eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
893 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
33.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✳️ زنده نگه داشتن حادثه عاشورا با آمدن زینب کبری به کربلا 💐 رهبر انقلاب: حادثه‌ى عاشوراى حسینى را ستمگران و ظالمان می‌خواستند نگذارند باقى بماند؛ زینب کبرا سلام‌الله‌علیها نگذاشت. دو حرکت عمّه‌ى ما زینب کبرا علیهاالسّلام انجام داد: 👈 یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرى‌ها و آن بیانات که مایه‌ى افشاى حقایق شد؛ 👈 یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه‌هاى خباثت‌آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قلّه پاسداری جایگاه تقوا و مراقبت از خود در مسیر رسیدن به اهداف انقلاب ۳. 🔶🔸جهاد اکبر 🔹نظام اسلامی به دنبال این است که با استفاده از شیوه‌های مختلف فساد را از جامعه ریشه‌کن کند؛ و تقوا مهم‌ترین عامل ریشه‌کنی زمینه فساد درونی انسان‌ها و در جامعه است. «اگر در نظامی، مسئولان نظام باتقوا باشند، فساد در آن نظام راه پیدا نمی‌کند. اگر در یک جبهه جنگ، مسئولان و فرماندهان باتقوا باشند - یعنی همین مراقبت دائمی از خود - موجب می‌شود که هیچ خسارتی وارد نشود.» ۱۳۷۶/۶/۲۶ 🔶🔸تقوای اجتماعی نباید آثار مهم تقوای اجتماعی را نادیده گرفت و آن را صرفاً محصور در ساحت فردی دانست. در این نگاه، جهاد نظامی و نبرد سخت با دشمنان که از خطیرترین آزمون‌های یک ملت است، در برابر جهاد با نفس یک کار کوچک محسوب می‌شود. «نبی‌اکرم اسلام، بعد از آن‌که از میدان جنگ سختی برگشتند، فرمودند: "این جهاد اصغر بود و بعد از این، نوبت جهاد اکبر است". جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس. جهاد با نفس را فقط در یک محدوده‌ی شخصی نباید محصور کرد... آدمی با آن شیطان درونی خود باید دائم مبارزه کند و او را مهار بزند تا نتواند انسان را به کارهای زشت وادار کند. لکن جهاد با نفس، در محدوده‌ی عظیم اجتماعی هم معنا دارد. آن، این است که این روحیات پیروزی‌آفرین و احساسات و تفکراتی را که توانست آن امتحان را به آن شکل افتخارآمیز به پایان برساند، در خودمان حفظ کنیم و خود را رها نکنیم.» ۱۳۷۱/۷/۲۹ 🔹از دیگر ثمرات تقوا، امیدواری و دوری از یأس است. تقوا به معنای مراقبت از خود و پرهیز از هرچیزی است که مانع رشد انسان است. و در نقطه مقابل؛ یأس مهم‌ترین عامل توقف و بی‌تحرکی است. «تقوا یعنی خود را مرتّباً مراقبت‌کردن و مواظب بودن. مراقب خودتان باشید که دچار یأس و ناامیدی و [اینکه] نمی‌شود و فایده‌ای ندارد و مانند این حرف‌ها نشوید.» ۱۴۰۱/۲/۶ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 از بردگی یهود تا سلمان محمدی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14337 ◀️ قسمت چهارم 🔶🔸پس از پیامبر بنابر نقلى، سلمان در سال ۳۲ در جنگ بَلَنجَر همراه با سپاه اسلام حضور داشت و پس از شکست لشکر مسلمانان از قوم خزر، با جمعى به‌سوى گیلان و گرگان رفت (← طبرى، ج۴، ص۳۰۵؛ نیز ← صنعانى، ج۳، ص۴۱۵؛ ابن‌سعد، ج۴، ص۹۲ـ۹۳؛ رافعى قزوینى، ج۱، ص۱۱۴؛ براى نقلى از سلمان در واقعه‌ی بلنجر ← مفید، ج۲، ص۷۳؛ قس طبرى، ج۵، ص۳۹۶، که در آن به‌جاى «سلمان فارسی»، «سلمان باهلى» آمده است). 🔶🔸وفات سلمان سلمان فارسی در زمان خلافت عثمان در مداین درگذشت (← ابن‌سعد، ج۴، ص۹۳، ج۶، ص۱۷، ج۷، ص۳۱۹؛ خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۰۹، ۵۱۸). ابونعیم اصفهانى (۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۴۹) وفات او را در سال ۳۳ گزارش کرده است (قس خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸ـ۵۱۹، که بنابر نقلى، وفات سلمان را در زمان خلافت امام على و در سال ۳۶ یاد می‌کند؛ ابن‌عساکر، ج۲۱، ص۴۵۸ـ۴۵۹، که روایات مختلفى از تاریخ وفات وى از زمان خلافت عمر تا سال‌هاى ۳۶ و ۳۷ در زمان خلافت امام على نقل کرده است). شاذان قمى (ص۸۶ـ۹۲) گزارشى درباره‌ی وفات و حالات و سخنان سلمان به‌نقل از متنى کهن، ظاهراً برجامانده از غُلات، نقل کرده است. در همین نقل، از حضور امام على (ع) بر بستر سلمان و تجهیز او سخن رفته است (نیز← مدرسى طباطبائى [۲]، ج۱، ص۶۱). همه‌ی منابع در کهن‌سالی سلمان اتفاق‌نظر دارند، که از آن میان سنین میان ۸۳ تا ۱۳۳ سال دقیق‌تر به‌نظر می‌رسد (← مهاجرانى، ص۷۶). ابن‌عبدالبَرّ (ج۶، ص۶۳۸) به‌نقل از شَعبى از درگذشت سلمان در خانه‌ی ابوقُرّه کندى در مداین سخن گفته است. طبرانى (ج۶، ص۲۱۴ـ۲۱۵) روایتى مشابه از شعبى درباره‌ی وفات سلمان نقل کرده که در آن شعبى گزارشى از آخرین دقایق زندگى سلمان را به نقل از همسرش، بُقَیره، آورده است. ماسینیون (ص۲۲) این روایت را مهم و روایتى خانوادگى درباره‌ی سلمان تلقى کرده، زیرا در آن اخبارى از طریق عمرو فرزند ابوقرّه نقل شده است. 🔶🔸مزار سلمان مزار سلمان فارسی در مداین (واقع در عراق کنونى) در نزدیکى ایوان کسری، اندکى بعد از روستاى حذیفه / حدیثه، هنوز برجاست (همان، ص۳؛ براى بحثى درباره‌ی مکان درگذشت سلمان و دیگر مکان‌هاى ذکرشده به‌عنوان محل وفات وى ← یاقوت حموى، همان‌جا؛ ماسینیون، ص۲۲ـ۲۸). مقبره‌ی وى از دیرباز تاکنون زیارتگاه بوده (براى شرحى کهن از مزار او ← خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۰۸؛ یاقوت حموى، ذیل «مدائن»)، و زیارتنامه‌هایى نیز در برخى منابع شیعى براى زیارت مزار وى نقل شده است (← طوسى، ۱۴۰۱، ج۶، ص۱۱۸ـ۱۱۹؛ مجلسى، ۱۴۰۳، ج۹۹، ص۲۸۷ـ۲۹۱؛ نورى، ص۶۳۵ـ۶۴۱). سلمان فرزندانى داشت و اعقاب وى نیز تا سالیان بعد باقى بوده‌اند (← ابوالشیخ، ج۱، ص۲۲۸؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۵۲؛ خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸؛ ابن‌عساکر، ج۵، ص۲۲۷، ج۶، ص۲۵۷، ج۲۱، ص۴۰۳). در برخى از سلسله اسناد احادیث، فرزندى به نام عبدالله براى سلمان ذکر شده است (← ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، همان‌جا؛ نیز ← خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۷؛ ابن‌عساکر، ج۲۱، ص۴۰۳) که با کنیه سلمان (ابوعبدالله) نیز مطابقت دارد. منتجب‌الدین رازى (ص۵۲ـ۵۳) از عالمى با نام شیخ بدرالدین حسن بن على، با ذکر کامل سلسله‌نسب او، نام برده است که نسبش به سلمان فارسی می‌رسد (براى افراد دیگرى از نسل سلمان فارسی ← نورى، ص۵۷۰ـ۵۷۲). 🔶🔸منا اهل‌البیت یکى از ویژگی‌هاى سلمان فارسی که به وى جایگاه ویژه‌اى بخشیده، حدیث مشهور منقول از پیامبر اکرم (ص) «سلمانُ منّا اهلَ البیتِ» درباره‌ی اوست (← ابن‌سعد، ج۴، ص۸۲ـ۸۳؛ طبرانى، ج۶، ص۲۱۳). چنان‌که از بیشتر نقل‌هاى این روایت برمی‌آید، پیامبر اکرم (ص) این سخن را در روز حفر خندق و به‌هنگام بحث میان مهاجران و انصار درباره‌ی این‌که سلمان به کدامیک از دو آن گروه تعلق دارد، بر زبان آورد و بدین‌گونه سلمان را از اهل‌بیت خود شمرد (← ابن‌سعد، ج۴، ص۸۳، ج۷، ص۳۱۹؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۸؛ طبرانى، همان‌جا؛ قس طوسى، ۱۴۱۱، ص۸۱۷، که از خوانده‌شدن سلمان با این عبارت از سوى پیامبر در زمانى دیگر نیز یاد کرده است). خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۰۹، ۵۱۷ـ۵۱۸) انتساب سلمان را به بنی‌هاشم از این جهت می‌داند که پیامبر او را در آزادشدن از بردگى یارى کرد (نیز ← ابن‌هشام، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵؛ ابن‌سعد، ج۴، ص۷۹ـ۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۳ـ۴۴۴؛ ابن‌بابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۵) و بدین‌گونه سلمان مولى (آزادکرده) پیامبر شد (← شاذان قمى، ص۸۶؛ ابن‌عساکر، ج۲۱، ص۳۷۶؛ طبرسى، ج۱، ص۱۸۵، که در آنها از سلمان با عنوان مولاى رسول اکرم یاد شده است). 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14444 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ؛ ناشرِ فلسفه، ادبیات و سبک‌زندگی‌آمریکایی درایران
و انتشارات فرانکلین 🔶🔸پیش درآمد 🔹در دهه ۱۳۴۰ دو مرکز بزرگ ترجمه در ایران فعال بودند: یکی «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» که تحت نظارت دربار شاهنشاهی و زیر سیطره‌ی بهایی‌هایی مانند «احسان یارشاطر» قرار داشت و دیگری یک شرکت انتشاراتی آمریکایی به‌نام «مؤسسه فرانکلین». [۱] 🔹این مؤسسه را که «همایون صنعتی‌زاده» یکی از کارگزاران برجسته‌ی MI6 و CIA در تهران تأسیس کرد، از بودجه‌ی مستقیم دولت آمریکا تغذیه‌ی مالی می‌شد و با لژهای فراماسونری پیوندهای استواری برقرار ساخت؛ اساسنامه‌ی فرانکلین نیز صراحتاً وظیفه‌ی اصلی آن را «گسترش فلسفه و ادبیات آمریکایی در ایران» ذکر کرده بود. [۲] 🔹«منوچهر انور»، یکی از پیروان فرقه ضاله بهائیت، سردبیری انتشارات را برعهده داشت و کریم امامی و نجف دریابندری، سرویراستاران آن به‌شمار می‌رفتند. [۳] 🔶🔸همایون صنعتی‌زاده که بود؟ 🔹«همایون صنعتی‌زاده»، مؤسس و مدیرعامل مؤسسه فرانکلین سال ۱۳۰۴ در خانواده‌ای غرب‌گرا از طبقه‌ی سرمایه‌داری در تهران به دنیا آمد و در ۴ شهریور ۱۳۸۸ در کرمان مُرد. 🔹پدرش عبدالحسین صنعتی در زمره‌ی نخستین رمان‌نویسان ایرانی و از تجّار فرش و سنگ فیروزه و از بابیان ازلی بود. پدربزرگ وی نیز بابی ازلی بود! کودکی خود را در کرمان نزد پدربزرگش (مؤسس نخستین سینمای کرمان) گذراند، برای تحصیل در مدرسه زردشتی‌ها به تهران آمد و از کلاس اول با ایرج افشار مورّخ و فراماسونر مشهور دوست شد. 🔹در واقع، صنعتی‌زاده از خاندانی برخاست که فرهنگ و سرمایه‌داری را به یکدیگر پیوند دادند و به روایت رادیو بی.بی.سی «یک بچه تاجر» است. تحصیلات متوسطه‌اش را در دبیرستان البرز ادامه داد. 🔹سال ۱۳۲۱ به حزب توده ایران پیوست و به سِمَت منشی کمیته مرکزی حزب رسید. سال ۱۳۲۵ که از این حزب جدا شد، بلافاصله به استخدام سفارت انگلستان درآمد و منشی سفارتخانه شد. 🔹صنعتی‌زاده یکی از پل‌های ارتباطی انگلستان با گروه‌های سیاسی ایران به‌شمار می‌رفت. از این‌رو، دولت دکتر مصدق او را به اتهام «فعالیت‌های سیاسی ضد دولت ایران و به نفع انگلستان» تحت تعقیب و مراقبت قرار داد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حالی‌که صنعتی‌زاده در اداره اطلاعات سفارت انگلیس فعال بود، با تأسیس یک گالری هنری در چهارراه کالج تهران، آن را به پاتوق رایزنان سفارتخانه‌های غربی برای برقراری ارتباط با هنرمندان ایرانی و… تبدیل کرد. 🔹از این مقطع دو روایت متفاوت پیرامون تأسیس مؤسسه فرانکلین وجود دارد. براساس اسناد پرونده فرانکلین در ساواک، صنعتی‌زاده در سفری که سال ۱۳۳۳ به آمریکا داشت، امتیاز نمایندگی فرانکلین را گرفت، اما خودش می‌گوید در گالری چهارراه کالج با وابسته‌ی فرهنگی سفارت آمریکا مذاکراتی انجام داد و این دیپلمات در سال ۱۳۳۳ ترتیب ملاقاتش با دیتوس اسمیت، مدیرعامل انتشارات فرانکلین در نیویورک و رئیس سابق انتشارات دانشگاه پرینستون را داد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14447 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🍃 ✡ ✡ ✡ 😱 شاید عجیب باشد؛ بعضی چهره‌ها که در تاریخ و سیاست و ادبیات ما نقش اساسی داشته‌اند و گاهی برای ما بسان بُتی تعریف شده‌اند؛ مسلمانانی ضد دین و صهیونیست بوده‌اند. این پرونده سعی در روشن‌کردن زوایای این " دارد؛ بعون‌الله و التوکل علیه 👈 جایگاه محمدعلی فروغی در تاریخ معاصر https://eitaa.com/salonemotalee/3377 👈 https://eitaa.com/salonemotalee/8813 👈 یهودی دروغ‌پرداز و مسلمان‌نما است؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1850 👈 https://eitaa.com/salonemotalee/11043 👈 یهودی‌زاده‌ای به‌دنبال https://eitaa.com/salonemotalee/10256 👈 بهائی یهودی‌تبار؛ مروج فساد و فحشاء در دانشگاه در پوشش هنر https://eitaa.com/salonemotalee/11536 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
؛ ساحت معنویتی نوین!
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ ◀️ کابالا چیست؟ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14343 قسمت دوازدهم ✳️ از یاکوب فرانک و فیلیپ برگ تا مدونا ۳. 🔶🔸فیلیپ برگ و احیای فرقه کابالا 🔹چند سال پیش، پل اسکات در روزنامه دیلی میل [۸۵] گزارشی از پیوستن مدونا به فرقه کابالا ارائه داد و از این طریق بود که من با داستان عجیب احیای فرقه کابالا و آغاز موج گسترش سریع آن آشنا شدم. 🔹بنیان‌گذار و رهبر این فرقه، که امروزه عملاً بر هالیوود حکومت می‌کند، یک یهودی ۷۵ ساله به‌نام فیوال گروبرگر [۸۶] است. 🔹او ۴۴ سال پیش نام خود را به فیلیپ برگ [۸۷] تغییر داد و به کمک معشوقه سابق و همسر امروزش، کارن، سازمانی به‌نام مرکز آموزش کابالا [۸۸] تأسیس کرد و خود را رهبر طریقت کابالا خواند. 🔹برگ از کارن دارای دو پسر است: یهودا (۳۲ ساله) و مایکل (۳۰ ساله). کارن کتاب‌هایی در زمینه کابالا می‌نویسد و خزانه‌دار و مسئول امور مالی فرقه است. یهودا و مایکل نیز در اداره سازمان کابالا به پدر کمک می‌کنند. 🔹فیلیپ برگ کمتر در محافل ظاهر می‌شود و عکس‌های اندکی از او وجود دارد. پیشینه او نیز در هاله‌ای از ابهام است. 🔹پل اسکات می‌نویسد: "من کشف کردم که فیلیپ برگ قبل از ازدواج با کارن زن داشت و حداقل هشت فرزند. همسر اوّل برگ زنی به شدت مذهبی بود به‌نام ریزکا که شش ماه پیش درگذشت. ولی در زندگینامه رسمی فیلیپ برگ درباره ازدواج اوّل او مطلبی دیده نمی‌شود. برگ ادعا می‌کند که از موطنش، نیویورک، برای آموختن کابالا از ربی یهودا براندوین به اسرائیل رفت. براندوین، که دایی همسر اوّل برگ بود، به عنوان یکی از برجسته‌ترین استادان کابالا شناخته می‌شد. ولی پسر براندوین ارتباط استادی و شاگردی برگ با پدرش را تکذیب می‌کند." 🔹پل اسکات می‌افزاید: "برخلاف این ادعا، برگ نه با انگیزه‌های معنوی بلکه با مقاصد مالی به اورشلیم رفت. آوراهام گروبرگر، یکی از پسران فیلیپ برگ از همسر اوّل، می‌گوید: «پدرم فروشنده بیمه بود و برای این کار به اورشلیم سفر کرد.»" 🔹فیلیپ برگ برای اوّلین بار در سال ۱۹۶۹م/۱۳۴۸ش دفتر فرقه خود را در اورشلیم (بیت‌المقدس) گشود و سپس کار خود را در لس‌آنجلس ادامه داد. دفتر مرکزی فرقه در بلوار رابرتسون، واقع در جنوب شهر بورلی هیلز [۸۹] (در حومه لس‌آنجلس و در نزدیکی هالیوود)، واقع است. 🔹این رهبر «خودخوانده» فرقه کابالا فعالیت خود را بر هالیوود متمرکز کرد، در چند سال اخیر از طریق جلب هنرپیشگان و ستاره‌های هالیوود و مشاهیر هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست یافت، خانه‌های اعیانی در لس‌آنجلس و مانهاتان خرید و شیوه زندگی پرخرجی را در پیش گرفت. امروزه، شبکه فرقه برگ از توکیو تا لندن و بوئنوس‌آیرس گسترده است و این سازمان دارای چهل دفتر در سراسر جهان است. 🔹در سال ۲۰۰۲م/۱۳۸۱ش دارایی فرقه برگ حدود ۲۳ میلیون دلار تخمین زده می‌شد ولی در سال ۲۰۰۳ تنها در لس‌آنجلس ۲۶ میلیون دلار ثروت داشت. 🔹فرقه کابالا ادعا می‌کند که دارای سه میلیون عضو است. سازمان برگ خود را «فرا دینی» می‌خواند و مدعی است که کابالا «فراتر از دین، نژاد، جغرافیا، و زبان است» [۹۰] و با این تعبیر درهای خود را به روی همگان گشوده است. 🔹اعضای فرقه، فیلیپ برگ را «راو» می‌خوانند. «راو» همان «رب» یا «ربای» یا «ربی» است که به حاخام‌های بزرگ یهودی اطلاق می‌شود. 🔹فرقه کابالا، علاوه بر دریافت کمک‌های کلان از اعضای ثروتمندش، از روش‌های خاصی برای کسب درآمد از سایر اعضا بهره می‌جوید: آب معدنی معمولی را، که در کانادا برای فرقه فوق و با نام آب کابالا تهیه می‌شود، به قیمت هر بطری ۸ دلار می‌فروشد. کابالیست‌های مدرن معتقدند که این آب دارای «انرژی مثبت» است و بیماری سرطان را مداوا می‌کند. 🔹فرقه برگ نمادی به‌نام چشم شیطان تهیه کرده که هر عدد ۲۶ دلار فروخته می‌شود. پیروان برگ معتقدند که این نماد چشم شیطان را کور می‌کند. 🔹کتاب‌های کابالی نیز به قیمت گزاف عرضه می‌شود. برای مثال، هر دوره کتاب زهر، که در بسیاری از کتابفروشی‌ها به قیمت زیر یکصد دلار موجود است، در فرقه برگ ۴۳۰ دلار است. 🔹فعالیت فرقه کابالای برگ در چند سال اخیر به‌ناگاه اوج گرفته و با اعلام پیوستن مدونا به این فرقه در رسانه‌ها بازتاب جنجالی داشته است. این جنجال واکنش برخی حاخام‌های سنت‌گرای یهودی را برانگیخته است. 🔹ربی یاکوب ایمانوئل شاخت [۹۱] حاخام یهودی و متخصص کابالا، می‌گوید: "مدونا جذب خرافات شده است نه کابالا." 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14449 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 "" نوشته حجت‌الاسلام مظفر سالاری بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14345 ◀️ قسمت پانزدهم آن شب تصمیم گرفتم صبح فردا سراغ ریحانه و مادرش بروم و هرآنچه در دل داشتم به آن‌ها بگویم. ساعتی بعد مصمم شدم نزد ابوراجح بروم و با فریاد بگویم: "آن مشتری که علاوه بر گوشواره، دل مرا هم با خود برد، دختر توست." به خواب التماس می‌کردم که بیاید و مرا با خود به سرزمین رویاها ببرد؛ اما خواب مانند خرگوشی گریزپا از من می‌گریخت. دلم می‌خواست لااقل او را در خواب ببینم و بگویم: "تمام خاطره‌های گذشته ما با یک نگاه تو، در ذهن و دلم به رقص درآمده‌اند." آرزو داشتم در خواب با او کنار پل فرات قدم بزنم و درد دل کنم. اما حیف که درخواب نیز آرامش نداشتم. او را می‌دیدم که همراه با مسرور از من دور می‌شد. شبی در خواب دیدم که مسرور گوشواره‌های ریحانه را کند و از بالای پل، میان رود فرات پرتاب کرد. من که در کنار رودخانه، دزدانه مراقب‌شان بودم به زیر آب رفتم تا گوشواره‌ها را پیدا کنم. گوشواره‌ها را پیدا کردم؛ ولی هر کدام به قدری بزرگ شده بودند که با زحمت توانستم آن‌ها را از جا بکنم و به سطح آب بیاورم. به بالای پل که نگاه کردم، هیچ‌کس آن‌جا نبود و سنگینی گوشواره‌ها مرا به زیر آب می‌کشید. آن شب نیز آن‌ها را در قایقی پر از انگور دیدم. هرچه در آب دست و پا می‌زدم و شنا می‌کردم، قایق از من دورتر و دورتر می‌شد. صبح، موقع رفتن به مغازه، از پله‌ها به کندی پایین رفتم. پدربزرگ روی تخت چوبی حیاط منتظرم نشسته بود. به او نزدیک شدم، ایستاد. شانه‌هایم را گرفت و خیره نگاهم کرد: - چه شده هاشم؟ چرا رنگ‌پریده و بی‌حالی؟ چرا نیامدی صبحانه بخوری؟ گیج بودم و نمی‌توانستم روی پا بایستم. روی تخت نشستم: - نمی‌دانم! دیشب بی‌خوابی به سرم زده بود. وقتی هم به خواب رفتم، مثل شب‌های دیگر، خواب‌های پریشان دیدم. دیگر وقتی شب می‌شود، وحشت می کنم. - بهتر است امروز در خانه بمانی و استراحت کنی. فردا باید به دارالحکومه بروی. با این حال و قیافه که نمی‌توانی بروی. پدر بزرگ، خدمتکارمان را که پیرزن مهربانی بود صدا زد: - ام حباب! ام حباب! ام حباب از آن سوی حیاط، سرش را از اتاقی بیرون آورد: - بله آقا. - این بچه مریض احوال است. امروز در خانه می‌ماند. باید حسابی تیمارش (رسیدگی و مداوا) کنی. ظهر که آمدم، باید او را صحیح و سالم تحویلم بدهی. - مطمئن باشید آقا. پدر بزرگ رو کرد به من و گفت: - این حالت‌ها برایم آشناست. نگران‌کننده است. به ریحانه علاقه پیدا کرده‌ای. حدس زده بودم. حالا چه باید کرد؟ هیچ راه حلی برای ازدواج تو با او به ذهنم نمی‌رسد. از طرف دیگر از رفتار دیروز قنواء این‌طور نتیجه گرفتم که شوهر آینده‌اش را پیدا کرده است. نتوانستم جلوی تعجبم را بگیرم:: - چه می‌گویید پدربزرگ؟! - تو آن‌قدر خامی و آن قدر ریحانه، ذهن و دلت را پر کرده که متوجه آنچه در اطرافت می‌گذرد، نیستی. ایستادم: - اگر این‌طور است هرگز به دارالحکومه نخواهم رفت. پدربزرگ مرا سرجایم نشاند: - زود تصمیم نگیر. در مجموع، فکر می‌کنم به نفع توست که قنواء را به ریحانه ترجیح بدهی. مرجان صغیر ناصبی است و با شیعیان رابطه‌ی خوبی ندارد، اما وصلت با او افتخار بزرگی است. اگر پایت به دارالحکومه باز شود، خیلی زود ریحانه را فراموش خواهی کرد. سرم را میان دست‌هایم گرفتم: - نه پدربزرگ! نه! آرام باش! شما مرا دوست دارید و از ثروتمندان این شهرید. به فکر آینده‌ام هستید! ولی نمی‌توانید آن‌چه را می‌خواهم به من بدهید. خستگی و بی‌حالی باعث شد که زود اشکم جاری شود و چند قطره از آن روی پیرهنم بچکد. پدربزرگ کنارم نشست و مرا در آغوش گرفت: - جوانک دیوانه! اصلا” نمی‌دانستم که این‌قدر به آن دخترک فتنه‌انگیز علاقه پیدا کرده‌ای. تقصیر من است که تو را از کارگاهت بیرون کشیدم. اگر همان‌جا مانده بودی، این همه گرفتاری پیش نیامده بود. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14451 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 شب سرنوشت‌ساز صفین 🔹لیلة الهریر مهمترین بخش پیکار صفین بود. تحولات صورت گرفته در شب و روز جمعه ۱۱ صفر سال ۳۷ق سبب شد که وضعیت به گونه‌ای دیگر رقم بخورد. 🔹هریر در لغت به زوزه سگ در شب‌های سرد زمستانی گفته می‌شود. گویا ترس معاویه از شکست به هریر تشبیه شده است، زیرا به دلیل سر و صدای زیاد جنگجویان و در تنگنا قرار گرفتن معاویه که نشانه‌های پیروزی سپاه امام کاملاً آشکار بود، حاکم مخلوع شام از پیروزی سپاه عراق به وحشت افتاده بود. 🔹امیرمومنان امام علی علیه‌السلام در جمع سپاهیان خود خطبه‌ای خواند و فرمود کار بر شما و بر دشمن بدین قرار رسیده که ببینید جز واپسین دم دشمن باقی نمانده است. امام علیه‌السلام وعده دادند که من فردا صبحگاهان بر آنان می‌تازم و در پیشگاه خدای عزوجل به داوری‌شان می‌کشانم. 🔹متأسفانه جریان نفاق در چنین شبی به صورت علنی بذر اختلاف را در میان سپاه امام نهاد و اشعث بن قیس با ایراد سخن ادامه جنگ را به صلاح اعراب ندانست. 🔹این سخن وی دل سست‌ایمانان را بر عدم جنگ مصمم کرد. سهم این طیف در عدم اطاعت از امام و ایجاد اختلاف در صف سپاه اسلام را می‌توان نقطه آغازین شکست دانست. همین سخن و حمایت برخی از سست‌ایمانان دنیاطلب، خوشایند معاویه و سپاه شام گردید و مقدمات اجرای پیشنهاد عمرو عاص در به نیزه کردن قرآن را فراهم کرد، 🔹متأسفانه جنگی که یک گام با پیروزی فاصله داشت با این حرکت جریان متمرد در لیله‌الهریر به شکست منتهی شد و جریان نفاق به مخالفت با دستور امیرمومنان امام علی علیه‌السلام پرداخت و این شکست را به مسلمین تحمیل کرد ◀️ قبلا در مقاله‌هایی جزییات فتنه‌ی ایجاد شده در صفین و ... را به بحث گذاشته‌ایم؛ 👈 /جولانگاه نفوذیان یهودی https://eitaa.com/salonemotalee/7745 👈 از مهره‌های نفوذی یهود در عرصه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/7819 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 اهمیت » کار ویژه «شبکه نفوذ» برای ایجاد تصویری «» از ایران‌وایرانی 🔹«دروغ» (Lie)، یکی از شناخته شده‌ترین رذایل اخلاقی است که تمامی فرهنگ‌ها و ادیان آن را بد و پلید شمرده و قباحت آن از فهمی مشترک در میان جوامع مختلف بشری بهره‌مند است. این مسأله سبب می‌شود تا برچسب «دروغ‌گو» از قابلیت ویژه‌ای برای «مشروعیّت‌زدایی» و هجمه به حیثیت افراد برخوردار باشد. 🔹روشن است که شناخت افرادی با ویژگی «دروغ‌گو» و پذیرش اطلاق صفت «کذّاب» به ایشان سبب می‌شود تا اعتبار آن‌ها در جامعه زایل شده و «مشروعیت اجتماعی» خود را از دست بدهند. اتفاقی که در جهان امروز به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین وظایف «رسانه» شناخته می‌شود. وظیفه‌ای که با «اقناع افکار عمومی» همراه است. 🔹بر این اساس، ملموس‌ترین کارکرد «رسانه» القاء و قبولاندنِ «دروغ‌گو» و «کذّاب» بودنِ اشخاصی است که در جایگاه «حریف» و یا «دشمن» قرار دارند، و از این جهت است که این «اقدام رسانه‌ای» به‌عنوان پُراستفاده‌ترین اقدام در عرصه‌ی «سیاست» و برای از اعتبار انداختن طرف‌های مقابل محسوب می‌شود. اتفاقی که می‌تواند «ساختار سیاسی» و یا حتی «حاکمیّت ملّی» یک کشور و یا یک تمدّن را شامل شود. 🔹به‌همین دلیل، ایفای نقش مؤثر «رسانه» برای «اقناع افکار عمومی» و پذیرش «دروغ‌گو» بودنِ یک «تفکّر» و یا «حاکمیّت»، یکی از استراتژی‌های اصلی و سیاست‌های عملیاتی اتخاذ شده در طول دوران جنگ سرد بود ... 🔗 ادامه دارد قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14453 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ؛ کتاب خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14347 ◀️ قسمت شصت‌وهشتم؛ 📒 فصل یازدهم؛ دادگاه نظامی ۲. 🔶🔸مادری مثل شیر مامورها وقتی دیدند من در حال آمدن به حیات هستم، یکی از آنها به مادرم گفت: "این‌که سید علی‌ست!؟ چرا می‌گویید اینجا نیست؟!" اما مادر عقب نشینی نکرد با تندی پاسخ آن‌ها را می‌داد خطاب به بازجوی ساواک گفتم: "آیا می‌دانید این خانم کیست؟!" نام مادرم را با تکریم بردم بعد رو به مادرم کردم و گفتم: "مادر جان! اجازه بدهید من خودم با این‌ها حرف بزنم." به ماموران ساواک گفتم: "چه می‌خواهید؟" گفتند: "باید با ما بیایی!" گفتم: "من آماده‌ام." پسرم مصطفی در تمام این مدت با حیرت و وحشت شاهد صحنه بود با او و مادرم خداحافظی کردم و او را به دست مادر سپردم در حین رفتن یکی از این دژخیمان در پاسخ کلامی که راجع به مادرم گفتم کلمه ناسزایی بر زبان راند که پاسخش را به تندی دادم آن‌ها مرا به ساختمان ساواک بردند بجای اتاق بازجویی مرا به اتاق رئیس بردند که اتاق مجلل با مبلمانی شیک و مرتب بود در انتهای اتاق میزی بزرگ قرار داشت که رئیس پشت آن نشسته بود او بنا به عادت روسای ساواک برای جنگ روانی سر پایین انداخته بود و خود را سرگرم چند برگ کاغذی نشان می‌داد که در مقابل داشت من نیز طبق عادت خودم برای واکنش، روی یک صندلی نرم نشستم و خود را مشغول چیزهایی کردم که حاکی از بی‌توجهی من به رئیس باشد وقتی چنین دید سرش را بلند کرد و گفت: "شما کی هستید؟!" البته او مرا کاملاً می‌شناخت یعنی من برای کسی چون او ناشناخته نبودم پاسخش را دادم گفت: "خُب آقای خامنه‌ای! شما کجا بودید؟!" از لحن سوال‌ها دریافتم که اطلاعات ساواک ناقص است تا جایی که گمان می‌کنند متواری بوده‌ام و از بازگشت من به مشهد مطلع نشده‌اند نمی‌دانند که من در یک خانه مستقل زندگی می‌کنم بلکه گمان دارند من در خانه پدرم به سر می‌برم اطلاعات آن دستگاه ستمگر خون‌خوار و کارهای اطلاعاتی‌اش از این قماش بود با سرزنش و تشر شروع به سخن کرد گاهی با همان تندی پاسخش را می‌دادم و گاهی بدون اعتنا به حرف‌هایش خاموش می‌ماندم در این اثنا یکی از بازجویان با پرونده ضخیمی در دست وارد شد کنار رئیس ایستاد پرونده را جلوی او باز کرد و با انگشت شروع کرد به نشان دادن جاهای معینی بر صفحات آن رئیس هم با تکان دادن سر وانمود می‌کرد از آنچه می‌خواند متاثر و ناراحت است ساختگی بودن این اقدام بازجو و رئیس به خوبی آشکار بود چون هدف از آن چیزی جز برانگیختن خوف و هراس نبود بعد رئیس سرش را بلند کرد و با لحن خشمگینی گفت: "ببریدش!" مرا به اتاقی بردند که در آن عده‌ای از ماموران ساواک دایره‌وار ایستاده بودند مرا در وسط دایره گذاشتند و به باد ناسزا و توهین گرفتند قبلاً تجربه مشابهی را گذرانده بودم و این بار برای رویارویی و دادن پاسخ شدید به آنها آماده‌تر بودم البته تا آن وقت شکنجه بدنی اعمال نمی‌شد هنوز در خاطر دارم یکی از ساواکی‌ها با نام مستعار "نشاط" که درجه سرهنگی داشت ولی لباس غیرنظامی می‌پوشید، خطاب به من گفت: "شما چه می‌خواهید؟! فکر می‌کنید چه کاری می‌توانید بکنید؟! ببین ملک حسین چه کرد؟ با این‌که او ضعیف است و قدرت ندارد، اما در یک روز پنج‌هزار فلسطینی را کشت. در حالی که ما با قدرت و اقتدارمان به راحتی می‌توانیم پنج‌میلیون نفر را بکشیم!" از این حرف خیلی تعجب کردم چون عددی که گفت خیلی مبالغه‌آمیز بود یعنی یا فردی نادان و فریب خورده بود یا می‌خواست مرا فریب دهد 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14455 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۵۴. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🏴 🇮🇷 🏴🍃 •┈┈••🌹 🌹••┈┈• 💐 : : خوشبختانه بیانات امام، نوشته‌جات امام در بیست و چند جلد در اختیار مردم است؛ خلاصه‌ی آن‌ها در وصیتنامه‌ی جاودانه‌ی امام منعکس است؛ همه می‌توانند مراجعه کنند. ما مفید نمی‌دانیم که به اسم امام تمسک کنیم، اما اصول امام را به فراموشی بسپریم؛ این غلط است. اسم امام و یاد امام به‌ تنهائی کافی نیست؛ امام با اصولش، با مبانی‌اش، با نقشه‌ی راهش برای ملت ایران یک موجود جاودانه است. نقشه‌ی راه در اختیار امام است و آن را به ما عرضه کرده است؛ اصول امام مشخص است. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14308 ◀️ قسمت بیست‌ونهم؛ 🔶🔸 م من برای شما برادران که از سوابق‌تان تا حدی مطلع و علاقه‌مند به بعضی از شما هستم متأسف هستم، نه برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگ‌هایی در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و ملت و خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودندـ آنان که با دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه رسوا و در پیشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطانِ نفس اماره بر آنان حکومت می‌کند. لکن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همة مواهب زندگی محروم نماید چرا کمک نمی‌کنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و بنیادهای جمهوری را با این گرفتاری‌ها و نابسامانی‌ها که لازمة هر انقلاب است، و جنگ تحمیلی با آن‌همه خسارت و میلیون‌ها آوارة خارجی و داخلی و کارشکنی‌های بیرون از حد را در این مدت کوتاه مقایسه با کارهای عمرانی رژیم سابق نموده‌اید؟ آیا نمی‌دانید که کارهای عمرانی آن زمان اختصاص داشت تقریباً به شهرها آن هم به محلات مرفه؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهرة ناچیز داشته یا نداشتند؛ و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفة محروم با جان و دل خدمت می‌کنند؟ شما مؤمنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت با نشان خدمتگزاری به بندگان او بروید. 🔶🔸س یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن است که؛ اسلام نه با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم کنندة توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می‌کند و مخالف عدالت اجتماعی می‌داند. گرچه بعض کج‌فهمان بی‌اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده‌اند (و باز هم دست برنداشته‌اند) که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایه‌داری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده‌اند چهرة نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه‌داری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام‌شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته‌اند ـ و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می‌باشند با اختلاف زیادی که دوره‌های قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و همجنس‌بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته. بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود؛ چرخ‌های اقتصاد سالم به راه می‌افتد و عدالت اجتماعی، که لازمة یک رژیم سالم است تحقق می‌یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمی‌ها و بی‌اطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن، در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته؛ و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتب‌های انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده‌اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج‌البلاغه ننموده وسر‌خود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب می‌کنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با توده‌های انسانی مثل حیوانات عمل می‌کنند،‌ حمایت می‌کنند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14457 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 🤲 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد ... و سلام بر شما همراهان در دانستن صبح‌تان بخیر 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee