#لطیفه_نکته ۱۰۹
مادربزرگ من میشینه فیلم تکراریو نگاه میکنه بعد به بازیگره راهنمایی میده🙄😏
اونشب یوسف پیامبر میدید،داشت به حضرت یعقوب میگفت: پسرتو نفرست با اینا. میبرن سر ب نیستش میکنن توهم هی گریه میکنی تا چشات سفید میشه ها😔😔😔
😐😐😐😂😂😂
*به نام خدای یعقوب*
*سلام*
*خداوند حکیم در قرآن کریم فرمودند*
*قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ*
*یعقوب گفت: من از آن دلتنگ میشوم که او را ببرید و ترسان و پریشان خاطرم که از او غفلت کنید و طعمه گرگان شود.*
*(آیه ۱۳ سوره یوسف)*
*با توجه به این آیه می توان نکات زیر را برداشت نمود*
۱. فراق و جدائى حتّى براى انبيا حزن آور است.
۲. امتحان الهى از همان ناحيهاى است كه افراد روى آن حساسيّت دارند. (يعقوب نسبت به يوسف حسّاس بود و فراق يوسف، وسيله آزمايش او شد)
۳. پردهدرى نكنيد. (پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل به يوسف فرمود: خوابى را كه ديدهاى براى برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا حسادت آنان را مطرح نمىكند، تادپرده دری نکند بلكه خطر گرگ و غفلت آنان از يوسف را بهانه مىآورد.)
۴. به فرزند خود، استقلال بدهيد. (عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است، ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كمكم استقلال پيدا كرده و از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمّل مشكلات و اندوه باشد.)
۵. حساسيّتها را در نزد هر كس بازگو نكنيم و گرنه ممكن است عليه خود انسان مورد استفاده قرار گيرد.
۶. غفلت موجب ضربه و آسيب پذيرى مىگردد* .
۷. گاهی با دست خود به دشمنان بهانه می دهیم یعقوب گفت میترسم گرگ او را بخورد و آنان همین را بهانه نبود یوسف قرار دادند.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews75979710412149514851155.pdf
8.32M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#روانشناسی_و_مشاوره
#تسویف
#امروز_و_فردا_کردن ۶
♦️امروز و فردا کردن کارها:
✳️ راهکارها:
3️⃣ ساخت عادات خوب:
با جایگزین کردن عادت های خوب با موارد ناپسند، به خوبی می توانید امور خود را با سرعت و کیفیت بهتری به انجام برسانید.
🔹اما در ابتدا باید روش پیدایش عادات را بدانید:
🔅اول از همه با "نشانه" آغاز میشود: مثلاً به یادگیری مطالب در اینترنت علاقه بسیاری دارید.
🔅سپس "جریان" وارد کار میشود و شما را مجاب به جستجو در اینترنت میکند و ناخودآگاه وارد پروسه کلیکهای بدون انتها میشوید.
🔅در پایان این "پاداش” است که این چرخه را ثابت میکند که به عنوان مثال، خروج موقت از استرس محیط کار و پاسخ دادن به سوالات همیشگی بود.
4⃣ تغییر جریان
🔹حالا با یک ترفند کوچک میتوان این چرخه را به یک روال مثبت تبدیل کرد:
🔅مهمترین حرکت، تغییر جریان است. با این کار بهره وری بسیار بالا رفته و به خوبی میتوانید مدیریت کارهای خود را به عهده بگیرید.
تغییر جریان مثل کفشی برای دویدن است و جریان خوب یا بد را به حرکت میاندازد و آن را به "پاداش” میرساند. حال انتهای این چرخه میتواند به شما حس رضایت بخشی دهد یا نارضایتی.
‼️تنها کافیست در انتخاب نشانه و جریان کمی بیشتر دقت داشته باشید.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
🖋قسمت ۶۶م
پسر جوانم... پسر عزیزم...»
شانههای زنداییام را مالیدم. میدانستم اسم ماهی که بیاید، یادش میآید که پسرش رفته بود ماهی بگیرد. میدانستم اسم رودخانه که بیاید، یاد خون پسرش میافتد...
سعی میکردم هر روز سری به پدر و مادرم و بچهها بزنم. آن روز هم که به آوهزین رفتم، سیما و جبار را به خانهام آوردم تا مواظبشان باشم. خواهر و برادر دوقلویم، ده سالشان بود. اینطوری خیالم راحتتر بود. کوچک بودند و دلشان میخواست کنار من باشند.
شب بود. آب نداشتیم. به بچهها گفتم میروم از چاه آب بیاورم، الآن برمیگردم. دبۀ آب را برداشتم و به سمت چاه حرکت کردم. شب مهتابی بود. علیمردان دم در گفت بگذار برای فردا. گفتم: «نه، فردا اولِ وقت آب احتیاج دارم برای خمیر.»
چراغ دستی را برداشتم و رفتم. دشت ساکت بود. همه جا تاریک بود. به چاه که رسیدم، دبۀ آب را پر کردم و برگشتم خانه. نگاه که کردم، دیدم خواهرم سیما نیست. از علیمردان پرسیدم سیما کجاست؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت: «مگر با تو نیامد؟ وقتی رفتی، پشت سرت راه افتاد.»
از جا پریدم. یعنی سیما پشت سر من آمده بود؟ به سینه کوبیدم و دویدم. هزار تا فکر کردم. توی دشت میدویدم و فریاد میزدم: «کجایی، سیما؟»
همه جا تاریک بود. با خودم گفتم نکند خدای نکرده روی مین برود؟ نکند گرگی او را بدرد؟ او امانت بود.
میدانستم اگر دنبالم راه افتاده باشد، میداند که به سمت چشمه رفتهام. توی راه، برادرشوهرم قهرمان را دیدم. پرسید
چی شده؟» گفتم: «سیما گم شده.»
تفنگش روی دوشش بود. رفته بود برای شکار. نگرانیام را که دید، گفت: «ناراحت نباش. برویم سمت چشمه. حتماً آنجاست.»
توی تاریکی شب راه افتادیم. سیما را صدا میزدم که دیدم یک سیاهی توی دشت آرامآرام میرود. دویدم طرفش. سیما بود. اول که دیدمش، زدم زیر گریه. از ناراحتی، با دست به پشتش زدم. بعد بغلش کردم. بوسیدمش و گفتم: «سیما، با من چه کردی؟ نگفتی از ناراحتی میمیرم؟ نگفتی ممکن است بروی روی مین؟ مگر نمیدانی دشت خطرناک است؟»
از قهرمان خداحافظی کردیم. دست سیما را گرفتم و برگشتیم خانه. آنقدر ترسیده بودم که احساس میکردم قلبم دارد از حرکت میایستد. موقع خواب، سیما را کنار خودم خواباندم. طنابی آوردم و یک سر طناب را به پای خودم بستم و سر دیگرش را به پای سیما! ناراحت شد و پرسید: «چرا پایم را میبندی؟» گفتم: «به خاطر اینکه دیگر جایی نروی!»
نق میزد و ناراحت بود، اما اهمیتی ندادم
ان شب آنقدر ترسیده بودم که دیگر حاضر نبودم اتفاقی بیفتد.فردا صبح سیما و جبار را بردم و تحویل مادرم دادم.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۶)
مقاله سوم
#نظریه_اصلاح_نژاد_بشر
🖋قسمت اول
در گزارشهای قبلی پرونده به دو موضوع اساسی اشاره شد:
* در گزارش اول با عنوان «تغییر در آرایش جهانی قدرت طی نیم قرن» به این مسئله پرداخته شد که متعاقب تغییر در زیرساختهای ارتباطی، معادلات مبنایی قدرت، و همچنین آرایش جریانها و کمپانیهای قدرتمند جهان دستخوش تغییرات جدی شده است.
* در گزارش دوم «تغییرات جمعیت جهان طی ۲۰۰۰ سال» بررسی شد.
اما بهانهی «کمبود منابع در اثر افزایش جمعیت جهان» از اواخر قرن نوزدهم دستمایهی خانوادههای خاص برای اجرای برنامههای کنترل نسل قرار گرفت؛
اما البته در پشت پرده دلایل دیگری وجود داشت و برنامههای اصلاح نژاد در سطح کلان، ناظر به حل دو مسئله شکل گرفت:
۱. چالشهای جمعیتی – مانند کاهش باروری که در پی انقلاب جنسی ایجاد شد – ناشی از شتابگیری مدرنیته در غرب بود.
۲. لزوم کاهش جمعیت «طرفهای متخاصمِ» فرقههای خاص با ایدههای جهانروا.
با همرسانی این دو دلیل در دهه ۱۹۷۰ برنامههای تحدید نسل در غرب شتاب فزایندهای گرفت، و تا حدی پیش رفت که هر ناظری را متحیر میکند؛ در آینده به این برنامهها خواهیم پرداخت.
در این قسمت مبنا، ماهیت و روشهای اقدام غرب را تا مقطع جنگ دوم جهانی خواهید شناخت.
پیشینه راهبرد اصلاح نژاد و کاهش جمعیت
پیشینه برنامههای جهانی تحدید نسل و همچنین برنامه اصلاحات ژنتیکی بشر، به سالهای نیمه قرن نوزدهم میلادی باز میگردد. این زمان مقارن با آغاز تحول نگاه انسانشناسانه و عمیق غرب با اتکا بر نظریات چارلز داروین(۱) است، که بهشدت سیاست، اقتصاد و علوم اجتماعی غرب را دستخوش تحوّل کرد.(۲)
لزوم تغییر در شرایط ژنتیکی نوع بشر نیز اولین بار توسط پسرعموی ناتنی داروین(۳) مطرح شد.
وی که فرانسیس گالتون(۴) نام دارد برای اولین بار در آکادمی علوم انسانی بریتانیا، ویژگیهایی مانند «هوش برتر» را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و نتیجه گرفت که این ویژگیها موروثی هستند؛ و به این ترتیب اینگونه بیان کرد که صفات مطلوب میتواند از روشهای وراثتی منتقل شود.
این تئوری تا اینجا مشکلی ایجاد نمیکرد، اما گالتون در سال ۱۸۶۹، یک برنامه پرورش گزینشی برای انسانها را در کتاب خود با نام «نابغه ارثی»(۵) مطرح کرد.
او نوشت:
امکان خلق یک “نژاد یا ملت بسیار با استعداد” از طریق ازدواجهای پیاپیِ کنترلشده طی چند نسل، کاملاً محتمل است. (۶)
جنبشهای اجتماعی اصلاح نژاد
گالتون پایههای نظری و فنی جنبش فراگیری را مستحکم کرد که به کشورهای متعددی گسترش یافت.
«جنبش بهنژادی» (۷) بریتانیا به رهبری خود گالتون پی گرفته شد، که اصلاح نژاد به روش انتخاب ویژگیهای مثبت و تکثیر نژاد برتر را تبلیغ میکرد.
در مقابلِ بخش انگلیسی، در اوایل سده بیستم «جنبش بهنژادی» در ایالات متحده به رهبری چارلز داونپورت (۸)، زیستشناس برجسته آمریکایی، فعالیت میکرد.
بخش آمریکاییِ جنبش، بر حذف صفات رذیله و منفی و افرادی که حائز این صفات هستند، تمرکز داشت و قانونهای مختلف عقیمسازی (۹) را با این هدف در ایالات متحده به تصویب رساند.
این جنبش طی دهههای اول تا سوم قرن بیستم، بسیار محبوب بود و تأثیرات عمیق سیاسی و اجتماعی برجای گذاشت.
نمونه بارز این تأثیرات، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در قالب سازمانهای مردمی بود.
برای مثال میتوان به فعالیتهای افرادی مانند مارگارت سَنگر (۱۰) اشاره کرد.
سنگر در سال ۱۹۱۴ ضمن پیگیری فعالیتهای اجتماعی در زمینهی جلوگیری از بارداری، ماهنامهای با نام «د وومن ربل» (۱۱) (یا زن شورشی) منتشر میکرد که پیشگیری از بارداری را با شعار «بدون خدایان، بدون اربابها» (۱۲) ترویج میکرد.
غرض اینکه جنبشهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای بر اساس نظریات گالتون فعال شد.
ادامه دارد ...
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1771
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۱۰
به بابام یه عکس سوییچ ۲۰۷ نشون دادم گفتم:
ببین بابائه واسه دختر متولد ۷۹ ماشین خریده 😒
تو چشام زل زد گفت:
چند سال دیگه منم واسه خواهرت میخرم 😐
گاهی وقتا به نظرم باید سکوت کنم
ساکت شدن بهتر از نابودشدن است😑😂😂
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
*به نام خدای خالق دختر*
*با سلام و ادب و تبریک ولادت با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر محضر شریفتان*
*امام رضا علیه السلام از قول پیامبر اکرم فرمودند*
*إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.*
*خداوند بر دختران مهربانتر از پسران است و هر کسی بانویی از محارم خود را شاد کند، قطعا روز قیامت از سوی خداوند شاد میگردد.*
*الکافی، جلد۶ ص۶*
*مقام و منزلت دختران آنقدر نزد اهل بیت والا و ارزشمند است که در دعاهای خویش از خداوند دختر طلب می کردند. دختران را موجب برکت و رحمت خدا می دانستند و به والدین بیشتر سفارش مراعات حال دختران را می نمودند. آنان عاطفه و محبت خانه هستند و زیبایی جو خانه را رقم می زنند در منزل قدر آنان را بدانید و به آنان جایگاه در خور شأن و بزرگی مقامشان بدهید.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews75979710412149514951155.pdf
7.93M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#روانشناسی_و_مشاوره
#ایام_امتحانات ۱
#هدف_از_درسخواندن
💠انگیزههای قوی:
«ای خدا من باید از نظر علم نیز از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده، به دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همهی آن تیرهدلان مغرور و متکبّر را به زانو درآورم، آنگاه خود خاضعترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم»
📚شهیدچمران
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
🖋قسمت ۶۷م
مرداد ۱۳۶۳ بود. ساعت شش صبح بود که صدای در آمد. در را باز کردم و دیدم پسرعمویم است. پرسیدم: «چی شده؟»
گفت: «چیزی نیست. جبار کمی زخمی شده.»
رنگش پریده بود. فهمیدم اتفاق بدی افتاده. گریه کردم و گفتم: «حتماً جبار مرده. راستش را بگو
قسم خورد و گفت: «نه، به خدا نمرده. فقط زخمی شده. بیا برویم و ببینش. او را بردهاند کرمانشاه.»
با عجله لباسهایم را پوشیدم. همراه پسرعمویم به طرف کرمانشاه حرکت کردیم. توی راه آنقدر پسرعمویم را قسم دادم تا راستش را گفت. تعریف کرد: «پدرت به جبار گفته برو و گوسفندها را ببر تا آب بخورند و آنها را برگردان.»
جبار که آن وقتها ده سالش بیشتر نبود، گوسفندها را برده بوده تا آب بخورند. از آن طرف، یکدفعه صدای فریاد بلند شده
ومردم فریاد زده بودند که خرمن حیدرپور آتش گرفته. دود و انفجار از سمت خرمن پدرم بوده. وقتی رفته بودند خرمن را نگاه کنند، میبینند جبار سر تا پا خونی است؛ مخصوصاً دستهایش. لیلا، جبار را بغل کرده و دیده دستش زخمی و پر از خون است. جبار نمیتوانسته حرف بزند. لیلا، روسریاش را به دست جبار بسته و بغلش کرده و برده خانه.
با نگرانی پرسیدم: «الآن کجاست؟ باز هم مین بوده؟»
پسرعمویم سرش را تکان داد و گفت. اره مین بوده. توی دستش ترکیده و دستش خیلی آسیب دیده.»
به سینهام چنگ انداختم و خودم را زدم. توی راه بیمارستان، همهاش دعا میکردم. از خدا میخواستم حال جبار خوب باشد. مرتب نذر و نیاز میکردم. راه به نظرم خیلی طولانی شده بود. دلم برای مظلومیت این بچهها میسوخت.
وقتی به کرمانشاه رسیدیم، به بیمارستان طالقانی رفتیم. هراسان از ماشین پیاده شدم. ابراهیم و رحیم را دیدم که جلوی بیمارستان ایستادهاند و گریه میکنند حالشان خیلی بد بود. وقتی آنها را با آن حال دیدم، من هم شروع کردم به شیون. پاهایم بیحس شده بود و نمیتوانستم جلو بروم. از دور شیون کردم. صورت کندم. فریاد زدم: «براگم، براگم...»
برادرهایم که گریههای مرا دیدند، روی زمین نشستند و هایهای گریه کردند. بعد دو تایی جلو آمدند، دستم را گرفتند و دلداریام دادند. مرتب میگفتند: «چیزی نیست، نگران نباش.»
وقتی رفتم کنار تخت جبار و دستش را دیدم، فهمیدم دستش قطع شده است.
دست چپش از آرنج قطع شده بود. دندانهایش شکسته بود. تمام بدنش پر از ترکش بود. ترکشهای سیاه توی بدنش، دلم را به درد میآورد.
ادامه دارد...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۷)
مقاله سوم
#نظریه_اصلاح_نژاد_بشر
🖋قسمت دوم
"جنبش بهنژادی" طی دهههای اول تا سوم قرن بیستم، بسیار محبوب بود و تأثیرات عمیق سیاسی و اجتماعی برجای گذاشت.
نمونه بارز این تأثیرات، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در قالب سازمانهای مردمی بود.
برای مثال میتوان به فعالیتهای افرادی مانند مارگارت سَنگر (۱۰) اشاره کرد.
سنگر در سال ۱۹۱۴ ضمن پیگیری فعالیتهای اجتماعی در زمینهی جلوگیری از بارداری، ماهنامهای با نام «د وومن ربل» (۱۱) (یا زن شورشی) منتشر میکرد که پیشگیری از بارداری را با شعار «بدون خدایان، بدون اربابها» (۱۲) ترویج میکرد.
غرض اینکه جنبشهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای بر اساس نظریات گالتون فعال شد.
سطح بالای سیاسی برنامه اصلاح نژاد
این خیزش اجتماعی در سطح جنبشهای مدنی باقی نماند و تا آنجا پیش رفت که اهداف آن در بالاترین سطوح سیاسی و دانشی آمریکا پیگیری شد.
برای نمونه تئودور روزولت (۱۳)، ۲۶مین رئیسجمهور آمریکا در تاریخ ۳ ژانویه ۱۹۱۳ در نامهی تندی خطاب به چارلز داونپورت – مسئول شاخه آمریکایی جنبش بهنژادی – بر لزوم «بقای ژنتیکی آدمهای خوب» تصریح میکند؛ (۱۴)
خلاصه نامه او از این قرار است:
اگر یک کشاورز به بهترین دامهای خود اجازهی زاد و ولد ندهد و بدترین آنها را تکثیر کند، باید به تیمارستان فرستاده شود.
ما هنوز این درک را نداریم که این رفتار (فرستادن به تیمارستان) در برابر ملیتی که اجازهی پرورشِ بدترین افراد را میدهد، عقلایی است.
یک روز متوجه میشویم که وظیفهی غیراجتنابی داریم که «انسانهای خوب و از نوع مناسب»، خونشان را بعد از خودشان در جهان باقی بگذارند، و نباید اجازهی تداوم نسل انسانهایی را بدهیم که از نوع «نامناسب» هستند.
مسألهی بزرگ تمدن ما این است که امکان افزایش افرادِ با ارزش را در مقابل عناصر کمارزش یا مضر، تأمین کند. (۱۵)
سطح سرمایهگذاری علمی بر موضوع
در قسمتهای بعدی خواهیم دید که ابرکمپانیهای تجاری، نبض این حرکت را در دست داشتند.
این کمپانیها با تکیه بر نهادهای پیشتاز دانشی آمریکا، آزمایشهای گستردهای بر ژنتیک انسانی انجام دادند.
برای مثال میتوان به برخی اقدامات فناورانه «بنیاد موقوفه کارنگی» (۱۶) با پشتیبانی مالی «بنیاد خیریه راکفلر» (۱۷) در زمینهی ژنتیک گیاهی و انسانی اشاره کرد. (۱۸)
افول ایده «اصلاح نژاد» و پایهگذاری طرحی نو
ایدهی برنامه «اصلاح نژاد» دیری نپایید.
در دهه ۱۹۴۰ میلادی پس از اینکه هیتلر بهصورت افراطی بر تفکرات ناسیونالیستی و نژادی پای فشرد، این تفکر محبوبیتش را در سراسر جهان از دست داد و ابرکمپانیهای بینالمللی را برای ادامهی این برنامه با چالش جدی مواجه کرد.
گذشته از اینکه رفتارهای نژادپرستانه هیتلر موجب شد ایدهی «اصلاح نژاد» محبوبیتش را از دست بدهد، ابرکمپانیهای آمریکایی دریافتند که جنگ نیز – بهعنوان بخشی از برنامه – نمیتواند تأثیرات جدی در ترکیب جمعیتی جهان داشته باشد و اهداف آخرالزمانی آنان را تأمین کند؛ (۱۹)
بنابراین گرچه جنگ کماکان بهعنوان یکی از راهکارها، باقی ماند و ادامه یافت، اما برای ادامهی برنامه راهکارهای دیگری مورد نیاز بود.
در بخش بعد به بررسی برنامههای عملیاتی طراحی شده پس از جنگ دوم جهانی خواهیم پرداخت.
ادامه دارد ...
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1786
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee