eitaa logo
سلمان رئوفی
5.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
324 ویدیو
186 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواشی به کلامشان هست ولی کلیت حرفها درست است 🔺 سفارش آیت الله حیدری به طلاب حوزه های علمیه برای رفع نیازهای جامعه امروزی @alhaydarii_fa 🔆 @salmanraoofi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پاسخ «آیت الله سید کمال حیدری» به برخی اتهامات وارده به ایشان 🔶ادله عصمت امام جواد (ع) از سایر اهل بیت (علیهم السلام) قوی تر است. 🔆 @salmanraoofi
باسمه تعالی در ماه مبارک رمضان بحث نگاهی به مبانی و مکتب اصولی و فقهی آیت الله العظمی سیستانی 🔆 از شنبه ساعت ۱۱.۳۰ 🔆🔆🔆مکان میدان سپاه بلوار شهید اخلاقی پلاک ۱۲ موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی ان شاءالله برقرار است و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین @salmanraoofi
باسمه تعالی کتب آیت الله العظمی سیستانی بارگزاری می شود به این کتب در بحث مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله زیاد ارجاع داده خواهد شد این کتابها در اینترنت در دسترس عموم قرار گرفته است @salmanraoofi
mabahethrejaleyya-taghrirat.net.pdf
1.02M
مباحث رجالية (بقلم السيد مرتضى ) @salmanraoofi
mabahethalhojaj-taghrirat.net.pdf
2.97M
مباحث الحجج (بقلم السيد محمد علي ) @salmanraoofi
tarodh-aladella-taghrirat.net.pdf
6.1M
تعارض الادلة واختلاف الحديث ( بقلم السيد هاشم ) @salmanraoofi
ejtehad-taghrirat.net.pdf
3.48M
الاجتهاد والتقليد والاحتياط (بقلم السيد محمد علي ) @salmanraoofi
محمدباقر ملکیان 🔻🔻🔻🔻🔻 تاريخ فهرست نگاري اهل سنت گزارش دقيقي از اين که قديمي ترين فهرست اهل سنت توسط چه کسي و در چه زماني نوشته شده در دست نيست. با اين حال با توجه به بعضی از گزارش ها ـ خصوصاً گزارش های که ابن خير اشبيلي (502 هـ ـ 575هـ ) در فهرستش می نگارد ـ می توان برخي از فهارس کهن اهل سنت را اين گونه ذکر کرد: 1. فهرست ابن ناصح (متوفّی 328 هـ) (معجم المعاجم والمشيخات: 1/181.) 2. فهرست أبو علی قالی ( 280هـ ـ 356 هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 534؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/202.) 3. فهرست باجي (متوفّی 396 هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 523؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/217.) 4. فهرست أبو علی بغدادی ( 295 هـ ـ 399 هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 532؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/217.) 5. فهرست قنازعی ( 341هـ ـ 413هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 535؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/221.) 6. فهرست ابن حذاء ( متوفّی 416 هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 533؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/223.) 7. فهرست تبريزي ( 371هـ ـ بعد 422 هـ ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 527؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/223) 8. فهرست عبد الوهاب قاضی ( 362هـ ـ 422هـ) (معجم المعاجم والمشيخات: 1/224.) 9. فهرست ابن زهر ايادی ( 336 هـ ـ 422هـ) (معجم المعاجم والمشيخات: 1/224.) 10. فهرست ابن مغيث (338هـ ـ 429هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 529؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/226.) 11. فهرست ابو عمر طَلَمَنکي (340هـ ـ 429هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 528؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/226.) 12. فهرست أبو عمران فاسی ( 368 هـ ـ 430هـ) (معجم المعاجم والمشيخات: 1/227) 13. فهرست شنتجيالی (متوفّی 436 هـ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 531؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/229) 14. فهرست مکی بن أبی طالب ( 355هـ ـ 437هـ ) (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 526؛ معجم المعاجم والمشيخات: 1/229) این گونه گزارش ها نشان می دهد فهارس امامیه متقدم تر اند، هر چند فهارس امامیه به طور کلی با فهارس اهل سنت متفاوت است. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
تعابير به کار رفته در مورد فهارس اهل سنت اهل سنت در مورد فهارس، تعابير مختلفي دارند که هر يک از اين تعابير اشاره به نکته اي خاص دارد. بشار عواد معروف در اين باره می نويسد: بسياري از علما به ثبت مروياتشان از شيوخشان همت گماشته اند و هر محدّثي به تدوين اسماء مشايخي پرداخته که از آن ها چيزی فراگرفته و روايتي از او شنيده و يا اجازه اي از ايشان گرفته است. اين محدّثين بر اساس اسلوب های معيّني به تنظيم اين اطلاعات همت گماشته اند، پس دسته اي از آنها ترتيب اين اطلاعات را بر اساس ترتيب حروف الفبائي شيوخشان مرتب کرده اند. از اين شيوه در شرق ـ يعني سرزمين های مشرق اسلامی ـ با عنوان «معجم الشيوخ» ياد می شود. يا اين که تنظيم آن ها بر اساس تاريخ وفات شيوخ يا تاريخ سماع از شيوخ و يا بر اساس شهرهايي است که از شيوخ در آنها چيزی شنيده است. در مشرق از اين شيوه تنظيم با عنوان مشيخه ياد می شود. اما در مغرب ـ يعني سرزمين های غرب اسلامی ـ از معجم الشيوخ و مشيخه با عنوان برنامج که لفظي فارسي است ياد می شود. اما کساني که بر اساس مروياتشان اين اطلاعات را تنظيم کرده اند از اين شيوه با عنوان «ثَبت» و در مغرب با عنوان فهرسة، که لفظي فارسي است، از آن ياد می کنند. (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 10ـ11، مقدمه تحقيق). در اين باره به المجمع المؤسس لمعجم المفهرس: 1/46ـ48، مقدّمه تحقيق به قلم يوسف عبد الرحمن مرعشلي؛ فهرس الفهارس والأثبات: 1/67ـ69؛ 2/609ـ610 و624. نيز مراجعه نماييد. نکته قابل توجه اين که مشيخه، ثبت، معجم الشيوخ، برنامج و فهرست تنها عناوين کلي اين گونه نوشته هاست. البته در اين ميان بسياري از نگاشته ها تنها به همين عناوين بسنده کرده اند و نام خاصي براي مشيخه يا فهرستشان برنگزيده اند، اما در اين ميان برخي ديگر اسامي خاصي بر اين کتاب ها گذاشته اند، مثل ابوعبدالله محمد بن عبدالله خولاني (متوفّی 448 هـ)، که بنا بر گزارش ابن خير، فهرستش را «الاستذکار في الروايات و تسمية الشيوخ الرواة لها و الإجازات» نام نهاده است. (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 525.) از نمونه های ديگر می توان به: فهرست ابن حجر با عنوان «المجمع المؤسس لمعجم المفهرس»، فهرست محمّد بن قاسم قادری فاسی با عنوان «إتحاف أهل الدراية بما لي من الأسانيد والرواية»، فهرست عبد القادر فاسی با عنوان «الإجازة الکبری»، فهرست أبو عبد الله مکناسی با عنوان «التعلل برسوم الاسناد بعد انتقال أهل المنزل والناد» (فهارس علماء المغرب: 150.) فهرست محمّد بن عسکر علمی با عنوان «دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشايخ القرن العاشر» (فهارس علماء المغرب: 152.) فهرست عبد الواحد سجلماسی با عنوان «الإلمام في ذکر من لقيته من علماء الإسلام» (فهارس علماء المغرب: 152.) اشاره کرد. برای اطلاعات بیشتر رک: فهارس علماء المغرب: 153ـ165. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
محمدباقر ملکیان 🔻🔻🔻🔻🔻 علم رجال و رابطه آن با انساب یکی از دوستان درباره کتب انساب و علم نسب و ارتباط آن با علم رجال پرسید. این یادداشت - با کمی تغییر - پاسخ به آن دوست گرامی است. بسیاری از راویان حدیث از آل ابو طالب اند و بالطبع در کتب انساب به شرح حال آنها پرداخته شده است. از سویی برخی از این راویانِ طالبی در مصادر رجالی چندان اطلاعی از آنها به چشم نمی خورد، که این سبب می شود برای آگاهی از زندگی آنها ناگزیر از مراجعه به مصادر نسب شناسی باشیم. در این میان کتاب عمده الطالب ابن عنبه منبعی معتبر و جامع به شمار می رود. کتاب عمده الطالب بارها به چاپ رسیده است، اما برخی از چاپ های این کتاب خالی از غلط نیست (مانند چاپ کتابخانه آقای مرعشی، هرچند این چاپ حواشی سودمند مرحوم آیت‌الله بروجردی را همراه دارد). به نظر می رسد چاپ این کتاب به تصحیح آقای معلم (مکتبه حیدریه) صحیح ترین چاپ این کتاب است. علاوه بر این که حواشی مصحح ارجمندش فائده کتاب را هم دو چندان نموده است. من نیز چند سالی است به خاطر نیاز و علاقه ام به علم انساب این کتاب را بر اساس بهترین نسخه های موجود تصحیح نموده ام و حواشی مفصلی نیز بر آن نگاشته ام. البته هنوز برخی از کارهای جنبی (مانند تنظیم مقدمه‌) باقی مانده است، و الأمور مرهونة بأوقاتها. نکته آخر اینکه عمده الطالب سه ویرایش دارد: کبری ، صغری و وسطی. در میان این سه ویرایش، ویرایش وسطی از همه مشهور تر است و بیشتر به چاپ رسیده است. عمده الطالب کبری هم تنها یک بار چاپ شده است، و عمده الطالب صغری هنوز چاپ نشده است. البته آقای رجایی کتابی را به اسم عمده الطالب صغری چاپ کرده است که مسلما کتاب عمده الطالب صغری نیست، هر چند واقعا نمی دانم چه کتابی است که ایشان به اسم عمده الطالب صغری چاپ کرده است، شاید کتاب دیگر ابن عنبه یعنی کتاب بحر الانساب باشد، که شرحش بماند برای جایی دیگر، و الحمدلله رب العالمین. @derasatfielmrejal
محمدباقر ملکیان 🔻🔻🔻🔻🔻 نمونه ای از فهارس اهل سنت پیش از این در مورد چند فهرست از فهارس اهل سنت سخن گفته ام. این یادداشت به یکی از مشهورترین فهارس اهل سنت یعنی فهرست ابن خير الاشبيلي( 502 هـ ـ 575 هـ) اختصاص دارد. ابو بکر محمّد بن خير بن عمر بن خليفه، مشهور به ابن خير اشبيلي از محدّثان نامدار اهل سنت است که به سبب اهتمام ويژه اي که به ضبط ، مقابله و کتابت احاديث بر اساس اصول صحيحه داشت، در مجامع حديثي اهل سنت شهرت بسزايی دارد. فهرست وي در برگيرنده کتب و مروياتي است که ابن خير در طول ساليان دراز از مشايخش شنيده و يا اجازه نقل آنها را از شيوخش گرفته است. اين فهرست ـ پس از يک مقدّمه ـ مشتمل است بر مصنّفاتي که ابن خير از مشايخش شنيده و يا اجازه آن ها را دارد. وي از کتب علوم قرآن و قرائات شروع می کند. پس از آن به موطآت می پردازد، آنگاه به ذکر مصنّفات و مسانيد و سائر کتب حديث و علوم حديث مشغول می شود. در ادامه، کتب سير، انساب و تاريخ را ذکر می کند. کتب بعدي که در فهرست او مطرح می شود مصنّفات وآثار در حوزه فقه و اصول فقه، اصول دين، زهد ـ خصوصا کتاب ابن ابي الدنيا، ابي سعيد بن اعرابي، ابي بکر اجري و ابي ذر هروي ـ است. در ادامه به آثاري در لغت و ادب و شعر می پردازد. آنگاه ابن خير برخي از فهارسي را که شنيده و يا اجازه آنها را گرفته نقل می کند و در آخر کتاب مشايخي را که از آنها روايت نقل می کند و يا از آنها اجازه گرفته را بر حسب شهرها مرتب می سازد. ابن خير در فهرستش 1333 عنوان اثر ذکر می کند که در ذيل عنوان هر کتاب، برخي از خصوصيات آن کتاب و مؤلّفش و در آخر از طريق به آن کتاب سخن می گويد. ابن خير گاه در ذيل برخي از کتب يک طريق و گاه چند طريق ذکر می کند. در اين فهرست و به هنگام ذکر طرق، به شيوه تحمّل هم اشاره می شود که مثلاً آيا تحمل اين کتاب به طريق سماع است، يا قرائت، يا املاء و يا مناوله. (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 78 و 79 و ...) ابن خير همچنين در هنگام ذکر طرق، سال أخذ اجازه خود و يا مشايخش را ذکر می کند. (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 81 و83) از آن جا که سند عالي براي محدّثان ارزشمند است، ابن خير هرگاه سند عالي به کتابي دارد آن را متذکّر می شود. (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 84 و135) پرداختن به خصوصيات نسخه و کتاب ها (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 93)، خصوصيات سند (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 115 و135)، مکان تحمّل (فهرسة ابن خير الاشبيلي: 127 و 130 و 131.) از ديگر نکاتي است که در فهرست ابن خير به وفور ديده می شود. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
محمدباقر ملکیان 🔻🔻🔻🔻🔻 ، شيوه اي فراموش شده در اعتبار سنجي روايات و سپس عمل به آنها ـ خصوصا در مباحث فقهي ـ مباحث سندي جايگاه ويژه اي ـ چه در بين شيعه و چه در بين أهل سنت ـ دارد. بحث هاي سندي و رجالي از امتيازات انحصاري علماي مسلمين است كه در بين علماي اديان ديگر بي سابقه است. با اين حال علماي شيعه به سبب شرايط حاكم بر مجامع علمي آنها تنها به بحث هاي رجالي كفايت ننموده و شيوه اي نوين بنيان نهادند كه از آن به شيوه فهرستي تعبير مي نماييم. با ذكر اين مقدّمه به بيان شيوه فهرستي و جايگاه فهارس در اين باره مي پردازيم. شيخ طوسي درباره شيوه عملي اصحاب اماميه در فرايند استنباط احكام فقهي مي نويسد: إنّ واحداً منهم إذا أفتى بشيء لا يعرفونه سألوه من أين قلت هذا ؟ فإذا أحالهم على كتاب معروف ، أو أصل مشهور ، وكان راويه ثقة لا ينكر حديثه سكتوا وسلموا الأمر في ذلك وقبلوا قوله ، وهذه عادتهم وسجيتهم من عهد النبيّ ـ صلّی الله عليه وآله ـ ومن بعده من الأئمة ـ عليهم السلام ـ ومن زمن الصادق جعفر بن محمّد ـ عليه السلام ـ الذي انتشر العلم عنه وكثرت الرواية من جهته. يعني: هنگامي كه يكي از علماي شيعه فتوايي نا آشنا بدهد، از او مستند اين فتوا را مي پرسند. پس اگر او به كتاب معروف و يا اصل مشهوري ارجاع دهد، و در عين حال راوي كتاب و اصل ثقة باشد، از پاسخ او ساكت مي شند و سخن او را مي پذيرند. اين عادت و شيوه علماي شيعه بوده است از روزگار پيامبر ـ صلّی الله عليه وآله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ خصوصاً از روزگار امام صادق ـ عليه السلام ـ كه علم از سوي ايشان منتشر شد و روايت از طرف ايشان زياد نقل شد. و درجاي ديگري مي نويسد: وإذا كان أحد الراويين يروي الخبر سماعاً وقراءة، والآخر يرويه إجازة ، فينبغي أن يقدّم رواية السامع على رواية المستجيز . اللّهم إلا أن يروي المستجيز بإجازته أصلاً معروفاً، أو مصنّفاً مشهوراً فيسقط حينئذ الترجيح. يعني: [در ترجيح دو خبر] هر گاه يكي از دو راوي خبر را به صورت سماع و قرائت، و ديگري آن را به صورت اجازه نقل كند، بايست كه شيوه سماع بر شيوه اجازه مقدم شود. مگر اين كه اجازه گيرنده اصل معروفي و يا تصنيف مشهوري را نقل كند، كه در اين هنگام سماع بر اجازه ترجيحي ندارد. آنچه از مجموع كلمات شيخ مي توان استظهار كرد اين است كه شيعه در فرايند استنباط احكام فقهي به هر روايتي عمل نمي كردند، بلكه عمل آنها به روايات دائر مدار نقل آنها در كتب معروفه وأصول مشهوره است، آن هم به پيوست شرطي ديگر و آن اين كه مؤلّف كتاب و مصنّف اصل ثقه باشد. براي تأييد و تأكيد ديدگاه شيخ، كلمات ديگر محدثان و رجاليين شيعه را پي مي گيريم. طَبْرسي مؤلّف احتجاج در مقدّمه كتابش مي نويسد: لا نأتي في أكثر ما نورده من الأخبار بإسناده .... إلا ما أوردته عن أبي محمّد الحسن العسكري(، فإنّه ليس في الاشتهار على حدّ ما سواه ...، فلأجل ذلك ذكرت إسناده في أوّل جزء من ذلك. يعني: رواياتي را كه ما در اين كتاب نقل مي كنيم بدون ذكر سند است مگر آنچه را از [تفسير] امام عسكري ـ ـ نقل كردم، چرا كه اين منقولات شهرت چنداني ندارد، بنابراين سندش را در ابتداي نقل از آن ذكر كردم. ابن غضائري ـ رحمه الله ـ در شرح حال حسن بن محمّد بن يحيى معروف به ابن أخي طاهر مي نويسد: كان كذّاباً يضع الحديث مجاهرة و يدعي رجالاً غرباً لا يعرفون. و يعتمد مجاهيلاً لا يذكرون. و ما تطيب الأنفس من روايته إلا فيما يرويه من كتب جدّه الذي رواها عنه غيره و عن من كتبه المصنّفة المشهورة. يعني: او دروغ گويي بود كه آشكارا به جعل روايت مي پرداخت و راويان غريبي را ذكر مي كرد كه كسي آنها را نمي شناخت و بر روايات راوياني مجهول اعتماد مي نمود كه هيچ كس نامي از آنها نمي برد. [بنابراين] به روايات او نمي توان اعتماد كرد مگر آن رواياتي را كه از كتاب هاي جدّش و همچنين هر آنچه را از كتب مشهور ديگر نقل مي كند، چرا كه راويان ديگري غير از او نيز اين كتاب ها را نقل كرده اند. و كلام او درباره چنين است: كان ضعيفاً يضع الأحاديث و يروي عن المجاهيل، و لا بأس بما رواه من الأشعثيات و بما يجري مجراها ممّا روى غيره. يعني: او [در نقل حديث] ضعيف بود و حديث جعل مي كرد و از راويان مجهول نقل روايت مي كند، با اين حال نقل كتاب اشعثيات و كتاب هايي همانند آن ـ كه كسان ديگري غير از او نيز اين كتاب ها را نقل كرده اند ـ پذيرفته مي شود. ادامه در پست بعد🔽🔽🔽 @derasatfielmrejal @salmanraoofi
ادامه و درباره بصري مي نگارد: يروي عن الضعيف و يروون عنه و هو فاسد المذهب و ما أعرف له شيئا أصلح فيه إلا روايته كتاب عليّ بن إسماعيل بن شعيب ين ميثم و قد رواه عنه غيره. يعني: او از از راويان ضعيف نقل روايت مي كرد، و راويان ضعيف نيز از او نقل روايت مي كردند. مذهب او فاسد است. ت. روايت درستي از او سراغ ندارم مگر نقل كتاب عليّ بن إسماعيل بن شعيب ين ميثم، چرا كه كساني ديگري غير از او نيز اين كتاب را نقل کرده اند. و علامه حلي درباره أحمد بن هلال عبرتائي مي نويسد: توقّف ابن الغضائري في حديثه إلا في ما يرويه عن الحسن بن محبوب من كتاب المشيخة و محمد بن أبي عمير من نوادره، و قد سمع هذين الكتابين جلّ أصحاب الحديث و اعتمدوه فيها. يعني: ابن غضائري در أحاديث او توقف مي نمود مگر آنچه را از كتاب مشيخه حسن بن محبوب و كتاب نوادر محمّد بن أبي عمير روايت مي كند، چرا كه اين دو كتاب را بسياري از أصحاب حديث شنيده اند و در نقل اين دو كتاب بر أحمد بن هلال اعتماد كرده اند. آنچه از مجموع اين كلمات مي توان برداشت كرد اين است كه راوي هر چند ضعيف، فاسد المذهب و جعل كننده حديث باشد، ولي هرگاه يكي از كتاب هاي حديث مشهور را نقل كند، روايت او پذيرفته مي شود و مورد مناقشات رجالي قرار نمي گيرد. نمونه اين ديدگاه را در رويكرد به نسخه اي از كتاب یونس بن عبد الرحمن مشاهده مي كنيم. شيخ طوسي از شيخ صدوق چنين نقل مي كند: سمعت محمّد بن الحسن بن الوليد ـ رحمه الله ـ يقول: كتب يونس‏ التي هي بالروايات كلّها صحيحه يعتمد عليها إلا ما ينفرد به محمّد بن عيسى بن عبيد ولم يروه غيره، فانّه لا يعتمد عليه ولا يفتى‏ به. يعني: از ابن وليد شنيدم كه باور داشت كتاب هاي يونس بن عبد الرحمن كه توسط راويان نقل شده است مورد پذيرش قرار مي گيرد و به آنها اعتماد مي شود، مگر رواياتي كه تنها محمّد بن عيسى نقل كرده است و كسي ديگر آنها را نقل نكرده است، كه به اين روايات اعتمادي نيست و بر اساس آنها نمي توان فتوا داد. با اين حال نجاشي ـ به نقل از استادش ابن نوح سيرافي ـ اين باور ابن وليد را مورد منقاشه قرار مي دهد: لا أدري ما رابه فيه، لأنّه كان على ظاهر العدالة والثقة. يعني: نمي دانم چه چيزي ابن وليد را در مورد محمد بن عيسي به شك و ترديد انداخته، چرا كه او ثقه و عادل بوده است. در تحليل اين عبارات بايد گفت: از اين عبارات چنين برداشت مي شود كه مدار در عمل، رواياتِ كتاب هاي مشهور بوده است، امّا گاه بعضي از راويان اين كتاب هاي مشهور در نقل خود از اين كتاب ها، اضافاتي نقل كرده اند كه در نسخه هاي ديگر اين كتاب ها نيست. راوي اين اضافات اگر ثقه و راست گو باشد، آن اضافات مورد پذيرش قرار مي گيرد و الا نه. دعواي ابن وليد و ديگران در مورد كتاب هاي يونس بن عبد الرحمن نيز بر سر همين اضافاتي است كه در يك نسخه از كتاب هاي يونس ـ يعني نسخه اي كه محمّد بن عيسى بن عبيد نقل كرده است ـ وجود دارد. ابن وليد بر اين باور است كه اضافات نسخه اي كه محمّد بن عيسى بن عبيد دارد و در نسخه هاي ديگر به چشم نمي خورد، قابل قبول نيست، ولي باور ابن نوح اين است كه محمّد بن عيسی ثقه است، پس اضافات او مورد پذيرش است. البته ـ چنان چه از عبارات اخير هم مي توان اين مطلب را استظهار نمود ـ بر اساس شيوه فهرستي، نيازمندي به علم رجال به قوت خود باقي است، چرا كه به هر حال نياز به ارزيابي رجالي درباره صاحبان كتاب ها، و همين طور اسانيد كتب غير مشهوره باقي است. اين شيوه دقيقاً همانند رويكرد ما به روايت كتب اربعه است، بنابر اين ارزيابي رجالي در اين كتاب ها ـ از آنجايي كه جزء كتب مشهوره اند ـ تنها به اسانيدي كه در اين كتاب ها نقل شده اختصاص دارد، و نيازي به بررسي رجالي پيرامون كتب اربعه نيست. خلاصه سخن اين كه مناقشات رجالي پيرامون روايات كتاب هاي حديثي مشهور ـ كه پس از سيّد بن طاوس و شاگردان او رواج پيدا كرد ـ بر خلاف شيوه متعارف بين محدّثين متقدّم شيعه است. شاهد بر اين مدّعا اين است كه شيخ طوسي بعضي از روايات را از كتاب كافي نقل مي كند، كه اين روايات با دو سند در كافي به چشم مي خورد، يكي از اين دو سند به حسب اصطلاح متأخّرين ضعيف و ديگري صحيح است، با اين حال، شيخ سند ضعيف را نقل مي كند، كه ظاهراً توجيهي جز آنچه گفتيم دراين باره وجود ندارد. شاهدديگر اينكه اگركتاب و مصادررجالي تتبّع كنيم در ميابيم كه أكثر توثيقات و تضعيفات پيرامون مؤلّفين و مصنّفين است. به عنوان نمونه در كتاب رجال شيخ طوسي نزديك به75%از توثيقات و تضعيفات پيرامون مؤلّفين است. و يا در كتاب رجال ابن غضائري بيش از90% توثيقات و تضعيفات درباره مؤلّفين است. و به همين سبب است كه درباره بسياري از راوياني كه تأليف ندارند بلكه تنها به نقل كتب و مصنّفات ديگران بسنده كرده اند، توثيق يا تضعيفي به چشم نمي خورد. ادامه در پست بعد🔽🔽🔽 @derasatfielmrejal @salmanraoofi
از اين دسته مي توان به: أحمد بن محمّد بن حسن بن الوليد ـ كه شيخ مفيد روايات فراواني را از او نقل كرده است ـ، و أحمد بن محمّد بن يحيی عطار ـ كه شيخ صدوق روايات بسياري را از او نقل كرده است ـ ، و نيز حسين بن حسن بن أبان اشاره كرد. صاحب معالم در اين باره مي گويد: ترك التعرّض لذكرهم في كتب الرجال ليس إشعاراً بعدم الاعتماد عليهم ، فإنّ الأسباب في مثله كثيرة ، وأظهرها أنّه لا تصنيف لهم ، وأكثر الكتب المصنّفة في الرجال لمتقدّمي الأصحاب اقتصروا فيها على ذكر المصنّفين وبيان الطرق إلى رواية كتبهم. يعني: عدم بررسي مشايخ در كتب رجالي به سبب عدم وثاقت آنها نيست، بلكه اسباب گوناگوني در اين امر وجود دارد كه ظاهرترين سبب اين است كه آنها تأليفي از خود نداشته اند و از آنجا كه بيشتر كتب رجالي به بررسي احوال صاحبان كتب و طرق آنها اختصاص دارد، اين افراد (= مشايخ) مور بررسي رجالي قرار نگرفته اند. بر اساس اين شيوه، در كتب مشهور نيازي به بررسي سندي نيست و حتّي اگر كتابي به طريق وجاده نقل شده باشد، ارزش و اعتبار آن كاشته نمي شود. در اين باره تصريحات بسياري از علماي شيعه به چشم مي خورد كه به نمونه اي از آن اشاره مي نماييم: محقّق مجلسي (پدر علامه مجلسي) مي نويسد: وجاده ـ در صورتي كه انتساب كتب به مؤلّفانش خالي از خدشه باشد ـ اشكالي ندارد. علامه مجلسي هم در اين باره مي گويد: أظهر در وجاده، جواز عمل به كتاب هايي است كه انتساب آنها به مؤلّفانش خالي از خدشه باشد، مانند كتب اربعه و ديگر كتب مشهوره. و خواجوئي مي گويد: ضعف طريق به صاحبان كتاب يا أصول مشتهوره [در ارزيابي سندي] ضرري نمي رساند. از همين روست كه قدماء روايات كتبشان را به سبب آن كه از كتب مشهوره گرفته شده، روايات صحيحه مي دانند. شيخ صدوق در ديباجه كتاب من لا يحضره الفقيه مي نويسد: لم أقصد فيه قصد المصنّفين في إيراد جميع ما رووه، بل قصدت إلى إيراد ما أفتي به و أحكم بصحّته و أعتقد فيه أنّه حجّة فيما بيني و بين ربّي ـ تقدّس ذكره و تعالت قدرته ـ. و جميع ما فيه مستخرج من كتب مشهورة عليها المعوّل و إليها المرجع، مثل: كتاب حريز بن عبد الله السجستاني. يعني: در اين كتاب قصد نداشتم هر چه به من روايت كردهاند همه را بياورم مانند ديگر مصنّفان كه آنچه شنيدهاند مىآورند، بلكه منظورم اين بود كه آن دسته از رواياتى كه بدان فتوا مي دهم و به صحّتش وثوق و قطع دارم و بدان حكم مي كنم بياورم، و اكنون اعتقادم در بارهاش چنين است كه آن حجّت ميان من و پروردگارم مي باشد. و آنچه در اين كتاب ذكر شده تمامى مأخوذ و دريافت شده از اصول مشهوريست كه همه اعتماد بر آنهاست و احكام را از آنها بايد گرفت مانند: كتاب حريز بن عبد الله سجستانى. و يا در كتاب مقنع مي گويد: إنّي صنّفت كتابي هذا، و سمّيته كتاب المقنع، لقنوع من يقرأه بما فيه، وحذفت الأسانيد منه لئلا يثقل حمله، و لا يصعب حفظه، و لا يملّ قارئه، إذ كان ما أبيّنه فيه في الكتب الأصولية موجوداً مبيّناً عن المشايخ العلماء الفقهاء الثقات ـ رحمهم الله ـ. يعني: اين كتاب را مقنع ناميدم چرا كه هر كس آن را بخواند به محتواي آن قناعت مي كند [و نياز به مراجعه به كتابي ديگر را ندارد]. و براي آساني حمل آن، و اين كه حفظ نمودن مطالب آن آسان شود و خواننده از خواندش دلگير و آزرده نشود، سند روايات را حذف نمودم، چرا كه مطالب آن در كتب مشايخ و فقهاي ثقه وجود دارد. با اين بيان معني قول جمعي از علماء كه بسياري از أسانيد و طرق را تنها براي تيمّن و تبرّك مي دانند بيشتر مشخص مي شود. محقّق مجلسي (پدر علامه مجلسي) در اين باره مي نويسد: ظاهر قدماء اين است كه مطالبشان را از كتب معتبره مشهوره نقل مي كرده اند، پس هنگامي كه صاحب كتاب ثقه باشد، خبر صحيح است، و نيازي به بررسي سندي نيست، چرا كه نقل سند به كتب مشهور تنها براي تيمّن و تبرّك است. شيخ طوسي ـ قدس سره ـ هم در مشيخه عباراتي را نقل مي كند كه چنين مطلبي را مي توان از آن استظهار نمود. او در ابتداي مشيخه مي گويد: ذكر طرق و اسانيد در مشيخه تنها براي اين است كه روايات مرسل نشود. وي در خاتمه مشيخه و پس از ذكر طرق و اسانيد مي گويد: در اين مشيخه، تنها بخشي از طرق و أسانيد را ذكر نمودم، چرا كه ذكر تمامي طرق و أسانيد به طول مي انجامد، و شرح آن در فهارس تأليف شده توسط شيوخ و نيز فهرستي كه من نگاشته ام آمده است. ادامه 🔽🔽🔽 @derasatfielmrejal @salmanraoofi
در توضيح عبارت شيخ، اين سوال مطرح است كه معني حواله دادن شيخ به فهرست شيوخ در كنار حواله دادن به فهرست خودش ـ آن هم به صورت يكسان ـ چيست؟ در پاسخ به اين سؤال بايد بگوييم: اگر مقصود از ذكر طرق و اسانيد به كتب مشهوره در مشيخه تنها براي اين است كه روايات مرسل نشود، در اين هنگام فرقي در سندي كه شيخ در فهرستش ذكر مي كند با سندي كه مشايخ ديگر در ديگر فهارس ذكر مي كنند نيست. و از اينجاست كه حاجت مندي به فهارس روشن مي شود، چرا كه تشخيص اصول معروفه و كتب مشهوره تنها با مراجعه به فهارس امكان پذير است. اكنون سؤال مهمي كه مطرح است اين است كه چگونه أصول و كتاب هاي مشهور حديث را مي توان از كتب و مصنّفات نا مشهور جدا كرد؟ پاسخ به اين سؤال در گرو تحليل عباراتي است كه شيخ و خصوصاً نجاشي در فهرست خودشان آورده اند، چرا كه در اين دو فهرست تعابيري به چشم مي خورد كه از آنها شهرت بعضي از كتاب ها را مي توان استظهار كرد، بلكه بعضي از اين تعابير به صراحت، شهرت كتابي را مي رساند. به عنوان مثال در فهرست نجاشي اين عبارات نشانگر شهرت کتب و مصنفات است: أ. له كتاب كثير الرواة؛ كتاب او توسط راويان بسياري نقل شده است. ب. له كتاب يرويه عنه جماعة؛ كتاب او را جماعتي نقل كرده اند . ج. له كتاب يرويه عدّة من أصحابنا؛ كتاب او عده اي از اصحاب ما نقل كرده اند . د. له كتاب بروايات كثيرة؛ كتاب او داراي نقل هاي بسياري است. ه. له كتاب قد رواه جماعات من الناس (أصحابنا) ؛ كتاب او را جماعتي از مردم (يا اصحاب ما) نقل كرده اند. و. له كتاب رواه غير واحد؛ كتاب او توسط بيش از يك نفر نقل شده است. ز. رواة هذا الكتاب كثيرون؛ راويان كتاب او بسيارند. ح. له كتاب تكثر الرواة عنه؛ راويان بسياري از كتابش را نقل كرده اند. همچنان كه در اين فهرست ها تعبيراتي وجود دارد كه از آنها عدم شهرت بعضي از كتاب ها را مي توان استظهار كرد، مانند: له كتاب لم يروه إلا فلان؛ كتاب اورا تنها يك نفر نقل كرده است . فهارس قدماي شيعه در پايان ذكر اين نكته خالي از فائده نيست كه تا كنون از قدماي اصحاب اماميه قبل از شيخ طوسي و نجاشي هشت فهرست شناساي شده است: 1. فهرست سعد بن عبد الله أشعري (متوفّی 301 ه( 2. فهرست عبد الله بن جعفر حميري (متوفّی حدود 305 ه( 3. فهرست حميد بن زياد نينوائي (متوفّی 310 ه( 4. فهرست محمّد بن جعفر بن بطه (متوفّی حدود 330 ه( 5. فهرست محمّد بن حسن بن وليد (متوفّی 343 ه( 6. فهرست ابن قولويه (متوفّی 368 ه( 7. فهرست شيخ صدوق (متوفّی 381 ه( 8. فهرست ابن عبدون (متوفّی 423 ه( متأسفانه اين فهارس به دست ما نرسيده است، ولي شيخ و نجاشي در فهرست خودشان بسياري از عبارات اين فهارس هشت گانه را نقل كرده اند. در اين ميان، فاضل ارجمند جناب آقاي مهدي خداميان آراني بر اساس كلمات و عبارات شيخ و نجاشي به جمع آوري اين فهارس هشت گانه پرداخته و آنها را در كتابي با عنوان «فهارس الشيعة» منتشر ساخته است؛ فللّه دره وعليه أجره. @derasatfielmrejal @salmanraoofi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دراسات فی مبانی علم الرجال محمدباقر ملکیان جلسه چهارم ۱۳۹۶/۸/۱ @derasatfielmrejal @salmanraoofi
جلسه چهارم .pdf
298.6K
اهم مباحث مطرح شده در جلسه: عناوین مصادر رجالی تفاوت ‌رجال و فهرست چه کسی اولین بار در شیعه شروع به تألیف رجال کرد؟ مشیخه ها چگونه اند؟ ترتیب کتاب های رجالی که به دست ما رسیده است @salmanraoofi
کتابهای آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله که از روی pdf چاپ کردم و مورد ارجاع خواهد بود بسیار نکات نابی دارند @salmanraoofi
نمونه ای از نکات از کتب آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله 🔻🔻🔻🔻🔻 📚 آیا توثیقات نجاشی نسبت به سابقین خود که با آن ها معاصر نبوده، إخبار از حس است یا حدسی و اجتهادی می باشد؟ 🔻به طور کلی منشأ توثیقات یک فرد نسبت به سابقین خود، یا از باب ورود روایاتی از جانب ائمه علیهم السلام در مدح آن شخص است (مانند تألیف کتاب کشی) که به استنباطی مانند استنباط احکام شرعی و ملاحظه روات نیاز دارد، و یا حکم به وثاقت یک شخص از جهت بررسی کتب و مدوّناتش و مقایسه کتاب او با سایر کتب می باشد. که در هر دو قسم به اجتهاد عمل می شود، همان طور که مرحوم نجاشی اجتهاد می کرده است. 🔸شاهد بر اجتهاد مرحوم نجاشی، مقایسه روایات یک فرد با سایر روایات است. به طور نمونه: ▪️ در ترجمه "الحسن بن العباس الحریش الرازی": أبو علي روى عن أبي جعفر الثاني عليه السلام، ضعيف جدا. له كتاب: إنا أنزلناه في ليلة القدر، و هو كتاب ردي الحديث، مضطرب الألفاظ. (رجال النجاشی، رقم۱۳۸، ص۶۰-۶۱) ▪️و ترجمه "الحسن بن محمد بن يحيى بن الحسن بن جعفر بن عبيد الله بن الحسين بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام": أبو محمد، المعروف بابن أخي طاهر. روى عن جده يحيى بن الحسن و غيره، و روى عن المجاهيل أحاديث منكرة رأيت أصحابنا يضعفونه. (رجال النجاشی، رقم۱۴۹، ص۶۴) ▪️و همچنین ترجمه "داود بن کثیر الرقّی": و أبوه كثير يكنى أبا خالد، و هو يكنى أبا سليمان. ضعيف جدا، و الغلاة تروي عنه. (رجال النجاشی، رقم۴۱۰، ص۱۵۶) و موارد دیگر... ✅ مباحث الحجج، ص۲۰۷ ذیل التنبیه الثانی: فی کیفیة اثبات وثاقة الرواة ادامه دارد👇 @zobdatolfavaed @salmanraoofi
نمونه ای از نکات از کتب آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله 🔻🔻🔻🔻🔻 ادامه مطلب بالا👆 📚 پس چون توثیقات رجالیون مانند نجاشی از این باب بوده، لذا توثیقات اجتهادی هستند و إخبار آنها به توثیق شخصی، خبر حسی نمی باشد. ولی برخی از اکابر مانند مرحوم آقای خویی مدعی شدند که این أخبار، إخبار حسی می باشد: 🔸فإن قيل: إنّ إخبارهم عن الوثاقة و الحسن -لعله- نشأ من الحدس و الاجتهاد و إعمال النظر، فلا تشمله أدلة حجية خبر الثقة، فإنّها لا تشمل الأخبار الحدسية، فإذا احتمل أنّ الخبر حدسي كانت الشبهة مصداقية. قلنا: إنّ هذا الاحتمال لا يعتنى به بعد قيام السيرة على حجية خبر الثقة فيما لم يعلم أنّه نشأ من الحدس. و لا ريب في أنّ احتمال الحس في أخبارهم -و لو من جهة نقل كابر عن كابر و ثقة عن ثقة- موجود وجدانا. كيف؟ و قد كان تأليف كتب الفهارس و التراجم لتمييز الصحيح من السقيم أمرا متعارفا عندهم، و قد وصلتنا جملة من ذلك و لم تصلنا جملة أخرى. و قد بلغ عدد الكتب الرجالية من زمان الحسن بن محبوب إلى زمان الشيخ نيّفا و مائة كتاب على ما يظهر من النجاشي و الشيخ و غيرهما. و قد جمع ذلك البحّاثة الشهير المعاصر الشيخ آقا بزرگ الطهراني في كتابه مصفّى المقال. قال الشيخ في كتاب العدّة في آخر فصل في ذكر خبر الواحد: «إنّا وجدنا الطائفة ميّزت الرجال الناقلة لهذه الأخبار فوثّقت الثقات منهم، و ضعّفت الضعفاء، و فرّقت بين من يعتمد على حديثه و روايته و بين من لا يعتمد على خبره، و مدحوا الممدوح منهم و ذمّوا المذموم. و قالوا: فلان متّهم في حديثه، و فلان كذّاب، و فلان مخلّط، و فلان مخالف في المذهب و الاعتقاد، و فلان واقفي، و فلان فطحي، و غير ذلك من الطعون التي ذكروها. و صنفوا في ذلك الكتب و استثنوا الرجال من جملة ما رووه من التصانيف في فهارسهم، حتى أنّ واحدا منهم إذا أنكر حديثا طعن في إسناده و ضعفه بروايته. هذه عادتهم على قديم و حديث لا تنخرم». و النجاشي قد يسند ما يذكره إلى أصحاب الرجال و يقول: «ذكره أصحاب الرجال». (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۱-۴۲) 🔹و در قبال قول شیخ طوسی در عدّة الاصول، قول ابن قبه در کمال الدین شیخ صدوق می باشد: و كان أسلافهم قوم يرجعون إلى ورع و اجتهاد و سلامة ناحية و لم يكونوا أصحاب نظر و تميز فكانوا إذا رأوا رجلا مستورا يروي خبرا أحسنوا به الظن و قبلوه. (کمال الدین، ج۱، ص۱۱۰) 🔻به طور کلی مناشیء و منابعی که به واسطه آن افراد در فهرست شیخ طوسی و فهرست نجاشی توثیق شده اند مختلف بوده است و برخی از آن ها بدین قرارند: 1⃣ معاشرت؛ به اینکه با فردی که توثیق کرده اند معاشر بوده اند، و وثاقت اگرچه از امور حسی نیست ولی از امور شبیه حس قلمداد می شود. 2⃣ شهرت؛ به اینکه فردی که اراده توثیق او را داشتند، مشهور به وثاقت در نزد آنها بوده، اگرچه زمان او سابق بر آنان بوده است. مانند اینکه ما وقتی می خواهیم به وثاقت فرد مشهوری حکم کنیم، می گوییم وی موثق است اگر چه در زمان سابق ما زندگی می کرده است. 3⃣ توثیق معاصر؛ کما اینکه در کتاب شیخ انصاری توثیق نسبت به معاصرینش وجود دارد. در این اقسام سه گانه، ممکن است که گفته شود توثیقات إخبار حسی و إخبار ثقه از ثقه می باشد، اگر چه ما حجیت خبر ثقه در موضوعات را انکار می کنیم. 4⃣ ورود روایتی در شأن یک فرد؛ با مراجعه به أخبار وارده در مدح و ذم روات، مانند کتاب کشّی. مستند کشّی نیز کتبی مانند کتاب عیاشی و نصر بن صباح است که در این موضوع نوشته شده بوده است. و این أخبار را نیز مانند سایر روایات باید سند و متن آنها را ملاحظه کرد و استنباط نمود. 5⃣ کتب شخص؛ به اینکه به کتب فردی که می خواستند او را توثیق کنند مراجعه می شده و از خلال کتبش به او شناخت پیدا می کردند. کما اینکه ما وقتی می خواهیم نسبت به یک فردی معرفت پیدا کنیم و وثاقت یا خبرویت یا ... او را تشخیص دهیم، اگر آثاری از او نزد ما موجود باشد، به آنها مراجعه می کنیم. 6⃣ اعتماد به کسی که به آن شخص اعتماد دارد؛ مانند این که نجاشی در مورد علي بن محمد بن قتيبة النيشابوري (النيسابوري) ذکر می کند: عليه اعتمد أبو عمرو الكشي في كتاب الرجال. (رجال النجاشی، رقم۶۷۸، ص۲۵۹) 7⃣ توثیق جماعتی از اهل خبره؛ 💠 مجموعه این امور، ممکن است که منشأ و منبع حصول وثوق به وثاقت یک راوی باشد و توثیقات نجاشی را تشکیل دهد. این امور (غیر از سه مورد اول) مقدمات حدسی دارند. ✅ مباحث الحجج، ص۲۰۷-۲۱۰ ذیل التنبیه الثانی: فی کیفیة اثبات وثاقة الرواة @zobdatolfavaed @salmanraoofi