eitaa logo
سالن مطالعه
191 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
990 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 لوح | بصیرت خرازی 🔹رهبر انقلاب: شهید خرازى به رفقایش گفته بود: «من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند! ۱۳۸۰/۸/۹ به‌مناسبت سالروز شهادت سردار حاج حسین خرازی 💻 Farsi.khamenei.ir 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 حمله به عراق در به كام اسرائیل سال ۱۹۹۱ : عید پوریم حمله اول آمریکا به عراق / جنگ خلیج فارس / عملیات طوفان صحرا 🔹متعاقب با تجاوز عراق به کویت در دوم آگوست سال ۱۹۹۰، ایالات متحده و انگلستان در شانزدهم ژانویه سال ۱۹۹۱، عملیات بمباران هوایی بر ضد اهداف مختلف در خاک عراق را آغاز می‌نمایند. در ۲۴ فوریه، عملیات زمینی آغاز می‌شود که ۱۰۰ ساعت به طول می‌انجامد (یعنی تا ۲۸ فوریه) و در خلال آن، جنایت جنگی فجیعی اتفاق می‌افتد. 🔹در این جنایت، ۱۵۰ هزار سرباز عراقی با استفاده از بمب‌های تخلیه (۱) قتل عام می‌شوند. آنان از طریق بزرگراهی شلوغ در حال فرار از کویت به سمت بصره بودند. 🔹رئیس‌جمهور جرج هربرت واکر بوش به هواپیماها و نیروهای زمینی ارتش ایالات متحده فرمان می‌دهد تا این سربازان را که دست از جنگ کشیده بودند، از بین ببرند؛ سپس اجساد آنان را در گورهای دسته‌جمعی بی‌نام و نشان در بیابان دفن می‌کنند. 🔹رئیس‌جمهور پس از آن دستور توقف جنگ را صادر می‌کند؛ اما به چه علت این کشتار انجام می‌گیرد و درست در همان روز رئیس‌جمهور بوش، پایان جنگ را اعلام می‌کند؟ ✡ آن روز مصادف بود با روز عید پوریم (۲). یهودیان در این روز پیروزی خود بر بابل قدیم را جشن می‌گیرند؛ منطقه‌ای که هم‌اکنون در مرزهای عراق واقع شده است. این روز، روزی است که یهودیان به گرفتن انتقام خونین از دشمنانشان ترغیب می‌شوند؛ دشمنانی که پوریم نشان می‌دهد، در واقع همه غیریهودی هستند. 🔹ویکتور استروفسکی در کتابش با عنوان روی دیگر فریب، دلیل اصلی جنگ با عراق را افشا می‌کند. 👈 او در صفحه‌ی ۳۱۵ از کتابش می‌نویسد: «در واقع، موساد بیم آن را داشت که ارتش غول‌پیکر عراق که از سوی غرب و با حمایت مالی عربستان سعودی تأمین شده بود، به دست رهبری غیر از صدام حسین بیفتد که بیشتر مورد پسند غربی‌ها باشد و در عین حال، اسرائیل را با تهدید مواجه کند. اولین گام در نوامبر سال ۱۹۸۸ برداشته شد؛ زمانی که موساد به وزارت امور خارجه‌ی اسرائیل دستور داد تا همه‌ی گفت‌وگوها در زمینه‌ی صلح با طرف عراقی را متوقف کند. در آن هنگام مذاکرات محرمانه‌ای بین اسرائیل، اردن و عراق به حمایت مصر و تأیید فرانسه و آمریکا در جریان بود. موساد با مهارت، اوضاع را به‌گونه‌ای پیش برد که به نظر بیاید عراق تنها کشوری است که تمایلی به گفت‌وگو ندارد و از این رهگذر، آمریکایی‌ها را متقاعد کرد که عراق دستور کار متفاوتی در پیش گرفته است. تا ژانویه‌ی سال ۱۹۸۹، موساد با استفاده از جنگ روانی، مشغول نشان‌دادن صدام به‌عنوان فردی مستبدّ و خطری برای جهان بود. موساد در این راستا تمام امکانات موجود خود را به کار انداخته بود، از عوامل داوطلب در سازمان عفو بین‌الملل گرفته تا تطمیع کامل اعضای کنگره‌ی ایالات متحده. فریاد اعتراضات از هر طرف بلند بود که صدام در حال کشتن مردم کشورش است؛ این همان چیزی بود که دشمنان صدام، منتظر آن بودند. همه‌ی تصاویر هولناک از مادران کُرد بی‌جان که بعد از حمله‌ی شیمیایی ارتش صدام، کودکان مرده‌ی خود را در آغوش گرفته بودند، حقیقی بودند. این اقدامات بسیار فجیع بود؛ اما کردها درگیر جنگ چریکی تمام عیاری با رژیم بغداد بودند و سال‌ها از طرف موساد پشتیبانی می‌شدند. این سازمان جاسوسی، جنگ‌افزار و مشاور نظامی به اردوگاه‌های کوهستانی خانواده‌ی بارزانی اعزام می‌کرد؛ به این ترتیب تهاجم عراق به کردها را به سختی می‌توان حمله به عراق نامید. منابع موثق، اخبار و اطلاعات محرمانه‌ای در اختیار رسانه‌های گروهی قرار می‌دادند که نشان می‌داد رهبر دیوانه‌ی عراق با دستان خالی مردم عراق را می‌کشد و با استفاده از موشک، شهرهای ایران را مورد حمله قرار می‌دهد. آنان از بیان این مطلب به رسانه‌های گروهی چشم‌پوشی می‌کردند که بیشتر هدف‌گیری‌های موشکی، توسط موساد و با کمک ماهواره‌های آمریکا صورت می‌گیرد. موساد در حال آماده کردن شرایط برای سرنگونی صدام بود؛ ولی نه با دستان خود. آنان می‌خواستند آمریکایی‌ها عملیات نابودی این ارتش غول پیکر در بیابان‌های عراق را به انجام برسانند تا روزی اسرائیل در آینده در مرزهای خود شاهد رویارویی با این ارتش نباشد. این موضوع دلیل بسیار مناسبی برای اسرائیلی‌ها به شمار می‌رفت؛ اما به خطر انداختن جهان با توجه به احتمال به راه افتادن جنگی جهانی و مرگ هزاران آمریکایی، دیوانگی محض بود. (۳)» 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8936 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت صدودهم؛ بی‌آنکه بپرسم، توضیح داد: "حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه شده، یکی از مأموریت‌های این نیرو توی آفریقاس. رئیس‌جمهور یکی از کشورهای آفریقایی از ایران کمک خواسته تا چیزی مثل بسیج برای مقابله با نفوذ گسترده اسرائیلی‌ها تو کشورش درست بشه! قراره که من این کار مستشاری رو انجام بدم." سعی کردم خودم را کنترل کنم طوری که کلافگی و سردرگمی‌ام معلوم نشود؛ گفتم: "خدا پشت و پناهت" و دیگر هیچ نگفتم که من و این چهار تا بچه را به کی می‌سپاری نپرسیدم که تا کی آنجا هستی و کی بر می‌گردی؟! یقین قلبی داشتم که خدا قدرت باز کردن گره‌های خیلی بزرگ را در دست حسین قرار داده است و لذا سکوت کردم تا با خیال آسوده و فارغ از دغدغه‌های زندگی وظیفه‌اش را به خوبی انجام بدهد. یکی دو روز قبل از رفتنش یک بنده خدایی برایم تعریف کرد که آقارحیم - فرمانده کل سپاه - خودش مراسم تودیع حسین را انجام داده و گفته: "از روزهای اول انقلاب و آغاز بحران در کردستان هرجایی که لازم بوده آقای همدانی میون‌داری کرده و حاضر بوده. حالا هم جایی می‌ره که به یه مرد یه مدیر یه میون‌دار مثل او نیازه!" حسین رفت بعد از ده روز که خبر از او نداشتیم زنگ زد وگفت: "اومدم کشور کنگو و معلوم نیس کی برگردم!!" بیشتر از این چیزی نگفت من هم می‌دانستم اگر چیزی بپرسم، تلفنی جوابی نمی‌دهد بچه‌ها هم که از اوضاع و احوال پدرشان پرسیدند همین نقل را برای‌شان گفتم بچه‌ها هرچه کوچک‌تر بودند دلتنگی‌شان برای بابا بیشتر بود. سارا خیلی بهانه می‌گرفت زهرا از زمان آمدن بابا می‌پرسید مهدی کنجکاو بود که بداند بابا آنجا چه می‌کند وهب اصرار می‌کرد که اگر شما هم نیایید من می‌روم پیش بابا وهب در تماس بعدی همین را به پدرش گفت اما حسین مشکل زبان را بهانه کرد و گفت: "وهب جان! تو باید درست رو بخونی و اینجا نمی‌تونی این کار رو بكنى." اما وهب اصرار می‌کرد که یاد می‌گیرم ماه‌ها از پی هم می‌گذشت و ما به تلفن‌های حسین و شنیدن صدای او از آن سوی مرزها، دل خوش کرده بودیم پس از چند ماه یک دفعه برای مدتی تماس‌های منظم ۱۵ روز یک بار او قطع شد. دستم به هیچ جا بند نبود نمی‌دانستم از کی باید بپرسم که برای حسین چه اتفاقی افتاده تا اینکه بالاخره بعد از مدتی به ایران برگشت. گفت: "پشه مالاریا لگدم زد و افتادم و رفتم تا مرز مردن اما توسل به خانم فاطمه زهرا زنده‌ام کرد.!" دیدن او پس از ماه‌ها همه را هیجان زده کرد بچه‌ها قیافه‌اش را فراموش کرده بودند پرسیدم: «اگه پشه نیشت نمی‌زد؛ حالاحالاها اون‌جا بودی! نه؟!» گفت: "پروانه! اگه بدونی چقدر این مردم سیاه دل روشن دارن و چقدر مظلومن!؟ اول که رفتم از رئیس جمهورشون "آقای کابیلا" پرسیدم: «شما از ما چی می‌خواید؟ گفت: یه چیزی مثل بسیج خودتون که مردم رو بیاره پای کار و مثل حزب الله لبنان دست بذاره روی حلقوم اسرائیلی‌ها که دارن موذیانه اینجا گسترش پیدا می‌کنن!" پرسیدم: "خب! موفق شدی؟!" ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسینیه‌ای در خانه ضدانقلاب شایعه کرده بودند، فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه‌اش ساخته که بتواند فرار کند . خاک‌های جلوی خانه را دیده بودند . گفته بود زیرزمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه‌خوانی برگزار کرد . خودش هم هروقت می‌آمد آنجا دست بنّا را می‌بوسید که دارد حسینیه می‌سازد . 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ فتنه شناسی پیش از ظهور از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
وقتی‌ شما‌ از این‌و‌آن طعنه‌ می‌خورید و لاجرم‌ به‌ گوشه‌یِ‌ اتاق‌ پناه‌ می‌برید و با‌ عکس‌هایِ‌ ما‌ سخن‌ می‌گویید‌ و اشک‌ می‌ریزید به‌ خدا‌ قسم‌ اینجا کربلا می‌شود و برایِ‌ هر‌ یک‌ از غم‌هایِ‌ دلتان اینجا تمامِ‌ شهیدان‌ زار‌ می‌زنند... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
✡ 🕎 (۴) ✡ ✡ نویسنده: دیوید دیوک مترجم: محمدحسین خدّامی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8861 قسمت چهارم؛ 🔶🔸مستندات علمی ✡ در یک محاکمه‌ی جنایی معمولاً مستندات علمی متقن‌ترین مدرک محسوب می‌شود، زیرا از اعتباری علمی و فارغ از جانب‌داری برخوردار است. هیچ مستند علمی دال بر قتل‌عام توسط گاز در آشویتس یا هیچ‌یک از دیگر اردوگاه‌های آلمان وجود ندارد. ✡ متخصصان سم‌شناسی ارتش ایالات متحده امریکا صدها جسد متعلق به اردوگاه‌های نازی‌ها را کالبدشکافی کردند. باقیمانده‌های جسد انسان می‌تواند تا چند سال آثار مسمومیت توسط سیانید را نشان دهد. هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد حداقل یک قربانی توسط گاز از بین رفته است. ✡ در گزارش کالبد شکافی‌های پزشکان روسی در اردوگاه‌های اروپای شرقی نیز هیچ نشانی از خفگی با گاز به چشم نمی‌خورد. با وجود انجام کالبدشکافی‌ها، نتایج آن‌ها در دادگاه نورمبرگ ارائه نشد. چرا؟! ✡ آیا به این علت نبود که نتایج کالبدشکافی‌ها کمکی به محاکمه نمی‌کرد؟! زیرا هیچ‌یک از موارد مرگ و میر را به خفگی با گاز مستند نمی‌ساخت. مگر در همه‌ی دادگاه‌های جنایت قتل، دادرسان تلاش نمی‌کنند علّت مرگ را مشخص کنند؟ امّا در شناخته‌شده‌ترین محاکمه‌ی قتل در دادگاه بین‌المللی نظامی، علت مرگ به طرز سؤال‌برانگیزی مخفی مانده است. ✡ اگر نازی‌ها واقعاً میلیون‌ها انسان را با گاز خفه کرده‌اند، پس چرا دادرسان حداقل یک کالبدشکافی به عمل نیاوردند که نشان دهد علت مرگ، مسمومیت با گاز سیانید به دست آمده از زیکلون B است؟! کارشناسانِ صحتِ هولوکاست یکی از ادّله‌ی خود را میزان فراوان زیکلون B مصرف شده در طول جنگ در آشویتس می‌دانند. ✡ ژان کلود پرساک یک شیمیدان فرانسوی برای ابطال خدشه‌های تجدیدنظرطلبان در مورد اتاق‌های گاز، در کتاب خود به نام «آشویتس: تکنیک‌ها و طرز کار اتاق‌های گاز» (۳) اطلاعاتی را در مورد مصرف بالای زیکلون B در آشویتس ارائه می‌کند، حال آن‌که توضیح منطقی‌تر ماجرا این است که آلمانی‌ها برای کنترل بیماری‌های واگیردار و مهلک در اردوگاه از این ماده‌ی شیمیایی استفاده کرده‌اند ✡ علاوه بر این، اطلاعاتی که توسط پرساک منتشر شده است نشان می‌دهد؛ میزان سرانه‌ی زیکلون B مصرف شده در اردوگاه آشویتس نزدیک به میزان مصرفی در سایر اردوگاه‌های آلمان از قبیل «اورانینبورگ» است، در حالی‌که کارشناسان اذعان دارند که در این اردوگاه جنایتِ کشتن با گاز صورت نگرفته است! ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8945 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همه انگلیسی‌ها بد نیستن! 🔹️روایتی واقعی از یه مرد انگلیسی که در دوران جنگ بریتانیا علیه هند سراغ مردم منطقه سند میاد و سرنوشت عجیبی رو برای اونا رقم می‌زنه  🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرمائید حشره ! سرو حشرات در مدارس اروپا !!! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همزمان با شروع حمایت‌های دانشگاه‌های امریکا و کانادا از پدوفیلی و صحبت‌های پاپ فرانسیس کم‌کم پدوفیلی ها جرات پیدا کردن و از نیازها و علاقه‌های جنسی‌شون می‌گن . 🔹در غرب روزی خواهد رسید که پدر مادرها نمی‌تونن بخاطر تجاوز به بچه‌شون اعتراض کنن 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زندگی سگی زن غربی در قفس به گمان شما چرا اين زن را آنجلیا جولی در کشور خودش نمی‌بیند؟ چرا وزیر هلند ،بلژیک و هزار خراب شده ،برای این زن مویش را نمی‌برد؟ چرا عکس بدبختی های این زن را به دیوار های نیویورک نمیزنند ؟ چرا این زن اینقدر در دنیای غرب بی کس است ؟ این مسیر ذلت زن غربی با یک روسری وچند دانه مو آغار شد 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
☑ سال ۲۰۱۹ به مسیح علی‌نژاد، در دانشگاه کلفرنیا، گفتم: حتی اگر یک گربه هم در ایران اتفاقی برایش بیافتد شماها تقصیر را گردن جمهوری اسلامی می‌اندازید، درحالی که نسبت به ظلم واقعی که غرب برای مردم دنیا به ارمغان آورده است سکوت می‌کنید. امروز با رفتن ‎پیروز می‌بینم کسانی که مروج خشونت هستند و باعث شدند تا گلوی انسانی بریده شود و زنده‌زنده آتشش بزنند؛ برای رفتن پیروز اشک بریزند. چطور می‌شود انسان به نقطه‌ای برسد که از کشته شدن مرگ انسانی شاد شود و در عین حال برای از دست رفتن یک حیوان ناراحت؟! 🕊 سیدحسینی 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت چهلم؛ رنگ‌های انتخابی‌اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گل‌های ریز سفید بود هر سحری که می‌دید پارچه پیشکشی‌اش را پوشیده‌ام کمتر نگاهم می‌کرد از سرخیِ گوش و گونه‌هایش خجالت می‌چکید. پس از حدود سه ماه، دیگر درد پهلویم فروکش کرد در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود می‌دانستم باید زحمتم را کم کنم یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباتمه زدم. سحر زمستانی سردی بود من بیشتر از حسِ سردِ رفتنِ از این خانه یخ کرده بودم روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را می‌پاییدم تا نمازش تمام شد ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید: «چیزی شده خواهرم؟!» انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده بود نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد: «چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» صدای تلاوت قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم: «من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.» سرم پایین بود ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده کودکانه ادعا کردم: «البته برسم ایران، پس می‌دم!» سکوت محضش سرم را بالا آورد دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده بود حرفی برای گفتن نمانده بود از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد در سکوت، سجاده‌اش را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد پشت سرش دویدم از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق ماند آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت در همان پاشنه‌ی در، نگاه‌مان به هم گره خورد بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در، کاپشنش را پایین کشید در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود شمرده پاسخ داد: «عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه دمشق. برا شب بلیط می‌گیرم.»… منتظر پاسخم حتی لحظه‌ای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد و شیشه بغضم شکست. به او گفته بودم در ایران جایی را ندارم نمی‌فهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی! امشب که به تهران می‌رسیدم با چه رویی به خانه می‌رفتم با دلتنگی مصطفی چه می‌کردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم. دور خانه می‌چرخیدم و پیش مادرش صبوری می‌کردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از این‌همه مهربانی‌اش تشکر می‌کردم تا لحظه‌ای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این امانت محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود. درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم می‌بارید نمی‌شد پنهانش کنم پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔶🔸معرفی در چهار پرده 🔸پرده‌ی سوم: دهخدا از زبان مدرسی چهاردهی 🔹دهخدا که مردی دانشمند، شهیر و مؤلف لغت‌نامه که با یاری عده‌ای از فرزانگان در صدد تهیه و تدوین لغت‌نامه پرداخت سال‌ها در این باب رنج فراوان برد در استقرار مشروطيت سهمی داشت؛ اما به مسلک ازلیه رو آورد و به‌زعم این ناچیز، یکی از علل تأليف لغت‌نامه؛ نوشتن شرح حال باب بود پیشوای بابیه دهخدا را هم‌مسلک خود معرفی می‌کرد. 🔹مرحوم فروغی که مدتی نخست‌وزیر ایران بود و برادرش و ملک‌المتکلمین و سیدجمال که هردو تن اخیر از وعّاظ مشروطیت بودند همگی از بزرگان بابیه بودند بابیه تقیه را جایز می‌شمردند برادران فروغی و دهخدا از تلامذه عالم بزرگ شيخ هادي نجم‌آبادی بودند… 🔹عده‌ای از سران مشروطه، ازلی بودند و شیخ هادی نجم‌آبادی و دهخدا و جمال‌زاده واعظ و فرزندش و ملک‌المتکلمین و فروعی و برادرش را ازلی می‌شناختند… 👈 منبع: نورالدین مدرسی چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟، ص۹۸و۲۴۰ 🔸پرده‌ی چهارم: نگاهی به لغت‌نامه دهخدا 🔹آیةالله رضا استادی کتابی دارد به‌نام «بررسی لغت‌نامه دهخدا». در این کتاب که در دوازده بخش به نگارش در آمده نقدهای مفیدی درباره‌ی لغت‌نامه مطرح شده. اسامی برخی از بخش‌های کتاب از این قرار است: 👈 بخش دوم: تجلیل و تکریم از افراد فاسد و خائن و یا ذکر نکردن خیانت و فساد آن‌ها [مانند: احمد کسروی، صادق هدایت، آتاتورک و…] 👈 بخش سوم: بد و یا نارسا معرفی کردن برخی از شخصیت‌های دینی و… 👈 بخش چهارم: مطالبی که به نظر شیعه صحیح نیست و… 👈 بخش پنجم: مطالب زننده نسبت به اسلام در سایه ملی‌گرایی 👈 بخش هفتم: پیرامون باب و بهاء 🔹برخی از اشارات آیةالله استادی در بخش هفتم: 👈 ۱. در اینجا [جلد۳] ۳۲ صفحه درباره باب بحث شده!! که اگر جدا چاپ شود خود کتابی خواهد شد. 👈 ۲. در معرفی صبح ازل ۵ صفحه مطلب آورده شده با عکس‌های متعدد و عکس خط او. این همه اهمیت چرا؟ 👈 ۳. درباره طاهره زرین‌تاج [قرةالعین] ده ستون مطلب آورده‌اند با چه عباراتی… سپس اشعاری عارفانه از او نقل می‌کنند. بدون این‌که درباره بطلان عقیده او توضیحی بدهند. 👈 ۴. شاید یکی از مفصل‌ترین مقاله‌های لغت‌نامه مقالات مربوط به باب و بهاء است. بنده معتقدم دستی پشت‌پرده بوده که این فرقه گمراه در کتابی چنین عظیم و حجیم تا این مقدار مطرح باشد. منبع: رضا استادی، بررسی لغت‌نامه دهخدا، صص۱۲۷-۱۲۸ والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا