eitaa logo
سالن مطالعه
190 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
✡ مقاله اول؛ یهودیان؛ خاندان باب و تجارت جهانی تریاک https://eitaa.com/salonemotalee/11422 ✡ مقاله دوم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11811 ✡ مقاله سوم: ؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11917 ✡ مقاله چهارم؛ و بشارت‌های باب https://eitaa.com/salonemotalee/12009 ✡ مقاله پنجم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12124 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
:🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 مقاله ششم؛ در عصر قاجار قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12240 ◀️ قسمت اول: 🔶🔸توصیف‌های کلی از تکاپوهای سیاسی فعالان بابی (ازلی) بابیان در میان متون و اسناد تاریخی، توصیف‌هایی کلی درباره‌ی رویکرد ستیزه‌جویانه‌ی فعالان بابی (ازلی) نسبت به حکومت قاجار دیده می‌شود. 🔹نوشته‌ی یکی از مأموران سیاسی بریتانیا در ایران، – که در ضمن، گفتاری از میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان در شرح تفاوت رویکرد سیاسی بابیان (ازلیان) و بهائیان را در بر دارد – بسیار مهم است: "همه‌ی دشمنان دولت ایران، از فرصت مخالفت با شرکت تنباکو برای پیوستن به یکدیگر به منظور سرنگون کردن دولت ناصرالدین شاه، بهره‌برداری کردند. بین این دشمنان دولت، فرقه‌ی بابیه را نباید دست کم گرفت. امین‌السلطان، با دقت برای من شرح داده که: بابی‌ها، به دو شاخه تقسیم شده‌اند، که یکی از آن‌ها بهائی‌ها هستند که بی‌خطر می‌باشند، و از هرگونه دخالتی در امور دولت خودداری می‌کنند؛ در حالی که شاخه‌ی دیگر، موسوم به «ازلی»، خواستار نابودی تمام تشکیلات موجودند، و به نیهیلیست‌های روسیه شباهت دارند. حضرت اشرف، نامه‌ای را که توسط بهائیان [ایرانی] مقیم بمبئی، خطاب به او، نوشته شده است، به من نشان داد که در آن، آنان، نسبت به ناصرالدین‌شاه اظهار وفاداری کرده، و سیدجمال‌الدین و پیروانش را محرکین این آشوب، و بی‌وفا شمرده‌اند." [۱] 🔹این گفتار، نشان از آن دارد که دستگاه حکومت ناصری، به‌خوبی نسبت به رویکرد تند فعالان بابی (ازلی) آگاه بوده است. این رویکرد، در زمان مشروطه، و بعد از آن نیز ادامه یافت. 🔹نمودهایی از آن تکاپوها را در روزنامه‌ی خاطرات قهرمان‌میرزا عین‌السلطنه (برادرزاده‌ی ناصرالدین‌شاه) می‌توان یافت. او، درباره‌ی تکاپوهای بابیان مشروطه‌خواه، نوشته: "این بابی‌ها، دو طایفه و دو تیره هستند. قسمت عمده‌ی آن‌ها، بهائی، و بعد از میرزا حسینعلی، عباس افندی را جانشین می‌دانند. جماعت دیگر، برادر میرزا حسینعلی، صبح ازل، را خلیفه، یا امام، یا هرچه که نمی‌دانم، می‌دانند. با هم، بد، و بسیار ضدیت می‌کنند. بهائی‌ها، مردم بی‌آزار ساکت معقولی هستند. ازلی‌ها، بلوایی، آشوبی، از قتل و غارت مسلمین پروا ندارند. بلکه می‌گویند واجب می‌دانند. روزی که اعلان مشروطیت ایران شد، ازلی‌ها، سخت دنبال کردند. چنانچه نطاقین آن‌ها را دیدیم، [و] روزنامه‌نویس‌های آنان را شناختیم. درحقیقت، آنچه به سر مردم آمد، از جانب آن‌ها بود. تمام آن‌ها، میان مردم افتادند، [و] کردند آنچه را که باید کرد. اما بهائی‌ها، دست از پا خطا نکرده، داخل هیج انجمن و کنکاش و روزنامه و منبری نشدند…." [۲] 🔹عین‌السلطنه، در زمان تکاپوهای جمهوری‌خواهانه‌ی رضاشاه نیز به بابیان – که به نظر می‌رسد اعم از ازلی و بهائی باشند – توجه داشته است: "در این نغمه‌ی جمهوریّت، بابی‌ها، برای آزادی خود – که البته در جمهوری بیش از مشروطه می‌شود – و برای انتقام از قاجاریه، جد و جهد وافی دارند، چنانچه از بذل جان و مال مضایقه ندارند! بیشتر این هنگامه، به‌توسط آن‌هاست. جهودها هم مسرورند. در میتینگ‌ها [و] اجتماع‌ها، از همه زیادتر جمع می‌شوند… دبیراعظم و علائی و خیلی از بهائی[های] دیگر، دور و ور حضرت اشرف را گرفته، و روز به روز بر عده‌ی آن‌ها در وزارت جنگ افزون می‌شود. جسته‌جسته می‌گویند خود رئیس‌الوزرا هم بابی است، یا منتسب به آن‌ها… آنچه هست، این فرقه، در این هنگامه، دخالت تام دارند که احدی نمی‌تواند منکر شود، برای آن که در تغییر رژیم، منافع صوری و معنوی آن‌ها، بیش از ایام مشروطه است، چنانچه در مشروطه، بیش از استبداد بود." [۳] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 🇮🇷 🇮🇷 ◀️ قسمت ۱۴۲م قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12242 📒 فصل یازدهم 🔶🔸فرار از هیاهوی نام و عنوان ۲. انگار دیروز بود که بعد از ملاقات با حضرت امام سر شهید سیدحسین سماوات از تهران تا همدان روی پایم بود این بار به جای سید؛ دست توی موهای علی‌آقا می‌کشیدم. اما او مثل سید نخوابید بیدار بود و عقب آمدنش بهانه‌ای بود برای درد دل با من هوا تاریک شد و ستاره‌ها چشمک زدند چشم او به آسمان بود دستم را گرفت و گفت: "عمو علی! خیلی تنها شده‌ام. توی فاو کمرم شکست. بهترین بچه‌های واحد شهید شدند." اسم شهدای واحد را یکی‌یکی گفت تابه مصیب رسید و دیگر حرف نزد بغضش ترکید من هم سفره دلم را باز کردم: "علی‌آقا! من هم بریده‌ام؛ خسته‌ام؛ درمانده‌ام. از این‌که با هرکس انس می‌گیرم؛ می‌رود و تنها می‌شوم. راستش؛ می‌خواهم از واحد بروم. اگر تو اجازه بدهی!؟" سرش را از روی پایم بلند کرد نشست و با اخم گفت: "یک بار گفتی بروم گردان ۱۵۵؛ گفتم برو! دوباره گفتی می‌خواهم از لشکر بروم؛ گفتم برو! رفتی لشکر تخریب ۲۸. هنوز دو ماه نیست که این دو تا بنده خدا را از لشکر ۲۸ آورده‌ای! کجا می‌خواهی بروی؟!" گفتم: "خودم هم نمی‌دانم کجا!؟ همدان که بودم رفتم کار فرهنگی بکنم؛ این کاره نبودم. رفتم شرکت گاز که جذب نیرو داشت؛ کارم تا استخدام پیش رفت اما نماندم. پیام دوباره امام به این‌جا کشاندم. نمی‌دانم شاید هم به‌خاطر همین دو مهمان تهرانی آمده‌ام. اما نمی‌دانم چرا فکر می‌کنم باید مدتی به جای دیگری بروم. بعد از شهادت محمد مومنی لیاقت کار در واحد اطلاعات-عملیات را در خودم نمی‌بینم." گفت: "من قبول می‌کنم اما جواب علیرضا ابراهیمی و عزیززاده را چطور می‌دهی!؟" گفتم: "تا به‌حال که به قولم عمل کردم. هر بار که گفتی برو؛ اما زود برگرد، رفتم و زود برگشتم. اگر عمری باقی بود دوباره برمی‌گردم و می‌آیم پیش شما" علی آقا اخم شیرینی کرد که مخصوص خودش بود: "قبول دارم که خوش قول هستی، عموعلی! برو زود برگرد. تا قبل از زمستان!" نیمه‌شب به جزیره مجنون رسیدیم بچه‌ها بعد از دو سال دوباره به جزیره و ضلع غربی برگشتند جبهه‌ای که نمی‌دانستم مقتل بسیاری از بچه‌ها خواهد شد. نامه تسویه‌ام را از واحد گرفتم. علیرضا ابراهیمی و عزیززاده متوجه شدند ابراهیمی رک و بی‌تعارف گفت: "خوش‌لفظ! خیلی نامردی!" یک لنگه پوتین برایم پرتاب کرد پوتین به شانه‌ام خورد. شوخی کرده بود بود، اما من جدی جواب دادم: "تو هر چه می‌گویی درست است. من هم خودم می‌دانم تا چه اندازه نامردم!؟ آنقدر نامرد و بی‌وفا که جایم ماندن و جنگیدن در کنار امثال شما نیست." ابراهیمی آنقدر باهوش بود که تَهِ حرفم را بخواند جلو آمد بوسه‌ای به پیشانی‌ام زد و یک نوار کاست مداحی به من هدیه داد و گفت: "ما در تهران مداحی به اسم حاج منصور ارضی داریم. این صدای اوست؛ هر وقت گوش کردی یاد ما کن" 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12327 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
مستند «»، جامع‌ترین مستند یهود و صهیونیسم‌شناسی
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ مستند قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12244 🎯 قسمت نوزدهم: نبرد مکتبی - شیطان‌گرایی (۲) 🔮 چرا برج‌های دوقلوی آمریکا تخریب شد؟ 🔹 سریال مستند با موضوع «بررسی حرکت نظام‌مند جبههٔ باطل با محوریت صهیونیسم جهانی و مبانی پروتکل‌های دانشوران صهیون» تهیه شده است. 🔹 این سریال با نگاهی کلان و استراتژیک به جریان و اصیل‌ترین ایادی حزب‌الشیطان یعنی -جهانی، بندهای کلیدی را بررسی می‌کند؛ پروتکل‌هایی که حاکی از یک برنامهٔ مرموز و شیطانی برای جهان است. 🔹 بررسی صریح و بی‌پرده از این جریان منسجم شیطانی به‌منظور عمیق‌تر و نیز تنوع عناوین و موضوعات، همراه با رویکرد قرآنی و غلبهٔ جریان حق و نابودی جبههٔ باطل از دیگر خصوصیات این مستند است. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12330 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 حرانی 🔶🔸احمَد بن عَبدُالحَلیم معروف به ابن‌تَیْمِیّه حَرّانی (۶۶۱ - ۷۲۸ق) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12245 ◀️ قسمت ششم؛ 🔶🔸کتب نقد ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه به دلیل صدور فتاوا و آرای شاذ و نادر مورد انتقاد بسیاری از علمای مذاهب اربعه و علمای شیعه گردید و کتاب‌هایی در نقد او تدوین شد. برخی از مهمترین کتاب‌های نقد افکار او عبارتند از: الدرة المضیئة فی الرد علی ابن‌تیمیه نوشته تقی‌الدین علی بن عبدالکافی سبکی متوفای ۷۵۶ق. شفاء السقام فی زیارة خیر الانام نوشته تقی‌الدین علی بن عبدالکافی سبکی متوفای ۷۵۶ق. نقد الاجتماع والافتراق فی مسائل الایمان والطلاق نوشته تقی‌الدین علی بن عبدالکافی سبکی متوفای ۷۵۶ق. النظر المحقّق فی الحلف بالطلاق المعلّق نوشته تقی‌الدین علی بن عبدالکافی سبکی متوفای ۷۵۶ق. الاعتبار ببقاء الجنّه والنار نوشته تقی‌الدین علی بن عبدالکافی سبکی متوفای ۷۵۶ق. منهاج الشریعه فی الرد علی ابن‌تیمیه، از محمدمهدی کاظمی قزوینی. اعتراضات علی ابن‌تیمیه فی علم الکلام، قاضی القضاه مصر احمد بن ابراهیم حنفی. رساله فی الرد علی ابن‌تیمیه فی مسأله الطلاق، محمد بن علی مازنی دمشقی متوفای ۷۲۱ق. رساله فی الرد علی ابن‌تیمیه فی مسأله الزیاره، محمد بن علی مازنی. نصیحه الذهبی الی ابن‌تیمیه، محمد بن ذهبی. التحفه المختاره فی الرد علی منکر الزیاره، عمر بن الیمن مالکی متوفای ۷۳۴ق. الابحاث الجلیله فی الرد علی ابن‌تیمیه، احمد بن عثمان ترکمانی حنفی متوفای ۷۴۴ق. الرد علی ابن‌تیمیه فی الاعتقادات، محمد بن احمد فرغانی دمشقی حنفی متوفای ۸۶۷ق. الجوهر المنظم فی زیاره القبر المعظّم، ابن‌حجر هیثمی متوفی ۹۷۴ق. نظرة فی کتاب منهاج السنة النبویة این کتاب سه جلد از کتاب الغدیر علامه امینی است که به شبهات ابن‌تیمیه در کتاب منهاج السنه پرداخته و به صورت مستقل با این عنوان چاپ شده است. 🔶🔸کنگره‌ها و نشست‌های علمی در سال ۱۴۰۸ق در دانشگاه سلفی بنارس هندوستان کنگره‌ای در بزرگداشت ابن‌تیمیه برگزار گردید که در آن حدود ۵۰ مقاله در معرفی و تمجید از ابن‌تیمیه ارائه و در مجموعه‌ای به نام «بحوث الندوه العالیه عن شیخ الاسلام ابن‌تیمیه و اعماله الخالده» چاپ شد. در رد نظرات مختلف ابن‌تیمیه نیز نشست‌ها [۸۴] و کرسی‌های علمی[۸۵] گوناگونی برگزار شده است. والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ؛ کتاب خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12247 ◀️ قسمت چهل‌وسوم؛ 📒 فصل هشتم؛ قلعه سرخ ۵. 🔶🔸آخوندهای درباری از جا برخاستم و از پنجره بیرون را نگاه کردم دیدم آقای کفعمی است که همچون شیر می‌غرد هنوز تحت‌الحنکش بر گردن آویزان است و مردم هم دنبالش هستند از این صحنه شگفت‌زده شدم دقایقی بعد هم دیدم آن شیخ مورد بحث سرخورده و شکست‌خورده از شبستان مسجد بیرون می‌رود بعد از آن مردی نجار از دوستان این شیخ پیش من آمد و گفت: "شیخ روی منبر سخنانی گفت که آقای کفعمی را به خشم آورد؛ لذا آقای کفعمی هم برخاست و به مردم گفت: "مردم! حرام است که پای سخنان این شخص بنشینید" بعد هم رفت بیرون مردم نیز با او بیرون رفتند بعدها فهمیدم که این مرد بدنهاد پس از من به منبر رفته و به آن قسم علمایی که من مورد ستایش قرار دادم، حمله کرده و دشنام گفته؛ لذا راهی در مقابل آقای کفعمی نبوده جز اینکه در برابر این وضعیت طبق وظیفه شرعی خود عمل کند و همین کار را هم کرده بود من یقین پیدا کردم که شیخ کذایی پس از این حادثه دیگر در زاهدان کارش تمام است مرا از چه می‌ترسانی غروب آن روز به منزل یکی از مومنین برای افطار دعوت شده بودم بعد از افطار به اتاق خود در مسجد بازگشتم تا برای سخنرانی آن شب آماده شوم دیدم کسی مرا از پشت در صدا می‌زند در را باز کردم جوانی شیک و خوش‌لباس را دیدم به من سلام کرد و گفت: "شما فلانی هستید؟" گفتم: "بله!" گفت: "رئیس پلیس شما را خواسته!" گفتم: "برای چه!؟" گفت: "چیزی نیست! می‌خواهد با شما در مورد مسائلی حرف بزند" گفتم: "من معنای این احضار را می‌دانم. این کار به مصلحت شما نیست. من دعوت شده‌ام که امشب منبر بروم. اگر مردم بدانند که من بازداشت هستم؛ به ویژه با توجه به آنچه امروز در مسجد واقع شد، عاقبت بدی برای شما خواهد داشت" اما آن جوان برایم توضیح داد که چاره‌ای جز ملاقات با رئیس پلیس نیست و من در این قضیه اختیار ندارم از مسجد که خارج شدم؛ دیدم پلیس و ارتش آن را در محاصره گرفته‌اند دانستم که رژیم در اتخاذ یک موضع بازدارنده جدی است ناگزیر همراه با آن جوان به نزد رئیس پلیس رفتم مردی تنومند بود با درجه سرهنگی در انتهای یک سالن بزرگ و مجلل که با آنچه در بیرجند دیده بودم شباهتی نداشت و پشت میزی بزرگ تکیه زده بود وقتی وارد شدم مشغول نوشتن چیزی بود البته این معمولاً یک ژست مصنوعی است که به وارد شود شونده القا کنند به او اهمیتی نمی‌دهند بنابراین هدف از این کار تضعیف روحیه وارد‌شونده است به او سلام کردم نه جواب سلام داد و نه سرش را بلند کرد من نیز چاره‌ای ندیدم جز اینکه به همین شکل با او برخورد کنم بدون این‌که از او اجازه بگیرم روی شیک‌ترین مبل اتاق نشستم سپس خود را به چیزهایی مشغول کردم که کاملاً حاکی از بی‌توجهی به او بود افسر که فهمید نتوانسته مرا دچار شکست روحی کند، سرش را بلند کرد و گفت: "شما فلانی هستی؟!" 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12369 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۲۹. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا