فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
پیام ایستادگی از شهید حسین خرازی
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
43.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#در_محضر_شهدا
سخنان جالب شهید خرازی در جمع رزمندگان جبهه
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فرمانده گردان لوطیها ،
به یاران شهیدش پیوست؛
⚘ سید ابوالفضل کاظمی ،
بچه جنوب شهر تهران با نسیم #انقلاب_اسلامی و دم مسیحایی #امام_خمینی(رحمه الله علیه)،
حیات دیگری مییابد؛
🔸 از کوههای کردستان و درگیری با گروهکهای تجزیه طلب در سال ۵۸،
تا جبهههای جنوب و دهلاویه و سوسنگرد و... همراه مرادش
#مصطفی_چمران به دل معرکههای خطر میرود.
🔹 مرامش قبول نمیکند رفقایش را رها کند. تعدادی از داش مشتیها و لوطیهای تهران را از جنوب و شمال شهر جمع میکند؛
و با جمعی دیگر گردان میثم در لشکر ۲۷ محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) را تشکیل میدهند.
🔸 سید ابوالفضل کاظمی ،
فرمانده گمنام گردان میثم ،
که از کردستان تا مرصاد بارها تا مرز شهادت رفته بود؛
بعد از دفاع مقدس نه خانهاش عوض شد؛
نه پست و مقامی گرفت؛
و نه شهرتی برای خودش دست و پا کرد!
🔹 او با کسانی مثل
#چمران و
#متوسلیان و
#بروجردی هم نفس بوده
🔸 همنشین اهل بیت (علیه السلام)،
و رفقای شهیدش در بهشت باشد.
🤲 انشاءالله.🤲
🔺خاطرات خواندنیاش را در کتاب کوچه نقاشها حتماً ببینید و بخوانید...!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | رهبرانقلاب: شهید آوینی و مرحوم سلحشور، پیشروان کار انقلابی در این کشورند
🌟 اینها را باید گرامی داشت
⚠️ کار وقتی با روحیه انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد
🌹 انتشار به مناسبت سالروز وفات مرحوم سلحشور
💻 Farsi.khamenei.ir
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست(۴)
✡ #آشویتس_قلب_هولوکاست ✡
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8805
قسمت سوم؛
✡ پروازهای گشت و نظارت، عکسهای فراوانی را در پیش از ظهر روزهای کاری عادی تهیه کردهاند.
هیچیک از عکسهایی که در چندین روز تهیه شده است گودالها یا پشتههای بزرگ از اجساد انسانها را نشان نمیدهد،
هیچ آتشی که نشان از سوزاندن اجساد داشته باشد وجود ندارد
و دودی از دودکشهای کورههای جسد سوزی بر نمیخیزد.
✡ اگر کشتار و سوزاندن میلیونها انسان واقعاً در دست انجام بوده است، در این صورت به هزاران تن کُک برای تأمین سوخت کورههای جسد سوزی نیاز داشتهاند.
اما در عکسها هیچ نشانی از تپههای کُک یا صف طولانی واگنهای حمل سوخت به چشم نمیخورد.
صف انسانهایی که پشت درهای اتاقهای گاز ادعا شده در آشویتس تجمع کردهاند نیز دیده نمیشود.
سوراخی نیز بر روی سقفی که گفته میشود ماده زیکلون B از داخل آن بر سر قربانیان ریخته میشده است، مشاهده نمیشود.
✡ سند چشمگیر دیگری با انتشار «راز معمّا» پدیدار شد:
انگلیسیها با استفاده از کامپیوتر توانستند کد فوقسرّی و نامفهومی را که آلمانیها برای ارسال ابلاغیهها و اطلاعیهها میان جبههی نبرد و فرماندهی استفاده میکردند، رمزگشایی کنند.
گشودن رمز، مسیر جنگ را عوض کرد.
زیرا انگلیسیها و نیروهای متفقین حتی گاهی پیش از فرماندهان جنگی حاضر در صحنهی نبرد از نقشهها و دستورات نظامی آلمانیها مطلع میشدند.
✡ سِر فرانسیس هری هینسلی (Francis Harry Hinsley) مدیر دانشکده سنت جان و استاد رشته روابط بینالمللی در دانشگاه کمبریج ضمیمهای را برای جلد دوم پایاننامه خویش بهنام:
"سرویس اطلاعاتی بریتانیا در جنگ جهانی دوم: تأثیر آن در استراتژی و عملیاتها" (۲)
منتشر کرد.
او در بخشی بهنام «در پیام رمز پلیس آلمان» بازگو میکند که طی سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ سرویس اطلاعاتی بریتانیا پیامهای کدگذاریشدهی داخائو، بوخنوالد، آشویتس و هفت اردوگاه دیگر را رهگیری میکرد.
✡ روزانه همهی اردوگاهها، تعداد تازهواردها، منتقلشدگان به اردوگاههای دیگر، متولد شدگان و فوت شدگان را مخابره میکردند.
همچنین اعدامهایی که از طریق تیرباران یا به دار آویختن صورت میگرفت، مخابره میشد.
هینسلی میگوید:
"بر اساس گزارشهای آشویتس (بزرگترین اردوگاه با ۲۰،۰۰۰ زندانی)، «بیماری» علت اصلیِ مرگ و میرها به شمار میرود.
البته اشاره به مواردی از تیرباران و به دار آویختن نیز شده است.
اما هیچ اشارهای به اعدام توسط گاز نشده است.
آمار مردهها در پیامهای رمزگشایی شده با موارد ثبت شده در دفاتر ثبت مرگ و میر و نیز میزان کُک مصرف شده مطابقت دارد.
✡ مهمتر آنکه اگر اعدام توسط گاز واقعاً صورت گرفته است، پس چرا همانند تیرباران و به دار آویختن گزارش نشده است؟
با توجه به آنکه آلمانیها بر حسب وظیفه، اعدامها و کشتارها را به مقامات مافوق گزارش میکردهاند، و گزارشها به شکل فوقسرّی مخابره میشده است، چرا روش اعدام مخفی مانده است؟!
✡ جالبتر آنکه سرویس اطلاعاتی انگلستان پیامهای یگان تکاور آلمان معروف به اینستاتزگراین را که در نبرد چریکی سهمگینی بر ضد کمونیستها در شرق گرفتار شده بودند، نیز رمزگشایی کردند.
در این پیامهای رمزگشایی شده توضیحات دقیق و روشنی از کشتار چریکهای یهودی و گروههای غیرنظامی ارائه شده است.
به چه دلیل در پیامهای سرّی، گزارشهای تکاندهندهی کشتار غیرنظامیان منعکس شده است، اما قضایای آشویتس گزارش نشده است؟!
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8903
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡️ دربارهٔ هولوکاست بیشتر بدانیم
📚 «تحقیقی در مورد هولوکاست»، یادداشت مفصل و مهمی است که توسط «دیوید دیوک» نوشته شده و در شش قسمت در کانال "سالن مطالعه" منتشر میشود.
تاکنون ۴ قسمت تقدیم شده و بقیه هم به مرور تقدیم میشود.
👈 "هولوکاست" یکی از جنایات نازیها در جنگ جهانی دوم معرفی میشود که توجیهگر اشغال "فلسطین" و خیلی از اقدامات ضدانسانی صهیونیستها بوده.
👈 ولی ظاهرا افسانهای بیش نیست.
🔶🔸این یادداشت را میتوانید در آدرسهای زیر مطالعه کنید:
1️⃣ تحقیقی در مورد هولوکاست
https://eitaa.com/salonemotalee/7723
2️⃣ دادگاه نورنبرگ
https://eitaa.com/salonemotalee/8254
3️⃣ داستان صابون یهودی
https://eitaa.com/salonemotalee/8539
4️⃣ آشویتس: قلب هولوکاست
https://eitaa.com/salonemotalee/8763
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ آیا میدانستید بانکهای بریتانیایی از طریق #بردهداری ساخته شدهاند؟
🔹از سال ۱۶۱۹، ۱۱ میلیون مرد و زن و کودک آفریقایی از خانههایشان دزدیده شدند و در مزارع شکر، تنباکو و پنبه در آمریکا و کارائیب به کار گماشته شدند. کار اجباری آنها به ساخت بریتانیا بهعنوان یک ابرقدرت جهانی کمک بسیاری کرد.
🔸حتی پس از لغو مالکیت برده در #بریتانیا، مالیاتدهندگان بریتانیایی همچنان ۲۰ میلیون پوند که معادل ۱۶.۵ میلیارد پوند از پول امروزی است یعنی ۴۰ درصد بودجهی ملی، بهعنوان غرامت برای #بردهداری پرداخت میکردند. پرداخت نه به بردهها بلکه به صاحبان برده! حتی یک پنی هم به کسانیکه برده شده بودند، داده نشد.
🔹مبلغ وام گرفته شده به قدری زیاد بود که این بدهی تا سال ۲۰۱۵ پرداخت نشد. به این معنی که اگر قبل از آن در هر مقطعی مالیات میپرداختید، پول شما بهعنوان #غرامت به صاحبان برده پرداخت میشد!
🔸هر چهار بانک بزرگ بریتانیا از طریق این پرداختهای غرامت بابت از دست دادن داراییهای انسانیِ خود با تجارت برده مرتبط بودهاند. بانک بارکلیز از ادغام با یک بانک استعماری که به امپراتوری بریتانیا کمک مالی میکرد، تأسیس شد و چندین بانکدار ارشد بارکلیز در #تجارت_برده شرکت داشتند.
🔹از طریق ادغام HSBC با بانک میدلند، یکی از اولین مدیران آن، جورج پولارد، ۲۳۰.۰۰۰ پوند به پول امروز از مالیاتدهندگان بریتانیایی بهعنوان غرامت دریافت و در ازای آن، ۱۳۴ برده را آزاد کرد. رئیس بانک لویدز، جان وایت کاتر، نیز برای آزادی بردههایش در جامائیکا غرامت دریافت کرد.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
✳️ ۵۲ روز از سال ۲۰۲۳ میگذرد و ۵۲ #تیراندازی در مدارس آمریکا رخ داده!
#غرب_همچنان_وحشی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#توحش_مدرن
#غرب_همچنان_وحشی ۱۰۹
✳️ مردم فقیر را عقیم میکردند تا منقرض شوند!
🔹اشغالگران آمریکایی پس از تهاجم در سال ۱۸۹۸، اقتصاد #پورتوریکو را برای تمرکز بر شکر (برای منافع ایالات متحده) تغییر دادند. دزدی و استثمار زمین توسط ایالات متحده، جزیره را در فقر فرو برد.
🔸تا سال ۱۹۲۵، ۷۰ درصد پورتوریکوییها بیزمین شدند. در دهه ۱۹۳۰، از هر ۳ نفر یک نفر بیکار بودند و ۸۰ درصد از زمینها متعلق به ۲ درصد جمعیت، عمدتا سفیدپوست بود.
🔹ایالات متحده یک برنامهی #نژادپرستانه اصلاح نژادی را در پورتوریکو در دههی ۱۹۳۰ راهاندازی و حدود یک سوم زنان پورتوریکویی را تا سال ۱۹۷۶، عقیم کرد. بسیاری از آنها مجبور بودند. برخی از کلینیکها از درمان زنان خودداری میکردند، مگر اینکه با عقیم شدن، موافقت کنند!
🔸در دههی ۱۹۵۰، گمبل و اصلاحطلبان آمریکایی آزمایشهایی را برای قرصهای ضدبارداری در پورتوریکو آغاز کردند. آنها زنان فقیر را هدف قرار میدادند، بدون اینکه به آنها از عوارض جانبی یا آزمایشی بودن آن بگویند. قدرت این قرصها ۲۰ برابر قرصهای مدرن بود!
🔹گمبل معتقد بود که مردم فقیر را از بین میبرد تا راه را برای جمعیتهای مناسب باز کند! (لینک)
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غرب_همچنان_وحشی ۸۳.
#توحش_مدرن
مامان کجاست!!!؟
بخاطر صحنهها شرمندهایم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت سیونهم؛
مصطفی با مهربانی گفت:
«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته
نگاهش در فضا چرخید
با سردی جملاتش، حسرت روزهای آرام سوریه را کشید:
«ایران که باشید دیگه خیالم راحته!
سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت،
اونم به بهانه آزادی!
حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن!»…
از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست
این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود
نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم:
«من ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم
خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید:
«خونوادهتون چی؟»
محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید
خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر؛ از همه خانوادهام بریدم
پشت پرده اشک پنهان شدم
نگفته حرفم را شنید و مردانه پناهم داد:
«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
انگار از نگاهم، نغمه احساسم را شنیده بود،
با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت
این همه احساسم در دلش جا نمیشد
قطرهای از لبهایش چکید:
«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم، از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم
در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
در همصحبتی با مادرش لهجه عربیام هر روز بهتر میشد
به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته
دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند
هر کدام را به بهانهای رد میکرد
مبادا کسی از حضور این دختر شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود
معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود.
لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد
لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد
هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت
هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد:
«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید؛ گفت بهت نگم اون اورده!»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee