eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ ◀️ کابالا چیست؟ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14132 قسمت ششم ✳️ مقاله دوم:کابالیسم لوریایی، شابتای زوی و فرقه دونمه ۱. 🔶🔸کابالیسم لوریایی 🔹ربی اسحاق لوریا (۱۵۳۴-۱۵۷۲)، اندیشه‌پرداز جدید کابالیسم در این زمان پدید شد و کانون اصلی این مکتب در ایتالیا و در پیرامون لوریا و شاگردانش تمرکز یافت. 🔹اسحاق بن سلیمان لوریا به یک خاندان سرشناس یهودی تعلق داشت که شاخه‌های آن در بسیاری از کشورهای اروپایی و اسلامی گسترده بود. برادر او، مردخای، پیمانکار مالیاتی ثروتمند در فرانسه بود. اسحاق در نوجوانی به مصر رفت و مدتی در جزیره‌ای در نزدیکی قاهره که به عمو و پدرزنش تعلق داشت زیست. در این دوران بود که لوریا به اندیشه‌پرداز کابالی و یکی از رهبران اصلی این فرقه بدل شد. 🔹اندیشه‌های لوریا در کنار کتاب زهر / کتاب زوهر یکی از دو منبع اصلی فکری کابالا به شمار می‌رود. هستی‌شناسی جدید کابالی و ترسیم جهان به صورت عین صوف کار اسحاق لوریا است. اندیشه اسارت زمزم (اخگر الهی) به دست سیترا اهرا (نیروهای شیطانی) که بر سرزمین کلیپت [۳۸] (خلافت/ اسلام) حکم می‌رانند در این مفهوم تبلور یافت. فرآیند دیالکتیکی رهایی زمزم، که تیکون [۳۹] (نوزایی) نامیده می‌شود، نیز متعلق به لوریاست. [۴۰] مفهوم کابالی تیکون، که احتمالاً از «کون» (شدن) در عرفان اسلامی اخذ شده، سراسر تاریخ قوم یهود را به صورت فرایند مسیحایی در راه تحقق مأموریت الهی ترسیم می‌کند. در اندیشه لوریا، زن جایگاهی خاص می‌یابد. مفهوم شخینا در اندیشه کابالی پیش‌تر به معنی «تجلی روحانی داوود» بود. در کابالیسم لوریایی، این مفهوم به نمادی مؤنث بدل شد. در ماجرای هبوط «انسان قدیم» (آدم کدمن)، که با هبوط قوم یهود انطباق می‌یابد، نیروهای شیطانی ملخ (ملک، پادشاه) را از شخینا یا صفیرا ملخوت [۴۱] (ملکه) جدا می‌کنند. تمامی تکاپوی پسین برای رسیدن به شخینا و وصل شدن به اوست. تبدیل شخینا به نماد مؤنث و تأویل فرایند عرفانی جدایی و وصل با مفاهیم مشخص جنسی، بعدها در بنیاد تصوف جنسی یعقوب فرانک و فرقه‌های مشابه در سده بیستم میلادی قرار گرفت. در مکتب لوریایی کابالا، هبوط آدم تنها به دلیل گناه نیست؛ بلکه برای انجام مأموریت الهی معینی است و آن گردآوری اخگرهایی است که در سرزمین «خلافت» فروافتاده و اسیر آن شده اند. [۴۲] پیروان لوریا او را مسیح بن یوسف می‌دانستند که راه را برای ظهور مسیح اصلی، مسیح بن داوود (سلطان موعود قوم یهود)، هموار کرد. [۴۳] بدین‌سان، کابالیست‌های یهودی و محافل مسیحی متأثر از آنان، که کم نبودند، با انتظار ظهور قریب‌الوقوع مسیح بن داوود به سده هفدهم گام نهادند. در نیمه اوّل سده هفدهم، کانون اصلی این مسیح‌گرایی در بندر آمستردام متمرکز بود و با الیگارشی ماوراء بحار هلند پیوند تنگاتنگ داشت. در این زمان، بخش مهمی از تکاپوی چاپخانه‌های آمستردام بر اشاعه آرمان ظهور مسیح و افسانه ده سبط گمشده بنی‌اسرائیل متمرکز بود. در دوران استقرار مرکز فرقه کابالا در آمستردام، فرایند تیکون، یعنی جنگ با نیروهای شیطانی (سیترا اهرا) مستقر در سرزمین کلیپت (خلافت)، به شدت برجسته شد و جایگاه اصلی را در مکتب کابالا یافت. [۴۴] در این زمان، کابالیسم به شکلی آشکار به ایدئولوژی جنگ با جهان اسلام بدل شد، شیطا‌ن‌شناسی به یکی از اشتغالات فکری دائم رهبران فرقه کابالا بدل گردید و رساله‌های متعدد در این زمینه انتشار یافت 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14204 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 "" نوشته حجت‌الاسلام مظفر سالاری بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14134 ◀️ قسمت نهم مشتری محترمی از صحن بیرون آمد. ابوراجح سه قطیفه گلدار و اعلا را به او داد تا دور کمر ببندد و روی شانه و سرش بیندازد. او سرش را تراشیده و ریش انبوهش را خضاب (حنا گذاشتن) کرده بود. ابوراجح شانه و بازوهای اورا مالش داد. در همین فاصله مسرور، ظرف انگور را مرتب کرد و جلوی آن مرد گذاشت و بعد کمک کرد تا لباس بپوشد توجهم به مسرور جلب شد و فکری ناراحت‌کننده ، ذهنم را مشغول کرد. شاید ابوراجح قصد داشت ریحانه را به مسرور بدهد. لابد اگر مسرور ریحانه را خواستگاری می.کرد، ابوراجح به او جواب رد نمی‌داد. از کودکی نزدش کار کرده بود و ابوراجح به او اطمینان داشت. بارها دیده بودم که مسرور، مانند شیعیان، با دست‌های افتاده نماز می‌خواند. با خود فکر کردم که بی‌گمان ابوراجح نیز ترجیح می‌دهد دخترش را به مسرور بدهد تا زمانی که ضعف و پیری او را از پا می‌اندازد، دامادش به اداره حمام بپردازد و سرانجام نوه‌هایش وارث حمام شوند. همه چیز علیه من بود؛ گویی زمین و آسمان دست‌به‌دست هم داده بودند تا ریحانه را از من دور کنند. آن مشتری محترم، موقع رفتن، مدتی به قوها نگاه کرد و انعام خوبی به مسرور داد. مسرور با خوشحالی کفش‌های او را جلوی پایش جفت کرد و چند قدمی هم او را همراهی کرد و باز گشت. از مسرور شنیده بودم که پدربزرگ زمین‌گیری دارد. ابوراجح هوای او را هم داشت و کمک‌هایی به او می‌کرد. گاهی هم در نبود مسرور، ریحانه و همسرش را به خانه‌شان می‌فرستاد تا آنجا را خوب تمیز کنند. یک‌بار هم شاهد بودم که ابوراجح نیمی از غذایی را که ریحانه آورده بود کنار گذاشت تا مسرور به خانه ببرد. بی‌تردید مسرور در انتظار روزی بود که ریحانه را بانوی خانه‌شان ببیند. مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و کنار من گذاشت. سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار شگفت‌زده شدم. روزی ریحانه هم‌بازی من بود و مسرور به من حسادت می‌کرد و اینک مسرور، ریحانه را در چنگ خود می‌دید و من به او رشک می‌بردم. ابوراجح آمد کنارم نشست مسرور ظرف‌های سدر و حنا را روی طبقی چید تا در دسترس مشتری‌ها باشد. ابوراجح بوی مشک می‌داد. برای اولین بار از بوی آن بدم آمد و احساس کردم نمی‌توانم، مانند گذشته، ابوراجح را دوست داشته باشم. می‌خواستم از آنجا بروم. بوی حمام که همیشه برایم لذت‌بخش بود، سنگین و خفه‌کننده شده بود. شاید مسرور ریحانه را خواستگاری کرده و ابوراجح پذیرفته بود. با خود فکر کردم که باید همین‌طور باشد. آن گوشواره‌ها را هم لابد برای عروسی خریداری کردند. مسرور با دیدن گوشواره‌ها خوشحال می‌شد و ریحانه برایش زیباتر به نظر می‌رسید و هرگز هم کسی نمی‌گفت که من آن را ساخته‌ام. شاید هم ریحانه ماجرای خرید آن را برای مسرور تعریف می‌کرد و مسرور به ریش من و پدربزرگ می‌خندید. قوها از هم فاصله گرفته بودند. یکی با نوکش پرهایش را مرتب می‌کرد و دیگری بی‌حرکت بود و موج آرامی که از ریزش فواره ایجاد می‌شد او را به کُندی به دور خودش می‌چرخاند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14206 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✳️ مقاله اول یهود؛ آتش‌افروز جنگ ایران و عثمانی https://eitaa.com/salonemotalee/13787 ✳️ مقاله دوم؛ نقش خرم سلطان در افول امپراتوری عثمانی https://eitaa.com/salonemotalee/13841 ✳️ مقاله سوم؛ نقش یهودیان مخفی و آتاتورک در فروپاشی عثمانی https://eitaa.com/salonemotalee/14028 🇵🇸🔸🌺🔸-------------- 📚@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14136 ✳️ مقاله سوم؛ نقش یهودیان مخفی و آتاتورک در فروپاشی عثمانی ۴. 🔶🔸کودتای آتاتورک مصطفی کمال در سال ۱۸۸۱م. در شهر بندری «سالونیک»، بهشت یهودیان ماسون و مسلمان‌نما در یک خانواده یهودی دونمه به‌دنیا آمد. در سنّ ۷ سالگی پدرش فوت کرد و در ۱۲ سالگی به مدرسه نظام وارد شد و چون در «لیبی» از خود لیاقت نظامی نشان داد، شهرت به سراغ وی آمد. او که افسری جوان بود، در گوشه و کنار مرزهای عثمانی حضور نظامی داشت. در سال ۱۹۰۴م نیز به‌علت تمرّد و اختلال، مدتی به زندان عبدالحمید رفت. پس از آن‌که در کودتاهای قبلی همراه انور پاشا و محمود شوکت پاشا وابستگی خود را به صهیونیسم و فراماسونری دونمه ثابت کرد، در لیست انتظار قدرت قرار گرفت و حمایت‌های فراوانی از او در سیستم حاکمیت عثمانی از طرف عناصر نفوذی به عمل می‌آمد. در جریان حمله‌ی نیروهای انگلیسی به «فلسطین» هنگامی‌که ژنرال «اریش فون فالکنهاین» [۸]، فرمانده‌ی دیگر آلمانی او را مأمور حمله به انگلیس‌ها در «فلسطین» کرد، آشکارا از انجام این دستور خودداری کرد و از شغل خود استعفا داد. لیکن هشت ماه بعد مجدداً به مقام فرماندهی رسید و دو ماه بعد شغل فالکنهاین به او واگذار شد. [۹] او پس از واگذاری قسمت‌های مهمی از ایالت «حلب» و «فلسطین» به انگلیس‌ها، به «دمشق» عقب‌نشینی صوری کرد و درواقع فلسطین را به ژنرال انگلیسی «ادموند آلنبی» [۱۰] تقدیم کرد. آتاتورک پس از شکست‌های کاملی که بر «عثمانی» ‌در جریان جنگ جهانی اول تحمیل شد، به بندر «سامسون» در ساحل «دریای سیاه» رفت و از آن‌جا به‌عنوان یک نقطه‌ی امید و منجی دولت عثمانی با تبلیغات زیاد، به بازسازی نیروهای باقی‌مانده‌ی ارتش سوم اقدام کرد. آتاتورک موفق شد، در «آنکارا» دولتِ در سایه تشکیل دهد و مجلس ملی را (با همان اعضای مجلس منحل شده توسط سلطان) افتتاح کند. به حمایت از آتاتورک، «محمد رفعت بورکچی» [۱۱] به‌عنوان مفتی آنکارا احکام صادره از «اسلامبول» را باطل اعلام می‌کرد. در جنگی که خلیفه، علیه نیروهای ملی‌گرای آتاتورک در سال ۱۲۹۹ه.ش (۱۹۲۰م) شروع کرد، به‌دلیل «معاهده سور» [۱۲] و تبلیغات یونانیان برای حمله و تصرف عثمانی نتیجه‌ای حاصل نشد. حمله‌ی یونانیان به حکومت عثمانی با چراغ سبز متّفقین انجام شد. ترک‌های آناتولی به فرماندهی آتاتورک، شعار دفاع ملی را پیشه‌ی خود ساختند. پیروزی‌های ظاهری آتاتورک در ۲ شهریور ۱۳۰۰ه.ش (۲۴ اوت ۱۹۲۱م) در مقابل نظامیان یونانی که از قبل همه‌ی مناطق مورد نظر را تخلیه کرده بودند، در رسانه‌های تبلیغاتی داخلی و خارجی وابسته به صهیونیسم، انعکاس وسیعی یافت. مصطفی کمال به‌عنوان غازی (جنگجوی مسلمان) وارد اسلامبول شد و شبکه‌های صهیونی- ماسونی به‌مناسبت ورود او، جشن ملی اعلام کردند و در همین زمان دولت او در آنکارا توسط قدرت‌های خارجی مورد شناسایی واقع شد. حتی اتحاد جماهیر شوروی یک موافقت‌نامه‌ی مرزی با نیروهای آتاتورک امضا کرد. در شهریور ۱۳۰۱ه.ش (اوت ۱۹۲۲م) ارتش فروپاشیده‌ی عثمانی تحت فرماندهی آتاتورک به پیروزی‌های مهمی که از قبل طراحی شده بود، دست یافت. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14208 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ ✡ 🕎 روچیلدها و امپراتوری جهانی صهیونیسم https://eitaa.com/salonemotalee/13514 🕎 روچیلدها و اقتصاد غرب https://eitaa.com/salonemotalee/13727 🕎 پدر «ارض اسرائیل» https://eitaa.com/salonemotalee/13791 🕎 روچیلدها و استعمار بریتانیا https://eitaa.com/salonemotalee/13882 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ روچیلدها و امپراتوری جهانی صهیونیسم قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14138 ◀️ قسمت چهاردهم مقاله پنجم؛ روچیلدها و سرویس‌های جاسوسی غرب ۳. نقش فائقه لرد روچیلد سوم تنها بر سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا سنگینی نمی‌کرد، بلکه او از رابطه‌ی خاصی با سازمان «سیا» نیز برخوردار بود. طبق اسناد فاش شده، کلیه مسائل «سیا» در رابطه با صهیونیسم از طریق اداره‌ی ویژه‌ای حل و فصل می‌شد که در معاونت ضدجاسوسی «سیا» تشکیلات مستقلی را به خود اختصاص می‌داد. این تشکیلات سال‌های سال تحت ریاست جیم انگلتون، چهره‌ی مخوف و مقتدر «سیا» قرار داشت. تشکیلات انگلتون از بدو تأسیس «سیا» تا زمان برکناری او در سال ۱۹۷۴ (زمستان ۱۳۵۲) توسط ویلیام کلبی، نوعی «دولت در دولت» محسوب می‌شد. پیتر رایت می‌نویسد: انگلتون… بیش از حد انتظار موفق بود و نفوذی غیرقابل مقاومت بر تمامی عملیات و پرسنل «سیا» کسب کرده بود. او به مسائل اسرائیل نیز رسیدگی می‌کرد و ایستگاه «سیا» را در تل‌آویو گسترش داد. او اطمینان داد که تمام ارتباطات مهم با سرویس اطلاعاتی انگلستان از طریق ایستگاه «سیا» در لندن و زیرنظر خودش صورت می‌گیرد. (۶) ارتباطات «سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» با «سیا» در این سال‌ها از طریق روابط دوستانه لرد ویکتور روچیلد با رؤسای «سیا» و به‌ویژه جیم انگلتون تأمین می‌شد. پیشینه‌ی این روابط به سال‌های جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد که جیمز یسوع انگلتون به‌عنوان مأمور OSS در لندن فعالیت می‌کرد. به‌گفته‌ی بریان فریمانتل، انگلتون در این سال‌ها مناسبات نزدیکی با «سازمان اطلاعاتی یهود» مستقر در لندن برقرار ساخت و همین سازمان بود که در سال ۱۹۴۵ دونالد مک‌لین، جاسوس برجسته شوروی در بریتانیا، را به انگلتون معرفی کرد، و با این کشف راه ارتقاء وی را هموار ساخت. (۷) پیتر رایت روابط روچیلد را با «سیا» در سال ۱۹۶۷ / ۱۳۴۷ چنین بیان می‌دارد: در آن زمان وضعیت خاورمیانه آشفته بود و انگلتون با سرسختی از روابط خود با سرویس مخفی اسرائیل محافظت می‌کرد. [او] از روابط نزدیک من با ویکتور روچیلد خبر داشت و همواره تلاش می‌کرد آن را به هم بزند. حتی یک‌بار به مناسبتی نامه‌ای به فورنیوال جونز [رئیس کل MI5] نوشت و تلاش کرد روابط من و ویکتور را با برچسب مداخله کردنم در روابط سیا ـ موساد قطع کند…. (۸) با روی کار آمدن دولت «محافظه کار» ادوارد هیث (۱۹۷۰/۱۳۴۸ ـ ۱۹۷۴/۱۳۵۲) لرد ویکتور روچیلد در نقش مشاور امنیتی هیث و رئیس «مجمع اندیشمندان» دولت بریتانیا ظاهر شد و نقش اساسی را در سیاست‌گذاری دولت بریتانیا به‌دست گرفت و با همکاری سِر دیک وایت، رئیس پیشین MI6، اینتلیجنس سرویس بریتانیا را به عالی‌ترین سطح ترقی‌اش پس از جنگ دوم ارتقاء داد: یک‌بار دیگر ویکتور و دیک وایت درون هیئت دولت تیمی تشکیل دادند، زیرا دیک وایت به‌دنبال بازنشسته شدن و خروج از MI6 به‌عنوان هماهنگ‌کننده مسائل امنیتی هیئت دولت به کار مشغول شده بود. آن‌ها توان خود را روی هم گذاشتند تا سازمان اطلاعاتی انگلستان را به بالاترین حد ترقی‌اش در دوران پس از جنگ برسانند. (۹) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14240 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ؛ کتاب خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14033 ◀️ قسمت شصت‌وچهارم؛ 📒 فصل دهم: فرش پوسیده ۳. 🔶🔸خیال می‌کردم خانه‌ات با اثاث است این رهایی از قید و بند زوائد زندگی بیشترین تاثیر را در زندگی من داشته است همین زوائد بیرون از حد ضرورت است که انسان را به بردگی می‌کشاند و شاعر به حق گفته است که: و قد دَقَّت و رَقَّت و استَرَقَّت فُضُولُ العیشِ اَعناقَ الرِّجالِ بد نیست برایتان بگویم که آقای ربانی املشی که با من دوستی صمیمی داشت و دو سال هم مباحثه من در دروس در حوزه علمیه قم بود؛ تابستان یکی از سال‌ها به مشهد آمد من در آن هنگام ساکن مشهد بودم و خانه داشتم اما در آن تابستان خانه را چند هفته ترک کردم و در یک نقطه ییلاقی نزدیک شهر اقامت گزیدم زندگی در ییلاقات مشهد ساده و کم خرج بود طلاب علوم دینی می‌توانستند در تعطیلات تابستانی خود در خانه‌ها یا در اتاق‌های آن ییلاقات با هزینه‌ای پایین که شاید از هزینه زندگی در مشهد کمتر بود اقامت کنند به آقای ربانی گفتم شما می‌توانید در خانه من باشید که در طی هفته به جز دو روز خالی است این دو روز را به جلساتی برای جوانانی که از نقاط مختلف ایران می‌آمدند اختصاص داده بودم از نماز صبح تا ظهر خانه از آن‌ها پر می‌شد کلید خانه را به او سپردم و رفتم چند روز بعد که مرا دید پس از تشکر گفت: "گمان می‌کردم خانه شما با اثاثیه است! نمی‌دانستم اساس خانه را تخلیه کرده‌اید و به لیلاق برده‌اید. اگر این را می‌دانستم به هتل می‌رفتم" او با لحنی حاکی از رابطه صمیمی میان من و خودش مفصلاً از نواقص و کمبودهای اثاثیه خانه گلایه کرد مطلب را دریافتم و به او گفتم: "من از خانه جز چند پتو، تعداد کمی بشقاب و یک کاسه و چند قاشق چیزی بر نداشتم." با شگفتی و حیرت به من نگاه کرد و گفت: "راست می‌گویید؟!" گفتم: "بله! این‌ها چیزهایی است که من دارم و اثاثیه ما همه همین است که اکنون در خانه می‌بینید! من بیش از این اثاثیه‌ای ندارم." چهره ایشان در هم رفت سری تکان داد و با یک شگفتی آمیخته با تاسف از گلایه خویش جمله دلسوزانه‌ای گفت که همواره آن را به یاد دارم 🔶🔸فرشی ارزان‌تر از گلیم یک نمونه دیگر از زندگی و معیشت‌مان را در رابطه با فرش خانه نقل می‌کنم؛ خانه ما طبق معمول اغلب خانه‌های ایرانی با قالی مفروش بود اما دیدم این قالی‌ها هم جزو زوائد است و لذا آنها را فروختم تنها دو قالی در اتاق مهمان‌های همسرم باقی گذاشتم به خود گفتم این دو قالی به جای قالی‌هایی باشد که در جهیزیه همسرم بوده است وقتی تصمیم به فروش قالی‌ها گرفتم موضوع را از خانواده همسرم پنهان کردم برادرها و و دایی‌های او تاجر فرش بودند می‌دانستم که آن‌ها نمی‌گذارند من این کار را بکنم یکی از برادران را که اکنون هم در مشهد است (حاجی صفاریان) دعوت کردم و به او گفتم: "این تعداد قالی را ببر و بفروش و برای ما به جای آنها چند زیرانداز بخر!" زیرانداز در ایران ارزان قیمت و کم‌حجم است گفت: "به چشم!" رفت و زیراندازها را آورد سه اتاق را فرش کرد و تعداد زیادی از آن‌ها هم اضافی ماند شاید زیراندازهایی که در سه اتاق پهن کردیم از نُه قطعه تجاوز نمی‌کرد تعداد ۱۴-۱۵ قطعه آن‌ها باقی ماند به یکی از شاگردانم -شهید کامیاب- گفتم: "در اتومبیل حاجی صفاریان بنشین و این زیراندازها را بین طلبه‌های‌مان تقسیم کن. به هر طلبه بر حسب نیازش یکی دو زیرانداز بده." او این کار را کرد و شاید هنوز هم این زیر اندازها در خانه برخی از آن برادران موجود باشد 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14242 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۵۰. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🏴 🇮🇷 🏴🍃 •┈┈••🌹 🌹••┈┈• 💐 : آن‌چه که امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفته‌های خود، از نوشته‌های خود در میان ما باقی گذاشت، بیّنات است، محکمات است؛ متشابهات نیست که کسی آنها را نفهمد. آخرین سخن امام هم وصیتنامه‌ی امام است. من همیشه به مسئولین و کسانی که در دولت‌های گوناگون یک کار مهمی دست‌شان بوده است، توصیه می‌کردم که به وصیتنامه‌ی امام مراجعه کنند. وصیتنامه‌ی امام، لبّ ارزش‌های مورد نظر امام است؛ این‌ها را امام باقی گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست که این ارزش‌ها قابل تحریف نیست، قابل تغییر نیست. بله، ندیده گرفتن این‌ها امری است که میسر است برای کسانی که بخواهند ندیده بگیرند. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13988 ◀️ قسمت بیست‌وششم؛ 🔶🔸 م و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت می‌کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت می‌کنند و از نقشه‌های آنها پیروی می‌کنند و ندانسته به دام آنها افتاده‌اند به هدر می‌دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا می‌کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده می‌کنید که توده‌های میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و به عیان می‌بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای «خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق می‌کنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده‌دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایت‌کار به خوش‌گذرانی مشغول و یا در داخل به خانه‌های مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می‌دهند و شما جوانان را به کام مرگ می‌فرستند. نصیحت مشفقانة من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می‌کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی‌کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت‌طلبی خویش می‌نمایند؟ شما در این سال‌های پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می‌دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهای‌تان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه‌ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم. و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می‌رسد و شائبة قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. وصیت من به چپ گرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها[ی] متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتب‌ها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتب‌ها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آن‌ها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده‌اید؟ و شما را چه انگیزه‌ای وادار کرده که می‌خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئه‌هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده‌های ستمدیده دست زدید؟ شما می‌بینید که از اول پیدایش کمونیسم مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرت‌طلب و انحصارطلب‌ترین حکومت‌های جهان بوده و هستند. چه ملت‌هایی زیر دست و پای شوروی مدعی طرفدار توده‌ها خُرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه، مسلمانان و غیر مسلمانان، تاکنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا می‌زنند و از هر گونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناق‌های دیکتاتورهای جهان به سر می‌برند. استالین، که یکی از چهره‌های به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14244 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا