پاش بیوفته بازم از همه سواری میگیرن!
اگه فکر میکنید اخلاق و رفتار استعمار عوض شده این عکسها رو ببینید
سفر ملکه به جزایز سلیمان سال ۱۹۸۲
سفر شاهزاده ویلیام، نوه ملکه به جزایر سلیمان، سال ۲۰۱۲
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ بعد از انسانهای سگنما، حالا رسید به انسانهای خوکنما!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست (۲)
✡ #دادگاه_نورنبرگ ✡
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
🔸قسمت پنجم؛
✡ "هُوس" در اعترافات خود به اردوگاهی به نام وُلزک اشاره کرده که اصلاً وجود خارجی ندارد.
هوس زمانیکه در زندانی تحت کنترل کمونیستهای کا.گ.ب در لهستان با شرایط ویژه آن زندان در انتظار محاکمه و اعدام بسر میبرد، خاطرات خود را نوشت.
روبرت باتلر (۳۹) در کتاب خود به نام جوخههای مرگ که بر ضد نازیسم و "هوس" به نگارش در آورده است، دقیقاً نحوهی دستگیری هوس را توضیح میدهد.
شرح شکنجه و دستگیری او از زبان باتلر چنین است:
«ساعت پنج بعد از ظهر ۱۱ مارس ۱۹۴۶ همسر هوس در را بر روی شش کارشناس اطلاعاتی با یونیفورم بریتانیایی باز کرد.
بیشتر آنها قد بلند بودند و قیافه تهدیدآمیزی داشتند و همه آنها پیشرفتهترین روشهای بازجویی بیوقفه و با خشونت را به خوبی تمرین کرده بودند…
…اما بعداً متوجه شدیم او قرص سیانور را که امثال و غالباً همراه داشتند گم کرده است.
البته نه اینکه او شانس استفاده از آن را داشته باشد زیرا ما یک چراغ قوه را در دهان او چپانده بودیم.
کلارک نعره کشید:
اسمت چیست؟
با هر پاسخ او که خود را فریتز لنگ معرفی میکرد مشتی روانه صورتش میشد.
در دفعه چهارم هوس تسلیم شد و هویت واقعی خود را فاش کرد.
این اعتراف او ناگهان حس تنفر و انزجار را در میان گروهبانان یهودی تیم دستگیرکننده زنده کرد.
زندانی را بهسختی از تخت جدا کردند.
بیجامهاش را پاره کردند و برهنه او را تا میز سلاخی کشان کشان آوردند.
مشتها و ضربات همچون نالهها بیپایان بود.
بالأخره یک افسر پزشکی با اصرار از کاپیتان در خواست کرد؛
«بس کن مگر اینکه دوست داشته باشی یک جنازه بر گردانی.»
هوس را کشان کشان به سوی ماشین کلارک آوردند.
گروهبان مقدار زیادی ویسکی در حلقوم خود ریخت.
هوس سعی کرد بخوابد،
کلارک چوب را در زیر پلک چشمان او فرو برد و به زبان آلمانی دستور داد:
خوک کثیف! چشمانت را باز نگهدار.
مجموعهی تیم حدود ساعت ۳ صبح به هیده برگشتند.
دانههای برف همچنان در حال چرخش بود ولی پتو را به زور از هوس جدا کردند و او مجبور شد به صورت کاملاً برهنه مسیر حیاط زندان را تا سلول خود طی کند.
سه روز طول کشید تا توانستیم یک اظهاریهی مفهوم و منطقی از او بگیریم.» (۴۰)
✡ در نمونهی روشن دیگری از ساختگی بودن محاکمات نورنبرگ، متفقین ادعا کردند ۳۰۰،۰۰۰ نفر توسط گاز در اردوگاه داخائو واقع در نزدیکی مونیخ جان خود را از دست دادند.
امروزه هیچیک از صاحبنظران هولوکاست ادّعا نمیکنند که آلمانیها حتی یک نفر را در داخائو با گاز خفه کرده باشند.
آمار رسمی تلفات نیز -آن هم تلفات ناشی از علل گوناگون- به تقریباً ۳۰،۰۰۰ نفر کاهش یافته است.
تازه تقریباً نیمی از مرگ اسیرها بهخاطر شیوع بیماریهای مهلک در اردوگاه بود.
بسیاری از تلفات نیز پس از تسلط متفقین بر اردوگاه اتفاق افتاد.
حتی پس از آزادسازی اردوگاه داخائو هزاران انسان در بند در اثر تیفوس جان خود را از دست دادند.
این در حالی بود که متفقین بهسختی سعی در کنترل بیماری داشتند.
عکسهای متفقین از آن دوران، تابلوهای محدوده سرعت را نشان میدهد که بر روی آن به انگلیسی نوشته شده است:
«محدوده سرعت ۵ مایل در ساعت. گرد و غبار، تیفوس را منتشر میکند.»
✡ اروپاى جنگزده از شیوع بیماری فراگیر و مصیبتبار تیفوس رنج میبرد.
مقامات آلمانی برای مبارزه با هجوم شپشها از اتاقهای گندزدایی جهت پوشاک و وسایل شخصی استفاده میکردند.
همانگونه که در زندانهای امریکا نیز برای مبارزه با شپش، زندانیان با اسپری ضدشپش گندزدایی میشدند.
از ماده زیکلون B فقط بر روی لباسها و سایر وسایل استفاده میشد و جهت جلوگیری از آسیبدیدگی افراد، میبایست در اتاقهای مخصوص بدون منفذ مورد استفاده قرار میگرفت.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8474
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت بیست و نهم؛
پرچم عزای امام صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد:
«جمع کنید این بساط کفر و شرک رو!»
صدای مداح کمی آهستهتر شد،
زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید:
«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید
با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم
من با این ادعیه قد کشیده بودم
تمام تنم میلرزید
زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد
ظاهراً من باید قربانی این معرکه میشدم
مفاتیحی را در دستم کوبید
با همان صدای زنانه عربده کشید:
«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
دیگر صدای روضه ساکت شده بود،
جمعیت زنان به سمتمان آمدند
بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک شیعیان کند
در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم
صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد:
«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!»
و بلافاصله صدای تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست…
زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه راه فراری پیدا کنم
درد پهلو نفسم را بند آورده بود،
نیمخیز میشدم
حس میکردم پهلویم شکاف خورده
دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده بود
باید در همین هیاهو فرار میکردم
با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم
روبندهام افتاد
تلاش میکردم با چادرم صورتم را بپوشانم،
هنوز از درد روی پهلویم خم بودم
در دل جمعیت لنگ میزدم تا بالاخره از حرم خارج شدم.
در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم،
باورم نمیشد رها شده باشم
میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد
قدمی میرفتم و قدمی وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند.
پهلویم از درد شکسته بود،
دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده بود
در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم
صدایی از پشت سر تنم را لرزاند.
جرأت نمیکردم برگردم
دیگر نمیخواستم اسیر شوم
تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم.
پاهایم به هم میپیچید
هر چه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد
آخر درد پهلو کار خودش را کرد
قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس بود
این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم،
خواستم دوباره بلند شوم
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8479
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
امروز ۲۵ بهمن سالروز صدور حکم تاریخی و غرورآفرین ارتداد سلمان رشدی توسط مرجع و رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی در سال ۱۳۶۷ میباشد.
به همین مناسبت مقالهای در چند قسمت تقدیم میشود.
دانستن این مطالب در راستای جهاد تبیین ضروری و تامل در آن لازم مینماید؛
✡سلمان رشدی و توطئه آیات شیطانی✡
#سلمانرشدی_توطئه_آیاتشیطانی
🔶🔸چگونگی شکلگیری سلمان رشدی
🔹«آیات شیطانی» (The Satanic Verses)، عنوان رمانی است که «سلمان رشدی»، نویسندهی هندیتبار تبعهی انگلستان نوشته و در تاریخ ۱۳۶۷/۷/۴ برابر با ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸ «انتشارات وایکینگ» (جزو گروه انتشاراتی پنگوئن) آن را در ۵۴۷ صفحه (نسخه انگلیسی در چاپ اول) منتشر کرده است.
سلمان رشدی، کتاب آیات شیطانی را به سفارش «گیلون آیتکن» (Gillon Aitken)، رئیس یهودی انتشارات وایکینگ و در برابر دریافت دستمزد بیسابقه ۸۵۰ هزار پوند نوشت!
🔶🔸محتوای کتاب آیات شیطانی
◀️ الف. نام کتاب
🔹عبارت آیات شیطانی، برگرفته از افسانهای جعلی و تهمتی نارواست که به پیامبر (ص) نسبت داده شده و در کتب پیروان مکتب خلفا، با عنوان «حدیث غرانیق» آمده است.
غَرانیق، جمع غَرنیق یا غُرنوق، بهمعنای مرغ آبی است که گردنی بلند به رنگ سپید یا سیاه دارد.
🔹در این افسانه آمده است که در نخستین سالهای بعثت که مشرکان، مسلمانان را سخت آزار میدادند، عدهای از مسلمانان به حبشه هجرت کردند.
پیامبر (ص)، نگران، منتظر آیاتی بود که موجب نوعی نزدیکی به قریش شود.
روزی از همین روزها درحالیکه پیامبر و عدهای از مسلمانان در یکی از انجمنخانههای قریش، دور کعبه نشسته بودند، پیامبر در آن انجمن آیات نوزدهم و بیستم سورهی نجم را که میفرماید:
«آیا دیدی لات و عُزّی را و منات را که سومین آن دو بود»، تلاوت کرد.
پیامبر (ص)، بیدرنگ پس از تلاوت آیات فوق، این آیه را تلاوت میکند: «اینها مرغان آبی بلندپروازند که شفاعت آنان امید میرود»!!
🔹تلاوت سوره ادامه مییابد و در پایان، پیامبر (ص) آیهی سجده را میخواند و مسلمانان و مشرکان سجده میکنند.
علت سجده و شادمانی مشرکان این بود که پیامبر در آیات سوره نجم از بتها به نیکی یاد کرده بود.
اما هنگام شب، جبرئیل بر پیامبر نازل میشود و به او میگوید که این جملاتِ آخر، وحی نبوده و از جانب شیطان القاء شده است!!
🔹پیامبر غمگین میشود و میگوید:
"من چیزی را که خدا برای من نفرستاده، بر او بستم!"
و خداوند برای دلجویی از پیامبر این آیه را فرستاد:
«هرچند نزدیک بود از آنچه بر تو وحی کردیم منحرفت کنند تا چیز دیگری بر ما ببندی و تو را به دوستی گیرند، و اگر ما تو را استوار نکرده بودیم، نزدیک بود کمی به آنها مایل شوی. در این صورت، عذاب دو جهان را دوچندان به تو میچشاندیم و در برابر ما یار و یاوری نمییافتی». (تفسیر طبرى، ج۱۷، ص۱۳۱، چاپ بولاق)
◀️ ب. محتوای کتاب
🔹این کتاب شیطانی، برخلاف ژستی که برخی مدعیان آزادی بیان میگیرند نهتنها یک کتاب نظری نیست، بلکه یک رُمان بلند در ۹ فصل است که در سراسر آن به ساحت قدسی حضرت رسول اکرم (ص)، همسران و صحابی شناخته شدهاش توهین و جسارت شده است.
رشدی در این رمان با تحقیر و توهین به این شخصیتها، آنها را افرادی العیاذبالله فاسد و اهل انحرافات اخلاقی معرفی کرد.
🔹نویسندهی کتاب، همچنین به پیامبران اولوالعزم همچون حضرت ابراهیم، عیسی و موسی علیهمالسلام نیز اهانت کرده است و جبرئیل را هنرپیشه و هنرمندی میداند که متخصص پیکرتراشی خدایان هندو است.
🔹با این توضیحات، روشن است که کتاب آیات شیطانی هدفی جز توهین و هتک حرمت اعتقادات مسلمانان نداشته است و اساساً به همین دلیل بود که در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) فتوای ارتداد سلمان رشدی را صادر کردند.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8480
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اظهارنظر سه نظامی و دیپلمات سابق آمریکایی در رابطه با شهید سلیمانی بر سر مزار ایشان
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
تلاوت امروز
صفحه ۲۳۲ قرآن کریم
هدیه به امامان معصوم حضرت امام کاظم، رضا، جواد و هادی علیهمالسلام
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee