15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم
⚜نِعمَ الاَمیر⚜
🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
🌀کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
⭕️با حضور:
🔅نوجوانان و نوگلان حسینی
📺مشاهده و دریافت اثر با کیفیت بالا:
🖥 aparat.com/v/2VLCu/
🌐آیدی عضویت در کانال ایتا:
📲 @tasnim_esf
#محرم
#امام_حسین
سلام به همه بزرگواران✋
📗 سوره فجر
🔴سؤال : چرا سوره فجر سوره امام حسین ع است ؟
👈 مقدمه : امام صادق ع میفرمایند :
🌹 اقرؤا سورة الفجر فی فرائضکم ونوافلکم، فانها سورة الحسین علیه السلام
سوره فجر را در نمازهای فریضه و نافله خویش بخوانید، که آن، سوره حسین علیهالسّلام است🌹
✅ جواب : مطلب اصلی سوره فجر امتحان و آزمایش الهی هست که عده ای موفق شدند و عده ای هم ناموفق.
در سوره فجر این نکات قابل توجه است.
1️⃣ ولیال عشر : قسم به شبهای ده گانه.از لحاظ ( تفسیر ) این شبها ,۱۰ شب ذی الحجه است اما از لحاظ( تأویل و باطن قران ) میتواند ۱۰ شب دهه اول محرم باشد و ایمان امام حسین در دهه محرم لحظه ای ضعیف نشد و در اوج بود
2️⃣ امام حسین ع در معرض امتحان بزرگی بودند که ایشان در این امتحان در اوج موفقیت بودند
3️⃣ آیات پایانی سوره فجر 🌹 يَآ أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً 🌹
کاملاً با حالات امام حسین ع منطبق است.
🍎 خلاصه : ابتدای سوره،انتهای سوره، مطلب اصلی سوره با حضرت امام حسین ع هماهنگی کامل دارد.
🌷 ایام شهادت حضرت ابا عبدالله رو خدمت شما تسلیت عرض مینمایم امیدوارم در این ایام ، خواسته ها و دعاهای شما مستجاب باشد
shokr 68.mp3
14.37M
#شکر_در_سختی_ها 22
یه اسمِ قشنـ🌼ـگِ خدا؛
اسم شریف "مُبَدِّل" هست!
💠اگه این اسمو در روحِت فعال کنی؛
میتونی از اوضاع گِل آلود،ماهی بگیری!
اونوقت؛هم آرومی
هم زمان مشکلت کوتاهترمیشه
@shahidsoleymani110
کربلا؛
مَحرَم شدن است به آستان او
تا بدون حجاب،
زیبائی هایش جلوه گر شود
برای دوست...
آری، انسان کربلائی که شود، حقیقت را بی پرده و عیان در میان انگشتان مرادش میبیند و پس از آن عاشقانه شیدای دوست میشود برای طواف کردن جان در آستان او....
در کربلا، حجاب های نفسانیت و خودپرستی در خیمه گاه تن به آتش کشیده میشود و سِرّ دلبران آشکارا بر سرِ نیزه های عریان فریاد بر می آورد که سربلندی تنها در مدار دوست حاصل میشود و هیهات که مَحرمانِ کوی او از کوچه ذلت گذر کنند....
و چه زیبا، قافله سالار قبیله عاشقی در بزم عیش و نفرت نامحرمان، با گفتن: " ما رایت الا جمیلا " راز مَحرم شدن قبیله عشق را در سرزمین نینوا بر غافلان و خواب زدگان آشکار کرد و تا ابد داغش را بر جگرها نهاد....
#شب_اول
#چهل_شب_چهل_نکته
#لختی_درنگ_در_کربلا
#سیداحمدرضوی
🏴 برای با حسین بودن نباید در سطح کربلا ماند، باید بطن معارفش را شکافت، حقایقش را چشید و جان را عمق بخشید با سیر و سلوک کربلائیان تا بتوان امیدوار بود حسین دستمان را بگیرد و ما را در قافله کربلا جای دهد.
🏴 به راستی که هر کس در قافله کربلا نشست عاقبتش ختم به شهادت میشود و تا ابد زنده میماند برای عشق ورزیدن به حسین...
🏴 برای ورود به کربلا باید مَحرَم شویم و قدم اول آن بذل جان است برای ولایت، اگر در هنگامه رستاخیز کربلای زندگی چُنان بصیر بودیم و ولایتمدار که زمان را شناختیم، جبهه را درک کردیم و دست خود را به دامان ولی رساندیم میتوانیم خود را در کشتی نجاتش پیدا کنیم.
🏴 برای ماندن در کربلا و مَحرَم شدن با ولایت باید حجاب نفس را کنار کشید، قلب را از غبار نفسانیت رهانید، زنگارهای منیت را از عقل زدود، مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا را در عمل تفسیر کرد.
🏴 آنگاه به امر ولی جلوه گر میشود عالم غیب در برابر مَحرَم شده بر آستان ولی، ما رأیتُ الّا جمیلاً آراسته میشود بر چشم دل، عیان میشود عاقبت راه در میان اشارات معشوق و سِرّ دلبران آشکار میشود بر لبخند موالی.
#سیداحمدرضوی
🏴 یادمان باشد:
▪️درست است که باید شعائر عزاداری مانند سیاهه، پیراهن سیاه، مجالس روضه، مداحی و ... را در ماه عزای امام حسین علیه السلام زنده نگهداریم و هر سال پر شورتر برگزار کنیم اما بدانیم تمام این شعائر برای ظاهر و سطح و لایه روئین حسینی شدن هست.
▪️ باید در کنار حفظ ظاهر باطن راه امام حسین علیه السلام را نیز بشناسیم، حقایق راه او را درک کنیم، لایه های زیرین درسهای کربلائیان را بشکافیم و زیبائیهایش را درک کنیم.
▪️ در حقیقت اهل بیت علیهما السلام از ما در کنار برپایی خیمه گاه عزای حسین ع بصیرت و شناختن حقیقت راه او را طلب میکنند تا ما با پی بردن به آن حقایق راه نجات را بشناسیم و به سمت عافیت در عاقبت حرکت کنیم.
▪️ اینکه گاها مشاهده میکنیم پس از مراسم عزاداری مشغول غیبت میشویم، حق الناس را در اصوات عزاداری رعایت نمیکنیم، خودنمایی میکنیم در مجالس عزادارای و یا پس از خروج از مراسم آثار و برکات اشک و حزن بر امام معصوم در عمل در اخلاق و سکنات و وجنات ما تاثیری نگذاشته دلیلش همین نکته هست که ما در لایه های روئین و ظاهری مجلس امام حسین علیه السلام مانده ایم.
▪️ ان شاالله اباعبدالله مدد کند تا امسال در مجالس عزاداریشان در کنار اشک و آه و حزن به معارف و بطن راه ایشان نیز در حد وسع و ظرفیت آگاهی پیدا کنیم تا زندگیمان در سراسر سال حسینی شود.
#سیداحمدرضوی
recording-20220730-190048.mp3
3.19M
🌷 کمی نزدیک تر شدن به مولا...
🔹 جلسه دوم: اهمیت تقرب در یک دینداری عاشقانه
🎙حاج آقا حسینی
🚩 هیات مجازی تنهامسیرآرامش
▪️@IslamlifeStyles
YEKNET.IR - roze - shabe 2 muharram 1400 - rasouli.mp3
7.22M
◾️روضه شب دوم
«چیکار کردی تا اسم کربلات میاد دلم میره
دلم تو جاده ها قدم قدم میره»
🎙حاج مهدی رسولی
🚩 هیئت مجازی #تنهامسیرآرامش
▪️@IslamlifeStyles
🌺نکته ای از زیارت عاشورا :🌺
🍂 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ.
⚡️کنیه ی امام حسین علیه السلام، اباعبدالله است.
🍃یکی از ملاک های تعیین کنیه، ویژگی موجود در شخص است.
چنانکه امیرالمؤمنین را ابوتراب خوانده اند بخاطر شدت تواضع و خاکی بودن آنحضرت.
⭐️اباعبدالله یعنی کسی که در اوج بندگی خداست.
و بندگی یعنی تسلیم محض خدا بودن.
یعنی پذیرش و انجام دستور خدا در هر شرایطی، حتی در صورتی که مخالف خواسته نفس باشد.
یعنی ترجیح امر خدا بر هر چیز دیگر.
#زیارت_عاشورا
*🌱صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد🌱*
*🌷روزاول ماه محرم:*
بنام حضرت مسلم ابن عقیل
170بار صلوات
*🌷روز دوم محرم:*
بنام امام حسین(ع)
128 بار صلوات
*🌷رورزسوم محرم:*
بنام حضرت رقیه(س)
315 بار صلوات
*🌷روز چهارم محرم:*
بنام جناب حر
218 بار صلوات
*🌷روز پنجم محرم:*
به نام جناب زهیر
222صلوات
*🌷روز ششم محرم:*
بنام جناب قاسم(ع)
201 بار صلوات
*🌷روز هفتم ماه محرم:*
بنام حضرت علی اصغر(ع)
1401 بار صلوات
*🌷روز هشتم ماه محرم:*
بنام حضرت علی اکبر(ع)
333 بار صلوات
*🌷روز نهم محرم:*
حضرت ابالفضل(ع)
133 بار صلوات
*🌷روز دهم محرم:*
جناب امام حسین(ع)
128 بار صلوات
*🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج)*
*🌱اللهم عجل لولیک الفرج*
صالحین تنها مسیر
#قسمت_هشتم کوچ غریبانه💔 مرور این خاطره نیشتری بود به جراحت قلبم.برای فراموش کردنش پرسیدم:بابا کجاس
#قسمت_نهم
کوچ غریبانه💔
حتما همین احساس کمبود بود که مرا بیشتر در آشپزخانه نگه می داشت و مانع می شد زیاد در جمع ظاهر شوم.آن شب هم به
هر حال با احساسات تلخ و شیرین گذشت.در روزهای بعد در هر فرصتیکه با خانوم نکوهی تنها می شدیم از
خاطرات آن شب می گفت واین که چه قدر به همه خوش گذشته بود.در لابه لای صحبت هایش لبخندی زیرکانه می
زد و سر بسته اشاره می کرد که خانواده ی نکوهی خیلی در مورد من پرس و جو می کنند.هر بار از عمد به روی خود
نمی آوردم و با گفتن (اونا لطف دارن)صحبت را عوض می کردم.عاقبت دو هفته بعد پرستاری که دربه در دنبالش
می گشتند پیدا شد و من که تازه به شیطنت بچه ها عادت کرده بودم آنها را به دست پرستار جدید سپردم و رفتم تا
از باقیمانده ی تعطیلات تابستان کمی لذت ببرم.غافل از این که در پایان همین تابستان طوفانی انتظارم را می کشید
که مسیر زندگی ام را کاملا عوض می کرد.
آن روز بعد از مدتی دوری مسعود را دیدم هر دو بی حوصله و دل گرفته بودیم.مسیرمان را از میان پارک تفریحی
بین راه انتخاب کردیم.داشت به گواهی سال آخر دبیرستانم نگاه می کرد.
-آفرین...بالاخره با تمام مخالفتا و سختگیریا تونستی دیپلمتو بگیری.اونم با چه نمره ی عالی!خیال نداری واسه
کنکور بخونی؟
-این دیگه از اون سوالاست!خوبه می دونی من با چه شرایطی درس می خوندم.
-خوب حالا من یه چیزی گفتم...البته اون قدرهام محال نیست اگه به امید خدا همه چیز بر وفق مراد پیش بره خودم
همه چیزو واست مهیا می کنم که ادامه بدی.
-حالا ببینیم چی پیش میاد.
-چیه!چرا امروز دمقی؟
-چیزی نیست همین جوری یه کم کسلم.
-نکنه از جریان خواستگاری حالت گرفته ست؟
-خبرا چه زود پخش می شه!
-اینم از محاسن فامیل بودنه...حالا تعریف کن ببینم موضوع چی بود؟
-مگه برات تعریف نکردن؟
-چرا ولی من دوست دارم از زبون خودت بشنوم.
-با این که خوشم نمی یاد خاطرهش زنده بشه ولی بهتره همه چیزو برات بگم یه وقت کسی جور دیگه ای باز گوش
نکنه.آخه من و تو کم بدخواه و دشمن نداریم.
-واسه همینه که خواستم خودت بگی.
-پس بیا چند دقیقه اینجا بشینیم. به صندلی خالی که در گوشه ای قرار داشت اشاره کردم و به محض نشستن بدون
مقدمه چینی رفتم سر اصل مطلب .
-خانوادهی نکوهی رو که می شناسی؟همونا که یه مدت از دوقلوهاشون مراقبت می کردم.
-آره قبلا یه چیزایی برام تعریف کرده بودی.
-اون هفته یکهو بیخبر سروکله شون پیدا شد.البته من فکر می کردم بیخبر چون مامان نگفته بود روز قبلش زنگ
زدن خبر دادن.خلاصه عصرش دیدم فهیمه رو فرستاد حمام.لباسی رو هم که تازه از خیاط گرفته بود داد پوشید و
کلی هم به ظاهرش رسید.اولش خیال کردم می خواد مهمونی یا تولدی جایی بره اما بعد دیدم نه ظاهرا ما مهمون داریم
#قسمت_دهم
کوچ غریبانه💔
آخه مامان مهمونخونه رو تروتمیز کرد و داد بچه ها حیاط رو آب و جارو کردن.به بابا هم تلفن زد چند نوع
میوه با خودش بیاره و از این جور مقدمات اتفاقا از روز قبلش حال نداشتم واسه همین رفته بودم تو اتاقم استراحت
کنم.
-چرا مگه چی شده بود؟
-من هر ماه باید این موضوع رو واسه تو تشریح کنم؟
لبخندی زد و گفت:ببخشید...حالا یادم اومد.چهارشنبه دیدم رنگ و روت پریده.
-خوب دیگه لوس نشو حالا که محرم دونستمت و همه چیز رو بهت می گم تو دیگه به روی خودت نیار.خلاصه سر
شب بودکه دیدم درو زدن اولش خواستم بیخیال باشم ولی مگه حس کنجکاوی گذاشت؟آخرش با تمام بیحالی پا
شدم از تو پنجره حیاطو نیگا کردم بابا و مامان هر دو رفته بودن استقبال وقتی مهمونا وارد حیاط شدن از دیدن شون
شاخ در آوردم.اولش خانوم نکوهی وارد شد پشت سرش شوهرش بود وبعد برادر آقای نکوهی با یه سبد گل از در
اومد تو.تازه داشتم می فهمیدم موضوع از چه قراره ولی تعجبم از این بود که برادر آقای نکوهی فهیمه رو از کجا
دیده و پسندیده و عاقبت بعد از این که خوب زاغ سیاشونو چوب زدم دوباره گرفتم خوابیدم.به خاطر قرص مسکنی
که خورده بودم تازه داشت چشام گرم می شد که دیدم یکی پرید تو اتاق.مجید بود.مثل آدم بزرگا دستاشو زده بود
به کمرش گفت:(آبجی مامان می گه بیا پایین مهمون داریم)بهش گفتم:برو یواشکی به مامان بگو حالم خوب نیست
نمی تونم بیام(گفت:به من مربوط نیست خودت پاشو برو بهش بگو)از دست سرتق بازی مجید لجم گرفت.آخرش با
حال نزار از جا پاشدم دامنوبا یه شلوارعوض کردم موهامو بستم و بیحال راه افتادم.طفلک خانوم نکوهی به محض
ورودم پرید بغلم کرد حالا حالمو نپرس و کی بپرس.شوهرش هم دست کمی از خودش نداشت.اونم خیلی مهربون
بود.بعد از احوالپرسی با آقای نکوهی چشمم به برادرش افتاد.موقع حال و احوال کردن سعی می کرد محجوب باشه
با این حال توی هر فرصتی دیدشو می زد.
-غلط کرده بچه پرو...
-خوب حالا شلوغش نکن گوش کن بقیه شو بگم.داشتم بابت غیبتم عذر می خواستم.گفتم:)مامان نگفته بود قراره
امشب شما تشریف بیارین وگرنه هر جوری بود خدمت می رسیدم(که متوجه ی نگاه ناباور خانوم نکوهی به مامان
شدم.نبودی ببینی مامان چه جوری دستپاچه شده بود.داشت دنبال یه بهانه ی معقول می گشت گفت:)دیدم مانی حال
نداره گفتم بذارم استراحت کنه.(آقا و خانوم نکوهی یه نگاهی به هم انداختن ولی بنده خداهاچیزی نگفتن.این میون
انگار بابا تازه داشت می فهمید که موضوع از چه قراره.چشمش اول به من بعد به فهیمه افتاد و با تاسف سرشو تکون
داد.مامانو اگه کارد می زدی خونش در نمی اومد.از حرص سرخ شده بود.باور کن اون قدر لبه ی چادر گلدارشو با
حرص به دندون گرفت که سوراخ شد.
اون طفلک یه کم بعد بی سر صداغیبش زد.خلاصه خانوم نکوهی بعد از یه کم صحبت از این در اون در حرف اصلی
رو وسط کشید و گفت: )مانی جون ما امشب مزاحم شدیم که در مورد تو با پدرو مادرت صحبت کنیم موضوع امر
خیره.این آقا رضای ما تا همین چند ماه پیش شعار می داد که محاله به این زودی دم به تله ی ازدواج بده.ولی نمی
دونم چی شد که بعد از اون شب تولد نظرش فرق کرد.حالام از ما خواسته پا پیش بذاریم و به قول معروف براش
بزرگتری کنیم...البته اگه انشاالله جواب مثبت باشه آقا بزرگ و خانوم بزرگ خودشون خدمت می رسن.حالا دیگه
بسته به نظر شماست.پیش پای تو داشتم واسه مهری خانوم می گفتم که آقا رضا لیسانس ادبیاتشو گرفته و در حال
حاضر به عنوان دبیر توی دبیرستان تدریس می کنه از نظر وضع زندگی هم ماشاالله هیچ کم وکسری نداره.در مورد
اخلاقشم من تضمینش می کنم
#سلام_امام_زمانم
امسال هم بدون تو سر زد هِلالِ غم
کِی با رخِ تو دیده به این ماه وا کنیم؟
صاحب عزا بیا که به اذنِ نگاهِ تو...
در سینه باز، خیمه ی ماتم بپا کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز
🤔 به نظرتون امتحان مردم کوفه آن زمان چی بود⁉️
❌یاری امام حسین علیه السلام یا کمک به سفیر امام زمانشون⁉️
🏴 یه بزرگی می گفت اگه می خوای بدونی در زمان ائمه علیهم السلام یارشون بودی یا نه حال الانتو ببین کدوم طرفی هستی🏴
#امام_حسین ع
#امام_زمان ع
#محرم