eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 قصهٔ شیخ در خانهٔ فحشای شهرنو
🍃🌸🍃 ۲   قسمت هفتادوششم؛ پای ناموسش در میان بود که نفسش گرفت: "اگه دوباره دست‌شون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟!" از هول اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود نگاهش پیش چشمانم زمین خورد صدای شکستن دلش بلند شد: "تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!" هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت شهادت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم: "یادته داریا! منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!" محو تماشای چشمانم، ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید دل من را ابوالفضل با خودش برده بود با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم: "اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟" نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می‌کنم شیشه چشمش ترک خورد عطر عشقش در نگاهم پیچید: "این حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دست‌شون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!" در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید با همین دستان خالی عزم مقاومت کرده بود از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد به گمانم با همین نجوای عاشقانه عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد تنها یک لحظه به سمتم چرخید می‌ترسید چشمانم پابندش کند از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. در برابر نگاهم می‌رفت و دامن عشقش به پای صبوری‌ام می‌پیچید از جا بلند شدم. لباسم خونی بود و روی ورود به حرم را نداشتم از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت حرم همهمه شد. مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید… دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند باورم نمی‌شد حلقه محاصره شکسته شده باشد دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید تمام طول حرم را دویده بود مقابلم به نفس‌نفس افتاد: "زینب! اومده!" یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید از این‌همه شجاعت به هیجان آمده بود کلماتش به هم می‌پیچید: "تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چه جوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!" بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد: "ببین! خودش کلاش دست گرفته!" 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🏴🌹🏴 (ع) قسمت پنجم؛ 🔶🔸د. یهودی بودن ابن ملجم 🔹هنگامی‌که ابن ملجم با عده‌ای از قبیله‌اش برای بیعت با حضرت علی (ع) آمده بودند، آن حضرت به صورت ابن ملجم مدتی نظر کرد و از او سؤالاتی پرسید و ابن ملجم قسم یاد کرد که پاسخ صحیح بدهد. حضرت از او پرسید: «أ کنت تراضع الغلمان و تقوم علیهم فکنت إذا جئت فرأوک من بعید قالوا قد جاءنا ابن راعیه الکلاب؟ قال: اللهم نعم؛ آیا از نوجوانان درخواست می‌کردی و اصرار می‌کردی و زمانی که تو را می‌دیدند، می‌گفتند: پسر سگ‌چران آمد؟ ابن ملجم گفت: بله.» حضرت پرسید: «فمررت برجل و قد أیفعت فنظر إلیک فأحد النظر فقال لک یا أشقى من عاقر ناقة ثمود؟ قال: نعم؛ آیا در جوانی به مردی برخورد کردی که به تو با شدت نگاه کرد و گفت ای شقی‌تر از کُشنده‌ی ناقه‌ی ثمود؟ ابن ملجم گفت: بله.» حضرت پرسید: «فأخبرتک أمک أنها حملت بک فی بعض حیضها؟ فتعتع هنیئه ثم قال: نعم قد حدثتنی بذلک؛ آیا مادرت به تو خبر داده که در ایام حیض به تو باردار شده است؟ ابن ملجم کمی تردید کرد، بعد گفت: بله.» حضرت فرمود: «سمعت رسول الله (ص) یقول: إن قاتلک شبه الیهودی بل هو یهودی؛ شنیدم از رسول خدا (ص) که قاتل تو شبیه است به یهود، بلکه از یهود است.» [۲۵] 🔹بنا بر گزارشی دیگر، امیرالمؤمنین (ع) پس از آن‌که ابن ملجم را برای نخستین‌بار دید، بعد از افشا کردن نام و نَسَب صحیح وی، قاتل خود را از زبان رسول خدا (ص) یک یهودی معرفی نموده است. [۲۶] 🔹هم‌چنین علامه مجلسی در بحار نقل کرده است: هنگامی‌که ضربت شمشیر ابن ملجم به فرق مبارک ایشان خورد، ندا کردند: «قَتَلَنِی ابن ملجم، قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیهُودِیةِ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ؛ مرا ابن ملجم کُشت؛ قسم به خدای کعبه، مرا ملعونی که فرزند زن یهودی ‌بود کُشت.» [۲۷] 👈 این سه نقل که ابن ملجم را یهودی معرفی کرده‌اند، به واقعیتی قابل توجه اشاره دارند و آن این‌که مادر ابن ملجم یهودی بوده و فرزندش نیز با افکار وی بزرگ شده و یهودی بوده است. 🔹از طرفی اطلاعاتی – برخلاف این روایات – در مورد مادر ابن ملجم در تاریخ نیامده است تا با این روایات منافات داشته باشد. ممکن است ابن ملجم قبل از اظهار اسلام یهودی بوده و در زمان خلیفه دوم مانند کعب‌الاحبار اظهار اسلام نموده است. بلکه تقرّب خاص ابن ملجم به حزب نفاق، با توجه به این‌که بزرگان یهود نزد آن‌ها جایگاه خاصی داشتند، می‌تواند مؤیّد یهودی بودن ابن ملجم باشد. 🔹نیز ممکن است این روایات اشاره به این باشد که قاتل حضرت علی (ع) در راستای اهداف یهود آن حضرت را به قتل رسانده است؛ چنان‌که در آیه‌ی قرآن می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم». [۲۸] هرکس با یهود و نصاری موالات داشته باشد او هم جزء آن‌هاست؛ لذا ابن ملجم چون در راستای اهداف یهود و برای انجام دستور عامل یهود (معاویه) اقدام به قتل حضرت علی (ع) کرده است، از این جهت شبه یهودی یا یهودی معرفی شده است. 👌 نکته‌ی قابل توجه دیگر این‌که بر اساس گزارشی، پس از رجعت امیرالمؤمنین (ع)، آن حضرت دوباره به‌دست یک یهودی در منطقه‌ی اریحا به شهادت خواهد رسید. [۲۹] پایان 🔸🌺🔸 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27تصویر جزء بیست و هفتم.pdf
10.4M
تصویر جزء بیست و هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
27صوت تحدیر جزء بیست و هفتم.mp3
4.02M
تلاوت جزء بیست و هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
27صوت ترجمه جزء بیست و هفتم.mp3
6.86M
ترجمه جزء بیست و هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee