🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت صد و نهم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/749
📒 فصل نهم
من، مهتاب، مین(۱۹)
مدتی گذشت
حالت بلاتکلیفی خستهام کرد
رفتم پیش علیآقا(چیتسازیان) و گفتم: "حالا که شناسایی نداریم، اجازه بده به گردان پیاده بروم"
او متوجه بود که بعد از شهادت علی محمدی آرام و قرار ندارم
پذیرفت
اما شرط کرد که به اطلاعات عملیات برگردم
حمید رهبر فرمانده گردان مرا به گروهان یکم فرستاد
فرماندهی آن به عهده مظاهر مجیدی بود
او هم مسئولیت یکی از دستهها را به من سپرد
محیط گردان، محیطی متفاوت با اطلاعات عملیات بود
صبح بعد از نماز، صبحگاه داشتیم
ورزش صبحگاهی
بعد صبحانه
و آموزش پشت آموزش
و مانور پشت مانور
شبها هم هنگامه دعا و مناجات و شب زنده داری
از لحاظ معنوی، بچههای گردان مثل نیروهای اطلاعات عملیات بودند
برای خودشان قبر میکندند
شبها داخل قبر میرفتند
اصلاً این کار یک فرهنگ شده بود
بی هیچ پیرایه و پنهانکاری
گاهی هم رنگ شوخی می گرفت
گاهی داخل چادر اجتماعی یکی را با ملافه سفید کفن پوش میکردند
دورش حلقه میزدند یعنی تو مردهای
آنجا صحنههای عجیبی اتفاق میافتاد
گاهی کسی که داخل کفن بود زار زار گریه میکرد
گویی داخل قبر و برزخ است
و گاهی آنقدر میخندید که بچهها با مشت و لگد به جانش میافتادند
بیچارهی دست و پا بسته را تا آنجا که جا داشت میزدند
حس و حال بچههای دور و بر آن فرد کفنپوش هم متفاوت بود
عدهای میخندیدند
و عدهای به یاد قیامت میگریستند.
• ┈┈••••✾•🇮🇷🌹🇮🇷•✾•••┈┈•
📒 فصل دهم
نبرد فاو. ۱
سال ۶۴ رسید
بیآنکه بدانیم کی سال تحویل شد
فقط پیام نوروزی امام را که تبلیغات گردان میان بچهها توزیع کرد، فهمیدیم که دو سه روز از سال نو گذشته است
کمکم ذهنم به قدری از بچههای اطلاعات عملیات تیپ دور شد که انگار سالهاست در گردان پیادهام
تنها چیزی که رهایم نمیکرد یاد علی محمدی و آن شب مهتابی بود
بعد از ۴۰ روز که خبری از عملیات نشد، علیآقا سراغم آمد و گفت: "برگرد واحد!"
گفتم: "همین جا میمانم!"
گفت: "با بچههای واحد میرویم همدان منزل شهید علی محمدی"
پای رفتن نداشتم
اما علیآقا قانعم کرد که بیا و گوشهای بنشین و چیزی نگو
وقتی جلوی در خانه علی محمدی رسیدیم، پاهایم سست شد
پدرش کفنپوش جلوی در ایستاده بود و یقه پیراهن سیاه از کفن بیرون زده بود
چشمش که به من افتاد، بلندبلند گریست و گفت:
"ای رفیق! علی من چه شد؟! چرا پسرم را نیاوردی؟!"
بهتزده به زمین خیره شدم
درونم غوغا بود
میخواستم بگویم: "دور از عدالت خدا بود که علی شهید نشود!"
میخواستم فریاد بزنم: "به خدا تمام وجود من با او در همان میدان مین جا مانده است"
میخواستم بگویم: "به خدا تنها بودم! و اگر تنها هم نبودم، آوردن پیکر علی از آن معرکه محال بود."
رفتیم داخل اطاق نشستیم
علی آقا از خصوصیات علی محمدی و نحوه شهادتش آن قدر دلنشین و محزون گفت که خاطره به سمت روضه رفت
چراغ ها خاموش شد و تاریک ...
موقع خداحافظی پدر علی جلوی در ایستاده و بدرقهمان کرد.
یاد انگشتر علی افتادم
آن را به پدرش دادم
گرفت
روی چشمش کشید
گریه کرد و آرام شد
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 🇮🇷🌸🇮🇷 🍃
روایت دیدنی؛
#امام_خامنهای
#حاج_قاسم
#علی_خوشلفظ
آدرس قسمت اول کتاب #وقتی_مهتاب_گم_شد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
این کتاب شامل خاطرات رزمندهی جانباز و شهید همدانی #علی_خوشلفظ و دوستان رزمنده و شهید او مانند #علی_چیتسازیان و ... است.
🔸🌺🔸--------------
📖 @salonemotalee
توییت یک آمریکایی درباره حاج قاسم:
سردار سلیمانی از طبقه کارگر ایران بیرون آمد.
او درجات را طی کرد و به یکی از بهترین ژنرالهای قرن بیستم تبدیل شد.
چون از ایران محافظت میکرد، توسط دولت من ترور شد.
در روزی که این کار انجام شد، بسیاری از آمریکاییها خشمگین شدند.
در شهرهای آمریکا تظاهراتی رخ داد
اما این گزارش نشد
ما میدانیم که سردار سلیمانی کیست و عمیقترین احترام را برای دفاع او از ایران قائل هستیم.
متاسفم
🔸🌺🔸--------------
📖 @salonemotalee
🍃🌸🍃
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
«"#خانواده_انتخابی" به روایت «دنیای مارول»
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10889
◀️ قسمت چهارم؛
🔹جالب است که در همین فیلم (نگهبانان کهکشان)، جنگجوی سبز رنگی (گامورا) در تیم پیتر حضور دارد که فرزندخواندهی ثانوس هیولای اصلی مجموعهفیلمهای مارول است.
گامورا نیز میداند که در کودکی تمام خانوادهاش توسط ثانوس کشته شدهاند و او پدرخواندگیاش را بهعهده گرفته است.
🔹ماجرای گامورا و پیتر از یک جهت خلاف یکدیگر است:
پدرخواندهی پیتر قلبی فداکار دارد و حسّ پدرانگی پیشران اقدامات اوست، اما پدرخواندهی گامورا مردی بیرحم و سنگدل است که در واقع باعث یتیم شدنِ او شده است.
اما این دو ناپدری از یک جهت به یکدیگر شباهت دارند:
هر دو فرزندانشان را دوست دارند و فرزندان نیز آنها را دوست دارند.
🔸🔹در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیّت» (۲۰۱۸ Avengers: Infinity War) گامورا با چشمان گریان تلاش مذبوحانهای برای کشتن ناپدریاش میکند و در پایان نیز ثانوس برای بهدست آوردن سنگ قدرتِ روح با چشمان گریان دختر محبوبش را به کشتن داد.
آنچه در این روابط مشخص است اینکه پدر و فرزند آن کسانی هستند که نسبت به یکدیگر احساس محبت دارند، این رابطه لزوماً به ارتباط خونی یا حتی تطبیق اهداف و ارزشها ربطی ندارد.
✳️🔹در چنین مقالاتی همیشه تهدیدی بیخ گوش نگارنده خوابیده است.
اینکه برای شرح ادعای خود دست به اغراق بزند و لاجرم به دامن «توهم توطئه» بیافتد.
اما مرز بین یک «تهدید واقعی» و «توهم توطئه» در کجاست؟
نکند بهخاطر ترس از توهم توطئه، تهدیدهای واقعی را نادیده بینگاریم.
🔹بهنظر میرسد مرز باریک بین این دو مفهوم: «تعدّد شواهد»، «عیان بودن شواهد» و «تأیید شواهد توسط دیگر منابع» است.
هم در بخش بعد این مقاله و هم در این بخش تلاش کردهایم، مثالها متنوع و از ابعاد مختلف باشد و نشان دهیم که دیگر منتقدین سینما نیز چنین مسائلی را کمابیش دیدهاند.
پس اجازه دهید با مثالهای بیشتری ادعای خود را شرح دهیم.
🔹اسکات بگز (Scott Beggs) منتقد سینمایی با اشاره به درهمریختگی روابط خانوادگی در فیلمهای مارول به نکتهی مشابهی اشاره میکند (۵).
👈 لوکی برادر ثور از خانوادهی اشباح یخی است که به فرزندخواندگی گرفته شده و همین مسأله سبب احساسِ ترکیبیِ حُبّ و بغض بین او و خانوادهاش شده است.
👈 کاپیتان آمریکا هیچ خانوادهای ندارد و دوست صمیمیاش «باکی» (سرباز زمستان) را بهعنوان برادر میشناسد و برای او نقش خانواده را بازی میکند.
👈 پدر ناتاشا رومانوف (بیوهی مشکی) هیچ حسّ پدرانگی نسبت به او ندارد و فرزندانش را به دست آزمایشهای بیولوژیکی میسپارد.
🔹همهی این موارد و مثالهای بسیار زیاد دیگر اسکات بگز را به سوی مفهوم «خانوادهی انتخابی» سوق میدهد؛
و بهدرستی اذعان میکند که مارول به شدت در پیِ تلقینِ ایدهی «خانواده انتخابی» (Chosen Family) است.
🔶🔸«خانواده انتخابی» به معنای آن است که شما میتوانید اعضای خانوادهی خود را انتخاب کنید،
آنها محدود به اعضای خانوادهی خونی شما نیستند و در برخی موارد میتوانید آنها را حذف یا اضافه کنید.
این مفهوم، علاوه بر فیلمهای مارول در سریالهای این مجموعه نیز به کرّات دیده میشود.
🔹در اینجا به یک مثال ساده از سریال «فراریها» (۲۰۱۹-۲۰۱۷ Runaways) میپردازم.
نوجوانهایی که در این فیلم حضور دارند، همگی از والدین خود ناراحت و خشمگین هستند و از دست آنها فرار کردهاند.
کلیدواژهی اصلی فیلم، مفهوم «خانواده انتخابی» است.
این کودکان فراری از نداشتن خانواده رنج میبرند و باید این ضعف خود را جبران کنند.
دوستان آنها نقش خانوادهی نداشتهشان را ایفا میکنند.
در اینجا نیز «خانواده خونی» طرد شده است و اعضای خانواده به دلخواه انتخاب میشوند.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10970
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم نگهبانان کهکشان ۲ : «اون شاید پدر تو بود، ولی بابای توی نبود»!! مفهوم «پدر» که اصالتی خونی دارد، در اینجا ارزش خود را در مقابل مفهوم «بابا» که اصالتی عاطفی و قراردادی دارد، از دست داده است. (فیلم به زبان اصلی است.)
🔸🌺🔸--------------
📖 @salonemotalee
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سریال «فراری ها» از مجموعه سریالهای مارول: نوجوانان این فیلم از خانوادهی بزهکار خود گریختهاند و اکنون به دنبال یافتن خانوادهای انتخابی در بین دوستان خود هستند. (فیلم به زبان اصلی است.)
🔸🌺🔸--------------
📖 @salonemotalee
🍃🌸🍃
✡ #شناخت_تمدن_شیطانی_غرب ✝
یهود و فرهنگسازی
📖 مقاله پنجم؛ #جنگ_سرد
#حزب_شیطان در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10844
◀️ قسمت چهارم؛
🔹در کنار طرح مارشال، ترومن نیز وارد میدان شد و برنامهای را مشتمل بر چهار اصل برای کشورهای عقبافتاده! پیشنهاد کرد.
این چهار اصل عبارت بود از:
🔸۱. کمک به سازمان ملل در جهت تقویت آن
🔸۲. کمک اقتصادی به کشورهای جهان آزاد (غیرکمونیست)
🔸۳. نیرومند ساختن ملل آزادیخواه در برابر تجاوز کمونیسم
🔸۴. کمک به کشورهای کمرشد در زمینههای اقتصادی و فرهنگی برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم
🔹در اینجا نیز باز کمونیسم بهانهای شد برای ورود آمریکا به کشورهای جهان و دخالت در امور آنان.
اصل چهار ترومن بهدلیل گستردگیِ اجرای آن، در کشورهای خاورمیانه و اسلامی مشهورتر شد.
🔹با اقبال بخش بزرگی از مردم جهان به الگو و شیوهی زندگی آمریکایی، تنها یک مشکل باقی ماند:
"انسانهایی که نه لزوماً از سر دینداری و نه حتی لزوماً از سر انسانیت و دفاع از مظلوم، بر سنّتِ مبارزه باقی مانده بودند."
این انسانها و کشورها اگر مهار نمیشدند، میتوانستند برای طرح شیطان خطری جدّی بهشمار آیند.
🔹در اینجا نیز رویِ دیگر حزب شیطان که اینک شوروی نامیده میشد، به کمک آمد.
الگوی مارکسیسم الگویی بود ویژهی این گروه که در عین حال با نفی دین و مخدّر دانستن آن برای تودهها، ضرری برای حزب شیطان ایجاد نمیکرد.
شوروی در رقابتِ ظاهری با آمریکا، هر کشوری را که جذب کرده بود، نهایتاً در پایان کار به کیسهی شیطان میریخت و هر دو طرف شادمان بودند که بدینترتیب یک نفر نیز سهمِ دینِ خداوند نخواهد شد.
🔹جهان به سرعت تبدیل به دو قطب شد و دوران جنگی زرگری به نام جنگ سرد آغاز گشت.
🔹در شبهجزیره کریمه، همانجایی که چندی پیش حزب شیطان آخرین امپراتوری اسلامی را از بین برده بود، و شاید به یاد و یمن آن واقعه؛
در سال ۱۹۴۵ در کنفرانسی سرّی بهنام یالتا، روزولت، چرچیل و استالین بهعنوان سران سه کشور شیطانی و صهیونیست گرد هم آمدند و جهان را به دو بلوکِ بهظاهر متخاصمِ شرق و غرب تقسیم نمودند.
🔹آمریکا و بلوک غرب، از آنجا که اصل بود، جهان اول نام گرفت
شوروی و بلوک شرق نیز به تبع آن، جهان دوم.
و مردم ستمدیدهی جهان نیز که عمدتاً در آسیا و آفریقا ساکن بودند، از آن پس جهان سومی خوانده شدند.
🔹سالها تلاش شد تا اصطلاح جهان سوم، پیامآورِ عقبماندگی و خودباختگیِ مردم این سرزمینها باشد و آنان را از هرگونه تحرّک و اعتماد بهنفس باز دارد.
این گروه در طول دورانِ جنگ سرد به سوی یکی از دو الگو، بهویژه الگوی آمریکایی سوق داده میشدند.
🔹مخالفت با این طراحی از همان ابتدا در میان برخی ملل دنیا شکل گرفت و موج اول زمامدارانِ مخالف آمریکا در ۱۹۵۵ (۱۳۳۴ ش) بر سر کار آمد؛
👈 جمال عبدالناصر از مصر،
👈 احمد سوکارنو از اندونزی
👈 جواهر لعل نهرو از هند،
اساسِ “غیرمتعهدها” را گذاشتند
و اعلام کردند که به هیچیک از دو قطب استعمارگر نخواهند گروید.
در ادامه،
👈 مارشال تیتو
👈 و فیدل کاسترو نیز به آنان پیوستند.
🔹این گروه علیرغم توطئههای آمریکا، همچنان در حال حاضر به فعالیت خود ادامه میدهد و توانسته است بر تعداد اعضای خود بیفزاید.
حمایت این گروه از جمهوری اسلامی ایران در مجامع بینالمللی از جمله آژانس بینالمللی انرژی هستهای در خصوص پرونده ایران از جمله اقدامات آنان است.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10971
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🇮🇷 🌸 🇮🇷🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10892
◀️ قسمت سیزدهم؛
📒 فصل دوم: در محضر اساتید. ۲
من وقتی در دبستان بودم مقداری از کتاب جامعالمقدمات را تا پایان اُنموذَج خوانده بودم
کتاب امثله را با پدرم شروع کردم اما ادامه نیافت
لذا با استاد دیگری ادامه دادم
صرف میر را نزد پدرم خواندم
بعد عوامل منظومه را هم نزد یک استاد خواندم
مشغول اُنموذَج بودم که درس دبستان را به پایان رساندم
در مدرسه سلیمان خان که زیر نظر شیخ حسین بجستانی بود دروس مقدمات و سطوح را ادامه دادم
او از علمای فاضل و دوست پدرم بود
ریاست مدرسه با شیخ احمد کفایی فرزند آخوند خراسانی بود
آقای بجستانی شخصی به نام آقای علوی را به عنوان استاد من تعیین کرد و من صمدیه را نزد وی خواندم
او بعداً درس پزشکی خواند و پزشک شد
سپس آقای بجستانی استاد دیگری به نام آقای مسعودی برایم تعیین کرد سیوطی و مغنی را نزد ایشان خواندم
در سال ۱۳۳۲ از مدرسه سلیمانیه به مدرسه نواب منتقل شدم
در این دوره بود که شایستگیها و تواناییهای من شکوفا شد و در خود اشتهای سیریناپذیری برای فرا گرفتن دروس و قدرتی فوقالعاده برای درک و فهم آن یافتم
پس از مغنی، مطول را خواندم
در اینجا باید اهمیت دو کتاب مطول و مغنی را مورد تاکید قرار دهم
اولی در زمینه علوم بلاغت، کتاب سودمندی است اما خواندنش خیلی طول میکشد و دومی هم کتاب بیمانندی در علم نحو است
فقه و اصول را از شرایع در نزد پدرم شروع کردم و تا باب حج ادامه دادم
پدرم در آن هنگام به برادر بزرگترم شرح لمعه درس میداد و او هم با پدر در شرح لمعه به باب حج رسید
من که پیشتر در برخی دروس شاگرد برادرم بودم اکنون با او هم درس میشدم
سه چهارم شرح لمعه را نزد پدر و یک چهارم آن را نزد سیداحمد مدرسیزدی خواندم
پیش از آن "معالم الاصول" را نزد سیدجلیل حسینی که دوست پدرم بود، خوانده بودم
سپس رسائل و مکاسب را نزد پدر و حاجشیخ هاشمقزوینی خواندم
حاجشیخ هاشمقزوینی به حق استاد توانایی بود
من کسی را بهتر از او در روش تدریس ندیدهام
در ۱۷ سالگی رسائل و مکاسب و کفایه را تمام کردم
سال ۱۳۳۵ در درس خارج شرکت کردم
سال بعد برای زیارت به عراق رفتم و چند ماه در نجف اشرف ماندم
در آن مدت در محضر درس علمای بزرگ آن دیار حضور یافتم تا دروس آن اساتید را با دروس حوزه مشهد مقایسه کنم
من در برخی درسهای آقای خویی، آقای حکیم، آقای بجنوردی، آقای شاهرودی، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن یزدی حضور یافتم
در اواخر دورهای که کفایه میخواندم با تشویق پدرم به حلقه درس آقای میلانی پیوستم
آقای میلانی سال ۱۳۳۳ به مشهد آمد و تدریس فقه را از ابتدای کتاب اجاره شروع کرد و دو سال ادامه داد ولی من در این درسها حضور نیافتم
زمانی در درس ایشان شرکت کردم که کتاب صلات را شروع کرد
دو سال و نیم یعنی تا میانههای سال ۱۳۳۷ با آقای میلانی ادامه دادم
در آن سال به قم رفتم و تا سال ۱۳۴۳ در این شهر ماندم
از سال ۱۳۴۳ به مشهد بازگشتم و تا پیروزی انقلاب اسلامی در مشهد ماندم
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10973
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee