eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
893 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱۲) مقاله ششم 🖋قسمت اول ◀️ اشاره در گزارش‌های پیشین پرونده، کلیاتی از آرایش صحنه‌گردانان جهانی حوزه «جمعیت» و «غذا» مورد بررسی قرار گرفت؛ از این گزارش به بعد، ذره‌بین پژوهش در این حوزه را کمی نزدیکتر می‌بریم؛ بی‌شک طی یک قرن اخیر مهم‌ترین جریان ابرکمپانی‌های متمرکز بر مسئله غذا، در اختیار خانواده مشهور و ثروتمند «راکفلر» بوده‌اند. سطح بالای کنش‌های خاندان راکفلر در مقوله‌ی غذا، حیرت‌آور است؛ در ادامه‌ی پرونده، متودهای این خانواده و کمپانی‌های وابسته و همتراز و همچنین ابزارهای نفوذ آنان به کشاورزی ایران به تفصیل بررسی خواهد شد؛ اما پیش از آن، ابتدا نمایی از این خانواده ارائه خواهد شد. ◀️ معرفی راکفلرها «راکفلر» نام خانواده‌ای آمریکایی آلمانی‌تبار است. (۱) شجره‌نامه خاندان راکفلر از ۱۵۹۰ میلادی در دسترس است که نشان می‌دهد این خانواده هم‌اکنون در آلمان و آمریکا با پسوندها و نام‌های فامیل مشابه پراکنده شده‌اند. سابقه حضور خاندان راکفلر در آمریکا به نیمه قرن ۱۸ میلادی می‌رسد، هنگامی که در زمان ویلیام راکفلر (۲) از آلمان به آمریکا نقل مکان کردند. بنیان‌گذار ثروت این خانواده را دو برادر، به نام‌های جان دی راکفلر (۳) و ویلیام اوری راکفلر (۴) می‌دانند؛ شغل پدر این دو را کشاورز یا تاجر خرده‌پا نوشته‌اند که خیلی قابل اعتماد نیست. (۵) جان دی راکفلر تنها ۱۷ سال پس از تأسیس غول نفتی استاندارد اویل (Standard Oil) به‌عنوان اولین شرکت نفتی چندملیتی آمریکایی در سال ۱۸۶۲، کنترل ۹۰ درصد پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را به‌دست گرفت. در سپتامبر ۱۹۱۶، وی اولین آمریکایی بود که دارایی‌اش از یک میلیارد دلار فراتر رفت. همچنین مجله فوربز (Forbes) او را با دارایی به ارزش ۳۴۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۳۷ ثروتمندترین فرد تاریخ معرفی کرد. (۶) این مجله می‌نویسد: «دارایی راکفلر در زمان مرگش در سال ۱۹۳۷، برابر ۱.۵ درصد تولید اقتصادی کل آمریکا بود. ارزش خالص دارایی او امروزه حدود ۳۴۰ میلیارد دلار است، که از چهار برابر سرمایه بیل گیتس – ثروتمندترین مرد جهان در حال حاضر – بیشتر است.» این ثروت عظیم دامنه‌ی نفوذ خاندان راکفلر را در آمریکا گسترش داد. بسیاری از شخصیت‌های آمریکایی که از (دست‌کم) دهه ۱۹۳۰ میلادی تاکنون به پست‌های کلیدی دست پیدا کرده‌اند، به‌نوعی در این بنیاد «خیریه» یا سازمان‌های تابعه آن فعالیت داشته یا از کمک‌های آن استفاده کرده‌اند. در بین سیاسیون، مشهور است که بنیاد راکفلر به‌ نوعی رختکن مسئولین کاخ سفید برای ورود به عرصه قدرت به‌شمار می‌رود! این بنیاد دارای بخش‌های مطالعاتی پیشرفته‌ای در زمینه‌ی مطالعات استراتژیک، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رسانه است. این بخش‌ها در زمینه‌ی شناخت چالش‌های آمریکا و تدوین راهبردها و سیاست‌های جهانی این کشور فعالیت می‌کنند. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از اهالی زینبیه
49.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مجموعه مستند ✡️ تاریخچه‌ای از نحوهٔ شکل‌گیری و آغاز اشغال فلسطین 1️⃣ قسمت اول: خانه‌ای روی آب 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
👇 مقابل پنجره فولاد حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام همراه مادر و خواهرم ایستاده بودم و ضمن تماشای حاجتمندانی که با ریسمان و زنجیر خود را به پنجره فولاد بسته بودند تا شاید مورد عنایت حضرت واقع شوند، به خوش خیالی خودم تأسف می‌خوردم و با خود می گفتم: وقتی این بیچاره‌ها با اینهمه اصرار و التماس همچنان منتظر و معطل مانده اند، آیا‌ به آدم کاهلی چون تو عنایت خواهد شد؟!😢 در همین افکار یأس آلود غرق شده بودم که فردی ساده و افتاده حال با لباس کارگری کنارم ایستاد و شروع کرد به حاجت خواستن از امام رئوف به نحوی که گویا امام علیه السلام را می بیند! چیزهایی از حضرت طلب کرد و بعد از آن، دستی تکان داد و گفت «درست شد»! ممنونم آقا ، شُکر ! بنده تصور کردم گرفتاریهای روزمره به وی زیادی فشار آورده و مثل خودمان قاطی کرده!🤪 نگاه عاقل اندر سفیهی بهش کردم تا مراقب رفتارش باشد🤨 و دوباره مشغول زیارتم شدم! متوجهٔ نگاه معنادارم شد و فهمید که با رفتارش حال نکردم! برگشت و با اشاره به آن بندگان خدا که خود را به پنجره فولاد بسته بودند گفت : «این کارها را نیاز نداره که! خب حاجتت را بگیر و برو دیگه»! مانده بودم چه جوابی به این ادا و اطوارش بدم تا اینکه خودش ادامه داد: حضرت داره می بینه دیگه! خب حاجتشون را بگیرن و برن دیگه!😳 خب البته اصل حرف که درست بود ولی این حرفها از دهان من و امثال من گنده تر است و خیلی بعید هم به نظر می رسید که این کارگر ساده و شاید هم بی سواد در حد و اندازه ای باشد که وقتی حاجتی می خواهد، بأیستد جلوی پنجره فولاد و حاجتش را بگوید و بلافاصله بگیرد و برود!😲 به هر حال نمی خواستم توی ذوقش زده و حالش را بگیرم بنابر این سخنش را تأیید کرده و گفتم: بله خب، امام که مرده و زنده نداره؛ به همه نظر داره انشاءالله. گفت: شک نکن، من هر چی تا حالا خواستم آمده ام همینجا گرفته ام و رفته ام؛ الآن هم خواستم و حضرت داد!😳 خواهرم از حرفهای او که بسیار ساده لوحانه به نظر می رسید خنده اش گرفته بود و در حالی که سعی می کرد جلوی خنده اش را بگیرد؛ گفت: چی میگه این؟! یه چیزی بهش بده بره دنبال کارش! 😆 منم رو کردم به آن بندهٔ خدا و برای اینکه بهش بفهمانم که من هم میتونم ادای آدم حسابی ها را در بیارم، بهش گفتم : یه دعائی هم بکن ما آدم بشیم!🤨 گفت : خب باید خودت بخواهی! کاری نداره، بیا از حضرت بخواه دیگه!😳 بعد ادامه داد: من هر صبح میرم کارگری تا یک لقمۀ حلال بذارم سر سفرهٔ زن و بچه ام ؛ از سر کار هم که بر میگردم میام اینجا یک سلامی به حضرت میدم و اگر حاجتی داشته باشم میگیرم و میرم؛ خدارا شکر هر چیزی هم خواستم بهم داده، شکر! 🤲 از سادگی و صفائی که در کلامش بود بعید هم ندانستم که ادعایش صادقانه باشد بنا بر این از فرصت استفاده کرده و سه تا حاجت مهم را که تقریباً مطمئن بودم از عهده اش بر نمیاد، از او خواستم تا آنها را بقول خودش برایمان از حضرت بگیرد و برویم! یکی از آن حوائج ، شفای مریضی بود که پزشکان جوابش کرده بودند و اوضاعش چنان وخیم بود که خون بالا می آورد و زجر می کشید و اطرافیانش هم زجر میکشیدند و می‌گفتند فقط دعا کنید زودتر بمیرد و راحت شود! حاجت دوم و سوم هم مثل حاجت اول تقریبا صعب الوصول بود به طوری که چندین سال آرزوی استجابتش بر دلمان مانده بود و اجابت آنها هم کمتر از معجزه نبود. آن بندۀ خدا با تعجب به من گفت : خب کاری نداره که، خودت از حضرت بخواه دیگه! و ادامه داد : ببین اینطوری (سرش را کج کرد و دستها را به طرف ضریح حضرت گرفت و گفت: ) آقا به جان جوادالائمه ات، به آقا قمر بنی هاشم که از علقمه نا امید بر گشت اینها را نا امید نکن ! بعد از آن ، رو کرد به من و گفت : بفرما ! درست شد! داد دیگه! 😳😳😳 در دلم به ساده لوحی اش می خندیدم و برای شفایش دعا می کردم! در اینجا خواهرم نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد و با طعنه گفت: علی بیا بریم درست شد ، حضرت حاجتمان را داد!😄🤭 به هر حال با همان سادگی و افتادگی ، از ما خدا حافظی کرد و رفت و ما هم فردایش به قم بازگشتیم. فردای آن روز جویای احوال آن بیمار لاعلاج شدیم و آماده بودیم تا خبر ناگوار فوتش را دریافت کنیم ولی در کمال ناباوری شنیدیم که به شکل معجزه آسائی شفا یافته بطوری که همه را در بهت و حیرت فرو برده است! ناگهان یاد آن کارگر ساده دل افتادم ولی از کجا معلوم که شفای بیمار، نتیجهٔ دعای آن بندهٔ خدا بوده؟! باید منتظر می ماندیم تا ببینیم سرنوشت آن دو حاجت دیگر چه خواهد شد؟! به یک هفته نکشید که آن دو حاجت دیگر هم ، که شاید بیش از ده سال آرزوی استجابتش را داشتیم و برایش نذرها و نیازها کرده بودیم، اجابت گردید!! بعد از آن ماجرا همواره در این حسرتم که چرا چیزهای بهتری از آن فرد نخواستم تا از حضرت برایم بگیرد و ای کاش بهش اصرار می کردم تا از حضرت بخواهد مرا آدم کند!😟
صفحه ۳۳ قرآن کریم
۱۱۵ حیف نون داشته زنش رو کتک می زده، 😐😡 خودش هم داد می زده کمک،کمک...🎺🎺 میگن: تو که داری می زنیش چرا کمک می خوای؟😳😳 میگه: آخه بلند شه لِهم میکنه😂😂 *به نام خدای خالق همسر* *سلام* *پیامبر همسر دوست فرمودند* *جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذا* *نشستن مرد نزد همسرش از اعتکاف در مسجد من یعنی مسجد النبی در پبشگاه خداوند متعال محبوبتر است.* *مجموعه ورام ج۲ ص۱۲۲* *اعتکاف یکی از عبادات سفارش شده و ارزشمند است ولی گفتگو و مهربانی با اهل خانه مخصوصا همسر آنقدر ارزشمند است که پیامبر اکرم آن را از اعتکاف آن هم در مسجد النبی که برترین مکان برای اعتکاف است برتر معرفی فرموده است. وقتی کانون خانواده گرم و با محبت باشد بزهکاری در جامعه به شدت کاهش خواهد یافت. قبل از اینکه دیگران با محبت به اهل خانه شما به میل خودشان آنان را جهت دهند شما به با محبت و همراهی به میل خویش آنان را جهت دهید.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412149515753159.pdf
10.55M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۷۳م از وقتی تلویزیون بلر کوچکی خریده بودیم، شب‌ها سرگرم بودیم. جلوی تلویزیون می‌نشستم و جبهه‌ها را نگاه می‌کردم و حرص می‌خوردم. آن شب هم جلوی تلویزیون نشسته بودیم و مجری برنامه در مورد جنگ حرف می زد دستم را بالا گرفتم و گفتم: «خدایا، رزمنده‌های ما را در پناه خودت بگیر. ابراهیم و رحیم را هم به دست تو می‌سپارم. مواظبشان باش.» علیمردان هم گفت: «باز خوب است که آن‌ها توی همین منطقه می‌جنگند و هر وقت دلشان بخواهد، می‌آیند و سر می‌زنند. بیچاره رزمنده‌هایی که چند ماه یک بار مجبورند بروند و خانواده‌هاشان را ببینند.» نشسته بودیم که علیمردان پرسید: «برویم خانۀ مادرم شب‌نشینی؟ گفتم پس صبر کن خانه را ‌جمع و جور کنم.» تلویزیون را خاموش کردم و کتری را از روی چراغ علاءالدین برداشتم. شوهرم، رحمان را بغل کرد و گفت: «خودم می‌آورمش، تو دیگر سنگین شده‌ای.» خندیدم و گفتم: «چه سنگینی‌ای! هنوز دو ماه مانده که بچه دنیا بیاید. اصلاً هم سنگین نیستم.» علیمردان، رحمان را توی پتویی پیچید و درِ خانه را روی هم گذاشتیم و به طرف خانۀ مادرشوهرم راه افتادیم. شبِ تاریک وسردی بود. نزدیک خانۀ مادرشوهرم، صداهای زیادی شنیدم. خندیدم و گفتم: «فکر نکنم امشب برای ما جا باشد. خانه‌شان شلوغ است. میهمان دارند.» علیمردان هم خندید و گفت: «بهتر که میهمان دارند.» وارد شدیم و سلام کردیم. خانه حسابی شلوغ بود. قهرمان و خانواده‌اش و یکی دو نفر از فامیل‌ها، خانۀ مادرشوهرم بودند. ما هم نشستیم و قهرمان به شوخی گفت: «دیر آمدید، جا نیست!» من هم با خنده گفتم: «اگر می‌دانید جا نیست ، بفرمایید! ما تازه آمده‌ایم.» تلویزیون روشن بود. مادرشوهرم از کتری و قوریِ روی علاءالدین چای ریخت. نخود و کشمش را هم جلوی من گذاشت. تلویزیون روشن بود. قهرمان گفت: «بزنید تلویزیون عراق، ببینیم این دروغگوها چه می‌گویند.» گاهی وقت‌ها تلویزیون عراق را می‌گرفتیم ببینیم چه می‌گویند. چون نزدیک مرز بودیم، می‌توانستیم صاف و بدون برفک تلویزیونشان را بگیریم. همان‌طور که نگاه می‌کردیم، یک‌دفعه صدام توی تلویزیون ظاهر شد. تا صدام آمد، با صدای بلند بنا کردیم به لعنت و نفرین. صدام هشدار داد و گفت: «فردا از شرق تا غرب ایران را می‌کوبم. از همین‌جا اعلام می‌کنم که فردا روز بمباران سختی است. شهرها را ترک کنید و بروید.» با ناراحتی گفتم: «دوباره شر این آدم ما را گرفت. وقتی صدام می‌گوید بمباران می‌کند، اول زورش به ما می‌رسد. اول گورسفید را می‌زند، بعد می‌رود سراغ شهرها. خدا برایش نسازد.» قهرمان با ناراحتی گفت: «با شماها کاری ندارد با من کار دارد. او مدعی من است. من در زندگی زیاد خواب ندیده‌ام، اما دیشب خواب دیدم که می‌میرم.» از حرف‌های قهرمان ناراحت شدم. برگشتم و گفتم: «چرا این حرف را می‌زنی؟ تو که ترسو نبودی؟ این حرف‌ها چیه؟» زنش ریحان هم ناراحت شد و گفت: «فرنگیس، ببین چطور حرف بد می‌زند. بلا به دور.» مادرشوهرم هم با ناراحتی شروع به خواندن آیه‌الکرسی کرد. به شوخی گفتم: نمی میری ! فردا اول وقت می‌رویم کوه و شب برمی‌گردیم.» همان‌طور که نشسته بودیم، توی تاریکی شب، پرنده‌ای سه بار خواند. رنگ از صورت همه پرید. ما اعتقاد داریم اگر پرنده‌ها سه بار در شب بخوانند، اتفاق بدی می‌افتد. خواندن پرنده در شب بدشگون است. زیر لب گفتم: «خدایا، قضا را برگردان.» برادرشوهرم لبخند تلخی زد و گفت: «دیدید؟ این مأمور من است. شماها ناراحت نباشید.» علیمردان با ناراحتی به پشت قهرمان زد و گفت: «بس کن بابا، چقدر حرف بد می‌زنی. حالا بگو ببینم چه خوابی دیده‌ای؟» قهرمان گفت: «هفت مأمور پشت سر مرحوم عموی زنم بودند... و عمویم سید یعقوب که به دنبالم آمده بود، گفت مأمورها آمده‌اند دنبالت، باید برویم.» رو به قهرمان کردم و گفتم: «خواب، اسمش خواب است. نذری کن، تا خدا قضا را برگرداند. عمر دست خداست. به خدا توکل کن. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۱۳) مقاله ششم 🖋قسمت دوم ◀️ وقف ستاد سازمان ملل بررسی نقش مؤثر این بنیاد در تشکیل نهادهای فراملی و جهانی، می‌تواند بسیار شیرین و جذاب باشد، اما به جهت حفظ پیوستگی مطالب در این پرونده، از پرداختن تفصیلی به این موضوع خودداری می‌کنیم. تنها به‌عنوان مشت نمونه خروار، جالب است بدانیم که «ستاد سازمان ملل متحد» موقوفه‌ی خانواده راکفلر است! ساختمان سازمان در نیویورک در سال‌های ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ میلادی در کنار «ایست ریور» (۷) بنا شد. زمین این ملک را جان دی راکفلر جونیور (۸) به قیمت ۸.۵ میلیون دلار خرید و پس از احداث بنا توسط فرزندش نلسون راکفلر (۹) آن را به سازمان‌ ملل متحد اهدا کرد. این سطح از قدرت، تصمیمات سازمان ملل را به‌کلی تحت‌تأثیر منویات این بنیاد قرار داد. در ادامه برای روشن شدن موضوع به یک نمونه اشاره می‌شود: در روزهای ابتدایی دی‌ماه ۱۳۹۵، پس از تصویب تنها قطعنامه شورای امنیت سازمان‌ ملل علیه اسرائیل درخصوص محدودیت شهرک‌سازی این رژیم (که برای اولین بار طی ۴ دهه توسط آمریکا وتو نشد!) کامران نجف‌زاده از نیویورک گزارش داد که بنیاد راکفلر به‌خاطر این مصوبه، کمک‌های مالی خود به این نهاد بین‌المللی را محدود کرده است! در این زمینه مثال‌های فراوان دیگری نیز وجود دارد که نشان می‌دهد حاتم‌بخشی این بنیاد، بی‌دلیل نبوده و استیلای این خانواده بر سازمان‌ملل و نهادهای تابع آن را کاملاً تضمین کرده است. در بخش‌های بعد خواهیم دید که گزینش رؤسای نهادهای بین‌المللی، کاملاً باید زیر نظر این بنیادها صورت گیرد تا آن نهاد را در اختیار اهداف جهانی این بنیادها قرار دهد. (۱۰) ◀️ آیا خاندان راکفلر یهودی هستند؟ در سلسله مباحث مربوط به یهودیان مخفی دیده‌ایم که بسیاری از یهودیان دنیا تلاش می‌کنند آیین‌شان را مخفی نگه دارند. درباره خانواده راکفلر می‌توان گفت که گرچه یهودی بودن آنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و محل اختلاف است، اما همبستگی عمیق آنان با یهودیانِ برجسته و کنش‌های هماهنگ‌شان با شبکه یهود از گزاره‌های قطعی است. لذا متد کنش‌های این خانواده، یهودی بودن یا نبودن آنها را در درجات بعدی اهمیت قرار می‌دهد. ذیلاً شواهدی آورده شده که انگاره‌ی یهودی بودن و جهان‌روا بودن مکتب این خانواده را تقویت می‌کند. این خاندان خود، دینشان را «مسیحی پروتستان» معرفی می‌کنند و ریشه‌ی‌ ۵۰۰ ساله‌شان را (مانند دو خانواده مورگان و روچیلد) از سرزمین ژرمن‌ها  می‌دانند؛ گرچه برخی گزارش‌ها مدعی هستند ریشه‌ی آنان از یهودیان سفاردی (۱۱) و خاستگاه آنان مناطقی از اسپانیا و پرتغال است. درباره مکتبی بودن و تعصبات تند مذهبی این خاندان، شواهد زیادی در دست است؛‌ برای نمونه بررسی شجره‌نامه راکفلرها از قرن ۱۶ میلادی نشان می‌دهد این خاندان طی چهار سده اخیر اسامی‌ای روی فرزندان خود می‌نهادند، که یک خانواده متعصب مذهبی یهودی ممکن است این اسامی را به‌کار ببرد. (۱۲) البته طبعاً شواهدی این‌چنین (به همراه ادعاهای پرشمار و بدون سندی که در این زمینه وجود دارد) برای اثبات یهودی بودن این خاندان کفایت نمی‌کند؛ ضمن این‌که پیوند وثیق این خانواده با محافل خاص اوانجلیستی (۱۳)، کابالیستی (۱۴)، فرقه‌های ایلومیناتی (۱۵) و سایر نحله‌ها و فرقه‌های آخرالزمانی و جهان‌روا اهمیت کیش مذهبی این خاندان را درجات بعدی اهمیت قرار می‌دهد. عبدالله شهبازی، مورخ و جریان‌شناس معاصر نیز درباره آیین این خاندان معتقد است: «مستندی درباره یهودی بودن راکفلرها وجود ندارد. خیلی مهم هم نیست. شبکه بانکداری آمریکا کلاً در اختیار خاندان‌هایی مانند مورگان بوده که اصالتاً آلمانی هستند و به احتمال قوی یهودی‌تبار. به هر حال مستند قابل اتکاء وجود ندارد.» (۱۶) ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 🖋قسمت اول امروز ۱۹ خرداد سالروز مرگ "ذبیح‌الله الهی دشتی" معروف به "ذبیح‌الله منصوری" از معروف‌ترین کتاب‌سازهای ایران است.(۱۳۶۵ش) درباره‌ی او: ✡ تربیت‌شدهٔ مدارس آلیانس 1⃣ ذبیح‌الله حکیم‌الهی دشتی، فرزند اسماعیل معروف به (زادهٔ ۱۲۷۸ در سنندج - مرگ ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در تهران)، از پرکارترین نویسندگان تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران بود. 2⃣ او در مدرسهٔ (سنندج) کردستان درس خواند که فرانسوی‌ها آن را اداره می‌کردند. (כל ישראל חברים) یک سازمان جهانی است که در پاریس فرانسه مستقر است. 3⃣ این سازمان در سال ۱۸۶۰ توسط آدولف کرمیو برای محافظت از تمامی دنیا تشکیل شد. اهداف این سازمان دفاع از خود و خودکفایی یهودیان از طریق آموزش و پرورش است. دانش آموزان مدرسه‌های این اتحاد، به‌طور قابل توجه در تاریخ معاصر مؤثر بودند. 4⃣ خاندان یکی از معروف‌ترین خاندان‌های ایران هستند. [البته خاندان‌های مسلمانی هم با همین نام وجود دارند.] 5⃣ یکی از افراد این خاندان، به‌نام ذبیح‌الله حکیم‌الهی دشتی، نام خود را به تغییر می‌دهد که این نام معرف حضور است: مترجم معروف کتاب‌هایی چون "امام صادق، مغز متفکر جهات تشیع"، "امام حسین و ایرانیان"، "سینوهه، پزشک مخصوص فرعون" و ده‌ها کتاب دیگر. 6⃣ امروز آشکار شده است بسیاری از کتاب‌هایی که منصوری ادعای ترجمهٔ آنها را داشته، ساخته و پرداختهٔ ذهن خودش بوده است و نویسندگان خارجی آنها اصلاً وجود خارجی نداشته‌اند. 7⃣ از جمله این کتاب‌ها، "امام صادق، مغر متفکر جهان تشیع" است که به ادعای ذبیح‌الله منصوری در مرکز اسلامی استراسبورگ و توسط جمعی از شرق‌شناسان غیرمسلمان تألیف شده است. 8⃣ در شمارهٔ ۲۳ ماهنامه سوره، بهمن و اسفند ۱۳۸۴، مصاحبه‌ای با یعقوب توکلی، پیرامون جریان‌های تاریخ‌نگاری انقلاب درج شده است. توکلی در ضمن این مصاحبه چنین می‌گوید: ✍ مرحوم بازرگان وقتی کتاب "امام صادق مغز متفکر جهان تشیع" منتشر شد، چون به روش‌پردازی‌های علمی دین هم علاقه‌مند بود و مطالعاتی داشت، چندین بار به مؤسسهٔ خواندنیها (به‌مدیریت ذبیح‌الله منصوری) رفته بود که او را پیدا کند و بپرسد که مؤسسه اسلامی استراسبورگ که این همه مستشرق جمع شدند و راجع به امام صادق (ع) مطالعه کردند، آدرسی بدهید که ما فرانسه می‌رویم آنجا هم برویم. چند بار مراجعه کرده بود. هر بار طوری سر دوانده بود. بعد کسی گفته بود که چنین مؤسسه‌ای وجود ندارد. خیلی از این مستشرقین هم وجود ندارند. یا کتاب "ملاصدرا"ی هانری کربن (ترجمه منصوری) که واقعاً چنین کتابی ننوشته است. از او پرسیدند گفته بود خبر ندارم ولی تا حالا فکر می‌کنم بیست سی بار چاپ شده." (صفحهٔ ۹۵ ماهنامه) 9⃣ بله! کعب‌الاحبارها و ابن‌اسحاق‌ها، هنوز وجود دارند. تاکتیکِ اسلام آوردن یهودیان و در ظاهرِ اسلام‌دوستی، وارد کردن موهومات به معارف اسلامی، هنوز ادامه دارد و منحصر به صدر اسلام نیست. به این موهومات می‌گویند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1866 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡ نمونه‌ای از کتاب‌سازی ذبیح‌الله حکیم‌الهی دشتی (منصوری) برای تشیع -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از اهالی زینبیه
کلاسهای (فرهنگی_هنری_ورزشی) ویژه خواهران🧕 مهلت ثبت نام ۱۴۰۱/۰۳/۲۵ 📆 پایگاه عقیله بنی هاشم علیهاالسلام 📱📲 🔹کانال کلاسهای تابستانه پایگاه عقیله ی بنی هاشم(ع)👇👇👇🔹 Eitaa.com/tabestan1401
صفحه ۳۴ قرآن کریم
۱۱۶ جدیدا سعی میکنم تا جایی که امکان داره با مردم مدارا کنم و با زبونم کسی رو ناراحت نکنم 💪💪😜 فقط با لگد 😐😜😜 *به نام خدای صبر و مهر* *با سلام و ادب و تبریک و شاد باش به مناسبت ولادت ارزشمند ولی نعمت ایران زمین آقا امام رضا علیه السلام به محضر پاکتان* *امام رضا علیه السلام* *لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ سِرِّهِ .... وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ ..... وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ ....* *مؤمن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد یکی از پروردگار است و دومی از پیامبر و سومی از امام. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتاری با مردم است، امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است.* *امالی شیخ صدوق ص۳۲۹* *خداوند کریم در قرآن فرموده اند عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا یعنی خداوند عالم الغیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند (سوره جن آیه ۲۶) پس خدوند کریم اسرار خویش را هویدا نمی کند و مؤمن واقعی باید این صفت خداوند منان را در خود به وجود بیاورد.* *نیز خداوند فرمودند خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ‏ الْجاهِلِين‏ (سوره اعراف آیه ۱۹۹) یعنی به پیامبر امر فرمودند که عفو و ميانه‌روى را پيشه كن عذر مردم را بپذير و بر آنان آسان بگير، و به كارهاى عقل پسند و نيكو فرمان بده، و از جاهلان اعراض كن و پیامبر طبق فرمان خدا عمل فرمودند و مومن واقعی باید این صفت ارزشمند را از پیامبر اکرم فرا گرفته و در زندگی عمل نماید.* *نیز خداوند فرمودند وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏ (سوره بقره آیه ۱۹۹) یعنی و در حال تنگدستی و سختی و هنگام کارزار صبور و شکیبا باشند. کسانی که بدین اوصاف آراسته‌اند آنها به حقیقت راستگویان و پرهیزکارانند. و این صفات در امامان شیعه مخصوصا آقا امیر المؤمنین علیه السلام هست و مومن واقعی باید به این صفت خود را آراسته نماید.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412150514953160.pdf
10.4M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز شنبه ۲۱ خرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🐪ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیه السلام ♦️در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانه های مشهد بود. روزی، صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه می برد. ♦️ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بی نتیجه می ماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد. ♦️کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبه ای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیه السلام می بخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود. ♦️راوی: آقای سید محمد حسینی (خادم حضرت رضا علیه السلام) 📚منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee