✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
جاسوسان در تهران. ۱.
امام خمینی، ۷ دی ۱۳۶۰:
ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم،
لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت.
ایشان برپادارندگان سلطهی ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلعسلاح نمیشوند؛
و هماکنون با تمام ورشکستگیها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمیدارند.
🔶🔸رویای آمریکایی ، ایدئولوژی انگلیسی
🔹روزهای پایانی دهه ۱۳۷۰، هنگام تبوتاب برگزاری هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، سعید حجاریان به ملاقات محرمانهای با سیدمحمد خاتمی رفت.
گرچه او همچنان از عوارض ترور نافرجامش در اسفند ۱۳۷۸ رنج میبرد، با این حال به محض دیدن رییس جمهور با لحنی گزنده و کلماتی بریده بریده گفت:
"اصلاحات به سبب «فقدان نیروی اجتماعی» در حال فروپاشی است؛ چون شما از رهبری اصلاحات امتناع کردید و این چنین «جنبش، بی سَر شد» و به زودی «اصلاحات» در ایران خواهد مُرد." (۱)
🔹حجاریان از رئیس کابینه یک درخواست فوری داشت؛ این که خاتمی همزمان «نقش رهبر اپوزیسیون» را نیز بازی کند تا «جنبش نمیرد!»
اما، او بیدرنگ به حجاریان پاسخ داد:
«از سرنوشت بنیصدر میترسد»
و گفت:
«من نمیخواهم مثل بنیصدر شوم.
چون بنیصدر میگفت در دنیا فقط من هستم که هم رئیس جمهورم و هم رئیس اپوزیسیون.» (۲)
🔹پروژه اصلاحات یک «ایدئولوژی انگلیسی» و «رویای آمریکایی» بود که در کمتر از نیم دهه خاکستر شد و حجاریان خبر مرگز آن را به رئیسجمهور خاتمی داد،
🔹اسفند ۱۳۷۵ وقتی که جیمز بیسکاتوری و ریوا ریچموند، معاون وزارت امور خارجه آمریکا و دستیار ارشدش مقدمهی گزارش شورای روابط خارجی را پیرامون رابطهی «اسلام با علوم انسانی سکولار» و «ارزیابی پروژه جامعه مدنی در ایران» مینوشتند، (۳) گویی خبری دربارهی پشتوانهی نازل معرفتی و سرگشتگیهای سیاسی فعالان این پروژه نداشتند.
🔹آنان آنقدر مجذوب مبالغههای تحلیلگران مثلث سرویسهای جاسوسی CIA ، MI6 و موساد از قدرت فزایندهی گروهی موسوم به روشنفکران دینی با محوریت عبدالکریم سروش و سیدمحمد خاتمی بودند که با اشتیاقی وصفناپذیر نتیجه گرفتند:
"ظهور «طبقهی روشنفکر» در ایران که آموزشهای مدرن را دیدهاند و با «علوم غربی» و «سنتهای اسلامی» تا حدودی آشنا هستند، بخشی از یک حرکت فراگیرتر، جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است…
این بحث که «ایدئولوژی دینی» مانع تبعیت از «علم، است و قدرت سیاسی را هم فاسد میکند، در واقع شاخصههای ساختار حاکم در انقلاب ایران را زیرسوال میبرد…
همچنین این جریان مشروعیت هر نوع حکومت دینی را زیر سؤال میبرد. (۴)
🔶🔸کیان و نگاه نو: ارباب حلقهها ؟!
🔹پروژه روشنفکران دینی در ایران که دولت آمریکا را به وجد میآورد، با انتشار سلسله مقالات «قبض و بسط تئوریک شریعت» در ماهنامه کیهان فرهنگی صورتبندی شد.
انتشار این سلسله مقالات از اردیبهشت ۱۳۶۷ آغاز گشت؛ از قضاء همزمان با فروپاشی اروپای شرقی (۱۹۸۹.م).
🔹عبدالکریم سروش ادعا داشت که میخواهد تا فهم نوینی را از اسلام عرضه کند و این امر را در گرو اصلاح دین و تعقیب پروژه پروتستانتیسم اسلامی میدانست.
او در قبض و بسط معتقد بود در جهان امروز، همه علوم وابسته به یکدیگرند و ما با یک جغرافیای معرفت روبهرو هستیم.
هر تکانی در این جغرافیا، همه علوم را تکان خواهد داد و علوم دینی مانند فقه از این تحولات مصون نیستند. (۵)
به روایت سروش، جغرافیای معرفت در جهان معاصر حاوی معرفتشناسی نوینی است که غرب با تکیه بر عقلانیت مدرن آن را عرضه کرده است و دین را باید برپایه آموزههای معرفتشناختی عصر مدرنیته فهمید؛ (۶)
🔹معرفت شناسیای که برآمده از آراء فیلسوف یهودی سرشناس سِر "کارل پوپر" است و «فهم علمی غرب» را معیار اثبات و ابطال «مسائل» میداند.
یعنی، آنچه که با عقلانیت مدرن غرب سازگار است، «علمی» است و آنچه که با فلسفه مدرنیته نمیخواند، «غیرعلمی» است.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15006
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14928
◀️ قسمت بیستونهم
- امینه سوگند میخورد که من با دیگران فرق دارم و دوستم دارد؛ اما به حرف زنها نمیتوان اطمینان کرد.
میبینید که من زیبا نیستم.
آه! اگر مانند شما زیبا بودم، دیگر هیچ غمی نداشتم.
راست میگفت؛ زیبا نبود.
ناگهان در اتاق باز شد و عدهای از زنان، هیاهوکنان به داخل ریختند.
نزدیک بود بیهوش شوم.
مادر قنواء و خواهرانش نیز در میان آنها بودند.
پشت سر آنها مرد چاق و اخمویی وارد شد.
به هنگام ورود او زنان خدمتکار، تعظیم کردند.
بیشک او مرجان صغیر بود.
امینه با تشتی که ابریقی (آفتابه سفالی یا فلزی) در آن بود، گوشهای ایستاده بود و با نگرانی به هلال نگاه میکرد.
حاکم با پوزخند به اتاق نگاه کرد و به سوی من آمد.
سلام کردم
جوابم را نداد و نگاهش را به طرف هلال چرخاند.
- امینه بسیار وفادار است، اما نسبت به ما. او به ما خبر داده که تو چگونه خود را به شکل بردهای سیاه در آوردهای و نام جوهر را بر خود گذاشتهای.
هلال با لحنی نالهآمیز، خطاب به امینه گفت:
"تو چگونه توانستی با من چنین کاری بکنی؟!"
پس از آن ماجرا به پدربزرگ گفتم؛ بهتر است از این به بعد نعمان به دارالحکومه برود.
گفت: "عجله نکن. بالاخره کارت را شروع خواهی کرد.
زنهای دارالحکومه کارشان همین است.
آنها به دنبال بهانهای هستند تا باعث تفریح و سرگرمیشان بشود.
از مشتی آدم بیکار و ثروتمند و دارای قدرت چه انتظاری داری.
من هم مایل نیستم که تو به آنجا بروی؛ اما میترسم اگر مخالفت کنی بلایی به سرت بیاورند."
بعد از ظهر به حمام رفتم.
ابوراجح در رختکن نبود.
مسرور لبهی سکو نشسته بود و گرفته و خشمگین به نظر میرسید.
جواب سلامم را نداد.
نتوانستم حدس بزنم از چه چیز ناراحت است.
معلوم بود که حوصله مرا ندارد.
ابوراجح در اتاق خودش مطالعه میکرد.
کنارش نشستم،
کتاب را کنار گذاشت.
پس از احوالپرسی پرسیدم:
"چرا مسرور اینقدر کلافه است؟!"
آهی کشید و گفت:
"بهیاد داری که از ریحانه خواستگاری کرده بود؟"
خون به مغزم فشار آورد:
- بله خودتان به من گفته بودید.
- قضیه را به ریحانه گفتم.
- چه گفت؟
- جوابش یک کلمه بود؛ نه!
اضطرابم فرو نشست و خدا را در دل شکر کردم.
برای من خبر مسرت بخشی بود.
به مسرور حق دادم که آنگونه ناراحت باشد.
ابوراجح گفت:
"به ریحانه گفتم، پس از پایان مهلتی که تعیین کردهام، اگر خوابت تعبیر نشد باید روی خواستگاری مسرور، جدیتر فکر کنی."
خطر هنوز کاملا” رفع نشده بود.
باز هم اضطراب به سراغم آمد؛
اما همینقدر که فهمیدم ریحانه، مسرور را به خواب ندیده است، خوشحال شدم.
اگر ریحانه، مسرور را به خواب دیده بود؛ پاک از او ناامید میشدم.
مسرور در شان ریحانه نبود.
به خودم فکر کردم؛
"آیا من در شان ریحانه بودم؟!"
صرف نظر از زیباییام و ثروت پدر بزرگم، چه امتیاز دیگری داشتم؟
ابوراجح گفت:
"از همسرم شنیدم که قرار است مدتی در دارالحکومه کار کنی!"
معلوم بود که امحباب راست میگفت که در این باره چیزهایی به ریحانه و مادرش گفته است.
پرسیدم:
"همسرتان چگونه خبردار شده؟!"
- پیرزنی که گویا از همسایههای شماست به آنها گفته.
تمامی آنچه به قنواء و ماجرای آن روز دارالحکومه ارتباط داشت، برای ابوراجح تعریف کردم.
نظر پدربزرگم را نیز به او گفتم.
گفت:
"ارتباط تو با دارالحکومه میتواند مفید باشد؛
به شرط آنکه به گناه نیفتی و اجازه ندهی تو را آلت دست قرار دهند و مانند یک اسباببازی با تو بازی کنند
اگر تسلیم آنها باشی از تو سواری میگیرند و تحقیرت میکنند؛
اما اگر وقار خود را حفظ کنی، آنها هم مجبور میشوند به تو احترام بگذارند."
پرسیدم:
"وقتی من نمیخواهم با قنواء ازدواج کنم، چگونه ممکن است ارتباط با دارالحکومه برایم مفید باشد؟!"
به نقطهای خیره شد وگفت:
"تو شیعه نیستی، اما خوب میدانی که بعضی از بهترین و درستکارترین شیعیان حلّه، تنها به جرم شیعه بودن، در سیاهچالهای مرجان صغیر زندانی اند. خبری آوردهاند که حال بعضی از آنها وخیم است."
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15008
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایران و ایرانی
◀️ مقاله اول؛
اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگنرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395
◀️ مقاله دوم؛
فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605
◀️ مقاله سوم؛
ژانر وسترن در خدمت دروغگویی نظام لیبرالیسم
https://eitaa.com/salonemotalee/14742
◀️ مقاله چهارم؛
«تولد یک ملت» و «جان فورد»؛ کشف ظرفیت سینما در دروغگویی
https://eitaa.com/salonemotalee/14905
🔗ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایرانوایرانی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14931
◀️ مقاله چهارم؛ «تولد یک ملت» و «جان فورد»؛ کشف ظرفیت سینما در دروغگویی ۳.
🔹«جان مارتین فینی» در اوایل دههی ۱۹۲۰ و پس از کارگردانی فیلم سینمایی «کامئو کربی» (Cameo Kirby) بار دیگر اسم هنری خود را تغییر داد و این بار خود را با عنوان «جان فورد» (John Ford) خواند.
🔹نامی که در سال ۱۹۲۴م و با تولید فیلم سینمایی «اسب آهنین» (The Iron Horse) بهعنوان یک اثر عظیم و «بیگ پروداکشن» (Big Productions) در حافظه تاریخی سینمای صامت ماندگار شد و ارتباط مادامالعمر «جان فورد» را با «ژانر وسترن» در حافظهی تاریخ سینمای جهان رقم زد.
🔹«جان فورد» با هوشمندی و شناخت صحیح از حرکت رو به پیشرفت «صنعت سینما» و برآورد دقیق نسبت به افول «سینمای صامت» و نیاز مبرم مخاطبان سینما برای دریافت عنصر «صدا» و کارکرد ویژهی این عنصر در «دروغگویی رسانهای» و باورپذیر شدن هرچه بیشتر «دروغ» بود که در سال ۱۹۲۹م و با تولید فیلم سینمایی «ساعت مشکی» (The Black Watch) نخستین حضور ناطق خود را در سینما به ثبت رساند.
🔹حضوری که پس از یک دهه فعالیت مستمر و تولید فیلمهای گویا و صدادار، در اواخر دهه ۱۹۳۰، توسط «جان فورد» متحوّل شد
و اینبار او به سراغ استفاده از عنصر جدیدالورود «رنگ» (Color) در صنعت سینما رفت
و با استفاده از شیوهی «تکنیکالر» (Technicolor) نخستین فیلم رنگی خود را با عنوان «طبلها با چرخش پا» (Drums Along the Mohawk) در سال ۱۹۳۹م تولید کرد.
🔹سالها فعالیت در صنعت سینمای آمریکا، «جان فورد» را به درک صحیحی از «کارکرد رسانهای سینما» رساند و او را به استفادهی حداکثری و همزمان از قابلیت سهوجهی این پدیده در قاعده «هنری» و «صنعتی» و «رسانهای» باورمند ساخته و به شخصیتی اسطورهای مبدل نمود.
🔹او نهتنها با ساخت ۱۱۲ فیلم بلند همچنان عنواندار «پُرکارترین کارگردان سینمای جهان» است؛ بلکه توانست نقش مؤثر در احیای دوبارهی «ژانر وسترن» در دههی ۱۹۳۰ ایفا نموده و الهامبخش طیف گستردهای از سینماگران شود
و شخصیتهای برجستهای همچون «اورسن ولز» (Orson Welles) و «اینگمار برگمان» (Ingmar Bergman) و نسل پس از ایشان و افرادی همچون «مارتین اسکورسیزی» (Martin Scorsese) و «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg) و… را وامدار فهم خود از «هنر-صنعت-رسانه سینما» سازد.
🔹بر این اساس، «جان فورد» را میتوان بهعنوان نمونهای واضح و قابل مطالعه از یک «افسر جنگ نرم» معرفی نمود.
شخصیتی که بیش از هر کارگردان دیگری در تاریخ سینمای «فیلم وسترن» ساخت و نقش بیبدیلی در تثبیت و تکامل این ژانر سینمایی ایفا نمود.
ژانری که زاییدهی «تفکر لیبرالیسم» است و از قابلیت گستردهای برای «جعل حقایق» و «واقعیتسازی» از هر نادرستی برخوردار میباشد و بهخوبی میتواند در پیشبرد «اهداف رسانهای نظام لیبرالیسم» و حقنه هر «دروغی» به عمق جان مخاطبان سینما موفق عمل نماید.
🔹از این جهت است که «آکادمی علوم و هنرهای سینما» (AMPAS) با اعطای چهار جایزهی «اسکار بهترین کارگردانی» او را به الگو و سرمشق مبدّل ساخت.
🔹«جان فورد» برای چهار فیلم سینمایی بلند خود یعنی؛
«خبرچین» (The Informer – 1935)،
«خوشههای خشم» (The Grapes of Wrath – 1940)،
«چه سرسبز بود درّه من» (How Green Was My Valley – 1941)
«مرد آرام» (The Quiet Man – 1952) توانست «جایزه اسکار بهترین کارگردانی» را کسب کند
و توانست نام خود را همچنان تا به امروز در صدر فهرست موفقترین کارگردانان جهان ثبت نماید و از جایگاهی تکرار نشدنی برخوردار گردد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15041
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
ای غایب از نظر به خدا دوست دارمت
السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْإِمَامُ اَلْوَحیدُ و القَائِمُ الرَّشیدُ …
سلام بر تو ای یگانه روزگار و ای تنهاترینِ عالم؛ سلام بر تو و بر روزی که برای هدایت و محبّت قیام خواهی کرد!
«از امروز؛ شیعیان شهر مکلفند به خواندن زیارت عاشورا تا ده روز
تکلیف همین است
ثوابش را نثار کنید به روح حضرت نرجس علیها سلام
باشد که خدا این بلا را از سرمان بردارد
حاضرین به غایبین برسانند».
خبر همه جای شهر پخش شد.
شیعهها اطاعت کردند.
دستور، دستور میرزا محمدتقی شیرازی بود
کسی که از پیش خودش دستوری نمیداد.
از فردا، کسی از شیعه وبا و طاعون نگرفت.
سنیها ولی هنوز تلف میشدند.
معلومشان شد تفاوتی هست
قصه را که شنیدند ...
... آنها هم شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا
از شهر سامرا بلای طاعون و وبا رخت بست ...
به نقل از مرحوم آیتاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى
آیا بلای غیبت کشندهتر از بیماری وبا نیست؟؟
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
3759683_AUD.m4a
5.31M
🤲 #دعای_عهد ۱۲.
از حضرت امام صادق علیهالسلام:
هركس چهل صباح این عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد؛
و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد او را از گور بیرون آورند و در خدمت آن حضرت باشد؛
و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید و هزار گناه از او محو كند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee