🌺👈#قسمت_۲
مهلا روی پله ها ریسه رفته بود از خنده ..
خانجون رسید به در حیاط
_چه خبرتون ..برید برید داخل.
مهلا دستشو به معنای خاڪ بر سر بالا برد ..
خانجون بغلش ڪرد و با هن هن رفت بالا ..
آستین مهلا رو ڪشیدم ..
_این ڪی بود ؟
مهلا چشمڪی زد
_بابام هفته پیش خونه پایین بهش اجاره داده ..
تازه از تهران اومده ..تو ڪلانتری اینجا ڪار میڪنه ..
بابا میگه جانشین رئیس ڪلانتری .. وای فتانه ..اینقدر خوشگل حرف میزنه ...
دیدن اون پسر یڪ حس خاص تو من به وجود آورد .
دقیقا ذهن و رویاهای دخترونه ام قد الم ڪرد .
ولی خوب به قول مهلا اون واسه از ما بهترون بود .
عمه صفی اِشڪنه درست ڪرده بود و من هنوز دلم پیش اون ڪاسه سوپی بود ڪه نخورده گذاشتم و اومدم ...
بعدش ڪل ظرف هارو حواله من و مهلا ڪرد خودش رفت ختم انعام ...
ڪاسه گل سرخی رو آب ڪشیدم
_میگم مهلا این اینقدر پول داره ڪه یڪ خونه بزرگ در بست ڪرایه ڪرده؟
مهلا ڪاسه رو از آبچڪون برداشت با دستمال خشڪ ڪرد
_اووه آره بابا ..تازه به بابا گفته میخواد ماشین بخره واسه همون پارڪینگ رو هم اجاره ڪرده ...
با دهن باز نگاهش ڪردم ..
تو ڪل فامیل ما فقط سه نفر ماشین داشتن ...
چون شهر ڪوچیڪ بود همه موتور داشتن ....
بابای مهلا و شوهر خاله بلقیس و حاج آقا فقط ماشین داشتن ....بابای منم موتور داشت ...البته بابای من مغازه موتور سازی هم داشت ..
_مهلا تا حالا خونش دیدی ؟
مهلا همینطور ڪه روی موڪت قرمز آشپزخونه نشسته بود ...مات نگام ڪرد
_نه دیونه ..ولی ..
انگار تو گفتن چیزی ڪه میخواست بگه مردد بود
_ولی ڪلید خونش دارم .
_چییییی !
مهلا پر استرس دستمو ڪشید ...
_هیس یواش ..
منم مقابلش نشستم ..
_از ڪجا ڪلید داری ؟
با صدای آروم گفت:
_مال مستاجر قبلی ...دادن به بابام ...اونم فڪر ڪرده بود گمش ڪرده رفته بود از رو ڪلید خودش واسه این پسره زده بود ..
نفس گرفت
_دو روز پیش پیداش ڪردم زیر فرش بود .
_تو میدونی پسره ساعت چند میاد ؟
مهلا شیطون خندید
_تا شب نمیاد ..
دقیقا دوتامون داشتیم به یڪ چیز فڪر میڪردیم ..
ڪله ام از آشپزخونه به توی پذیرایی ڪشیدم
بابای مهلا صدای خُر و پفش میومد ..
خانجون هم چادرش روش ڪشیده بود خواب بود ...
سریع ڪل ظرف هاروشستیم با مهلا یواشڪی وقتی همه توچرت نیمروزه بودن آروم آروم ازپله ها پایین رفتیم .
مهلا ڪلید تو دستش می لرزید انگار قرار بود جنایتی مرتڪب بشیم .
ڪلید داخل سوراخ در نمیرفت اونقدر دستش می لرزید نمیتونست ..
ڪلید ازش گرفتم تو یڪ حرڪت چرخوندم ..
در باز شد ..
دوتامون به خونه خیره شدیم .
بخاطر ڪم بودن پنجره و هوای عصر زمستونی خونه تاریڪ و روشن بود .
ولی یڪ بوی خوبی از تو اتاق میمود ..
نا خوداگاه به طرف اتاق ڪشیده شدم
.
یڪ تخت بود یڪ ڪمد چوبی ڪوتاه ..ڪه روی ڪمد پر از شیشه ادڪلن بود ..
یڪ قفسه دیگه پر از ڪتاب ...
با ذوق به ڪتاب ها رونگاه ڪردم ..اسم هاشون ڪما بیش تو تاریڪی اتاق دیده میشد ..
مهلا ترسیده گفت:
_بیا بریم میترسم مامانم بیاد ...
من هنوز دلم میخواست بمونم بتونم اسم رو ڪتاب هارو بخونم ..
یڪدفعه صدای در اومد ..
مهلا دستشو رو دهنش گذاشت
_مامانم اومد .زود باش ...
دوتایی به طرف پذیرایی رفتیم ..ڪه مهلا جیغ خفه ای ڪشید
هیبت یڪ نفر تو تاریڪ و روشن پذیرایی بود .
🌺#نویسنده_خانم_زهرا_باقرزاده_تبلور
سلام مولای من ، مهدی جان
صبح است و من دوباره با عطش گفتگو با شما چشم گشوده ام ...
... رو به آستان یادِ مهربانتان می ایستم ، قاصدک خیالم را رها می کنم و در هوای معطرِ محبتتان به پرواز در می آیم ...
سلامتان می کنم و از شعاع گرم پاسختان غرق زندگی می شوم ، جان می گیرم و تازه می شوم ...
شکر خدا که شما را دارم ...
#سلامحضرتبهار
یک روزِ خوب نزدیک ، خورشید ظهورتان ، #جهان را پر از گرمای امید می کند و بر خالیِ غمناک و سرد دل هایمان ، شکوفه های شادی لبخند می زند
یک روزِ خوب نزدیک ، شما بازمی آیید و زندگی را یادمان می آورید و آرامش و #صلح و عدالت را به انسان ها هدیه می دهید
یک روزِ خوب نزدیک است😍
الهم عجل لولیک الفرج بحرمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها🤲
🌹 سلام
🌹 یکشنبه خود را
معطر می کنیم به
عطر دل نشین صلوات
بر حضرت محمد و آل مطهرش
🌸 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
🌸 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹 در پناه لطف خدا و
عنایت حضرت محمد(ص)
و خاندان پاکش علیهم السلام
روزتون پر خیر و برکت ان شاءالله
🌹زیارت معصومین علیهم السلام
روزی دنیا و آخرت شما ان شاءالله
🌹 یکشنبه تون پر خیر و برکت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
سخنان تکاندهنده «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانههای غربی
🕳راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهتدار درست کنید. مردم ایران سواد رسانهای ندارند، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد.
آنها را فریب دهید تا از همه چیز و از همدیگر متنفر شوند تا برده ما شوند!!!
🔰یک خاخام صهیونیستی بنام «گیورا ردلر » در جلسهای با مدیران و کارکنان رسانههای ضدایرانی (بی بی سی، منو تو، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و...) در لندن مطالب مهمی بیان کرده که برای نخستین بار منتشر میشود:
♦️ شما کار مهمی دارید و برای اسراییل خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب از شما تشکر میکنم. نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینهها را بدهد. اما کار شما چیست؟!
👈🕳 ایران را سیاه سیاه نشان دهید.
کاری کنید که ایرانیها از همه چیز و همه کس و از یکدیگر متنفر شوند.
آنها را بمباران خبری کنید. هر لحظه و هر ساعت، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک.
مردم ایران را دائم بترسانید، شکنجه روحی بدهید.!!!
🕳. مردم ایران ادعای آقایی میکنند، اما آقای دنیا ماییم و همه برده ما هستند.
آنها را تحقیر کنید. با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیر شان کنید.
آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند.
👈 دروغهای بزرگ بدهید آنها باور میکنند. در ذهن آنها بکوبید که رسانههای ایران دروغگو هستند تا جذب اخبار شما شوند.
👈 شما بار سنگینے بر دوش دارید. باید تلاش کنید، حتے یک لحظه آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم و ایران را چند تکه کنیم و انتقاممان را بگیریم.
🕳. شما نباید هیچ خبر مثبتی از ایران انتشار دهید.
مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم، تنها راه شکست ایرانیها ناامید کردن مردم ایران هست. آنها دارای عقاید محکم مذهبی هستند و این کار ما را سخت کرده است.
تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست.
ایرانیها باید مجازات شوند، آنها تنها گروهی هستند که نه تنها در برابر ما تعظیم نکردند بلکه قصد نابودی ما را دارند، تمام کار شما این باشد. من برایتان آرزوی موفقیت میکنم. }}
پی نوشت:
سخنان این خاخام خبیث صهیونیستی را بدقت بخوانید و تفکر کنید. آنها چه در سر دارند و برای آقایی بر دنیا و از جمله ایران چه نقشههای شومی کشیدهاند.
هوشیار و بیدار باشیم. فریب
امپریالیسم رسانهاے را نخوریم.
recording-20250105-111220.mp3
2.53M
✅ حمایت از پیامرسان انقلابی و خوب ایتا وظیفه انسان های عاقل جامعه هست.
🔸 سید محمد باقر حسینی
#ایتا
#پیامرسان_امن
❁@IslamlifeStyles