eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
897 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 دکه روزنامه| دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ از اختلاف بی‌بی‌سی انگلیسی و فارسی تا معمای بودار!
✡ بیت شیرازی یا دفتر ؟! نویسنده: حامد دهقانی منبع: اندیشکده مرصاد قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9071 قسمت پنجم؛ 🔶🔸بیت شیرازی؛ بازیگر اصلی نمایش عادی‌سازی مذهبی در عراق 🔹روشن شد که رئیس سابق، کنونی و نائب رئیس مجلس علماء الدین همگی از وابستگان به بیت شیرازی هستند و فهرستی که از اعضای کمیته‌های عالی و مشورتی بر روی پایگاه مجلس آمده، بیشتر با اسامی و تصاویر طلاب یک مدرسه خاص وابسته به شیرازی‌ها در شهرک صدر بغداد (حوزه السیدة الزهراء) پُر شده است. 🔹از این رو، این مجلسِ تهی‌مایه اگر آدرس دفتر خود را «شارع المدینه، النجف الأشرف» عنوان می‌کند، جز سوءاستفاده از نام حوزه نجف نیست. به‌ویژه آن‌که ظاهراً پایگاه اینترنتی و توییتر این مجلس اساساً از خارج عراق مدیریت می‌شود؛ چرا که فعالیت‌های مجلس بیشتر به زبان انگلیسی به‌روزرسانی می‌شود و بخش عربی پایگاه، تنک بوده و از مدت‌ها پیش به‌روزرسانی نشده است. تا آن‌جا که «محمد باقر البدیری» را همچنان رئیس مجلس معرفی می‌کند و البته ادمین انگلیسی‌زبان نام وی را همچون مواردی دیگر اشتباه ترجمه کرده و «محمد بکیر» نوشته است. 🔹پرسش مهمی که وابستگی مجلس علماء الدین به بیت شیرازی پیش می‌کشد آن است که چگونه جریانی که تندترین خوانش از «تشیع برائتی» را نمایندگی می‌کند و تا پیش از این به مخالفان سرسخت «تقریب» شناخته می‌شدند، این‌چنین بر روی پروژه‌ای سرمایه‌گذاری کرده که سنّی و مسیحی و یهودی را همگی «فرزندان ابراهیم (ع)» می‌خواند و از صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز گفته و با آغوش باز از ایزدی و هندو و بودایی پذیرایی و از عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی حمایت می‌کند؟!! 👈 به امید خدا در یادداشتی دیگر این شیفت گفتمانی شیرازی‌ها از «شیعه هویتی» به «شیعه ایدئولوژیک»، از «اسلام برائتی» به «اسلام مدنی» و از «یاسر الحبیب» به «محمد توحیدی» را بازخوانی و تحلیل خواهیم کرد. والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت صدوپانزدهم؛ به قصرشیرین رسیدیم باز زنگ صدای حسین در گوشم پیچید: "بعد از جنگ برای آوردن اولین گروه از اسرای ایرانی در قالب راننده اتوبوس به داخل مرز منظریه رفته بود تا اولین کسی باشد که چشمش به آوردن آزادگان و همرزمان قدیمی‌اش روشن شود." شب مرز، بوی جبهه می‌داد دلم، نرفته برای حسین تنگ شد و نگران که مبادا نرسد او زیارت را با وجود صدام نمی‌خواست و من حالا به قدری آکنده از یاد او شده بودم که زیارت را بدون او نمی‌خواستم ستاره‌ها توی آسمان، پهن نشده بودند که حسین خودش را با یکی از دوستانش حاج علاء حبیبی به مرز رساند سرشار از نشاط شدم عمه قربان صدقه حسین رفت و پدرم حرف دل ما را زد؛ "حسین جان! زیارت با تو بهتر می‌چسبه. به موقع رسیدی!" از سر مرز اتوبوس عوض شد سوار یک اتوبوس عراقی شدیم قبل از حرکت چند مأمور با نشان حزب بعث عراق داخل اتوبوس آمدند و سر و شکل‌مان را برانداز کردند نگاه یکی‌شان روی حسین متوقف شد. دلم ریخت حسین بیخیال مأمور، از پنجره به بیرون اتوبوس نگاه می‌کرد. بعد از دقایقی دستور حرکت دادند. می‌گفتند شما امروز مهمان رئیس القائد صدام هستید حالا بیشتر از قبل دلیل حسین را برای نیامدن به زیارت درک می‌کردم در مسیر کاظمین پرسیدم: «حالا این مأموریت مهم چی بود که به خاطرش موندی؟" خلاصه و کوتاه گفت: "میزبان حضرت آقا تو دوکوهه بودم." سرم را پایین انداختم و با لحنی که بوی پشیمانی می‌داد گفتم: "اگه می‌گفتی که میزبان آقا هستی من به خودم اجازه نمی‌دادم که اون حرف‌ها رو بهت بزنم" حسین نخواست و نگذاشت که به حرف‌های دو سه روز گذشته فکر کنم، گفت: «خوش به حال شهدا که با تن آغشته به خون به زیارت سیدالشهدا رفتن، ما زیارت می‌کنیم و برمی‌گردیم اما اونها همیشه پیش امام حسینن.» وقت نماز مغرب و عشاء به کاظمین رسیدیم و فردا برای زیارت به سامرا رفتیم و دوباره به بغداد برگشتیم. پای‌مان به نجف و کربلا که رسید خودمان را در عرش خدا می‌دیدیم چشمانم را می‌مالیدم که خوابم یا نه باور نمی‌کردم که بیدارم اشک روی چشمانم پرده می‌شد و می‌افتاد عمه و پدرم هم حال خوشی داشتند اما حسین حس مغموم دل شکسته‌ای داشت که احساسش را بروز نمی‌داد. گوشه صحن زیارت‌نامه و نماز می‌خواند و به ضریح چشم می‌دوخت شاید که نه! حتماً دوستان شهیدش یکی‌یکی از ذهنش عبور می‌کردند و بی‌کلام با آنها درددل می‌کرد دوست داشتم که مثل من؛ آتش شعله کشیده درونش را با باران اشک خاموش کند. اما فقط نگاه می‌کرد و همین مرا می‌سوزاند. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹در نیکشهر که بودیم؛ مقداری کالا برای تقسیم بین عشایر و برادران بسیج و سپاه از زاهدان فرستاده شد. 🌹حاج احمد تمام کالاها را بین اعضا تقسیم کرد و خودش نصیبی نبرد با اعتراض برادران روبرو شد و بالاخره قبول کرد کالایی را به عنوان سهمیه‌اش بردارد 🌹برادران فکر می‌کردند که او حالا یخچال، تلویزیون و یا فرش را انتخاب می‌کند اما با کمال تعجب ویدند؛ 🌹که او فقط یک کارد آشپزخانه برداشت و گفت: "این را بر می‌دارم. شما دیگر نمی‌توانید اعتراضی به من داشته باشید." "شهید حاج احمد باقری" 📚 کتاب: ترمه نور، صص ۴۵ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
"جان فدای ملت🕊♥️" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏از نیروهاے حشدالشعبے بود؛ بهش‌گفتم: «حاج‌قاسم‌ رو در یک‌ جمله‌ تعریف‌ کن..!» با صداے بلند فریاد زد: «حاج‌قاسم، عباس‌العراق ...💔! » 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با این خلوص نیت بود که ما پیروز شدیم! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
💔 کسےاسـت‌کہ وقتےهمہ‌بہ‌دنبـال‌روشـنایےبودند، او‌خــودش چــراغ‌هدایـت‌شـد.. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
سلام و احترام و تبریک ایام 👌 پیام زیر از یکی از دوستان و برادران عزیز بنده است که مدیر مجتمع آموزشی نوجوانان غیرایرانی مقیم قم است؛ 👈 ان‌شاءالله بتونیم در این کار بزرگ شریک باشیم: با سلام و عرض ادب و احترام 🔹همانگونه که مستحضرید مجموعه "حکمت" چند سالی است در جهت تربیت دانش آموزان غیرایرانی مقیم قم فعالیت می‌کند تا کنش‌گرانی در جهت تمدن نوین اسلامی در فضای بین الملل تربیت نماید، 🔹حال عازم اردوی راهیان نور در ایام نیمه شعبان هستیم تا نوجوانانی از ملیت های مختلف عهد سربازیشان را محل معراج شهدا ببندند، ولی به دلیل هزینه‌های اردو دچار مشکلاتی در زمینه غذا و حمل‌ونقل سفر شده‌ایم و ۵۰ میلیون تومان در این سفر کم داریم، 🔹با توجه به این که مخاطبین مجموعه از قشر ضعیف جامعه هستند، امکان تامین هزینه برایشان مقدور نیست، 👈 فلذا درخواست داریم در صورت امکان مساعدت نمایید، باشد که در زمینه تربیت سید حسن نصرالله‌ها و شیخ ابراهیم زکزاکی‌ها قدمی برداریم. شماره شبا ir770170000000354421713004 و شماره کارت 5041721053808151 به نام محمد حسین موحدی مهر اطلاعات بیشتر: 09196920696
✡ 🕎 (۵) در باب هولوكاست نویسنده: دیوید دیوک مترجم: محمدحسین خدّامی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9041 قسمت چهارم؛ 🔶🔸ارقام نامعقول ✡ دکتر نورمن فینکلشتاین (Norman Finkelstein)، یک دانشمند یهودی که والدین خود او در اردوگاه‌های آلمان مورد آزار واقع شده‌اند، با تألیف کتاب صنعت هولوکاست (۶۰) هیاهویی را به راه انداخت. او در اثر ابداعیِ خود، دروغ‌پردازی فاحش حامیان هولوکاست را اثبات می‌کند. او نشان می‌دهد که ارقام ارائه شده توسط خود ایشان، هولوکاست را ناممکن می‌نمایند. ✡ «لئونارد دینرستین طی یک بررسی موثق گزارش داد: "۶۰ هزار یهودی از اردوگاه‌ها بیرون آمدند. در طول یک هفته بیش از ۲۰ هزار نفر از ایشان مرده بودند. اما همان‌طور که در مذاکرات با آلمان مطرح شد [تنها دو سال پیش در ۱۹۹۹] صنعت هولوکاست برای ۱۳۵ هزار فرد زنده‌ای که سابقاً در اردوگاه اسیر بودند، درخواست غرامت نمود. ✡ اگر ۱۳۵ هزار یهودی که سابقاً به کار اجباری گماشته می‌شدند، همچنان زنده باشند، پس حدود ۶۰۰ هزار نفر باید از جنگ جان سالم به در برده باشند. این ارقام حداقل نیم میلیون بیش از تخمین‌های استاندارد است. اگر یهودیان تنها ۲۰% از بازماندگان جمعیت اردوگاه را تشکیل داده باشند و ۶۰۰ هزار یهودی همان‌طوری که صنعت هولوکاست نشان می‌دهد از جنگ جان سالم بدر برده باشند، بنابراین ۳ میلیون نفر از اسیران در بند اردوگاه باید در مجموع در جنگ زنده مانده باشند. ✡ پس با توجه به تخمین صنعت هولوکاست، شرایط زندگی در اردوگاه نباید چندان ناگوار بوده باشد. در واقع باید به‌طور چشمگیری میزان زاد و ولد، بالا و میزان مرگ و میر، پایین بوده باشد، اگر مطابق برآورد صنعت هولوکاست، صدها هزار یهودی زنده مانده باشند پس راه حل نهایی به هیچ وجه موفق و کارآمد نبوده است و این دقیقاً همان چیزی است که منکران هولوکاست می‌گویند.» (صفحات ۱۲۷-۱۲۸) (۶۱) ✡ تقریباً همان زمانی که من متوجه تفاوت‌های موجود در ارقام مربوط به هولوکاست شدم، مصاحبه‌ای تلویزیونی با یک صهیونیست که به تجدیدنظرطلبان در هولوکاست حمله می‌کرد را مشاهده نمودم. او می‌گفت: «چه ۱۰ میلیون و چه یک میلیون، چه ۱۰۰ هزار و چه هزار، اینها هیچ‌یک از نفرت‌انگیز بودن جنایت نمی‌کاهد»!! ✡ واقعیت آن است که اگر بجای ۲۶ میلیون انسان، صدها هزار جان باخته باشند و اگر بیشتر این تلفات در اثر خشونت‌های ناشی از شرایط جنگ باشد نه یک برنامه‌ی کشتار طراحی شده، در این صورت نسخه‌ی متداول هولوکاست کاملاً غیر مطابق با واقع خواهد بود. 🔶🔸پرسش‌های دیگری در مورد هولوکاست ✡ مهم‌ترین مؤلفه‌ی داستان هولوکاست عبارت از این است که نازی‌ها نقشه و یا برنامه‌ی طراحی‌شده‌ای برای از بین بردن یهودیان داشته‌اند. اما علیرغم این‌که نیروهای متفقین، سران دولتی و نظامی آلمان را دستگیر کردند و بیشتر اردوگاه‌ها را همراه با مدارکِ دست‌نخورده به چنگ آوردند، حتی یک دستور یا توصیه‌ای که خواستار خفه‌کردن یهودیان با گاز باشد یا نشان‌دهنده‌ی نقشه‌ای برای از بین بردن جامعه یهودی اروپا باشد نیافتند!! ✡ هیچ نقشه‌ای برای احداث اتاق‌های گاز قتل انسان یا دستور یا توصیه‌ی واضح و مکتوبی برای خفه کردن انسان‌ها با گاز یافت نشده است. داستان هولوکاست در این زمینه همچون زمینه‌های دیگر دچار بازبینی شگرفی شده است. ✡ کارشناسان دیگر ادّعا نمی‌کنند که نازی‌ها دستور مستقیمی برای قلع و قمع یهودیان صادر کرده‌اند. رائول هیلبرگ (Raul Hilberg) در نخستین چاپ کتاب اصلی خود در مورد هولوکاست به نام «نابودسازی یهودیان اروپا» چاپ ۱۹۶۱ می‌نویسد: "در سال ۱۹۴۱ هیتلر در مورد کشتار یهودیان دو دستور صادر کرد. او در چاب بازبینی‌شده‌ی کتاب خود که در سال ۱۹۸۵ در سه جلد چاپ شد، تمام ارجاع‌های موجود به دستور هیتلر را حذف کرد!! (۶۲) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9162 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درگیری لفظی رئیس جمهور کنگو و فرانسه 🔔پایان سکوت جهان در برابر استعمارگری و جنایات غرب 🔻 در ادامه افول قدرت کشورهای استعمارگری مثل فرانسه، آمریکا و انگلستان روز گذشته در کنفرانس خبری رئیس جمهور کنگو و فرانسه درگیری لفظی اتفاق افتاد. 🔸رئیس جمهور کنگو با یادآوری نقش فرانسه در نسل کشی در این کشور در سال ۱۹۹۴ از مکرون پرسید فرانسه چطور می تونه به برقراری امنیت در کنگو کمک کنه. مکرون هم سعی کرد نقش کشورش در این جنایت را انکار کند! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ میراث ویرانگر فرانسه برای الجزایر 🔹درست قبل از روز ولنتاین در سال ۱۹۶۰، فرانسه چیزی را به داد که هرگز نمی‌تواند آن را فراموش کند. یک آزمایش اتمی در صحرای آفریقا انجام دادند که چهار برابر قوی‌تر از بمبی بود که روی هیروشیما پرتاب شد. 🔸این کار، نشان‌دهنده‌ی آغاز ششمین سال بود و میراث ویرانگر رادیواکتیو را بر جای گذاشت؛ میراثی که پس از گذشت سال‌ها از استقلال الجزایر، هنوز هم احساس می‌شود. 🔹در مناطقی که بیشترین آسیب را دیده‌اند، موارد بیشتری از ناهنجاری سرطان و ناباروری دیده می‌شود؛ مشکلی که با امتناع از افشای مکان‌های مخفی که زباله‌های رادیواکتیو را دفن کرده بودند، بدتر شد. 🔸پاریس در عین حال موافقت کرده است که به قربانیان آسیب دیده، غرامت پرداخت کند اما به‌دلیل معیارهای سختگیرانه، تاکنون تنها یک نفر غرامت دریافت کرده است! با توجه به تاریخ، روابط تیره‌ای که امروزه بین دو کشور وجود دارد، قابل درک است، زیرا فرانسه هنوز از عذرخواهی برای جنایات خود امتناع می‌کند. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📌فعال رسانه‌ای آمریکایی: 🔹اگر می‌خواهید ایالات متحده‌ی واقعی را بشناسید، به سخنان معروف مادلین آلبرایت، اولین وزیر خارجه زن ما، فکر کنید: 👈 "کشتن ۵۰۰.۰۰۰ عراقی ارزشش را داشت." 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت چهل‌وششم؛ از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد: «خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی تهران و می‌ری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم: «چرا خونه خودمون نرم؟» بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید: «بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» رنگ من از خبری که برایش این همه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم: «چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت در این غربت کسی نبود که پناهش دهد دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد آهسته خبر داد: «هفت ماه پیش؛ کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمبگذاری کردن، چند نفر شهید شدن.» مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد کلام آخر او جانم را در جا گرفت: «مامان بابا تو اون اتوبوس بودن…» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم اختیار ساقم با خودم نبود قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ می‌زدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم می‌درخشید هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود نمی‌دانستم بدن آن‌ها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم. در آغوش ابوالفضل بال‌بال می‌زدم فرصت جبران بی‌وفایی‌هایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به قیامت رفته بود. اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه زینبیه، نه بیمارستان دمشق که آتش تکفیری‌ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم. ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم نمی‌خواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد بین گریه به رویم می‌خندید و شیطنت می‌کرد: «من جواب رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای سوری یا پرستاری خواهرت؟» و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند از این حسرت و دلتنگی فقط گریه می‌کردم. چشمانش را از صورتم می‌گرداند تا اشکش را نبینم دلش می‌خواست فقط خنده‌هایش برای من باشد دوباره سر به سرم گذاشت: «این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!» همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده حالا می‌خواست زیر پایم را بکشد بی‌پرده پرسید: «فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»… ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🚨 ماجرای عجیب تربتی که در سیل پرتاب کردند! 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند؛ در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرش‌های مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. تربت را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. 📙 کتاب "خون دلی که لعل شد" 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گذشته عمرم و ندیدمت هنوز... اللّهم عجّل لولیک الفرج 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما بی‌صاحب نیستید، ما حواسمون بهتون هست! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
Haj-Mehdi-Samavati-www.Ziaossalehin.ir-Monajat.shabaneieh-128.mp3
22.27M
🔶 صوت مناجات شعبانیه با صدای حاج مهدی سماواتی 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا