eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
✡ وقتی عرفان نیهیلیستی به همجنسبازی رسید! 🔸با حمایت (پسردایی فرح و مدیرعامل رادیو و تلویزیون ملی) و پشتیبانی دفتر فرح، در سال ۱۳۴۷ تشکیلاتی به‌نام ایجاد شد. مسئولیت این کارگاه بر عهدهٔ فردی به‌نام قرار گرفت. 🔸 صفاری از نزدیک‌ترین اعضای محفل نزدیکان ، معمار و عضو هیات امنای بنیاد فرح پهلوی، مشاور سازمان رادیو و تلویزیون، مدیر هنری کارگاه نمایش تلویزیون، از برنامه‌ریزان بود. 🔸 بیژن صفاری طراح بود که از همان زمان ساخت در دورهٔ ، به‌عنوان پاتوقی برای شناخته می‌شد. 🔸 صفاری عضو محفلی از به‌اصطلاح «هنرمندان» نوگرا بود که در زمینهٔ نقاشی، معماری، و مجسمه‌سازی و سایر حوزه‌های تجسّمی فعال بود و فرح دیبا به‌واسطهٔ آن‌که خود در رشتهٔ در فرانسه تحصیل کرده بود، با بیشتر آن‌ها از دوران دانشجویی در ارتباط بود. 🔸 این حلقه شامل افرادی چون صفاری، ، (پسرعموی فرح)، ، ، سهراب محوی و… بود که ویژگی کاری بسیاری از آن‌ها ، ، بی‌پروایی در نمایش عناصر بود. 🔸 این حلقه یک محفل خاص خود در ساختمانی شکل دادند که پاتوق آن‌ها بود و به «کلوب رشت ۲۹» (پلاک ۲۹ خیابان رشت تهران) مشهور شد. پرویز تناولی، عضو محوری این حلقه که به نوعی بانی تشکیل بود، در کنار «کامران دیبا» و «رکسانا صبا» آن را راه انداختند. 🔸 از جمله همراهان و شرکای پرویز تناولی در ادارهٔ محفل «رشت ۲۹» بود. دیبا که یک معمار مدرنیست و فرم‌گرا بود، ساختمان کنونی تئاتر شهر را طراحی کرد. 🔸 اما شهرت دیبا در کنار معماری، به داستان‌های متعدد از او بازمی‌گشت و روابطی که با فردی به‌نام داشت. 🔸 کیوان خسروانی، طراح لباس ، که او هم در زمینهٔ معماری در فرانسه تحصیل کرده بود، فرزند سپهبد مرتضی خسروانی، از فرماندهان رده بالای ارتش شاهنشاهی و برادرزاده سپهبد ، بنیانگذار و مالک باشگاه بود. خسروانی‌ها از های مشهوری بودند که به‌واسطهٔ روابط نزدیک با به مدارج بالا رسیدند. 🔸 کیوان خسروانی و کامران دیبا به اتفاق هم یک بوتیک لباس موسوم به «N1» (نامبر وان) راه انداختند که به پاتوقی برای تبدیل شد. 🔸 فضاحت این بوتیک و دو صاحب همجنسباز آن، آن اندازه بالا گرفت که در نهایت با دستور سپهبد (رئیس کل شهربانی)، پلیس به محفل اصلی فرزندان همجنسباز امرای ارتش و وابستگان دربار (یعنی کلوب رشت ۲۹) حمله برد و همهٔ آن‌ها را دستگیر کرد. 🔸 لیکن این حمله به‌شدت برای سپهبد مبصر گران تمام شد و با اعمال نفوذ شخص ، که حامی اصلی این محفل محسوب می‌شد، هم دستگیرشدگان آزاد شدند و هم سهپبد مبصر از کار برکنار و مغضوب شد. 🔸 رویدادی در سال ۱۳۵۶ با محوریت رخ داد که نه‌تنها زلزله‌ای در فضای اجتماعی پایتخت ایجاد کرد، که به نمادی از دربار و وابستگان آن تبدیل شد. 🔸 در یکی از شب‌های بهمن ۵۶، در ، واقع در خیابان تخت جمشید (طالقانی فعلی)، که یکی از پاتوق‌های اصلی هنرمندان به‌اصطلاح ، فرزندان مقامات و البته پایتخت بود، یک مراسم عروسی بسیار مجلّل و پُر خرج برگزار شد. 🔸 در رستوران «فیروزه» در طبقهٔ بالای این هتل که ویوی ۳۶۰درجه به تهران داشت، آن شب جشنی برگزار شد که مهمان صاحب نام و مقام کم نداشت. کارت‌های دعوت به زبان فرانسه برای بسیاری از مقامات لشکری و کشوری ارسال شده بود. 🔸 ، پیام تبریکش را توسط دوست نزدیک و مشاورش، لیلی متین‌دفتری فرستاده بود و از دربار هم (از برادرزادگان پادشاه) حضور داشت. اما مهم‌ترین مهمانان «هنری» این جشن، چهره‌های اصلی خانه نمایش و محفل بودند. 🔸 نکتهٔ فاجعه‌بار این جشن این بود که در این مراسم «بیژن صفاری» (از برنامه‌ریزان و از صمیمی‌ترین دوستان ملکهٔ پهلوی) با «پسر» دیگری به نام ازدواج می‌کرد! این‌دو آن اندازه وقیح بودند که تصمیم گرفتند رابطهٔ عفن و تهوع‌آور چندسالهٔ خود را «رسمی» کنند و در پایتخت یک کشور شیعه عقد ازدواج ببندند!! 🔸 سهراب محوی (متعلق به فرقهٔ )، فرزند از تاجران عصر پهلوی (پدرخواندهٔ مافیای فاسد در عرصهٔ هتلداری، کازینو و آژانس‌های هوایی و تجارت اسلحه) و جزو حلقهٔ فاسدی بود که کارشان فراهم کردن بساط عیاشی‌های جنسی محمدرضا بود. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡ وقتی عرفان نیهیلیستی به همجنسبازی رسید! 🔸با حمایت (پسردایی فرح و مدیرعامل رادیو و تلویزیون ملی) و پشتیبانی دفتر فرح، در سال ۱۳۴۷ تشکیلاتی به‌نام ایجاد شد. مسئولیت این کارگاه بر عهدهٔ فردی به‌نام قرار گرفت. 🔸 صفاری از نزدیک‌ترین اعضای محفل نزدیکان ، معمار و عضو هیات امنای بنیاد فرح پهلوی، مشاور سازمان رادیو و تلویزیون، مدیر هنری کارگاه نمایش تلویزیون، از برنامه‌ریزان بود. 🔸 بیژن صفاری طراح بود که از همان زمان ساخت در دورهٔ ، به‌عنوان پاتوقی برای شناخته می‌شد. 🔸 صفاری عضو محفلی از به‌اصطلاح «هنرمندان» نوگرا بود که در زمینهٔ نقاشی، معماری، و مجسمه‌سازی و سایر حوزه‌های تجسّمی فعال بود و فرح دیبا به‌واسطهٔ آن‌که خود در رشتهٔ در فرانسه تحصیل کرده بود، با بیشتر آن‌ها از دوران دانشجویی در ارتباط بود. 🔸 این حلقه شامل افرادی چون صفاری، ، (پسرعموی فرح)، ، ، سهراب محوی و… بود که ویژگی کاری بسیاری از آن‌ها ، ، بی‌پروایی در نمایش عناصر بود. 🔸 این حلقه یک محفل خاص خود در ساختمانی شکل دادند که پاتوق آن‌ها بود و به «کلوب رشت ۲۹» (پلاک ۲۹ خیابان رشت تهران) مشهور شد. پرویز تناولی، عضو محوری این حلقه که به نوعی بانی تشکیل بود، در کنار «کامران دیبا» و «رکسانا صبا» آن را راه انداختند. 🔸 از جمله همراهان و شرکای پرویز تناولی در ادارهٔ محفل «رشت ۲۹» بود. دیبا که یک معمار مدرنیست و فرم‌گرا بود، ساختمان کنونی تئاتر شهر را طراحی کرد. 🔸 اما شهرت دیبا در کنار معماری، به داستان‌های متعدد از او بازمی‌گشت و روابطی که با فردی به‌نام داشت. 🔸 کیوان خسروانی، طراح لباس ، که او هم در زمینهٔ معماری در فرانسه تحصیل کرده بود، فرزند سپهبد مرتضی خسروانی، از فرماندهان رده بالای ارتش شاهنشاهی و برادرزاده سپهبد ، بنیانگذار و مالک باشگاه بود. خسروانی‌ها از های مشهوری بودند که به‌واسطهٔ روابط نزدیک با به مدارج بالا رسیدند. 🔸 کیوان خسروانی و کامران دیبا به اتفاق هم یک بوتیک لباس موسوم به «N1» (نامبر وان) راه انداختند که به پاتوقی برای تبدیل شد. 🔸 فضاحت این بوتیک و دو صاحب همجنسباز آن، آن اندازه بالا گرفت که در نهایت با دستور سپهبد (رئیس کل شهربانی)، پلیس به محفل اصلی فرزندان همجنسباز امرای ارتش و وابستگان دربار (یعنی کلوب رشت ۲۹) حمله برد و همهٔ آن‌ها را دستگیر کرد. 🔸 لیکن این حمله به‌شدت برای سپهبد مبصر گران تمام شد و با اعمال نفوذ شخص ، که حامی اصلی این محفل محسوب می‌شد، هم دستگیرشدگان آزاد شدند و هم سهپبد مبصر از کار برکنار و مغضوب شد. 🔸 رویدادی در سال ۱۳۵۶ با محوریت رخ داد که نه‌تنها زلزله‌ای در فضای اجتماعی پایتخت ایجاد کرد، که به نمادی از دربار و وابستگان آن تبدیل شد. 🔸 در یکی از شب‌های بهمن ۵۶، در ، واقع در خیابان تخت جمشید (طالقانی فعلی)، که یکی از پاتوق‌های اصلی هنرمندان به‌اصطلاح ، فرزندان مقامات و البته پایتخت بود، یک مراسم عروسی بسیار مجلّل و پُر خرج برگزار شد. 🔸 در رستوران «فیروزه» در طبقهٔ بالای این هتل که ویوی ۳۶۰درجه به تهران داشت، آن شب جشنی برگزار شد که مهمان صاحب نام و مقام کم نداشت. کارت‌های دعوت به زبان فرانسه برای بسیاری از مقامات لشکری و کشوری ارسال شده بود. 🔸 ، پیام تبریکش را توسط دوست نزدیک و مشاورش، لیلی متین‌دفتری فرستاده بود و از دربار هم (از برادرزادگان پادشاه) حضور داشت. اما مهم‌ترین مهمانان «هنری» این جشن، چهره‌های اصلی خانه نمایش و محفل بودند. 🔸 نکتهٔ فاجعه‌بار این جشن این بود که در این مراسم «بیژن صفاری» (از برنامه‌ریزان و از صمیمی‌ترین دوستان ملکهٔ پهلوی) با «پسر» دیگری به نام ازدواج می‌کرد! این‌دو آن اندازه وقیح بودند که تصمیم گرفتند رابطهٔ عفن و تهوع‌آور چندسالهٔ خود را «رسمی» کنند و در پایتخت یک کشور شیعه عقد ازدواج ببندند!! 🔸 سهراب محوی (متعلق به فرقهٔ )، فرزند از تاجران عصر پهلوی (پدرخواندهٔ مافیای فاسد در عرصهٔ هتلداری، کازینو و آژانس‌های هوایی و تجارت اسلحه) و جزو حلقهٔ فاسدی بود که کارشان فراهم کردن بساط عیاشی‌های جنسی محمدرضا بود. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/22960 ، یهودزدگان و اصلاح‌طلبان ◀️ قسمت دوم: 🔶🔸از دانشگاه کلمبیا تا انتشارات فرانکلین 🔹عزت‌الله فولادوند که یگانه الگوی زندگی‌اش را محمدعلی فروغی (از پیشروان فراماسونری ایران و نخست‌وزیر پهلوی‌ها) می‌داند؛ زاده‌ی سال ۱۳۱۴ در اصفهان و درون خاندانی اشرافی است. 🔹مادرش نسب از شازده‌ای قجری می‌برد و پدرش غلامرضا فولادوند از تبار ایل بختیاری و ابتدا قاضی دادگستری رضاخان بود، اما خدماتش به رژیم ستم شاهی او را در زمره سیاستمداران مطلوب محمدرضا پهلوی قرار داد و به مناصب عالی کشوری رساند. 🔹پدر عزت‌الله، او را در نوجوانی برای ادامه تحصیلات متوسطه ابتدا به انگلستان و سپس ۲ سال به دانشکده پزشکی پاریس فرستاد، ولی سرانجام در ۲۲ سالگی راهی نیویورک کرد تا در دانشگاه کلمبیا فلسفه بیاموزد. 🔹این دانشگاه را «مخزن تربیت جاسوسان لیبرال» می‌دانند و آن زمان با مشارکت سازمان جاسوسی سیا سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را بر روی دانشجویان خارجی آغاز کرد تا همراه بنیاد فورد، پروژه‌های «تربیت نخبگان سیاسی» و «تربیت معلم» را برای گسترش ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری در کشورهای جهان سوم پیش ببرد. 🔹عزت‌الله فولادوند در دانشگاه کلمبیا زیردست اساتیدی چون آرتور دانتو، رابرت کامینگ و سیدنی مورگن بسر پرورش یافت و رساله فوق‌لیسانس خود را در «نقد قوه حکم کانت» نوشت. پس از بازگشت به ایران در پایان سال ۱۳۴۱، با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در دربار، سمت‌های مختلفی را در شرکت ملی نفت و وزارت اقتصاد و دارایی عهده‌دار شد. 🔹در دهه ۱۳۴۰ دو مرکز بزرگ ترجمه در ایران فعال بودند: ■ یکی بنگاه ترجمه و نشر کتاب که تحت نظارت دربار شاهنشاهی و زیر سیطره بهایی‌هایی مانند قرار داشت ■ و دیگری یک شرکت انتشاراتی آمریکایی به نام مؤسسه فرانکلین. این موسسه را که یکی از کارگزاران برجسته‌ی MI6 و CIA در تهران تاسیس کرد، از بودجه مستقیم دولت آمریکا تغذیه مالی می‌شد و با لژهای فراماسونری پیوندهای استواری برقرار ساخت؛ اساسنامه‌ی فرانکلین نیز صراحتاً وظیفه اصلی آن را «گسترش فلسفه و ادبیات آمریکایی در ایران» ذکر کرده بود. 🔹، یکی از پیروان فرقه ضاله بهائیت، سردبیری انتشارات را برعهده داشت و و ، سرویراستاران آن به شمار می‌رفتند. 🔹فولادوند در سال ۱۳۴۷ به دیدار امامی و دریابندری رفت و قرارداد نخستین ترجمه‌اش را با آنان بست. ترجمه کتاب گریز از آزادی" نوشته‌ی اریش فروم را به او سپردند؛ اثری متعلق به فیلسوفی یهودی که ۲ سال پس از انتشارش در سال ۱۳۵۰ «جایزه ترجمه ممتاز» سازمان یونسکو را نصیب فولادوند کرد. 🔶🔸ساخت زیربنای تجدیدنظرطلبیِ سکولار 🔹آشنایی عزت‌الله فولادوند با خواجه‌پور به پیش از انقلاب می‌رسید. حیدری، مؤسس و مدیر مرموز انتشارات خوارزمی، از نزدیکان و شاگردان سناتور خانلری به شمار می‌رفت که به هنگام قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، وزیر فرهنگ رژیم پهلوی در کابینه اسدالله علم بود و ابتدا توسط او به مجله سخن راه یافت. 🔹در سال ۱۳۴۷ با حمایت سناتور، انتشارات خوارزمی را پایه گذاشت و همه انرژی‌اش را خرج گسترش آموزه‌های لیبرالی در ایران کرد. حیدری در ابتدای دهه ۱۳۵۰ با ، رئیس دفتر ویژه ، برای تاسیس انتشارات آریامهر همکاری داشت، گرچه بیشتر وقتش را برای گسترش فعالیت‌های خوارزمی با کسانی چون هوشنگ وزیری، نجف دریابندری، محمدعلی موحد، منوچهر بزرگمهر و ابراهیم یونسی می‌گذراند و در رأس آنان از فریدون آدمیت، تاریخ‌دان فراماسون، مشورت می‌گرفت. 🔹او از نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی، ترجمه آثار رهبران صهیونیسم سیاسی مانند را در دستور کار خود گذاشت و اجرای آن را به فولادوند سپرد تا به تدریج یک زیربنای تئوریک برای تجدیدنظرطلبی سکولار بسازد. (بخشی دیگر از پروژه را نجف دریابندری و محمدعلی موحد در خوارزمی به انجام رساندند.) 🔹چنان‌که اکبر گنجی در خاطراتش شرح داده و محمدسعید نیز بر آن صحّه گذاشته است، طیف مهمی از اصلاح‌طلبان از رهگذر این پروژه و خواندن کتاب‌های آرنت در دهه ۱۳۶۰ دچار یک دگرگونی بنیادینِ عقیدتی شدند و در واقع، ترجمه‌های فولادوند آنان را به سوی مبارزه با جمهوری اسلامی کشاند. 💥گنجی می‌نویسد: "در همان‌سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ آقای «عزت‌الله فولادوند» دو کتاب مهم از «هانا آرنت» ترجمه کرد؛ یکی کتاب «خشونت» و یکی کتاب «انقلاب»." 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/23048 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee