eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۹ - من موندم وقتی بابام میگه مث بچه ی آدم رفتار کن .... . . -دقیقا باید مث هابیل رفتار کنم یا قابیل.؟!🤔😁😜😆 *به نام خدای خالق مادر* *سلام* *خداوند تبارک و تعالی فرمودند* *وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا* *و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو* *قرآن سوره اسراء آیه ۲۳* *اگر بخواهیم مقام مادر را به صورت خلاصه معرفی کنیم باید او را خدایی پس از الله معرفی کنیم که هم دلسوز فرزند است و هم اطاعتش بر فرزند واجب است. اف یعنی حد اقل بی توجهی اگر اهانتی کمتر از اف بود خداوند ما را از آن نهی می فرمودند. یعنی ما حق کمترین بی اعتنایی و بی احترامی به والدین را نداریم تا چه رسد به دشنام دادن و .... خدایا ما را در رعایت حقوق والدین در زمان حیات و پس از مرگشان موفق بدار.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
قسمت هفتم منطقه ماسونی ۳۳ درجه و تاریخ مشکوک عملیات اول که با فاصله‌ی کمی از بمباران اتمی شهرهای ژاپن بر روی همین عرض جغرافیایی اتفاق افتاد، آن را به‌عنوان یک پرونده ماسونی قابل تأمل می‌کند. نکته تأسف‌آور یا تأمل‌برانگیز دیگر در این خصوص این است که چندی پیش در طی نگارش یک کتاب ادعا شد که مثلث برمودا همان جزیره خضراء است که در روایتی مجعول محل زندگی فرزندان امام زمان ارواحناه فداه و رفت و آمدهای موردی ایشان است! در سال‌های‌ اخیر، مؤلفی‌ عراقی‌ به‌‌نام‌ «ناجی‌ النجار»، کتابی‌ درباره جزیره خضراء نوشت‌ و آن‌ را با مثلث‌ برمودا تطبیق‌ داد. «علی‌اکبر مهدی‌پور» این‌ کتاب‌ را با عنوان‌ «جزیره خضراء و تحقیقی‌ پیرامون‌ مثلث‌ برمودا»، همراه‌ با افزوده‌هایی‌، به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرد. علامه «سید جعفر مرتضی‌ عاملی»‌ بر این‌ کتاب‌ نقد نوشت‌ و علاوه‌ بر این‌که‌ سند و محتوای‌ روایت‌ را نقد کرد‌، تطبیق‌ جزیره خضراء را بر مثلث‌ برمودا ناروا دانست‌. کتاب‌ دیگری‌ که‌ سند و محتوای‌ داستان‌ جزیره خضراء را با تفصیل‌ بیشتر نقد کرده‌ و اشکالات‌ این‌ حکایت‌ را نمایانده‌ و به‌ نقد نظریه انطباق‌ جزیره خضراء بر مثلث‌ برمودا پرداخته‌، کتابی‌ است‌ شامل دیدگاه‌های‌ علما که‌ «ابوالفضل‌ طریقه‌دار» با عنوان‌ «جزیره خضرا: افسانه یا واقعیت‌؟» تدوین‌‌ کرده‌ است‌. با توجه به جوّ وحشتی که در خصوص این مثلث پیش‌تر ایجاد شده بود، این ادعا با موضوع تروریسم اسلامی گره خورد و از امام مظلوم ما علیه‌السلام چهره‌ای خشن ساخت که -العیاذ بالله- برای مخفی‌ماندن در جزیره خضراء دست به کشتار افراد بی‌گناهی می‌زند که از آن منطقه عبور می‌کنند!! هماهنگ شدن این دو جریان در تبلیغات ضداسلامی غرب، سوءظن را به اقدام دوم بیشتر می‌کند. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📘📗📕📘📗📕 📘 فرنگیس ( ) قسمت بیست و دوم شروع جنگ گاهی صدای بمب‌ها و توپ‌هایی که می‌شنیدیم. گاهی مردمی‌ را می‌دیدیم که از قصرشیرین می‌آمدند و با مقداری وسایل، از روستای ما رد می‌شدند. چون گورسفید مابین قصرشیرین و گیلان‌غرب بود، زیاد آن‌ها را می‌دیدیم. یک بار خانواده‌ای را دیدم که هراسان بودند. خسته و خاکی و پیاده بودند. مردِ آن‌ها با ترس گفت: «خواهر، می‌شود‌ آب و نان به ما بدهید؟» سریع رفتم خانه و برایشان آب و چند تا نان ساجی آوردم. بچه‌ها‌شان با حرص نان‌ها را می‌خوردند. تعارفشان کردم بیایند خانه قبول نکردند. گفتند باید بروند. پرسیدم: «چه خبر است؟» زن، که بچه‌اش را بغل کرده بود، گفت: «خواهر، خدا کند که نبینی. تمام شهر شده خرابه. دارند جلو می‌آیند. اگر به شما برسند، دیوانه می‌شوید. تا خبری نشده، فرار کنید. نمانید اینجا.» فهمیدم جنگ دارد شروع می‌شود. می‌گفتند عراقی‌ها همه جا را بمباران می‌کنند. خمپاره به شهر می‌خورد و مردمِ زخمی‌ را به قرنطینه می‌برند. قرنطینه جای بیماران و زخمی‌ها بود. هرچه اصرار کردم استراحت کنند و بعد بروند، قبول نکردند. با تعجب می‌پرسیدند: «چرا شماها فرار نمی‌کنید؟! آن‌ها خیلی نزدیک‌اند.» خندیدم و گفتم: «فرار کنم؟! کجا؟ خانۀ من اینجاست.» یکی از مردهای ده، با ناراحتی سر رسید و پرسید: «فراری‌ها بودند؟» با تعجب پرسیدم: «منظورت چیست؟» گفت: «ببین چطور فرار می‌کنند؟ این‌ها چرا باید بروند؟» با ناراحتی گفتم: «بس کن. تو که به جای ان مرد نبودی. بیچاره با بچه‌هایش و زنش چه ‌کار کند؟» بمب‌اندازی‌ها انگار تمامی نداشت. وقتی خبر حمله جدی‌تر شد، مردم گورسفید دور هم جمع شدند. مردها ناراحت بودند و می‌گفتند غیرت ما قبول نمی‌کند که دشمن خاک ما را بگیرد و ما اینجا راحت بنشینیم. می‌خواهیم برویم بجنگیم. پسردایی‌ام عباس رو به بقیه گفت: «ننگ است برای ما که اینجا بنشینیم و ببینیم اجنبی به خاک و ناموس و شرف ما حمله کرده باشد. باید برویم و جلو‌شان را بگیریم. مادرم دنبالم فرستاد که فرنگیس، اگر آب دستت است بگذار زمین و بیا. فهمیدم کار مهمی ‌دارد. با عجله روسری‌ام را سر کردم و با شوهرم به آوه‌زین رفتیم. به خانه که رسیدیم، دیدم مادرم ناراحت نشسته و دستش را به زانو گرفته. پدرم هم به پشتی تکیه داده بود. رحیم و ابراهیم با مادرم حرف می‌زدند. مادرم تا مرا دید، گفت: «فرنگیس، برس به دادم. پسرها می‌خواهند خودشان بروند جلوی صدام را بگیرند.» دستش را گرفتم و گفتم: «نگران نباش، بگذار ببینم چه خبر است.» رحیم و ابراهیم گفتند: صدام دارد خاک ما را می‌گیرد. نیروهای ارتش نتوانسته‌اند دوام بیاورند و ما باید برویم کمک. به مادرم گفتم: «خب، ابراهیم و رحیم حق دارند. چه ‌کار کنیم؟ بنشینیم تا بیایند توی خانه‌هامان؟ بیایند یکی‌یکی نابودمان کنند؟» مادرم که دید من هم پشتیبان آن دو تا هستم، گفت: «حداقل یکی‌شان برود. به من رحم کنید! رحیم و ابراهیم آن‌قدر ناراحت و خشمگین بودند که احدی نمی‌توانست جلوشان را بگیرد. با خودم گفتم: «خدایا، چه شده؟ این چه بلایی است که دارد سرمان می‌آید؟» ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
سلام و احترام طاعات و عبادات قبول انشاءالله گزارش و درخواست مشارکت برای بسته‌های حمایتی امسال تقدیم دوستان و همسنگران گرامی. مبلغی که تا کنون جمع شده حدود: ۱۸.۵۰۰.۰۰۰ هزار است و تنها برای حدود ۲۰ بسته کافی است. در ۷ سال گذشته حداقل ۶۹ بسته داشته‌ایم. همت با شما یاعلی 🌸--------------------- 💠 کانال مسجد حضرت زینب علیهاالسلام ---------------------🌸 @ahlolmasjed
11تصویر جزء یازدهم.pdf
9.29M
تصویر جزء یازدهم