فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#نماهنگ
«وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»
حضرت آیتالله خامنهای:
اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّتهای مسلمان است.
من قاطعانه میگویم:
حرکت نزولی و رو به زوالِ رژیم دشمن صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت.
👈 تحرّکوا باسم الله إلى الأمام و اعلموا أنّه «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»
سالگرد عملیات غرورآفرین #طوفان_الأقصى
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
14020715_43697_128k.mp3
1.68M
#کلیپ_صوتی
جوانان فلسطینی، آمادهتر از همیشه
رهبر انقلاب:
نظر قطعی جمهوری اسلامی این است که دولتهایی که قمار عادّیسازی [روابط] با رژیم صهیونیستی را برای خودشان سرمشق و شیوهی کار قرار میدهند،
دارند اشتباه میکنند،
ضرر خواهند کرد؛
باخت منتظر اینها است؛
به قول اروپاییها دارند روی اسب بازنده شرطبندی میکنند.
امروز وضع رژیم صهیونیستی وضعی نیست که مشوّق نزدیکی به او باشد؛
نباید این اشتباه را بکنند.
رژیم غاصب، رفتنی است.
امروز نهضت فلسطین از همیشهی این هفتاد هشتاد سال سرحالتر است.
مشاهده میکنید که امروز جوانان فلسطینی و نهضت فلسطینی، نهضت ضدّ غصب، ضدّ ظلم، ضدّ صهیونیسم از همیشه بانشاطتر، سرحالتر و آمادهتر است و انشاءالله این نهضت به نتیجه خواهد رسید و همانطور که امام بزرگوار (رضوان الله علیه) از رژیم غاصب به «سرطان» تعبیر کردند، حتماً این سرطان به فضل الهی به دست خود مردم فلسطین و نیروهای مقاومت در کلّ منطقه ریشهکن خواهد شد؛ انشاءالله.
🏷 #طوفان_الأقصى
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
"این مرد"
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
📸 رهبر انقلاب: امروز جوانان فلسطینی و نهضت فلسطینی، از همیشۀ این هشتاد سال بانشاطتر، سرحالتر و آمادهترند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_سیاست
پرونده بررسی کتاب "فاتحین جهانی" ۵.
نسخه مدرن #پوریم در #دادگاه_نورنبرگ
قسمت قبل؛
◀️ قسمت هفتم:
🔶🔸بزرگترین عید یهود
بهمناسبت کشتارجمعی ایرانیان
🔹با درنظر گرفتن پیشینهی ۲هزار و ۵۰۰ ساله عید پوریم، میراثداران نظریهی حکومت جهانی یهود، در سال ۱۹۴۶ خون تازهای را در رگهای این رویداد جاری کردند؛
و با پایان کشتارهای گستردهی دادگاه نورمبرگ، اجازهی ساخت اولین کنیسه یهودیان را درست در نقطهای که هرمان گورینگ و دیگر رهبران ناسیونال سوسیالیست آلمان به مرگ محکوم شده بودند، صادر کردند
🔹در این محل، در سال ۱۹۵۲ کنیسه جدیدی بنا شد تا بهتعبیر مارشالکو، در همیشهی تاریخ نشانهی کوچکی از اینحقیقت باشد که در مسند قضاوت نورمبرگ، این یهودا بود که نشسته بود نه داوران متّفقین
🔶🔸سرنوشت ژنرال آمریکایی که نخواست همدست یهودیها باشد
مارشالکو در روزگاری که کتاب «فاتحین جهانی» را مینوشت، معتقد بود بزرگترین خدمتی که کسی میتواند به مردم آمریکا کند این است که آگاهشان کند که همهی تجاوزها و جنایاتی که در دادگاه نورنبرگ و پس از جنگ جهانی دوم رخ دادهاند، کار یهود بینالملل هستند؛ نه افسران و قضات آمریکایی
همچنین آگاهشان کند که نورمبرگ نمایشگر هیچ نظم و قانون جدیدی نیست، مگر روحیهی ترور و پرخاشگری
🔹او بر این اساس از ژنرال جرج اسمیت پَتِن بهعنوان یکی از اولین شهدای پولِ یهودیان و قهرمان حماسی آمریکا نام میبَرد
پتن بهطور اتفاقی در گفتوگو با یک زن کارگر آلمانی که در کارخانهی شیر و لبنیات کار میکرد متوجه شد در نزدیکی مقر فرماندهی و ویلای او چه اتفاقاتی در حال وقوعاند
بهعنوان مثال شیری که برای شهروندان آلمانی تهیه میشد، در راستای اجرای طرح مورگنتاو روی زمین ریخته میشد و یا اینکه چگونه پزشکان یهودی دستور داده بودند از هر چهار نوزاد باید یکی را بهخاطر کمبود شیر با تزریق آمپول بکشند
🔹مارشالکو مینویسد:
«ژنرال پتون مصمّم شد تا مثل شوالیههای قرون وسطی شخصاً راه بیفتد تا به چشم خود ببیند حرفهایی که این زن دهقان آلمانی زده صحّت دارد یا خیر؟»
🔹پتن برای اطلاع از جنایتها، با لباس شخصی به تحقیقات میدانی دست زد و متوجه شد عاملان جنایتها، نه از سربازان آمریکایی که در واقع پسران یَهُوَه هستند
او از اجرای نقشه مورگنتاو سر باز زد اما در همان زمان، ژنرال آمریکایی دیگری وجود داشت که برای اجرای مورگنتاو اشتیاق زیادی داشت و نامش، ژنرال دوایت آیزنهاور بود و روزی رئیسجمهور آمریکا شد
🔹«امکان نداشت که پتن _ شوالیهی گردان زرهی _ را در دادگاه نورنبرگ به مرگ محکوم کنند؛ بدین لحاظ وی را پنهانی و در پشت صحنه به مجازات مرگ محکوم کردند.»
و مارشالکو میگوید اینحکم توسط همانکسانی صادر شد که رهبران آلمانی را به مرگ محکوم کرده بودند
🔹در ادامهی این طرح و نقشه به دستور مأموران CIC یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پتن تصادف کرد و در نتیجهی این تصادف ساختگی، ژنرال زخمی شد
وی را بلافاصله سوار یک آمبولانس کردند تا در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کند و برای همیشه ساکت شود
به اینترتیب ژنرال پتن حذف شد اما با کشتهشدنش دفترچهی سیاه کوچکی هم که بنا بود هنگام برگشت به آمریکا همراهش باشد و حقایقی را با آن برملا کند، ناپدید شد!
🔶🔸یک تحریف دیگر؛ دزد آثار هنری آلمانیها بودند یا یهودیها؟
یک نکتهی مهم دیگر که در نوشته های مارشالکو به آن برمیخوریم و بهطرز جالبی با روایت رسمی رسانههای غربی و یهودی تضاد دارد، غارت آثار هنری اروپا است که در روایتهای رسمی این کار ابتدا توسط نازیها انجام شده، اما در پایان جنگ، آمریکاییها و روسها در اینباره به تقابل پرداختند و هرکدام سعی میکرد از دیگری سبقت بگیرد.
🔹آنطور که در فیلمهایی چون «ترن» یا «مردان آثار ماندگار» و رمانها و تاریخهای غربی خواندهایم، نازیها در طول جنگ جهانی دوم، شروع به غارت آثار هنری و موزهها کردند
اما مارشالکو میگوید دادگاه نورنبرگ نهتنها محل انتقام بود، بلکه محلی پر از فقر اخلاقی بود و خود ساختمان دادگاه به مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطیزده از جنگ بود
🔹در واقع در دادگاه نورمبرگ علاوه بر محاکمه و کشتار رقیب، سیگارهای آمریکایی، ظروف چینی با ارزش، نقره، طلا، خز و آثار هنری دست به دست میشده است
بعضی از حاضران در اینساختمان، متخصص ساعت بودند، برخی متخصص تابلوهای نقاشی و برخی هم قهوه یا سیگارهای آمریکایی.
🔹مارشالکو اضافه میکند که فساد و تباهی اخلاقی به معنای هرزگی جنسی نیز در طول فعالیت دادگاه نورمبرگ طوری بالا گرفت که موجب اعتراض مردم بومی منطقهی نورمبرگ شد
اینعامل با استخدام روزافزون زنان جوان در دادگاه نورمبرگ رخ داده بود
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
جاسوسان در تهران؛
https://eitaa.com/salonemotalee/14975
رابطین خوب آمریکا؛
https://eitaa.com/salonemotalee/15089
پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی
https://eitaa.com/salonemotalee/15218
اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا
https://eitaa.com/salonemotalee/15306
یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس
https://eitaa.com/salonemotalee/15392
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15498
◀️ قسمت هفدهم
یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۴.
یورگن هابرماس میخواست گفتگو را نیمهکاره رها کند که با شنیدن یک استدلال دیگر دکتر مصباح یزدی یکباره یکه خورد:
آقای هابرماس! آنچه در مورد دادگاه قانون اساسی آلمان فرمودید در حد یک طرح است و هنوز تصویب نشده و معلوم هم نیست که تصویب بشود. به علاوه آنچه تاکنون عملاً در کشورهای لیبرال و سکولار غربی جریان دارد خلاف مطلب مورد ادعای شما است. اجازه دهید به اطلاعتان برسانم و در صورت نیاز با مدرک اثبات کنم که زنان مسلمان بسیاری در کشور شما آلمان و نیز در دیگر کشورهای غربی و اروپایی از جمله در فرانسه، فقط به خاطر داشتن روسری از حقوق شهروندان خود محروم گشتهاند: دانشآموزان از کلاس درس اخراج و کارمندان از شغل خود برکنار گشتهاند. (۱۰۰)
علی مصباح یزدی مباحثه را به سطح فلسفی خود بازگرداند و ادامه داد «دلیل لزوم اطاعت از قوانین مدنی و مجازات متمردین» در جوامع دینی و سکولار یکی است، زیرا:
«قانون» برای نظم و ایجاد همبستگی اجتماعی وضع میشود و اگر «اطاعت» از آن منوط به خواست و قانع شدن تکتکِ شهروندان باشد نقض غرض میشود، خواه منشأ این قوانین آموزهها و احکام دینی باشد یا تصمیم نمایندگان پارلمان و یا هر منشاء عقلپسند دیگری. (۱۰۱)
ولی یورگن هابرماس نشان داد که از پیشبرد یک بحث عمیق انتقادی در قلمرو فلسفه حقوق و جامعهشناسی دین ناتوان است و صرفاً در چارچوب جوابهای کلیشهای سیاستمداران سکولار قادر به حرکت است، نه پاسخهایی در شأنیت یک فلسفهدان. او بدون آنکه سخنان خویش را مستند و مستدل به درونمایههای عقلی کند، مباحثه را به سطح مجادله کشید و بحث را چنین خاتمه داد:
دین نمیتواند احکام خود را بر دیگران تحمیل کند. احکام دین فقط برای پیروان آن قابل اجرا است و دیگران در صورتی به آن عمل خواهند کرد که ایمان بیاورند و قانع شوند؛ نه آن که با «زور» و «قدرت سیاسی» وادار به «اطاعت» از آن شوند. «طبیعت قوانین دینی» چنین اقتضایی دارد! (۱۰۲)
ولی مصباح یزدی در جواب گفت:
درک ما نسبت به حقیقت، هدف و کارکرد دین متفاوت است و اگر بخواهیم این مسائل به گونهای ریشهای حل شود، باید از تعریف و حقیقت دین شروع کنیم. (۱۰۳)
این فیلسوف آلمانی که خود را «طرفدار سرسخت گفتگوی انتقادی در حوزه عمومی» نشان میداد، با حالتی برافروخته به سرعت از صندلیاش برخاست و فقط اظهار داشت: «این بحث به جایی نمیرسد.» (۱۰۴)
یورگن هابرماس پس از خداحافظی، لابی «هتل لاله» را به سمت سوئیت خود در طبقه چهارم ترک کرد. او بعدها این جلسه را «تجربهای قرون وسطایی» نامید، (۱۰۵) چون کلیشههای ذهنیاش را به چالشی جدی فرا خواند. یک ماه بعد نیز در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه روایتی سراپا متفاوت از این دیدار داد و به دروغ مدعی شد در پایان جلسه ترجمه انگلیسی کتاب آموزش فلسفه را از شخص علامه محمدتقی مصباح یزدی هدیه گرفته است؛ (۱۰۶) نه کتاب بلکه به گفته هابرماس «یک متن قرون وسطایی»:
در رابطه با آخوندی که از شهر زیارتی قم آمد، چیزی شبیه به حصار فکری تجربه کردم. او همراه پسر کوچکش و سه برادر دینی که یک آمریکایی نیز در بین آنان بود، به ملاقاتم آمد… وقتی من این سوال را طرح کردم که چرا اسلام از قدرت سیاسی به عنوان «ابزار فشار» صرفنظر نمیکند، جو ملایمی که هنگام بحث وجود داشت به یکباره تغییر کرد. این میهمان آرام و فروتن در مقابل درخواست من جهت ارائه استدلالی مذهبی، به طرزی غیرمنتظره عکسالعمل نشان داد. در این لحظه بود که به نظر میرسید، پرده از «ماهیتی خشک و متعصب» که مانند «صخرهای سخت» میماند، به کنار میرود. در پایان صحبت، مرد مسنی که آیتالله [محمدتقی مصباح یزدی]، بود و تا آن زمان در سکوت به صحبت شاگرد خود گوش میداد، با حالتی در چهره که گویی میخواست اوضاع را آرام کند، کتابی به من داد که خود تألیف کرده بود و توسط «مرکز حفظ متون مذهبی باستانی» در آمریکا به زبان انگلیسی ترجمه شده بود. بعدها فهمیدم که محتوای این کتاب همچون متنی قرون وسطائی است. (۱۰۷)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15568
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15500
◀️ قسمت چهلوسوم
گفتم:
"بهجای این حرفها بگذارید قنواء ماجرای دیروز را برایتان تعریف کند. شنیدنی است."
قنواء پرسید:
"کدام ماجرا؟! اسبسواری یا رفتن به حمام ابوراجح؟! با شنیدن نام ابوراجح، صفوان و حماد یکه خوردند."
گفتم:
"رفتن به حمام ابوراجح را تعریف کن."
به صفوان گفتم:
"ابوراجح از دوستان مورد اطمینان من است.
مرد درستکاری است و در بازار، حمام دارد."
صفوان سری تکان داد و به من لبخند زد.
توانسته بودم به او بفهمانم که با توصیه ابوراجح به سراغ آنها رفتهام؛ گفت:
نامش را شنیدهام. از او به نیکی یاد میکنند.
حماد آن قدر باهوش بود که منظور من و پدرش را دریابد؛ گفت:
من هم شنیدهام که او در حمامش، دو پرنده سفید و زیبا دارد.
قنواء گفت:
من هم وصف آن دو پرنده را شنیده بودم. دیروز بالاخره موفق شدم آنها را ببینم.
حماد با تعجب پرسید:
یعنی به حمام رفتید و آنها را دیدید؟
- بله
- اما آنجا که حمام مردانه است.
قنواء خوشحال از اینکه توانسته بود علاقه آنها را به شنیدن ماجرای به حمام رفتنش جلب کند، با آبوتاب، همه آنچه را که اتفاق افتاده بود تعریف کرد.
زمانی که از زندان بیرون آمدیم قنواء پرسید:
نظرت در باره حماد چیست؟
گفتم:
پدرش مانند ابوراجح شیعه درستکاری است. حماد هم فرزند چنین پدری است.
هنگامی که از حیاط دارالحکومه میگذشتیم، به این میاندیشیدم که ریحانه پس از شنیدن خبر سلامتی حماد و خلاص شدنش از سیاهچال، چقدر خوشحال است.
برایم دردآور بود که ریحانه در دل، به خاطر نجات حماد، از من سپاسگزار باشد،
احتمال میدادم در میهمانی روز جمعه، به این خاطر از من تشکر کند و بخواهد از وضع و حال حماد برایش بگویم.
اگر به او میگفتم که حماد سالم و سرحال است، فکر میکرد خوابی که دیده، به تعبیر نزدیک شده است.
از خودم پرسیدم:
آیا تقدیر چنین است که خواب او با کمک من، تعبیر شود و ریحانه به همسر دلخواهش برسد؟!
به خودم نهیب زدم:
تو اگر به ریحانه علاقه داری، باید خوشحالی و سعادت او برایت از هر چیز دیگر مهمتر باشد.
این خودپرستی است که او را تنها به این شرط خوشبخت بخواهی که با تو ازدواج کند.
اگر او با حماد به سعادت میرسد، باید به ازدواج آنها راضی باشی!
این نهیب، مانند مشک آبی بود که بر روی کوهی از آتش بریزند
این توجیه و دلداریها نمیتوانست مرا آرام و راضی کند.
با یادآوری ایمانی که ابوراجح به خداوند داشت، آرامشی در خود احساس کردم و در دل با خدای خود گفتم:
"بگذار کارهایم برای رضای تو باشد.
تو هم مرا به آنچه رضای تو در آن است، راضی و خشنود کن!" ...
... امینه از کنار نردههای طبقه دوم، برای ما دست تکان داد.
منتظر ما بود و میمونها را در بغل داشت.
وارد اتاق که شدیم، قنواء بدون مقدمه به من گفت:
حالا این آمادگی را دارم که واقعیت را به تو بگویم.
نشستم و گفتم:
امیدوارم نمایشی دیگر در کار نباشد.
قنواء نیز نشست.
امینه را کنار خود نشاند و دستش را در دست خود گرفت:
- همه آنچه در این چند روز شاهد آن بودی، یک نمایش بود. وزیر، مرد جاه طلبی است.
سعی کرده پسرش رشید را نیز مانند خودش بار بیاورد و تا حدی هم موفق شده.
رشید و امینه به هم علاقه دارند.
امینه دختر یتیمی است که در خانه وزیر بزرگ شده و آنجا خدمتکاری کرده.
از پنج سال پیش، من به او علاقهمند شدم و وزیر موافقت کرد که امینه با من زندگی کند و ندیمهام باشد.
رشید با این کار موافق نبود؛ اما پدرش او را متقاعد کرد که امینه به دردش نمیخورد و باید به ازدواج با من بیندیشد.
ازدواج من و رشید، کاملا” به نفع وزیر است.
با این پیوند، موقعیت او نزد پدرم تضمین میشود و رشید به ثروت و قدرت میرسد.
قنواء لحظهای امینه را به سینهاش فشرد و ادامه داد:
این حرفها را امینه به من گفت
من هم تصمیم گرفتم با یک نمایش وزیر و پسرش را سر جایشان بنشانم و همه را دست بیندازم.
باید وانمود میکردم که به جوانی لایق، علاقه دارم و میخواهم با او ازدواج کنم.
تو را برای این نقش در نظر گرفتم.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15677
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#سرداران_اسلام
#صلاحالدین_ایوبی
صلاح الدین یوسف بن ایوب بن شاذی که بعدها معروف به صلاح الدین ایوبی شد، یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان در تاریخ اسلام بوده است
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15370
◀️ قسمت دوم
🔶🔸قتل شاور
اسد الدین بعد از مدتی که وارد قاهره شده بود توانست به کمک فرماندهان و خواست عاضد خلیفه فاطمی، وزیر خلیفه که "شاور" نام داشت و به نوعی تمام امور را ریاست میکرد به قتل برساند
.
اسد الدین با مرگ شاور همه کاره قاهره شد و العاضد تنها نامی از خلافت را یدک میکشید.
اما اسدالدین بعد از فتح قاهره، عمر چندانی نکرد و دو ماه بعد فوت کرد.
بعد از او، فرماندهانش بر سر جانشینی او اختلاف کردند تا این که با خواست خلیفه فاطمی و همراهی بعضی از فرماندهان، صلاح الدین یوسف بن ایوب جانشین عموی خود شد.
این گونه حکومت صلاح الدین بر مصر آغاز شد.
از عاضد نیز تنها نامی به عنوان خلیفه باقی مانده بود و در امور مملکتی هیچ نقشی نداشت تا اینکه در هنگام مریضیش از حکومت کنار گذاشته شد.
🔶🔸حکومت فاطمیها
دولت فاطمی که میتوان آن را دولت علوی نامید، دولتی بود که دامنه کشورش پهناور و مدت فرمانروایی اش طولانی بود،
آغاز آن در سال ۲۹۶ و پایانش در سال ۵۶۷ بود.
اولین خلیفه فاطمی المهدی بالله نام داشت،
وی ابومحمد عبیدالله بن احمد بن اسماعیل ثالث بن احمد بن اسماعیل ثانی بن محمد بن اسماعیل اعرج بن جعفر الصادق علیهالسّلام بود.
البته نسبهای دیگری نیز برای فاطمیها نقل شده که در آن اختلاف وجود دارد، اما آنچه از این نسبهای مختلف مسلم است این که ایشان علوی و اسماعیلی هستند،
و اتصال ایشان به علی علیهالسّلام صحیح و درست است.
خلفای فاطمی به نشر و گسترش شیعه در مصر همت گماردند که خود مقالهای دیگر میطلبد و از وظیفه این نوشتار خارج است.
به ذکر همین نکته بسنده میکنیم که فاطمیها نمادهای شیعه را برافراشتند و تشیع را به عنوان مذهب رسمی مصریان مطرح کردند.
🔶🔸دلایل افول فاطمیها
افول فاطمیها به دلیل دو ویژگی بود که آنها در اواخر دوره خود داشتند:
۱. وزیران فاطمی قدرت فوقالعادهای پیدا کردند که این قدرت وزراء با تضعیف خلفای فاطمی همراه بود.
۲. سست شدن پایههای حکومت؛
بدین ترتیب که وزیران قدرت یافته، بر سر تصاحب قدرت به کشمکش و نزاع با هم پرداختند و این درگیریهای داخلی قدرت حکومت را به شدت تضعیف کرد.
🔶🔸آخرین حاکم فاطمیون
العاضد آخرین حاکم فاطمیون بود که در حکمرانیش سن زیادی نداشت از این باب بیشتر امور دولتی به دست وزیران افتاد که یکی از مهمترین و قدرتمندترین آنها شخصی به نام شاور بود که به دست اسدالدین شیرکوهی کشته شد.
پس از مرگ شاور، اسد الدین امور مصر را در دست گرفت.
اسدالدین که یک سنی مذهب و هم پیمان خلیفه بغداد به حساب میآمد، وزارت حکومتی را در دست گرفت که از مروجان شیعه بوده و خود را در مقابل حکومت بغداد میدانست.
این خود نشان از وضع اسفبار حکومت فاطمیها میدهد.
وزارت اسدالدین به همراه سستی حاکم، موجب زمینه سازی برای پایان حکومت فاطمیها شد.
بعد از اسدالدین «صلاحالدین بر دولت تسلط یافت، و به هر یک از خویشان خود که نزدش آمده بودند قطعه زمینهایی با ارزش بخشید، و دست اطرافیان عاضد را کوتاه کرد و خود شخصا امور حکومت را در دست گرفت.
پس از چندی عاضد بیمار شد، و بیماریش رو به فزونی نهاد، و در سال ۵۶۷ درگذشت.
در این وقت مردم درباره شخصی که باید نامش در بالای منابر به عنوان خلافت برده شود بیرغبتی نشان دادند، تا آن که روز جمعه فرا رسید و مردی بالای منبر رفته خطبه خواند، و نام المستضیء (خلیفه عباسی) را به خلافت برد و کسی به گفته او اعتراضی ننمود.
از آن پس همچنان در مصر خطبه به نام عباسیان خوانده شد، و دولت فاطمیها یکباره از سرزمین مصر برافتاد، و صلاحالدین یوسف بن ایوب با استقلال و بدون وجود رقیب و منازع به حکومت مصر پرداخت».
و این گونه حکومت فاطمیان پایان یافت و صلاح الدین ایوبی حاکم بلا منازع مصر شد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15678
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایران و ایرانی
◀️ مقاله اول؛
اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگنرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395
◀️ مقاله دوم؛
فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605
◀️ مقاله سوم؛
ژانر وسترن در خدمت دروغگویی نظام لیبرالیسم
https://eitaa.com/salonemotalee/14742
◀️ مقاله چهارم؛
«تولد یک ملت» و «جان فورد»؛ کشف ظرفیت سینما در دروغگویی
https://eitaa.com/salonemotalee/14905
◀️ مقاله پنجم؛
«اسکار» بنگاه الگوسازی و معرفی افسران جنگ نرم آمریکا
https://eitaa.com/salonemotalee/15041
◀️ مقاله ششم؛
«جنگ جهانی اول»؛ پایان افسانه «هنر برای هنر» در سینما
https://eitaa.com/salonemotalee/15222
🔗ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ
🌱 آمدنت نزدیک است...
و صدای قدمهایت لرزه بر جان طاغوتها انداخته!
🌱 سلام بر تو و بر روزی که بُتهای روزگار یکییکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
آقاترین!
سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شفاعت این ناصبور کن
میترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
امام حسین علیهالسلام در بیانی، وضعیت جامعه و روابط بین مسلمانان را در زمان غیبت کبرا چنین ترسیم میفرماید:
لا یکون الامر الذی تنتظرونه حتی؛
یبرأ بعضکم من بعض،
ویتفل بعضکم فی وجوه بعض،
ویشهد بعضکم علی بعض بالکفر،
ویلعن بعضکم بعضا،
فقلت له:
ما فی ذلک الزمان من خیر،
فقال الحسین(ع):
الخیر کله فی ذلک الزمان، یقوم قائمنا، ویدفع ذلک کله.
(نعمانی، ج۱۳، ص۲۰۵)
آن امری که انتظارش را میکشید رخ نخواهد داد، مگر این که؛
گروهی از شما از دسته دیگر برائت، جوید
و برخی از شما بر چهره بعضی دیگر خدو بیفکند
و گروهی از شما به کفر گروه دیگر شهادت دهد،
و برخی از شما بعضی دیگر را نفرین و لعن نماید.
به حضرت عرض شد:
پس در آن زمان، هیچ خیری نیست؟!
حضرت فرمود:
همه خیرها در آن زمان جمع است؛ قائم ما قیام میکند و همه آن بدیها را به طرف میسازد.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee