eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
893 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🔅 قسمت هفتم؛ در اداره پلیس به شدت با من برخورد می‌شد. اما کسی برای شکایت نیامد و چون شاکی خصوصی نداشتم بعد از چند روز کتک خوردن بالاخره آزادم کردند. پدر جلوی در اداره پلیس منتظرم بود. او بدون آنکه چیزی از من بپرسد دستم را گرفت و هر دوی ما دوشادوش هم به خانه برگشتیم. مادرم با دیدن من گریه‌اش گرفت و مرا در آغوش کشید. هر چند روزها و لحظات سختی را پشت سر گذاشته بودم اما در آن لحظه جلوی مادر سعی می‌کردم قوی و محکم باشم. شب بلاخره مهر سکوت مادر شکست. خیلی محکم و مصمم توی چشم‌هایم زل زد و گفت: "کوین! دیگر حق نداری به مدرسه برگردی! آخر این همه زجر کشیدن و درس خواندن برای چیه؟ محاله بتونی بری دانشگاه! حتی اگه تو دانشگاه هم راهت بدن بازم محاله که بتونی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی! برگرد کوین! الان بچه‌های هم‌ سن و سال تو دارن دنبال کار می‌گردن. حتی اگه تو نخوای که تو مزرعه کار کنی با این استعدادت حتما می‌تونی توی کارخونه کار پیدا کنی..." مادرم بی وقفه نصیحت می‌کرد و پدر ساکت بود. چشم از پدر برنداشتم و انقدر نگاهش کردم که بلاخره حرف زد: "تو دیگه شانزده ساله شدی! من می‌خواستم زندگی خوبی داشته باشی اما انتخاب با توعه. اینکه درست رو ادامه بدی یا ولش کنی." آن شب تا صبح خوابم نبرد. غم و ترس و زجر و اندوهی که در تمام این سال‌ها تحمل کرده بودم جلوی چشمانم رژه می‌رفت... طعم بی عدالتی و یاس را تا مغز استخوانم حس می‌کردم. فردا صبح با بقیه به سر زمین رفتم... مادر خیلی خوشحال بود. چند روزی به همین منوال گذشت ... تا صبح یکشنبه... آن روز صبح، سر زمین مشغول بیل زدن بودم که ناگهان کسی مرا صدا زد. سارا بود. سارا و چند تا از بچه‌ها با خوشحالی به سمتم آمدند سارا: "وای کوین! باورم نمی‌شه که بلاخره پیدات کردیم! می‌دونی چقد دنبالت گشتم؟" کم‌کم حواس همه به ما جمع شد. بچه‌ها دورم را گرفتند، نگاهی به سارا کردم. گفتم: -- "دستت چطوره؟" -- "از حال و روز تو بهتره...چرا دیگه برنگشتی به مدرسه؟ خیلی منتظرت بودم... سرم رو انداختم پایین و گفتم: -- "اگه برای این اومدید وقت‌تون رو تلف کردید! برگردید..." -- "درس‌های این چند روز رو تقسیم کردیم و هر کدوم برات جزوه یک درس رو نوشتیم که عقب نمونی..." مکث کوتاهی کرد و کیفم را به دستم داد: -- "فکر نمی‌کردم اهل جازدن باشی... فکر می‌کردم محکم‌تر از این حرف‌هایی..." و بدون هیچ حرفی رفت... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون "شجاعان" حکایت‌گر دلاوری‌های رزمندگان هوانیروز در ۸ سال دفاع مقدس؛ 📺 زیبای قسمت پنجم 🎞 این قسمت: سروان صفاری 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥همه آنچه در ۶۹ سال پیش اتفاق افتاد 🔹روایت شهید چمران از اتفاقات ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ۲۵۳ به نام خالق زهرا سلام 🍃روایت امروز را حتما بخوانیم و درسهای آن را با همسر خویش مرور کنیم شاید طعم شیرین عشق و زندگی را بچشیم شهادت بانوی هستی، مادر شیعه، دلسوز شیعه، بی‌بی حضرت فاطمه زهرا محضرتان تسلیت باد ▪️حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در وصیت خود به همسرشان فرمودند: پسر عموی رسول خدا اولین وصیتم به شما این است که بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی چرا که او برای فرزندان من مثل من است همانا حتما مردان باید همسر داشته باشند.(مبادا بدون همسر بمانی) يَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ أُوصِيكِ أَوَّلًا أَنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدِي بِابْنَةِ أُخْتِي «1» أُمَامَةَ فَإِنَّهَا تَكُونُ لِوُلْدِي مِثْلِي فَإِنَّ الرِّجَالَ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاء (🗞بحار ج۴۳ ص۱۹۲) ✍🏻: در این روایت کوتاه چند درس ارزنده هست نخست توصیه به ازدواج و دوری از حساسیت‌های بی‌جا دوم دلسوزی مادرانه برای بعد از مرگ سوم درک درست همسر. ایشان در آخر حدیث پاسخ فرمایش احتمالی مولا علی را داده اند؛ گویا فرض کرده‌اند که علی به او بگوید: بعد از تو میلی به ازدواج نخواهم داشت ولی بی‌بی فرمودند: هر مردی باید همسر داشته باشد. چقدر زندگی با داشتن مرزی به نام رضای خدا زیبا می‌شود. بخاطر خدا درخواست کنیم به خاطر خدا صحبت کنیم و در هر لحظه خدا را در نظر بگیریم. با توجه به رضای خدا تصمیم بگیریم تا زندگی طعم واقعی شیرین خود را به ما بچشاند. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121495755152458.pdf
13.04M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز پنجشنبه‌ ۱۷ آذر ۱‌۴۰۱ ۱۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۸ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های آرمان، ایران و وطن امروز در "سالن مطالعه" 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee