از دور میبینم که به سمتم میاد، با حرص روی صندلی روبهروم میشینه و بدون هیچ مقدمهای شروع میکنه.
- چت شده نرگس؟ دو_سه روز پیش که همش توی فکر بودی، بعدم که گوشیت قطع بود و جواب نمیدادی، به هانیه زنگ میزنم میگه پاش ضربه خورده دکتر گفته باید استراحت کنه. حالا میای با این قیافه؟ نرگس ما چهار ساله باهم دوستیم، من دوستت دارم نمیخوام ببینم الکی خودت رو از زندگی محروم میکنی!
از حرفهاش خندم میگیره، اما جدیتم رو حفظ میکنم.
- نگران من نباش، خودم رو محروم نمیکنم. توام اگه من رو دوست داری من همینم از این به بعد؛ بودی هستم، نبودی خداحافظ!
قبل از اینکه لب باز کنه یکی از بچههای کلاس میاد و از ادامهی بحث جلوگیری میکنه. نازنین تا میبینش سریع از جاش بلند میشه، بهش دست میده که باعث میشه چشمهام دوبرابر معمول گرد بشه و بهم میگه:
- ایشون آقای مهندس ماهرن که دربارهشون بهت گفته بودم. من برم یک چیزی بگیرم دورهم بخوریم.
با رفتن نازنین جاش رو میگیره و با تکبر روبهروم میشینه اما نگاهم رو به زیر میندازم تا باهاش چشم تو چشم نشم.
- سلام نرگس خانم.
با ابروهای گره خورده جوابش رو میدم.
- علیک سلام.
با استایل خاصی روی صندلی جابهجا میشه و پا روی پا میزاره. ابرویی بالا میندازه که مشخصه توقع این برخورد رو نداره اما با حرفی که از دهنش خارج میشه مشخصه همه چیز رو به خواست خودش برداشت میکنه.
- از جوابت خوشحال شدم. فهمیدم که دختر عاقلی هستی! آخه عادت ندارم منت کشی کنم ولی اگه بخوای با خانواده صحبت میکنم که بیان و یک خواستگاری صوری داشته باشیم. با این قیافه امروزت هم مشکلی ندارم چون به نظر من اینها اصلا مهم نیست، مهم این عشق تو به من و علاقه من به تویه که خیلی ارزش داره! بقیه چیزها به مرور زمان حل میشه.
در تمام مدت از داخل حرص میخورم و از شدت عصبانیت داغ میشم. هرکاری میکنم جلوی خودم رو بگیرم اما آخر از کوره در میرم و با ضرب از جام بلند میشم که تمام چشمهای داخل حیاط دانشگاه سمتم میچرخه.
- کی همچین چرت و پرتی به شما گفته؟
در عین تعجب اخمهاش توهم گره میخوره، با نگاه تیزی از جاش بلند میشه و با صدای محکم و عصبیای میگه:
- دوستت، نازنین!